۱/۱۱/۱۳۹۰

اطلاعیه فرزندان میرحسین به مناسبت درگذشت میراسماعیل موسوی

اطلاعیه فرزندان میرحسین به مناسبت درگذشت میراسماعیل موسوی

ادامه راه سبز(ارس): در پی درگذشت میر اسماعیل موسوی پدر میر حسین موسوی، فرزندان این راهبر جنبش سبز، با انتشار اطلاعیه ای در این زمینه، تالمات خود را با مردم ایران در میان گذاشتند.

به گزارش کلمه، پدر میرحسین موسوی، پدر بزرگ شهیدان علی و ابراهیم موسوی، پس از حصر و بازداشت خانگی میرحسین، مدام سراغ فرزند خود را می گرفت چرا که پیش از آن به صورت منظم با ایشان ملاقات داشت این مرحوم مقارن ظهر امروز چهارشنبه دهم فروردین به ملکوت اعلی پیوست.

میرحسین در تمام بیش از ۴۵ روزی که در حصر و بازداشت خانگی به سر می برد تنها یکبار آن هم در شرایط زننده امنیتی با حضور انبوهی از ماموران امنیتی در داخل خانه میراسماعیل موسوی و سه مامور امنیتی مرد و یک مامور زن برای خانم رهنورد در اتاق پدر پیر میرحسین توانست ایشان را ملاقات کند. به طوری که پدر میرحسین نیز متوجه غیر عادی بودن این مساله شده بود.

متن کامل اطلاعیه فرزندان میرحسین موسوی و نوۀ آن مرحوم به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم
انالله و انا الیه راجعون

حاج میر اسماعیل موسوی پدر بزرگمان، پدر میر حسین موسوی در آرزوی دیدار فرزند، دیده از جهان فرو بست

پدر میرحسین موسوی امروز ظهر در منزل خود دار فانی را وداع گفت و به رحمت خدا پیوست. وی در آرزوی دیدار فرزند خود این چهل و پنج روز را در حالتی شبیه احتضار می گذراند و هر روز سراغ میرحسین را از همسر خود می گرفت. فرزندان میرحسین موسوی و بقیه اقوام وی به خاطر کهولت سن او در جواب سوال های مداومش، در مورد نبود میرحسین موسوی که هر هفته به دیدار پدر می رفت و هر روز تلفنی جویای حال پدر خود بود می گفتند که پدرمان به مسافرت رفته است و به زودی بر می گردد و گاهی برای رفع دلتنگی های پدربزرگ پیر یکی از پسران دیگرش از جانب میر حسین موسوی حالش را می پرسید. احوال پرسی ای که با سکوت دردمندانه و معنا دار او روبرو می شد.

مردی که خانه پاکش باغ روییدن پاکترین و خالص ترین فرزندان این خاک و بوم شد و سفره پاک و پر از روزی حلالش و عبادتهای شب و روزش سالهای سال بهشتی زمینی را پدید آورده بود که جان و دل در باغ آسمانیش آرام می یافت. مردی که ستون معنوی خانواده خود بود.

اکنون با کوله باری از درد و حرمان با داغ نوه های گلگون کفنش، ابراهیم شهید دوران پر افتخار دفاع مقدس و علی شهید راه سبز و همیشه پیروز آزادی، دو برادر به خون خفته یکی در صحرای کربلایی جبهه ها و دیگری در عاشورای سرخ تهران و نیز در هجران و اندوه فرزند و عروسش که به ناحق و به جفا و تنها برای فریاد حق طلبی و آزادی خواهی اسیر ظالمان گشته اند، دار فانی را وداع گفت. دل پاکش با صبر و رضایت عجیبی که همیشه چهره نورانیش را مصفا می نمود، آرام گرفت. او ایوب خانواده بود. و پدرمان نیز ایوبی و راستی، از او فراگرفته بود ، که البته اجر مومنان و آنها که تنها گفتند لا و حاضر نشدند بنده غیر خدا شوند با خداوند متعال است و هو ارحم الراحمین.

دلهره ای از رنج مدام روزگارمان نیست که می دانیم مردان پاک خدا را هجرت از جهان خاکی به دنیای باقی سعادتیست و رها شدن از بند قفس آرزویی طولانی. می دانیم که راست قامتان جاودانه تاریخ خواهند بود. شگفت است تاریخ که مدام تکرار می شود. اندوه هجران پدر و فرزند رسم روزگار است که در طول تاریخ یوسف از یعقوب جدا کرده است و همان زمانه هم یوسف ها از چاه به بیرون کشیده است و موسی ها به دامان خانواده برگردانده است. امید که سیاهی و تاریکی رنگ ببازد و گلباغ کشور، سبز و آباد گردد.

پدر بزرگ مهربان و مظلوممان را به خدا می سپاریم و امیدواریم در کنار آنها که دوستشان می داشت و در کنار انبیا و اولیا و در جوار قرب و رحمت الهی آرام گیرد که وعده الهی حق است.

و قضی بینهم باالحق و قیل الحمد لله رب العالمین
دختران میرحسین موسوی

قابل ذکر است که به علت نسبت دور خانوادگی رهبری با میر اسماعیل موسوی خامنه، پدر میرحسین، و نیز جایگاه خاص مرحوم در خامنه ، در دوران انقلاب، آقای خامنه ای مدتی در خانه ایشان پناه داشتند و در همین خانه که پدر آقای موسوی در فقدان پسرش جان سپرد زندگی می کرد.

۱/۰۷/۱۳۹۰

سال ۱۳۹۰، سال آگاهی تا رهایی

گسترش آگاهی‌ها، سرمایه‌ی ما برای حضوری پردوام در راه سبز امید
سال ۱۳۹۰، سال آگاهی تا رهایی

ادامه راه سبز(ارس): رسانه‌های سبز ایران، به تأسی از همراهان جنبش سبز آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی، و به پاسداشت اتحاد خود و دیگر همراهان سبز، سال ۱۳۹۰ را سال «آگاهی تا رهایی» پیشنهاد کردند و خاطرنشان ساختند که صد سال پایداری و استقامت در راه مبارزه با استبداد در ایران به ما آموخته است که آگاهی چشم اسفندیار دیو استبداد و تمامیت خواهی است و امروز نیز گسترش آگاهی‌ها ارزشمندترین سرمایه‌ی ما برای حضوری پردوام در راه سبز امید است.

به گزارش کلمه، در بیانیه مشترک رسانه‌های سبز همچنین تاکید شده است: اکنون سال ۱۳۹۰ پیش روی ماست و جز با تکیه بر راهبرد همیشگی آگاهی‌بخشی، به همراه امید و ایستادگی تا رهایی از سیطره استبداد و نیل به آزادی و عدالت و صلح و کرامت انسانی، نمی‌توان پایداری در این راه سبز امید را تضمین کرد.

متن این بیانیه به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

هموطنان و همراهان راه سبز امید،
سلام بر شما
درود بر صبر و استقامتتان در پیمودن این مسیر صعب اما نورانی.

سالی که گذشت، سالی نه در شعار که به رسم عمل، به صبر و استقامت نامی و ماندگار شد. سال گذشته را با آگاهی از راه سخت پیش رو آغاز کردیم. هر ایرانی در جبهه‌ای همراهان سبز خود را یاری می‌کرد. از برادران و خواهران مقاوم و سرفراز در‌بند، تا آن مادر سالخورده که دعای خود را بدرقه‌ی راهمان کرد؛ یا جوانی که با نیتی پاک، دستبند سبز خود را برای ما به امانت گذاشت و به خیابان رفت و به خیل شهیدان راه وطن پیوست.

آری! در سال ۱۳۸۹ همه دست در دست هم، نشان صبر و استقامت را بر تارک زمان حک کردیم. آن‌قدر مصمم و متحد در چشمان استبداد چشم دوختیم و در برابرش ایستادیم که تاریک‌اندیشان به خیال خام و باطل خود رهبران سبزاندیش را از ما جدا کردند تا شاید دستان اتحاد ما را از هم جدا و صفوف در‌هم‌فشرده‌مان را متفرق کنند. اما تجربه بیست و پنجم بهمن این سال نشان داد که جنبش سبز حق‌طلبی ملت ایران از بین رفتنی نیست و راه سبز امیدی که از ۲۵ خرداد ۸۸ آغاز شده بود، همچنان با همه‌ی فراز و نشیب‌ها ادامه دارد. اکنون سال ۱۳۹۰ پیش روی ماست و جز با تکیه بر راهبرد همیشگی آگاهی‌بخشی، به همراه امید و ایستادگی تا رهایی از سیطره استبداد و نیل به آزادی و عدالت و صلح و کرامت انسانی، نمی‌توان پایداری در این راه سبز امید را تضمین کرد.

ما رسانه‌های سبز ایران به پاسداشت اتحادمان و به تأسی از همراهان جنبش سبز آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی، سال آینده را سال «آگاهی تا رهایی» پیشنهاد می‌کنیم. صد سال پایداری و استقامت در راه مبارزه با استبداد در ایران به ما آموخته است که آگاهی چشم اسفندیار دیو استبداد و تمامیت خواهی است. امروز نیز گسترش آگاهی‌ها ارزشمندترین سرمایه‌ی ما برای حضوری پردوام در راه سبز امید است.

سال جدید را سالی سبز و پر از صلح و آزادی برای کشورمان آرزو می‌کنیم.

اللهم حول حالنا الی احسن الحال

سایتهای کلمه، سحام، جرس، نوروز، میزان خبر، تحول سبز، امروز، ندای سبز آزادی، ادوار نیوز، تغییر،
خط سبز، ارس، رأی ما کجاست، روزنامه نگاران زندانی، ندای آزادی و شبکه تلویزیونی رسا

رساترين رسانه

رساترين رسانه

ادامه راه سبز(ارس): تلویزیون فارسی بی بی سی اخیراً مستندی را به مناسبت هفتادمین سال راه اندازی بخش فارسی بنگاه سخن پراکنی بی بی سی که در ابتدا فقط شامل رادیو بوده و اکنون تلویزیون هم هست پخش کرد و در آن به برهه هایی از اثر گذاری این رسانه در تاریخ معاصر ایران پرداخت. بدون تردید راه اندازی این رسانه در راستای سیاست خارجی انگلیس یا همان استعمارگر پیر بوده است اما این هدف در بسیاری از مواقع پوشیده بوده و گاهی نیز تحت الشعاع استقلال رسانه ای، به مثابه لازمۀ جلب اعتماد مخاطب، قرار داشته است. از جمله در بحبوحه شکل گیری و وقوع انقلاب اسلامی نقش رادیوی فارسی بی بی سی در اطلاع رسانی حوادث مربوط به انقلاب تردید ناپذیر است. علاوه بر امام خمینی که همیشه رادیوهای خارجی را گوش می داده اند نوع رهبران نهضت و فعالان سیاسی و نیز توده مردم مشتریان ثابت اخبار و تحلیل های خبری این رسانه ها که بدلیل پارازیت های شدیدی که رژیم شاه بر روی فرکانس های آنها می فرستاد به سختی دریافت می شدند، بودند. در این مستند پرویز راجی که در آن زمان سفیر کبیر رژیم شاه در لندن بوده است توضیح می داد که چه مقدار رژیم شاه بر او فشار می آورده است که از طریق مقامات وزارت خارجه انگلیس جلوی سخن پراکنی آن رادیو و انتشار اخبار نهضت توسط آن را بگیرد تا جائی که او ناگزیر شده است جسورانه به دربار بنویسد که اگر امنیت داخلی کشور با چند دقیقه برنامه روزانه رادیو بی بی سی بر هم می خورد بگذار بخورد.

بی بی سی و دولت انگلیس هرگز با انقلاب اسلامی همراه نبوده اند بلکه این حقیقت انقلاب اسلامی بود که خود را بر رسانه ای نظیر بی بی سی که به حداقلی از اخلاق حرفه ای رسانه پای بند بود تحمیل می کرد و موجب می شد نهضت از امکان رسانه ای آن بهره ببرد.

اما شکل گیری جنبش سبز در شرایط تنوع بسیار زیاد رسانه ها بود. علاوه بر فضای مجازی و شبکه های اجتماعی در عرصه اینترنت که امکان ارتباط چند سویه را فراهم آورده و پدیده خاص این دوره و عامل اصلی شکل دهندۀ جنبش های اخیر بوده اند، شبکه های ماهواره ای نیز بسیار متنوع و متکثر بوده و امکان دسترسی به آنها نیز روزافزون شده است.

صدا وسیما به مثابه رسانۀ ملی که گسترده ترین، پر امکانات ترین و نیز سهل الوصول ترین رسانه در کشور است در عین حال به دلیل عدم پای بندی به حداقل های اخلاق رسانه ای، بی اعتبار ترین آنها نیز هست و متأسفانه روز به روز از اعتبار و دامنه اثر آن کاسته شده است.

اگر در گذشته این “رسانه” بوده است که می بایست اخبار پالایش شده را در اختیار مخاطب قرار می داد اکنون این مخاطب است که می بایست اخبار متنوعی را که به او می رسد ارزیابی کرده و بر اساس تشخیص خود آنها را بپذیرد و یا نپذیرد. این کار اگرچه ارزشمند است اما بسیار وقت گیر است. ممکن است یک نفر فرصت آن را نیابد که به همۀ سایت ها سر بزند و همه شبکه های ماهواره ای را بررسی کند تا به اخبار و تحلیلهای قابل باور دست بیابد. در چنین شرایطی هر فرد، کم کم به یک یا چند سایت و یا شبکۀ محدود خو کرده و از آنها تغذیه می کند. بنابراین و به این ترتیب مناسبات رسانه ای گذشته در قالبی جدید بازتولید می شود. این بازتولید اگر چه در همه حال مذموم نیست ولی در شرایط کنونی بدلیل عدم توزیع عادلانه امکانات رسانه ای، لزوماً نتایج منصفانه ای را به بار نمی آورد.

جنبش سبز نوپاست و امکانات رسانه ای آن محدود است. حقیقت این جنبش و مطالبات برحق آن در نزدیک به دو سال گذشته بر طیف بزرگی از رسانه ها که دیرپا بوده، سمت گیری، نگرش و دیدگاههای خاص خود را دارند سایه افکنده و عملاً از امکانات آنها بهره برده است. البته کسی نمی تواند خود را متولی جنبش سبز بنامد و حتی رهبران شناخته شده جنبش، خود از پذیرش این عنوان اجتناب کرده اند. با این حال نمی توان هیچ یک از رسانه هایی را که پیش از شکل گیری جنبش وجود داشته و اهداف خاص خود را دنبال می کرده اند، هر چند اکنون با جنبش همراه باشند، نماینده آن دانست. در این میان رسانه های پر مخاطب و اثر گذاری نیز وجود دارند که اساساً بدلیل اینکه بودجه آنها توسط دولتهای بیگانه تأمین می شود ادعایی نداشته و نمی توانند داشته باشند.

شبکه تلویزیونی رسا که مخفف “رسانه سبز ایران” است و چند ماه است راه اندازی شده به گمان من پاسخی لازم والبته نه کافی به یک نیاز فراگیر در جنبش سبز است. اگر چه امکانات این شبکه تلویزیونی ماهواره ای در مقایسه با شبکه های دیگر فارسی زبان و سیمای جمهوری اسلامی بسیاراندک بنظر می رسد و معلوم است که دست اندکاران آن با زحمت فراوان آن را تدارک و راه اندازی کرده اند ولی به لحاظ اعتبار، از آنجا که مولود خود جنبش سبز است، به منابع مستقل و مردمی تکیه کرده و نیز به چارچوب های تبیین شده در منشور جنبش که به امضای آقایان موسوی و کروبی رسیده است پای بند است، می شود آن را “رساترین رسانه” جنبش سبز نامید.

“رسا” را نمی توان و نباید رقیب رسانه های آزاد که فقط رسانه هستند تلقی کرد. رسا رسانۀ جنبش سبز است و رسالت خود را پیگیری اهداف جنبش سبز تعریف کرده است و طبیعی ست در آن به اخبار جنبش جامع تر و پر رنگ تر از سایر رسانه ها پرداخته شود و اخبار غیر مرتبط، اگرچه مهم باشند، در آن کمرنگ بوده و یا حتی انعکاس نیابند.

به گمان من آنان که دل در گرو جنبش سبز دارند لازم است که رسا را نیز ببینند. ولی بدیهی ست که رسا به تنهایی نمی تواند نیاز روزانه هر فرد را به دانستن اخبار ایران و جهان برآورده سازد.

دولت، صدا و سیما و دستگاههای امنیتی، قضائی و تبلیغاتی جمهوری اسلامی ایران تا کنون واکنش چندانی نسبت به این رسانه از خود بروز نداده اند ولی علی القاعده و به سیاق رفتار گذشتۀ شان، بزودی در صدد مقابلۀ با آن برخواهند آمد و آن را اقدام علیه امنیت ملی برخواهند شمرد کما اینکه تا کنون هر نقد و اعتراضی را چنین قلمداد کرده اند. اما اگر چنین کنند مبنای قانونی نخواهد داشت و بیشتر سر و صدا و جار و جنجال به قصد ارعاب خواهد بود و البته شاید بگیر و ببندهای بی حاصلی نیز بدنبالش بیاید تا بلکه به زعم خود این صدا را نیز خفه کنند. اما در این حال، حکایت همان گفته است که اگر امنیت کشور با یک ساعت برنامه تلویزیون رسا بر هم می خورد …..
علی شکوری راد

۱۲/۲۲/۱۳۸۹

گزارش فرزندان رهنورد و میرحسین به ملت از ملاقات سه شنبه با پدر و مادر

گزارش فرزندان رهنورد و میرحسین به ملت از ملاقات سه شنبه با پدر و مادر
ادامه راه سبز(ارس): نزدیک به یک ماه پس از بازداشت مهندس میرحسین موسوی و همسرش، زهرا رهنورد، فرزندان آنها در نامه‌ای خطاب به مردم، ضمن تشکر از همراهی آنها، از دیداری که سه شنبه گذشته با پدر و مادرشان داشته‌اند، خبر دادند و تاکید کردند که انگیزه‌ها و دلایل پنهان و آشکار و استفاده‌های احتمالی از این دیدار برنامه‌ریزی‌شده، هرچه باشد، اجبار زندانبانان برای تن دادن به این ملاقات، پیروزی بزرگی برای مردم ایران است. آنها در عین حال بر غیر قانونی بودن این حصر و محدودیتهای اعمال شده تاکید کردند.

به گزارش کلمه، فرزندان میرحسین و رهنورد در این نامه تصریح کرده‌اند که ملاقاتشان با پدر و مادر تحت کنترل شدید امنیتی و همراه با جلوگیری از طرح مسائل سیاسی بوده، و در عین حال به درخواست غیر قابل قبول نیروهای امنیتی برای سکوت درباره‌ی این ملاقات اشاره کرده‌اند. آنها در عین حال با تاکید بر اینکه نزدیک دو سال است که دوشادوش مردم این راه را پیموده‌اند، اعلام کردند که وظیفه‌ی خود می‌دانند مردم را نیز در جریان این ملاقات قرار دهند و معتقدند سکوت بیش از این در این باره به صلاح نیست.

به گزارش کلمه، متن کامل نامه فرزندان میرحسین و رهنورد خطاب به ملت به شرح زیر است:

دوستان، هم اندیشان و یاران عزیز ما

پیش از هرچیز نگرانی، دلسوزی همراهی و پرس و جوهای شما را قدر می دانیم و سپاسگزار مهربانی و بزرگواری های شماییم.

اکنون که این نامه را به شما می نگاریم از حصر والدین ما نزدیک به یک ماه می گذرد. در این یک ماه برای ما مشخص نبود که آنها روزگار خود را کجا وچگونه می گذرانند. اکنون هم برایمان مهم نیست آنها زندانی خانه بن بست اختر در پاستورند یا در حشمتیه، یا در خانه امنی در دماوند یا هرجای دیگر. مهمتر این است که زندان مختصات و تعریفاتی دارد و آن قطع ارتباط کامل اسیر از فضای بیرون است، زندان را نیروهای مسلح در دست دارند.

پس از هفته ها بی خبری مطلق، روز سه شنبه مورخ ۸۹/۱۲/۱۷ طی تماس های جداگانه تلفنی مقامهای امنیتی با خاله و عمویمان، آنها جهت توضیحات احضار شدند. اتفاقی مشابه برای تنها یکی از ما دختران نیز افتاد. در این ملاقاتهای امنیتی، گفته شد که امکان دیدار با والدین برای تنها او ممکن شده است. به خاله و عمو نیز این پشنهاد ارائه می شود که مورد قبول قرار نمی گیرد. پیشنهادی، هم شک برانگیز بود و هم خوشایند. به راستی بعد از اینهمه شایعات دردناک کدام دختریست که بتواند پس از اینهمه تلخی فراق از پدر و مادر دربرابر این پیشنهاد هرچند مشکوک مقاومت نماید. گل هم با اصرار آنها خریده شد وعازم دیدن پدر و مادر شدیم.

بعد از گرفتن قول و قرار و تاکید بر مطرح نکردن مباحث سیاسی وارد خانه ای که در پاستور بود شده و پس از گذشتن از حیاط این خانه که پر از نیروهای امنیتی و ونی با شیشه های سیاه بود وارد تنها اتاق خانه شدیم. پدر و مادر را که مشخص بود که از این ملاقات بی خبر بودند با هیجانی غیر قابل وصف در آغوش کشیدیم. همان صورت مهربان و پراز لطف پدر.همان آرامش ناشی از حضور مادر.

آزار دهنده تر از ده جفت چشم نیروهای امنیتی که از دیوار شیشه ای مارا زیر نظر داشتند، فرد امنیتی بود که حق به جانب و گویی که جزوی از اعضای خانواده است میان ما نشسته بود و با اظهار نظرها ادامه حرفها را به دلخواه خود خاتمه می داد.

در این ملاقات کوتاه امنیتی نکات قابل توجهی وجود داشت. یکی ضیافت شاهانه ای بود که با میزی پر از میوه وچای و نوشیدنیهای متنوع صورت گرفته بود و این نگرانی را القا می نمود که به احتمال قریب یقین برای مقصودی تبلیغاتی آماده شده.

پدر با حساسیت ویژه ای تاکید کرد که روز بیست و پنجم بهمن، یعنی آغاز بی خبری ما از آنها در یورش ماموران امنیتی به خانه بسیاری از اسناد و مدارک دوران نخست وزیری که نمی بایست جز دست ایشان باشد به همراه حجم قابل ملاحظه ای از اوراق و کتاب ها وسی دی ها مادرم که محصول یک عمر تلاش و تدریس در دانشگاه های هنری بوده است ضبط گردیده است. در این یورش شخصی ترین اشیا خانه از جمله آلبوم های شخصی نیز مورد بازرسی قرار گرفت. اما با این همه مطمئن شدیم که پدر و مادر جدی تر از گذشته بر عهد خود با مردم وفادارند.

پس از اتمام این ملاقات محدود و غیر طبیعی از ما مصرانه خواسته شد که در این باره کاملا سکوت کنیم. فشار نیروهای امنیتی برای مسکوت نگه داشتن این موضوع برای ما ابهام برانگیز است. انگیزه ها و دلایل پنهان و آشکار و استفاده های احتمالی از آن هر چه باشد اجبار زندانبانان برای تن دادن به این ملاقات پیروزی بزرگی برای مردم ایران است. ما همچنان بر غیر قانونی بودن این حصر و محدودیتهای اعمال شده تاکید داریم. ما نزدیک دو سال است که دوشادوش هم این راه را پیموده ونگاه امیدوار خود را به فرداهای روشن سبز دوخته ایم از این رو وظیفه خود دانستیم که شما خواهران و برادران عزیز را نیز در جریان این ملاقات قرار دهیم و سکوت در مورد این ملاقات را بیش از این صلاح ندانستیم. ما خواستار رفع فوری این محدودیتهای غیر قانونی برای پدر و مادرمان، خانواده بزرگوار و محترم کروبی و تمام بیگناهان دربندیم و در کنار مردم ایران برای تحقق این خواست قانونی پایداری خواهیم کرد. ما هرگونه اطلاع و خبر جدید را همچون پدرمان از طریق سایت کلمه در زمان های مقتضی به اطلاع ملت شریفمان خواهیم رساند.

به امید آزادی تمام پرندگان از کنج قفس های بی نام و بازگشتشان به آغوش خانه و خانواده
فرزندان میرحسین موسوی و زهرا رهنورد

۱۲/۱۴/۱۳۸۹

بیانیه شماره ۵ شورای هماهنگی راه سبز امید برای تقدیر از حضور مردم و پاسداشت روز جهانی زن

فراخوان به تجمعات اعتراضی:
بیانیه شماره ۵ شورای هماهنگی راه سبز امید
ادامه راه سبز(ارس): شورای هماهنگی راه سبز امید طی بیانیه شماره پنج خود، با بیان اینکه “روز سه شنبه ۱٧ اسفند(هشتم مارس) فرصت دیگری برای پیوند «روزجهانی زن » با جنبش سبز مردم ایران در پیگیری مطالبات جامعه زنان ماست”، همراهی و همگامی خود را با برنامه های فعالان و نهادهای حوزه زنان برای پاسداشت این روز اعلام و از تبدیل آن به تجمع های اعتراضی نسبت به زندانی بودن دو بانوی سبز و رهبران جنبش حمایت کرد و همزمان از همراهان سبز خواست که فعالانه در برنامه های این روز شرکت نمایند.

به گزارش تحول سبز، متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

مشارکت پرشور مردم در اعتراض به زندانی کردن رهبران جنبش سبز و همسرانشان از سوی حاکمیت در روز ده اسفند در خیابانهای تهران و شهرستانها پویایی و زنده بودن این جنبش مدنی و حقوق محور را به رغم فضای پلیسی و امنیتی حاکم و تمهید هزاران نیروی نظامی و شبه نظامی برای جلوگیری از این حضور به نمایش گذاشت .

جنبشی که بیش از بیست ماه است به رغم همه سرکوبها و زندانها و شکنجه ها با صبر و استقامت راه بسوی آزادی و عدالت و حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش و نفی هرگونه استبداد و خود کامگی را به مدنی ترین وجه همپای رهبران خود پیموده و در رسیدن به این اهداف لحظه ای تردید بخود راه نداده است و قطعا تا دستیابی به نتیجه از پای نخواهد نشست .

شورای هماهنگی راه سبز امید وظیفه خود می داند از اینهمه احساس وظیفه و شور نسبت به وضعیت رهبران جنبش آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی و حضور خیابانی سبزها تقدیر و تشکر نموده وبراین امر تاکید نماید که تا آزادی این رهبران باید به اعتراضات به هر شیوه ای که ممکن است ادامه داد تا حاکمیت در یابد که فکر و اندیشه آنان در ذهن و دل ما جاری است و به بند کشیدن آنها جز اینکه برگ سیاه دیگری برکارنامه حاکمیت اقتدارگرا اضافه کند اثر دیگری ندارد و فقط یک مطالبه دیگر بر فهرست مطالبات تاریخی جنبش سبز می افزاید و آنهم ازادی رهبران جنبش است که درستی راه و انگیزه پایداری سبزها را در برابر وضعیت نامطلوب کنونی دامن می زند .

در روزهای پیش روی « روز جهانی زن » را داریم . حضور فعال زنان در جنبش سبز را می توان با شهادت «ندا آقاسلطان » در روزهای آغازین و در پیشانی آن شناسایی کرد بگونه ای که به نماد این جنبش در سراسر جهان تبدیل شد ، و این حضور را در همه روزهای سخت پشت سر گذاشته شده می توان در همه جا دید ، از کهریزک تا اوین ، از صبوری مادران وهمسران هزاران زندانی ، و از همراهی دکتر زهرا رهنورد و فاطمه کروبی همپای رهبران جنبش میرحسین موسوی و مهدی کروبی ، که اینروز به همین دلیل به بند اسارت و زندان گرفتار آمده اند . ایندو بانوی سبز جلوه ای نو به جنبش داده و آن را از همه جنبش های تاریخ معاصرمان متمایز ساخته اند و اینکه این جنبش در پی دستیابی به جامعه ای است که در آن زنان همپای مردان از همه حقوق انسانی و منزلت اجتماعی و سیاسی برخوردار شوند و هیچگونه تبعیضی آنها را از حضور فعال درعرصه عمومی محروم نکند .

در ویراست دوم منشور جنبش که به امضای دو رهبر زندانی رسیده ، تصریح شده است :” حضور مؤثر زنان در جنبش سبز را باید فرصتی برای برداشتن گام هایی بلندتر در جهت رفع تبعیض های جنسیتی و تحقق مطالبات برحق آنان شمرد. جنبش سبز حمایت همه جانبه و همراهی با جنبش زنان را در زمره اولویت های بنیادین خویش می داند و معتقد به این ضرورت تاریخ اجتماعی ایران است که زنان علاوه بر ایفای نقش مهم خود در خانواده، بعنوان هویتی مستقل، جایگاه بایستة خویش را در جامعه بازیابند.” روز سه شنبه ۱٧ اسفند(هشتم مارس) فرصت دیگری برای پیوند «روزجهانی زن » با جنبش سبز مردم ایران در پیگیری مطالبات جامعه زنان ماست، از این رو شورای هماهنگی راه سبز امید همراهی و همگامی خود را با برنامه های فعالان و نهادهای حوزه زنان برای پاسداشت این روز اعلام و از تبدیل آن به تجمع های اعتراضی نسبت به زندانی بودن دو بانوی سبز و رهبران جنبش حمایت می نماید و از همراهان سبز می خواهد که فعالانه در برنامه های این روز شرکت نمایند.

شورای هماهنگی راه سبز امید
سیزدهم اسفندماه ٨٩

۱۲/۱۱/۱۳۸۹

گزارش 10 اسفند تهران: مردم راه مقابله با خشونت و ایجاد هراس را آموخته اند

گزارش کلمه از تجمع اعتراضی مردم در تهران:
مردم راه مقابله با خشونت و ایجاد هراس را آموخته اند

ادامه راه سبز(ارس): اگر چه نیروهای امنیتی و نظامی آموخته اند که چگونه با سرکوب و خشونت مانع پیوستن جمعیت در راهپیمایی های اعتراض آمیز شوند و اگر چه یاد گرفته اند که باید به هر قیمتی شده مانع اطلاع رسانی و تصویر برداری مردم حتی با موبایل از تجمعات شوند تا بتوانند روایت خود را در رسانه ها و نیز نزد بزرگتر های خود قالب کنند اما مردم نیز در چند تجمع اخیر چیزهای فراوانی به دست آورده اند و بسیار پخته تر شده اند. اینکه چگونه علیرغم اراده خشونت در نزد حاکمان حضور خود را نشان دهند و در عین حال حداقل آسیب را متحمل شوند و نیز ثابت کردند اگر صدای آنها را درگلو خفه می کنند اما اتفاق خوب دوباره دیدن یکدیگر را پاس می دارند. مردم همچنین آموخته اند اگر ثبت حضورشان را حتی از دریچه کوچک یک دوربین موبایل نتوانند تحمل کنند اما حاکمان را فهمانده اند که بیست ماه تهمت و دروغ چیزی از مطالباتشان نکاسته که هیچ آنها را به رویه ی پنهان حاکمان آگاه کرده است. مردم فهمیده اند راهی جز حضور مسالمت امیز نیست بلکه آنها دیده شوند و نادیده گرفته نشوند. انها راه مقابله با سبوعیت و خشونت را نیز فرا گرفته اند و صبر و استقامت را در مبارزه ای خاموش اما فرسایشی برای دیکتاتورها معنا کرده اند. مردم راه مقابله مسالمت آمیز با خشونت و ایجاد هراس را آموخته اند

امروز لااقل دو اتفاق افتاد. یکی اینکه مردمی که از این همه تهدید و هراس گذشتند، یکدیگر را دیدند و دیگری اینکه حاکمیت دانست که اگر بخواهد به این شکل ادامه بدهد لابد می تواند، اما با زور و تفنگ و ایجاد رعب و هراس و تهدید علنی مردم. لا اقل به صورت واضح خود می دانند این اسمش آن جمهوری اسلامی وعده داده شده نیست. حاکمیت رعب و سرکوب است.

***

امروز سه شنبه، تظاهرات اعتراضی طرفداران جنبش سبز در اعتراض به بازداشت رهبران جنبش سبز در تهران و دیگر شهرهای کشور برگزار شد. تجمعی که در تهران امروز از میدان امام حسین تا میدان انقلاب برگزار و با خشونت شدید نیروهای امنیتی و پلیس ویژه علیه معترضان همراه بود.

خشونت شدید نیروهای امنیتی و شعارهای معترضان

از ساعت پنج بعد از ظهر امروز مردم از نقاط مختلف شهر تهران راهی مسیرهای اصلی راهپیمایی شدند، حضور نیروهای امنیتی و نظامی در تهران در این روز در محدوده های مختلف شهر آنچنان پررنگ بود که با هیچ زمان دیگری در تجمع اخیر قابل مقایسه نبود، ماموران نقاب دار در این روز بیش از روزهای دیگر در خیابانها به چشم می خوردند، مامورانی که کیسه ای سیاه بر صورتشان کشیده و تنها دو چشمشان مشخص بود. گویی اینبار آنها نیز از خشم مردم می ترسند.

مردم از مسیرهای مختلف راهی میدان انقلاب، آزادی و امام حسین بودند که از همان ابتدای راه مورد حمله نیروهای پلیس و گارد ضد شورش قرار گرفتند. حتی مردمی که با آرامش در پیاده روها و به صورت فشرده بودند، ناگهان با یورش موتور سواران دولتی که از میان شان عبور می کرد مواجه شدند. موتور سورانی که بی توجه به مردم در حال عبور، قصد زیر گرفتن شان را داشتند وبر خورد آنها با مردم موجب زمین خوردن تعداد زیادی از مردم به ویژه میانسالان شد.

تعدادی از مردم که از این حرکت موتورسواران متعجب شده بودند، به سمت مغازه های باز می دویدند تا در آنجا پناه بگیرند اما ماموران با خشونت مردم را از این مغازه ها هم بیرون کشیده و درهای مغازه ها را نیز با زور و تهدید می بستند .

اما با این همه معترضان با وجود این خشونت ها با شجاعت شعار” مرگ بر دیکتاتور” و “یا حسین میر حسین ” “یا مهدی ،شیخ مهدی “را سر می دادند. هرچند این جمعیت ها نیز با حمله سازماندهی شده نیروهای امنیتی مواجه می شدند که قصد متفرق کردن معترضان را داشتند یا با شلیک گاز اشک آور از تجمع بیشتر طرفدارن جنبش سبز جلوگیری می کردند .

بوق های ممتد و دستگیری های گسترده

در این روز اما مردمی که سوار بر خوردروهایشان بودند هم با صدای بوق های ممتدشان به مردم معترض پیوسته بودند و آنها راهمراهی می کردند.

تعدادی از مردم از جمله خبرنگاران کلمه که قصد عکسبرداری از تجمع های اعتراضی مردم را داشتند با خشونت و یا حتی دستگیری توسط نیروهای امنیتی مواجه شدند. نیروهای پلیس ضد شورش تعدادی از کسانی را که دستگیر کرده بودند با دستبند به نرده های اطراف خیابان بسته بودند، طوری که همه مردم آنها را می دیدند. این در حالی بود که در تجمع های گذشته بازداشت شدگان را خیلی زود به ماشین های مخصوص که در همه جای شهر نیز امروز دیده می شد منتقل می کردند. عده ای از مردم می گفتند که این کار نیروهای پلیس برای ایجاد رعب و وحشت است در حالی که ما نباید از این حرکات نمایشی بهراسیم .

استفاده از باتوم و شوکر و شلیک گلوله های هوایی

در این روزهم مثل همه روزهای اعتراض های پس از انتخابات ۸۸ مهمترین ابزار دولت برای سرکوب کردن معترضان استفاده از باتوم بود، هر چند نیروهای بسیج امروز به طور گسترده از شوکر برقی هم برای متفرق کردن جمعیت استفاده می کردند، همچنین شلیک هوایی چه با اسلحه هایی که توپ پلاستیکی شلیک می کردند و چه با دیگر سلاح ها از دیگر راه های ایجاد رعب و وحشت در میان معترضان بود .

نیروهای بسیج و لباس شخصی مردم را مدام تهدید می کردند و می گفتند اگر بیشتر از این در خیابان بمانند دستگیر می شوند. تعداد نیروهای اطلاعاتی و لباس شخصی در خیابان های تهران خیلی زیاد بود.

بستن خیابان های اصلی ، متفرق کردن مردم و کشاندن آنها به کوچه های فرعی

ساعتی از تظاهرات مردم می گذشت و هر لحظه به تعداد جمعیت معترض افزوده می شد که پلیس ضد شورش خیابان های منتهی به میدان آزادی و یا میدان انقلاب را بستند و از هر گونه عبور و مرور مردم جلوگیری کردند ، یکی از نیروهای پلیس که با صدای بلند با بیسم اش صحبت می کرد و گویی از مقر فرماندهی اش فرمان می گرفت روبه بقیه همکارانش گفت :”می گویند همه تان در خیابان و روبه پیاده ور بایستید همه از خودرها خارج شوید . ”

برخی از مردم می گفتند :”شاید قصد آنها از این کار خودنمایی بیشتر است .”

نیروهای سپاه رو به پیاده رو ایستاده و با نگاه های خشن مردم را می نگریستند، اما مردم با اصرار زیاد قصد عبور از مسیرهای اصلی و رفتن به خیابان را داشتند . اما ماموران مانع شان می شدند و آنها هم از راه های دیگری به سمت مقصد اصلی شان حرکت می کردند. یکی از مردم معترض به خبرنگار کلمه لباس خونی اش را نشان داد و گفت که در ضرب و شتمی که در چهارراه ولی عصر رخ داده لباسش این گونه خونی شده و این خون معترضان است که به لباسش پاشیده ، بخشی از کت این شهروند آغشته به خون بود.

جوانان شجاع و بی باکی زنان

تعدادی از جوانان و زنان با بی باکی زیاد در مقابل حضور گسترده و تا بن دندان مسلح پلیس ضد شورش ایستادگی می کردند و چشم در چشم شان شعار «یا حسین میر حسین »،«یا مهدی، شیخ مهدی» و «مرگ بر دیکتاتور» و« موسوی،کروبی آزاد باید گردند» را فریاد می زدند.

زنانی هم در میان جمعیت دیده می شدند که با شجاعت زیاد به برخوردهای خشن نیروهای لباس شخصی اعتراض می کردند و بدون ترس از دستگیری و یا کتک خوردن مقابلشان می ایستادند . بین جمعیت معترضان در هنگام حمله نیروها ی گارد پلیس بحثهایی هم در می گرفت برخی می گفتند وقتی یک بسیجی با شوکر به ما حمله ور می شود ما به جای دویدن باید شوکر را از دستش بگیریم و پاسخش را بدهیم ، اما عده ای دیگر این جوانان را دعوت به آرامش می کردند و می گفتند ما نباید با خشونت رفتار کنیم یادتان نرود که ما هوادارن یک جنبش مسالمت آمیز و به دور از خشونت هستیم .

به نظر می رسد مردم راه مقابله با سرکوب را اموخته اند و ایجاد ترس که به قول میرحسین موسوی اخرین حربه ی مستبدان است دیگر کارایی خود را از دست داده است.

حاشیه ها

* ساعت پنج و سی دقیقه بعد از ظهر تعداد زیادی از موتور سوران وابسته به بسیج با جلیقه های خاکی شان مقابل در اصلی دانشگاه تهران را با ایجاد چند حلقه دیواره انسانی بستند.

* مردم در این روز با لبخندهای معنادار به یکدیگر نگاه می کردند و می گفتند شما هم به خرید آمده اید!؟این در حالی بود که هیچ کس توجهی به مغازه ها نداشت و منظور مردم از گفتن این جمله اشاره به گفته ی وزیر اطلاعات بود که چند شب پیش در صدا و سیما گفته بود که معترضان ۲۵ بهمن برای خرید به خیابان آمده بود .

*مردی روبروی سینما بهمن در خیابان انقلاب ایستاده بود و با صدای بلند رو به مردم می گفت : “درود بر شما ، درود بر رهبران شجاع جنبش سبز .”

*خیلی از مردم خشونتهای این روز را با ۳۰ خرداد ماه سال گذشته مقایسه می کردند .روزی که ندا آقا سلطان و تعدادی دیگر از معترضان به شهادت رسیدند.

۱۲/۱۰/۱۳۸۹

گزارشات ويدئومردمي از تظاهرات امروز 10 اسفند 89 تهران، شيراز، اصفهان و مشهد

گزارشات ويدئومردمي از تظاهرات امروز 10 اسفند 89 تهران، شيراز، اصفهان و مشهد

ادامه راه سبز(ارس): فیلمی از تظاهرات دهم اسفند 89 ، البته متاسفانه امروز نیروها بسیار زیاد بودند و نتوانستیم بیشتر فیلم بگیریم. این فیلم در خیابان فرصت شیرازی گرفته شده:



دانلود كيفيت بالا "اينجا" با حجم 25 مگ
دانلود كيفيت متوسط "اينجا" با حجم 6 مگ

ديگر گزارشات ويديومردمي از اعتراضات شهرهاي تهران - شيراز - مشهد - اصفهان دهم اسفند، در محكوميت نظام بخاطر گروگان گيري رهبران سبز مردم:

جهت مشاهده و دانلود، بر روي هر تصوير كليك نماييد

مشهد

اصفهان

شيراز











تهران
















ضمنا همراهاني كه در كار با يوتيوب و مديافاير راحتتر هستند ميتوانند به ويدئوهاي فوق را در لينكهاي زير مشاهده نمايند:


با تشكر از معترض سبز

نامه فرزند کروبی، شاهدی دیگر بر دروغگویی و فریب‌کاری نیروهای امنیتی

روایت محمدتقی کروبی از اتفاقات روز دوشنبه در منزل کروبی:
نامه فرزند کروبی، شاهدی دیگر بر دروغگویی و فریب‌کاری نیروهای امنیتی

ادامه راه سبز(ارس): محمد تقی کروبی، دومین فرزند مهدی کروبی، در یادداشتی که امروز در سایت خود منتشر کرد، شرح کاملی از رخدادهای روز دوشنبه و حمله نیروهای امنیتی به منزل پدرش را بازگو کرد.

به گزارش سحام نیوز، در این یادداشت، روایت دقیق و همچنین ناگفته هایی بازگو شده است که ابعاد بیشتری از این گروگان گیری حکومتی را برملا می کند. متن کامل بدین شرح است:

وَ سَیعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَی مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبُونَ
به زودى ستمکاران خواهند دانست که به کجا بازگشت مى‏نمایند.
(قران کریم: شعراء: ۲۲۷)

دوشنبه برابر با ۱۷ ربیع الاول همزمان با میلاد پیامبر رحمت صلى الله علیه وآله و زادروز فرخنده امام جعفر صادق علیه السلام ، نیروهای امنیتی حصر محل سکونت پدر را شکستند و بداخل منزل یورش بردند. برای عدم درج خبر از موضوع، مکارانه به برادرم گفته شد حصر پایان پذیرفته شده و فرزندان می توانند برای دیدار با پدر و مادرم به منزل بروند. علی و همسرش بلافاصله به آنجا رفتند اما به جای دیدار شاهد حضور بیش از ۳۰ مامور امنیتی با صورت های بسته در منزل شدند. پدر در اتاقی در طبقه اول محبوس شده بود و مادر درطبقه پنجم. علی که خبر دستگیری اش از سوی سایت های وابسته پیشاپیش اعلام شده بود، ظاهرا پدر را برای لحظاتی می بیند اما عروس خانواده که خواهر سه شهید دوران دفاع مقدس است، بدان جهت که بنابر بازداشت اش نبوده، اجازه دیدار با والدینمان را نمی یابد. او که بارها از زبان پدر و مادرم رفتارهای ساواک با مخالفین را شنیده بود، اینبار شوک زده شاهد رفتاری متفاوت قرار می گیرد. تخلیه منزل بطور عجیبی از کلیه اوراق، اسناد و کتب اعم از فقهی و سیاسی و نیز وسائل ابتدائی نظیر داروها مادر و غیره . او برایم گفت که از خود پرسیدم خدای من این قوم با یکی از بنیانگذاران این نظام که عمر خود را در مبارزه سپری کرده و همسرش بعنوان تنها بانویی که از امام کتبا تقدیر نامه گرفته اینگونه رفتار می کنند ، پس با دیگر مخالفان سیاسی و مردم بی نام و نشان چه می کنند؟ در باب اینکه ساواک چگونه به منازل ورود می کرد و چه اقلامی را با خود می برد بعدا خواهم نوشت زیرا هجوم سه بار ساواک در دوران کودکی را به خوبی بیاد دارم.

نفیسه هنوز پاسخی برای سوال اولش پیدا نکرده بود که زنی بی ادب، جسور و بی سواد او را برای بازجویی به اتاقی در طبقه اول می برد. در اتاق مردی مودب از نیرو های امنیتی نیز حضور داشته است. بازجویی از نفیسه پناهی به همراه توقیف موبایلش به جدل کشیده می شود زیرا آن زن بدون آنکه حتی قدرت تحلیل اولیه را داشته باشد، همان چیزی را لقلقه زبان می کرد که ۲۰:۳۰ ، بازجویان و دیگر شبکه های رسانه جناب ضرغامی به یک ادبیات برابر بارها گفته و می گویند. ای کاش چند نفر تحلیل گر عاقل استخدام می کردند تا حداقل موارد دستوری را به بیان های مختلف می گفتند تا هم کمی جذاب شود و هم انسان فکر کند تقلید کنندگان به آنچه می گویند باور دارند. خلاصه کردن مردم در عده ای مزد بگیر بیگانه، نامشروع دانستن مطالبات مردم، قدسی کردن ارکان حاکمیت، و از همه بدتر استفاده ابزاری از خون شهدا برای متاع قلیل امروز دنیا. اما اینبار الحق که به کاهدون زدند. کسی که آنجا نشسته بود سه برادر جوان رعنا و بی ادعایش را برای حفظ کشور، میهن و آرمان های اصیل انقلاب از دست داده است – هزینه ای که هر انسانی با هر عقیده ای در قبال آن سر تعظیم فرود می آورد و خانواده آن عزیزان سفر کرده را ناموس بی بدلیل کشور می داند. براستی چند نفر در کل این کشور چنین هزینه ی سنگینی برای دوام و بقای آن داده اند؟ آیا رواست امروز آنان به صرف داشتن عقیده و نظری متفاوت از حاکمان، تحمل ظلم و زور نمایند؟

برای آن دسته از نسل انقلاب و جنگ شرم آور است که در قبال این ظلم ها به خانواده های معزز شهدا سکوت اختیار کرده و برای بهره جستن از متاع ناچیز حکومتی همچون کبک سر به زیر برف کرده اند. همسر علی می گوید در حالیکه پاسخ های خیلی صریح وشفاف به آنها می دادم، به دورانی برگشتم که خردسال بودم و برادرانم برای حفظ کیان و ناموس این کشور از تعرض بیگانه به جبهه می رفتند ، به خود گفتم اگر امروز رها شدم به مزار برادرانم می روم و به آنها می گویم برخیزید و ببینید بنام خون پاک تان، نااهلان آلوده به قدرت و ثروت چه گستاخانه هر آنچه که می خواهند انجام میدهند، برخزید و ببینید چه می خواستید و چه شد!!!

بعد از ساعت ها بازجویی و بدون دیدار با پدر در نیمه شب و در حالیکه نیروهای امنیتی به همراه علی منزل را جستجو می کردند، نفیسه به منزل می رود. همسرش، علی از آن روز تاکنون با عنوانی مضحک و مسخره بعنوان یک گروگان در زندان اوین است و از سرنوشت پدر و مادرم علیرغم پیگیری های فراوان خبری در دست نیست. وضعیت پدر و مادرم از علی و امثال علی که در انفرادی هستند بدتر است، زیرا گاه بازجویان به متهمین انفرادی اجازه می دهند تا یک تلفن ساده به خانواده بزنند، اما از آنان هیچ نمی دانیم. از کروبیان ۶ نفره، سه نفر در بند حاکمیت هستند، منزل برادر تحت کنترل و فرزندانش از ترس نیرو های امنیتی جرات رفتن به مدرسه را ندارند، الباقی هم خطوط ارتباطی قطع و امنیت ندارند و هر لحظه منتظر یورش و دستگیری. خلاصه کلام فرزند احمد و نوادگانش حکم خانواده حکیم وصدر در عراق گذشته را پیدا کرده اند.

و اما در باب بازداشت پدر و مادرم که متاسفانه و به اشتباه در ۲۰ روز گذشته از واژه حصر خانگی استفاده می شد باید بگویم که آنان در بازداشت به سر می برند نه حصر. از وضعیت آنان هیچ خبری در دست نیست و خدا می داند در چه وضعیتی هستند. حقوق دانان و فعالان حقوق بشری در باب حصر و جایگاه آن در نظام حقوق ایران بسیار سخن گفته اند که جای تقدیر و تشکر از تمامی آنان را دارد که به روشنگری در این زمینه پرداختند. این عزیران به همراه مهندس موسوی و دکتر زهرا رهنورد در حصر نیستند و صرف نظر از آنکه در چه مکانی و با چه وضعیتی نگهداری می شوند باید اذعان کرد که زندانی حکومت هستند، فلذا بر حاکمان است که اتهام، ادله و مستند بازداشت و حکم قانونی را منتشر کنند و اجازه دهند آنان از حقوق زندانیان مصرح در قانون برخوردار شوند. لازم به ذکر است که تاکنون هیچ حکمی از مقام ذی صلاح قضایی و یا دستوری از شورای امنیت ملی مبنی بر حصر و یا بازداشت پدر و مادرم و نیز مهندس موسوی و همسر محترمه ایشان به دو خانواده ابلاغ نگردیده است. پر واضح است که در رسانه ها هم چنین حکم یا دستوری تاکنون منتشر نشده است. انتظار داشتیم حداقل به لحاظ شکلی دادستان کل کشور بعنوان مدعی العموم و حسب وظیفه ذاتی خود یعنی حفظ حقوق شهروندی، احیای حقوق عامه و نظارت بر حسن اجرای قوانین به این مهم بپردازد که برخلاف انتظار، ایشان حتی بدیهیات علم حقوق و قضاء را در بیان خود رعایت نکرد.

کروبی و موسوی بارها اعلام کرده اند که صرف نظر از هر حکمی که از قبل برای آنان صادر شده باشد، حاضرند در هر دادگاه علنی ایی محاکمه شوند و ادله خود را برای انحراف حاکمیت از قانون اساسی این میثاق ملی، آرمان های شهدا و نیز آنچه بر مردم و فرزندان برومند آن در دو سال گذشته رفته است، ارائه دهند. پدر بارها به ما گفتند که آماده اند در دادگاه با ارجاع به حافظه تاریخی خود و بیان خاطرات گذشته مسائل ناگفته این انقلاب را برای مردم بیان کند. او بر این باور است که داور اصلی خداست و تحمل هر سختی به عشق رضایت او بر کل عالم هستی می ارزد. ایشان همچنین بارها تاکید کردندکه مردم وارثان اصلی این کشور و سرزمین باید میان ما و حاکمیت قضاوت کنند.

با عنایت به تنها نقطه مشترک میان جبهه سبز ایران و روزنامه کیهان در برپایی دادگاه علنی پیشنهاد می کنم محکمه ای سیار در زمین چمن استادیوم یکصد هزار نفری آزادی با پخش زنده برپا کنید تا با حضور هیت منصفه ای بی نظیر، کیفر خواست هیئت حاکمه و دفاعیات رهبران در بند استماع شود و مردم به قضاوت میان حاکمیت و معترضین بپردازند. اجازه دهید امت را کل مردم ایران بدانیم نه آن لباس شخصی ها که بعضا بعنوان امت خود جوش ترموستاتشان در مواقعی به جوش می آید که حمایت نیروهای امنیتی را دارند. در شش شب متوالی در مقابل منزل پدرم شاهد تجمع، عربده کشی و عقده گشائی این امت خود جوش مسلح و توسل آنان به الفاظ رکیک و ناموسی به ایشان، بیت مرحوم امام و نوادگان محترم آن عزیز، برخی از مراجع بزرگ شیعه، آقایان هاشمی، خاتمی و موسوی بوده ایم.

در پایان فرصت را غنیت شمرده و بدینوسیله از تمامی شخصیت های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و نیز مردم بزرگ ایران که جویای وضعیت این بزرگان هستند، تشکر و قدردانی می کنم.

و السلام علی من اتبع الهدی
محمد تقی کروبی

تاریخ در انقلاب، بسوي آزادی زیر پایمان امروز صیقل می خورد

تاریخ در انقلاب، زیر پایمان بسوي آزادی صیقل می خورد

ادامه راه سبز(ارس): دهمین روز اسفند من و تو همین امروز است. و امروز تاریخ دیگری است. تاریخی که به زیر پای تو صیقل می خورد. در خیابان انقلاب، میدان آزادی. در ساعت پنج عصر.

تاریخی که من و تو را به نظاره نشسته است. با تمام دردهایش. اشکهایش. زخمهایش. و تمام سجاده هایی که بوی نفرین ِمادران ِسیاه پوش ِسرزمین مان را می دهد. مادران سیاه پوش ِ سرزمین من و تو، که "داغداران زیباترین فرزندان آفتاب و باد" اند.

دهمین روز اسفندِ ماه ِمن و تو همین امروز است. امروزی که بوی بهار و توپ و کاغذ رنگی نمی دهد. امروزی که بوی نمناک سلولهای زندان "حشمتیه" را می دهد. انفرادی های اوین. تبعید گاه گناوه. دهمین روز اسفند من و تو، بوی زمستان می دهد هنوز. بوی خون. خون آماسیده شهیدانی که تابوتهای خالی شان را هم از ما دریغ داشته اند. بوی "صانع" را می دهد دهمین روز اسفند ماه و "محمد مختاری" که گناهشان جوانی بود. و انگشتانی که هفتشان را به سپهر تاریک استبداد نشانه می رفتند.

دهمین روز اسفندِ من و تو بوی آماسیدگی های نمور مستبدان محال اندیش را می دهد که چکمه پوش و بی نقاب، هست و نیستمان را به ریشخند ظلمتِ مغرورِ چماقداران ِبی شرافتشان گرفته اند.

دهمین روز اسفندِ من و تو، دروازه دوباره تاریخی است که منتظرمان ایستاده است. منتظر من و تو، که باید ما بشویم.

اینک دورازه های تاریخ عبور من و تو را به نظاره ایستاده است. در دهمین روز اسفند ماه. فغان که سرگذشت من و تو سرشار از فخر به فلک برفروختن ِمستبدانی است که تقوای ِسبز بهار را هرگز باور نداشته اند. بهاری که در راه است. بهاری که سبز است به استقامت و ایستادگی مردان و زنانی که به پای من و تو استوار و سربلند ایستاده اند. استقامتی که با نام نامی آنان، رقم می خورد. میرحسین و کروبی! و تمامی یارانشان که اینک در بندند و من و تویی که به خیال خود رهائیم که آزادی در سرزمین استبداد، خیال ِخام ِخوش باورانی است که زیستن به قیمت آب و نان را پربهاتر از شرافت و آزادگی می دانند. که "غافلان همسازند! " مردگانند که در هیبت زندگان خیابانهای دهان گشاده زندگی را رج می زنند.

اینک دهمین روز اسفند ماه، من و تو که روز مبادایمان بوده است. روز قدم برداشتن و چراغ برافروختن. روز فریاد کردن نام مردان و زنانی که درد مشترکمان را فریاد کردند. مردان وزنانی که ریشه هایمان را دریافته بودند و در خلوت روشنشان با ما گریسته اند. مردان و زنانی که مرامشان استقامت است و راهشان ایستادگی. مردان و زنانی که شرافت را به بهای حصر و حسرت و بند و اسارت، پرداخته اند. مردان و زنانی که جاودانه شده اند و اینک تاریخ که وفاداری من و تو را به نظاره نشسته است.

دهمین روز اسفند من و تو چه پاک و معصومانه از راه رسیده است و تمام نتوانستنها و نخواستنهای پدران و مادرانمان را از ما طلب می کند. در آئینه ای که نامش تاریخ است. "23 مرداد" را می گویم. هناق ِترس خورده نسلهای پشیمان دیروز را. "فین کاشان" را می گویم و رگهایی که از فرط استبداد سر باز زده بودند. "مصدق" را می گویم و "امیرکبیر" را. "قائم مقام" را می گویم و گناه نابخشودنی آنانی که دیدند و دم برنیاوردند که تاریخ، مملو از سکوت ِ شرمسار کسانی است که سرافکنده نسلهای من و تو گشته اند.

مبادا که ما نیز به راه خطای آنان برویم؟ امروز روز توست. که تاریخ را از تکرار ملال آور استبدادیان چکمه پوشش برهانی. امروز روز توست. روز برخاستن و از پای ننشستن. که رهبران سبز اندیش و استوارمان به عهد خود فروتنانه وفا کرده اند و نوبت به وفاداری من و توست.

دهمین روز اسفند ِ من و تو امروز است. همان حادثه ای که در رویاهای خویش منتظرش بودیم. همان روز عظیم برخاستن و فرو ننشستن. روز از مرگ نهراسیدن. روز نعره کشیدن بر دیوار بلند شب. که وطنمان را به تسخیر خویش درآورده. روز شکستن حصر استبداد. روز فریاد کردن نام بلند آزادی و آزادگی. روز بزرگ امتحان مقاومت و ایستادگی.

امروز را باید که من و تو در گستره تاریخ بال و پر دهیم. با رفتن. به خیابان رفتن و در خانه نماندن. با همدلی و همراهی. در خیابان انقلاب، میدان آزادی.

قرار امروزمان حادثه است. رهایی است. قرار امروزمان میرحسین موسوی است و مهدی کروبی. قرار امروزمان خیابان انقلاب است، میدان آزادی. قرار امروزمان سینه ستبر کردن است و ندا در گلو انداختن و بانگ برآوردن. قرار امروزمان تکبیر بلند ایستادگی است.

دهمین روز اسفند من و تو، فلق را شکافته است و به پنجره می زند. چونانکه تاریخ به روزگار نفرین شده باغ و درخت پنجه می کشد. بهار به قدمهای سبز من و تو چشم دوخته است. " پروا مکن بشتاب! " پروا مکن... بشتاب!

احمد جلالی فراهانی

ويژه راهپیمایی ۱۰ اسفند در اعتراض به حصر یا حبس رهبران جنبش سبز

راهپیمایی ۱۰ اسفند در اعتراض به حصر یا حبس رهبران جنبش سبز

ادامه راه سبز(ارس): شورای هماهنگی راه سبز امید با انتشار بیانیه ای و در پاسخ به فراخوان جوانان، تشکل های سیاسی واجتماعی از مردم دعوت کرد تا در روز ۱۰ اسفند که همزمان با شب تولد میر حسین موسوی است، در اعتراض به حصر و زندان خانگی غیر قانونی همراهان مردم ایران، از میدان امام حسین تا میدان آزادی در تهران و در تمام میادین اصلی در شهرستانها فریاد” یا حسین میرحسین”،” یا مهدی، شیخ مهدی” را طنین انداز کنند.

متن کامل بیانیه به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم

در پی هشدار شبکه های اجتماعی، تشکلهای سیاسی جنبش سبز و بویژه جوانان پرشور اصلاح طلب به اقتدار گرایان حاکم بر کشور برای رفع حصر غیرقانونی رهبران جنبش سبز آقایان موسوی و کروبی و همسرانشان ، شورای هماهنگی راه سبز امید در همراهی با این خواست مشروع و قانونی همگان را دعوت می نماید که دراعتراض به ادامه حصر و زندان خانگی رهبران جنبش روز سه شنبه ۱۰ اسفند، که مصادف با شب تولد میر بزرگوار جنبش است، از ساعت ۵ بعداز ظهر دست به تجمع و راهپیمایی از میدان امام حسین بسوی میدان آزادی با شعارهای «یا حسین ، میرحسین» و « یا مهدی ، شیخ مهدی» زنند و بدین وسیله صدای خود را برای آزادی رهبران سبزمان به گوش حاکمیت برسانند. در شهرستانها تظاهرات در میادین و خیابانهای اصلی برگزار خواهد شد.

در صورتی که صدای اعتراض ما شنیده نشود و حصر و زندان خانگی غیرقانونی رهبران ادامه یابد, علاوه بر راه کارهای مناسب دیگر که شورا در اطلاعیه های بعدی خود پیشنهاد خواهد کرد, از هم اکنون همراهان سبز ر ا دعوت به تجمعات اعتراضی غیر متمرکز در سراسر کشور در روز ۲۴ اسفند می کنیم و در همه این ایام از باورمندان به جنبش سبز خواهانیم که به آگاهی بخشی هرچه بیشتر در درون جامعه پرداخته و با صبر و استقامت و در صفوف هماهنگ در مقابل سختی ها و ناملایمانی که از سوی اصحاب قدرت و کودتا برای تداوم وضعیت نامطلوب کنونی وتحمیل استبداد اعمال می شود راه عبور بسوی آینده و فردای بهتر را برای همه ایرانیان باز نمایند و مطمئن باشند که سنت الهی و تقدیر تاریخ بر پیروزی حق طلبان و عدالت خواهان قرار دارد.

شورای هماهنگی راه سبز امید
۸۹/۱۲/۵

فضایی خالی برای مخاطبان در نظر گرفته شده تا پس از دریافت و پرینت روزنامه، در آن پیامها و شعارهای خود را بنویسند و منتشر کنيد و آنها هم به جمع نویسندگان «ندای سبز» بپیوندند.
تصویر را روی رایانۀ خود ذخیره و پس از آن پرینت و کپی کنید

چگونه شما را باور کنیم که نان دین را خوردید و دین را به حال خود رها کردید؟

چگونه شما را باور کنیم که نان دین را خوردید و دین را به حال خود رها کردید؟

ادامه راه سبز(ارس): حسین زمان، هنرمند برجسته کشورمان، در یادداشتی با عنوان «ما چگونه باید هنوز شما را باور کنیم؟» که در وبلاگ شخصی‌اش منتشر شد، نوشت:

یه زمانی ایرانی به غیرت مردانش مینازید و لوطی گری و مردونگی ایرونیا ضرب المثل بود . احترام به بزرگسالان از ویژه گی های ما ایرونیا بود و پدر بزرگا و مادر بزرگا جایگاه خاصی در فرهنگ ما داشتن . یادم میاد نوجوون که بودم لاتهای محل هم احترام بزرگترها را داشتن و و حرمت زن و بچه مردم را نگه میداشتن . حتی لاتهای محل برای خودشون مرام داشتن . دست رو زن و بچه مردم بلند نمی کردن و اگر کسی از این قاعده خارج میشد توسط خودشون تنبیهش میکردن .

اگر مشکلی برای یکی از اهالی محل پیش میامد همون بچه لات با مرام از اولین کسانی بود که برای کمک آماده بود . بچه لات محل تو مسجد ظاهر نمیشد ، جا نماز آب نمیکشید ، حمد و سوره ش هم یا اصلا بلد نبود یا با کلی غلط میخوند اما محرم که میشد دست از لات بازی میکشید و مشکی به تن میکرد و به بیان خودش میشد نوکر امام حسین . موقع روضه و ذکر مصیبت گاهی میدیدی یک گوشه ای تو خلوت خودش نشسته و داره مثل ابر بهار اشک میریزه . برای بلند کردن دیگ های نذری پیشتازبود و وقتی داشت دیگ را بلند میکرد با صدای بلند فریاد میزد : برای سلامتی مریضا بلند صلوات برفست ( بفرست خودمون ) . اون کنار حاجی فلانی دست به کمر ایستاده بود و پز گوسفند هایی را میداد که نذر امام حسین کرده بود . خیلی راضی بود آخه تونسته بود اون سال پوز حاج بیساری را به خاک بماله و ده تا گوسفند بیشتر زمین بزنه ، دائم هم سر این و آن داد میزد و دستور میداد تا همه بدونن همه کاره اونه . بگذریم ، زدم به صحرای کربلا ، قصدم این نبود بیشتر میخواستم یادآوری کنم روزهایی که مردونگی و جوونمردی خصلت ما ایرونیا بود و امروز این خصلت ها پس از گذشت سی و دوسال از انقلاب به شدت رنگ باخته . خودم را مستثنی نمیکنم به دوستان بر نخوره ولی واقعیت همین است که به چشم میخورد .

وقتی فیلم توهین و فحاشی به خانم فائزه هاشمی را دیدم نه اینکه چیز جدیدی بود ولی یکبار دیگر تمام بدنم لرزید . با دیدن تعدادی جوان به ظاهر مسلمان دو قبضه ( با پیراهن های گشاد روی شلوار که اسلامشان را حفظ کند و محاسن بلندشان که ضامن بقای دینشان باشد ) که به دنبال یک زن تنها و بی دفاع ( فرق نمیکند هر که میخواهد باشد ) راه افتاده اند و رکیک ترین فحش ها و تهمت ها را نثار او میکنند که اگر نتوانند اثبات کنند بر مبنای همان دینشان باید بر ایشان حد جاری شود ، داغ دلم تازه شد . اینگونه رفتارها از این جماعت نادان و منحرف که باعث ننگ و نکبت جامعه ما هستند خیلی عجیب نیست . این افراد همان کسانی هستند که حتی به پیر مرد و پیر زن عابر نیز رحم نمیکنند و بارها شاهد ضرب و شتم پدر بزرگا و مادر بزرگا مون بودیم و دیدیدم که چگونه ناجوانمردانه با چوب بر پیکر نحیف ایشان میزدند . این افراد همان کسانی هستند که بی توجه به ناموس و حریم خصوصی مردم نیمه شب به خانه هایشان میریزند و هتک حرمت میکنند . اینها اینگونه ساخته شده اند و برای همین منظور تربیت یافته اند اما تعجبم از علما و بزرگان دین است ، کسانی که یک عمر ما را به راستی و درستی و پاکی دعوت کرده اند ، کسانی که به ما درس مقابله با ظلم و ستم داده اند و مکتب حسین را تبلیغ نموده اند و امروز با سکوتشان و با عافیت طلبی شان خود تیشه بر ریشه باورهایی میزنند که عمری در تلاش برای ترویج آنها بوده اند . حتی در دفاع از فرزندان خود نیز لال مانده اند و غیرت را به فراموشی سپرده اند .ما چگونه باید هنوز شما را باور کنیم ؟ شما را که نان دین خورده اید و دین را به حال خود رها کرده اید .

دختران موسوی: شواهد بازداشت قوی است؛ دیدار با پدر و مادرمان تنها راه تکذیب خبر است

دختران ميرحسين و رهنورد:
شواهد بازداشت قوی است؛ دیدار با پدر و مادرمان تنها راه تکذیب خبر است

ادامه راه سبز(ارس): فرزندان میرحسین موسوی و زهرا رهنورد در یک گفت و گوی کوتاه با کلمه، خبر تکذیب بازداشت پدر و مادرشان را که از سوی خبرگزاری های دولتی فارس منتشر شده، به شدت رد کردند.

دختران موسوی در گفت و گو با کلمه گفته اند: با توجه به شواهدی که از روز ها و هفته های قبل در اختیار داریم برای ما نیز عدم حضور پدر و مادرمان در منزل نزدیک به یقین است و تنها دیدار فوری آنها در خانه پدری می تواند خبر بازداشت را تکذیب کند. آنها تاکید کردند: ما فرزندان دکتر رهنورد و مهندس موسوی تکذیب خبر بازداشت و انتقال آنهارابه زندان حشمتیه ، که توسط برخی سایتهای دولتی در واکنشی شتابزده به این خبر پخش شد، به شدت رد می کنیم.

کلمه پیش از این اعلام کرده بود که میرحسین موسوی و مهدی کروبی، به همراه همسران خود زهرا رهنورد و فاطمه کروبی، دستگیر شده و به زندان حشمتیه تهران منتقل شده‌اند. اما خبرگزاری های فارس در واکنشی سریع، خبر بازداشت آنها را تکذیب کرد.

فرزندان رهنورد و موسوی افزوده اند که « تنها هنگامی عدم صحت خبر بازداشت پدر و مادر مان برای ما مشخص و قابل باور خواهد شد که فورا آنها را در خانه پدری خود و بدون تهدید یا حضور نیروهای امنیتی یا نظامی در صحت و سلامت کامل فیزیکی و روحی همانگونه که تا پیش از ناپدید شدن بوده اند، دیدار کنیم.

دختران موسوی همچنین به خبرنگار کلمه، گفته اند:” با وجود اینکه پیش از این بارها و بارها نگرانی خود را از وضعیت نامشخص پدر و مادر خود اعلام کرده ایم اما تاکنون یعنی پس از دوهفته از ناپدید شدن والدین مان و نیز همراه مبارزش شیخ مهدی کروبی و همسر بزرگوارش، با بی خبری مطلق و نگران کننده و با سکوت مرموز و یا اظهار نظرهای متناقض از سوی مسوولان حکومتی روبرو شده ایم.

به اعتقاد فرزندان موسوی تناقض گویی نیروهای امنیتی احتمال ابرای کاهش تدریجی حساسیتهای مردم به این خبر است و خود دلیلی دیگر بر بازداشت پدر و مادر آنهاست.

آنها تاکید کردند شایعه پراکنی در خبرگزاری های دولتی و اخبار متناقض دردی را دوا نمی کند بلکه مسوولان باید پاسخ رسمی به درخواست ملاقات و تعیین وضعیت نامعلوم پدر و مادرشان بدهند.

شب را ز خود بیرون کنید!

شب را ز خود بیرون کنید!

ادامه راه سبز(ارس): مسأله بسیار ساده است. کسی که چنگ در روی آفتاب می‌زند، این اندازه نمی‌داند که آدمی وقتی از خویش تهی شود و سر به عظمت انسان بسپارد و سودای فرعونیت را ترک کند، ره‌سپار طریق موسی می‌شود و نیل‌ها خواهد شکافت! آن‌چه با میرحسین کرده‌اند، راه خطایی است که همه‌ی مستبدان زمانه رفته‌اند و هرگز از زمان، هرگز از تاریخ درس بایسته‌ای نگرفته‌اند!

برای یاران‌ام که اندوه‌ناک‌اند از حصاری که استکبار فرعونی پیرامون میر دلاور و شیخ مبارزشان کشیده است، این اندازه باید مغز قصه را تکرار کرد که این پیشروان و پرچمداران طریق ایستادگی و مقاومت، فرد نیستند. یک بار پیش از این نوشته بودم که میر، در ما تکثیر شده است. توهم بزرگ نظام ستم و بساط استعلا، همین است که این‌ها را فرد می‌پندارد و گمان می‌کند با حصار کشیدن گردِ آن‌ها، گردی که سواران استقامت در بیابان بیکرانه‌ی بیدادشان به پا کرده‌اند فروخواهد نشست.

این حبس و حصر، آغاز تولد تازه‌ای برای این راهبران است و ولادت مرحله‌ای تازه در پنجه انداختن در پنجه‌ی بیداد است. بهار در راه است. بهار از هر دیواری عبور می‌کند و در پی رویش جوانه‌های سبز را خواهد آورد! دست در خونِ بهار کردن، عاقبتی جز تباهی و به جان خریدن لعنت ابد ندارد! باور باطل این دستگاه نابخرد که دیدگان‌اش گویی نابینا شده است، همین است که تصور می‌کند با حبس این عیاران، مهر خاتمتی بر جنبشی نهاده است که نزدیک به دو سال جان‌سختانه از زیر آوار مهیب و سهمناک تبلیغات زهرآگین‌اش سر برون کرده است و استوارتر از پیش مانند موجی افسارگسیخته به پیش می‌رود!

این زنجیر و زندان نه تنها برای میر و شیخ، بلکه برای ملت شکسته و گسسته خواهد شد. شما آیا تاب رو نشان دادن در برابر این همه صبر و نجابت مردمی که سال‌ها به تحقیرشان همت گماردید، خواهید داشت؟ فردا، و بسیار فرداهای دیگر در انتظارند. این کاروان، تازه به راه افتاده است. این پرندگان زخم‌خورده تازه بال گشوده‌اند! خطای بزرگ شما این است که این از جان‌گذشتگان هیچ برای از دست دادن ندارند: چیزی نیست که از آن‌ها نستانده باشید و زخمی نیست که به گرده‌شان فرود نیاورده باشید، از مجروح کردن غرور این ملت تا دروغ پشت دروغ بافتن، از ستاندن و مُلوّث کردن دین و آیین این ملت تا تیغ بر گلوی معاش آن‌ها نهادن، چیزی نیست که نکرده باشید و روزنی نیست که به دودِ ستم شما آلوده نشده باشد. از آن سو، این شمایید که اگر مسند قدرت را با تمام توان در چنگ نفشارید، دیگر هیچ نخواهید داشت و اکنون مصافی است میان همه و هیچ! مصافی است میان یکی که همه چیزش در برابر خشم و خروش ملت به باد خواهد رفت و ملتی که در پی اعاده‌ی حیثیت خویش است.

آن یوسف چون ماه را از چاه غم بیرون کشید
در کلبه‌ی احزان چرا این ناله‌ی محزون کنید…

دیوانه چون طغیان کند، زنجیر و زندان بشکند…!

وبلاگ ملكوت

میرحسین و کروبی بازداشت و به زندان حشمتیه منتقل شده اند

یاد باد آن روزگاران:
نماهنگ برخیــــــــز! ای ز شــــــور شجـــاعانه لبریـــــــز…

ادامه راه سبز(ارس): مرد دوران سختی به پاخیز! ایران در انتظار همت توست.... ياحسين ، ميرحسين - يامهدي ، شيخ‌مهدي. شما در تاریخ ایران به نيكي جاودانه شده ايد … ما همه هنوز چشم به راه همت شماييم دليران روزهای سختی و مقاومت و ایثار … برای سلامتی و آزادیان دعا میکنيم و یقیین داريم که خدای ما از سید علی بسیار بسیار بزرگتر است … روز زوال کفر نزدیک است. درود بر شما و تمامی یاران سبز جنبش سبز ایران آزاد.



جهت دانلود بر روي تصوير كليك كنيد

میرحسین و کروبی بازداشت و به زندان حشمتیه منتقل شده اند

میرحسین موسوی و مهدی کروبی، به همراه همسران خود زهرا رهنورد و فاطمه کروبی، دستگیر شده و به زندان حشمتیه تهران منتقل شده‌اند.

طبق آخرین اطلاعات رسیده از منابع موثق به کلمه، بازداشت و انتقال آنها به زندان قطعی است اما زمان دقیق انتقال آنها همچنان مبهم است.

پیش از این و در دو هفته گذشته، مقامات کشور در مورد محدودیتها و نحوه‌ی حصر همراهان جنبش سبز سکوت اختیار کرده بودند. این مساله به مبهم شدن فضا و گمانه‌زنی‌ها دامن زده بود. دختران میرحسین نیز بارها با مراجعه به کوچه اختر، با پاسخ‌های مبهم و متناقض روبه‌رو شده بودند، و امکان هیچ‌گونه تماسی نیز برای ارتباط با پدر و مادرشان فراهم نشده بود. همچنین چراغ‌های خانه نیز در این چند روز خاموش بوده است. به نظر می رسد عدم اجازه تماس با خانواده‌ی موسوی و کروبی برای مطلع نشدن آنها از مکان موسوی و کروبی بوده است. این بی‌خبری و نیز مسئولیت‌ناپذیری مقامات در پاسخگویی، به برخی اخبار در روزهای گذشته دامن زده بود.

از سوی دیگر، سحام نیوز سایت نزدیک به مهدی کروبی نیز اظهارات یکی از همسایگان مهدی کروبی را نقل کرده بود که می‌گفت: نیمه شب پنج شنبه شاهد حضور هشت ماشین ون نیروهای امنیتی در مقابل ساختمان و ورودی پارکینگ منزل آقای کروبی بوده و پس از دقایقی همگی به همراه یک ماشین که از داخل پارکینگ درآمده محل را ترک کرده‌اند.

در این حال امروز و پس از اظهارات متناقض و مبهم دادستان کل کشور در مورد حصر و اعمال محدودیت بر آقایان موسوی و کروبی و همسرانشان، آنچه مشخص شده، این است است که: نخست‌وزیر هشت سال دفاع مقدس و رییس دو دوره مجلس شورای اسلامی به همراه همسرانشان و به دستور مقامات عالی کشور بازداشت و به زندان حشمتیه تهران منتقل شده اند.

خانواده کروبی: رفتار حکومت با موسوی و کروبی، گروگانگیری و آدم‌ربایی حکومتی است

سحام نیوز در گزارشی، به تکذیب خبر بازداشت موسوی و کروبی از سوی رسانه‌های وابسته به دولت واکنش نشان داد و نوشت:

در پی انتشار خبری به نقل از یک مقام قضایی با عنوان “خبر بازداشت موسوی و کروبی صحت ندارد” توسط خبرگزاری فارس؛ سایت سحام نیوز در مصاحبه با خانواده مهدی کروبی موضوع را پیگیری نمود.

خانواده مهدی کروبی ضمن کذب محض خواندن این خبر به سحام گفتند: ما در ابتدا تمایل به باز کردن تمامی ابعاد یورش ماموران نبوده اما از آنجا که عقلانیت در سخنان دادستان و دیگر مقامات دیده نمی شود بخشی از اعمال غیر قانونی که ساواکی ها هرگز به آن مبادرت نمی کرد را بازگو کرده و شرح کامل ماوقع و برخورد شجاعانه و مثال زدنی خانم کروبی را بزودی منتشر خواهیم کرد.

متاسفانه انتشار این خبرهای کذب با هدف توجیه رفتار غیر قانونی و اسلامی و اخلاقی با مهدی کروبی و میرحسین موسوی و همسرانشان صورت می گیرد. تمامی شواهد حاضر دال بر عدم حضور مهدی کروبی و فاطمه کروبی در منزل است. صبح امروز یکی از عروسان آقای کروبی به منزل مراجعه که متاسفانه حتی کسی برای پاسخگویی جلوی درب منزل نیز حاضر نگردید.

یکی از فرزندان آقای کروبی همچنین با تشریح روز حادثه، ابعاد وسیعتری را بازگو کردند. ایشان افزودند: در روز آغاز حصر، ماموران اطلاعات طی تماسی تلفنی با علی کروبی از وی می خواهند به منزل پدر مراجعه نماید. در همین راستا علی سریعا به منزل پدر و بی اطلاع از حیله و نیرنگ ماموران اطلاعاتی مراجعه و دستگیر می گردد. یکی از عروس های اقای کروبی شاهد جمع آوری کورکورانه و فله ای کلیه وسایل از جمله کتب (تنها حدود ۷۰۰ کتاب فقهی) و حتی داروها از منزل بوده است. به طوری که ایشان ذکر می کردند که “احساس کردم تنها مبل و یخچال منزل را نبردند!”

خانواده مهدی کروبی این رفتار حکومت را یک گروگانگیری و آدم ربایی حکومتی می دانند و مهدی کروبی و میرحسین موسوی به همراه فاطمه کروبی و زهرا رهنورد را زندانی سیاسی دربند حکومت خواندند.

دستور حصر نخست وزیر امام (ره) از بیت رهبری صادر شده است

تند رو‌ترین لایهٔ اقتدارگرایان، تجمع ۲۵ بهمن را بهانه کرد تا خطِ قرمز برخورد با سران سبز را بشکند و آن‌ها را حصر کند. این الگوی حصر و شیوهٔ برخورد با رهبران سبز در نوع خود در تاریخ کشور بی‌سابقه است.

حصرِ میرحسین موسوی و مهدی کروبی، دو تن از سابقون انقلاب و مدیران طراز اول کشور که در سخت‌ترین شرایط در نجات ایران و نظام سهم عمده‌ای داشته‌اند به اندازه کافی غیر قابل قبول، غیر قانونی و غیر شرعی است که مسوولان حاکمیت در هیچ رده ای تا امروز جرات موضع گیری را در مقابل موضوع حصر نداشتند و مسئول‌ترین مقامات در این خصوص سکوت کردند. بعید است هیچ مرجع قانونی بتواند حصر آنان را آن هم به همراه همسرانشان! مقبول بداند و یا هیچ مرجعِ دینی، مبانی شرعی و اخلاقی این برخورد را بیان کند و به عواقب دنیوی و اُخروی آن نیاندیشد.

هیچ مقامی تا امروز و پس از این همه مدت حاضر نشد مسئولیت حصر را بپذیرد و یا آن را انکار کند. ضرغامی، حسینیان، محسنی اژه‌ای و شریعتمداری کمتر از آن‌اند که بتوانند به موضوع حصر مشروعیت ببخشند؛ اگرچه کاملاً از جزئیات آن باخبر باشند و سعی کنند با استفاده از واژهٔ «ضد انقلاب» عمل انجام شده را توجیه کنند. فتوای جنتی هم برای اقتدارگریان تنها کارکرد درونی دارد و کاملا مشخص است که به او گفته اند تا از تریبون نماز جمعه چه بگوید و به نوعی حجت شرعی برای خود آن هاست، نوعی حجت شرعی از جنس فتواهای صادره برای قتل‌های زنجیره‌ای و یا فتواهایی که در روزهای اخیر مفتی های لیبی به نفع قذافی صادر کردند.

واکنش فراگیر و سراسیمهٔ مجلسیان و موضع گیری بعضی از چهره‌های خاص، نشان می‌دهد که آمر اصلی حصر «دستگاه حاکمه» است. دستگاهی که علیرغم عدم رسمیت، نفوذ کافی در بیوت و مراجع تصمیم گیری دارد. نفوذی که می‌تواند هاشمی، ناطق نوری، قالیباف و بسیاری از چهره‌های دیگر را هم به اطاعت امر وادارد. عوامل اصلی حصر اگر رسماً از رهبری دستور نگرفته باشند، قطعاً ریشه‌ای در بیت رهبری دارند. تنها جایی که می‌تواند فرمان آتش را به این همه افراد صادر کند، بیت رهبری است. آمران وعوامل اصلی حصر جنتی را گفته‌اند تا در نماز جمعه فتوای برخورد با سران سبز را صادر کند، دادستان کل را گفته‌اند تا آن‌ها را ضد انقلاب بنامد، احمدی‌نژاد را گفته‌اند که خاموش بنشیند، صدا و سیما را گفته‌اند که شعار مرگ و اعدام سر دهد و وزیر اطلاعات را به مصاحبه واداشته‌اند؛ مصاحبه‌ای که مصلحی از عهدهٔ آن برنیامد و کار را از قبل خراب‌تر کرد. آملی لاریجانی پیش از این گفته بود که در برخورد با رهبران معترض فقط از رهبری سفارش می گیرد. اما جدای از اینکه بنابر اخبار رسیده دستور حصر از رهبری و یا بیت رسیده است پاسخ این پرسش همچنان مبهم است که آیا جزئیات حصر از قبیل قطع هر گونه تماس تلفنی با خانوده ها و فرزندان و بی خبری مطلق و نیز اقدام برای زندان خانگی بدون هیچ گونه محاکمه و دادگاه نیز با نظر رهبری صورت گرفته است یا نه؟

شواهد حاکی است که آن‌ها دستشان خالی است، نه تنها نکته ضعفی از فرزندان انقلاب ندارند، بلکه دستاویزی هم برای برخورد آنان نتوانسته‌اند بسازند. ۲۰ ماه است که تمام اصحاب و اعوان خود را فراخوانده‌اند اما نتوانسته‌اند که در پاکی رهبران سبز خدشه‌ای وارد کنند. برگهٔ فتنه تاریخ مصرفش را از دست داده است، همین که هربار به تمام شدن فتنه استناد می‌کنند و به رسیدن زمان محاکمه و یا از ضد انقلاب می‌گویند، یعنی به بی‌خاصیت شدن آن پی برده‌اند. خشونت و بخصوص برخورد مسلحانه، از اسبابِ ترس به اسبابِ دردسر تبدیل شده است. بی‌دلیل نیست که شهیدان را یا می‌دزدند، یا انکار می‌کنند و یا زنده می‌سازند. طبق اخبار واصله بدنهٔ اصیل و معتقد نظامی کشورمان در این باره حساس شده است. زندان‌ها پر‌تر شده‌اند و دیگر کسی را ندارند که با دستگیری او رعبی ایجاد کنند و نصرتی بیابند، بازگشت سرافرازانهٔ رمضان‌زاده و نوری زاد و مقاومت جانانه اسرای سبز بر شکست استراتژی زندان گواهی می‌دهد. با حصر رهبران سبز هم، معلوم نیست دیگر چه کسی می‌تواند فریب خورده باشد، چه کسی را باید قدرت پرست نامید و چه کسی می‌تواند به زعم حاکمیت به جای دیکتاتورهای عربی بنشیند.

دست‌های خالی، خیلی زود رو می‌شوند. بدنه ی آگاه جنبش به صرافت پی برده است که دستور حصر از کجا آمده است. جنبش سبز به جای آنکه به بـُـرد بیاندیشد بر ادامهٔ همین راه با صبر و استقامت تمرکز می‌کند. ادامهٔ بازی در یک روند طبیعی می‌تواند به باخت سرکوبگران تبدیل شود زیرا ترس از شکست در آنان موج می زند اما در جنبش چنین ترسی دیگر وجود ندارد. مگر بر سبز اندیشان چه فشار و محدودیت و تهمتی باقی مانده است که وارد نکرده باشند. صبر بر ادامه و تداوم همین بازی برای جنبش کم هزینه است اما برای مستبدان بسیار پر هزینه است. هر روز که می‌گذرد گزینه‌های پیش رو برای جنبش بیشتر می‌شوند و اطلاعات حاکمیت از حقیقت جنبش و واکنش آن ناقص‌تر می‌شود. فرار نهادهای مسئول از خبر رسانی در خصوص حصر، دستان خالی مصلحی و تسلط ۲۰ درصدی وزارت اطلاعات بر حقیقت و حقانیت جنبش سبز بهترین شاهدند. جنبش سبز و همراهان آن صدها بار خواست بی کم و کاست قانون اساسی را فریاد زدند اما فتنه گر و ضد انقلاب خوانده شدند و تصویری دروغ و تحریف شده از ‍انان در رسانه های رسمی رواج داده شد. کسی که باد بکارد طوفان درو می کند. مسوول پیامدهای رادیکال شدن افکار عمومی دقیقا همین شیوه عمل آقایان است.