۳/۰۴/۱۳۹۰

فیلم حضور جنبش سبز در مراسم تشییع پیکر ناصر حجازی

فیلم حضور جنبش سبز در مراسم تشییع پیکر ناصر حجازی

ادامه راه سبز(ارس): مراسم تشییع پیکر مرحوم ناصر حجازی، اسطوره فوتبال ایران، در استادیوم آزادی، با حضور هزاران نفر از مردم تهران برگزار شد. این مراسم در شرایط بسیار امنیتی و با حضور گسترده لباس شخصی ها همراه بود. در انتهای مراسم و در حال خروج، بعد از سر دادن شعار "موسوی، کروبی، آزاد باید گردد" لباس شخصی ها که در حال فیلمبرداری از چهره ها نیز بودند، به مردم حمله ور شدند و شاهد دستگیری حداقل سه نفر مرد و یک دختر جوان در خروجی پارکینگ 3 بوديم. نکته جدید در مراسم امروز حضور لباس شخصی های زن، با چادر و مقنعه بود که با خانم ها برخورد میکردند:



حجازی رفت و آسمانی شد. رفت و حالا عکسش شده قاب روی دیوار.
قاب عکسی برای تداعی «دستان» و «زبانی» که یک عمر درد تحمل کردند اما برای تعظیم، به کار نیفتادند. او رفت. ماند خاطره سری که خم نشد تا بر دستان اعلی حضرت بوسه زند. ماند خاطره سیلی از سر خشمش بر صورت ژنرال شاهنشاهی که سرنوشت قبل از انقلابش را برای خود و همسرش، تلخ رقم زد. او رفت و ماند خاطره مردی که پس از انقلاب تکفیرش می‌کردند چون مدام صورتش را اصلاح می‌کرد و کراواتش را همیشه بر گردن می‌بست. او که عادت نداشت از عقاید مذهبی دستاویزی بسازد برای رسیدن به پله‌های بالاتر... «خوب یا بد، من عادت دارم حرفم را رک بزنم. عادت ندارم مجیزگو باشم...»[برگرفته از سايت جماران]


۳/۰۱/۱۳۹۰

زمین سوخته و بذرهایی که باید کاشت

آبادی هایی بر ویرانه های کاخ امپراتوری دروغ:
زمین سوخته و بذرهایی که باید کاشت

ادامه راه سبز(ارس): این روزها ایران ما، ایامی سخت شگفت را می گذراند. مدعیان دیروز بصیرت، امروز کام بر بسته اند و از بی بصیرتی خود در حیرتند، همان ها که همه تریبون ها و رسانه هایی که قرار بود سیمای شعور بالای مردم این سرزمین دارای فرهنگ و تمدن دیرینه باشد را به خدمت گرفتند تا به دیگران اثبات کنند که تنها زمامداران زر و زور و تزویرمدارند که دارای بصیرتند و دیگران در وادی های پیچ در پیچ جهل و گمراهی سرگردان. همان ها که بر یاران دیروز زبان به شماتت گشودند که چگونه خواسته و ناخواسته بازیچه دست دشمنان ملک و دین شده اند. همان ها که لشگری از فرصت طلبان دون مایه را برانگیختند تا با برپایی دوره های بصیرت افزایی، هم چند روزی بر عمر صندلی قدرتی که آفتابش بر لب بام است بیفزایند و هم جیب های بی انتهای خود را پر کنند.

این روزها اما، کوس رسوایی مدعیان بصیرت در میان عوام و خواص پرطنین تر از آن است که اجازه دهد راه چاره ای پیش پای اقتدارگرایان بی اعتبار گشوده شود. این روزها بازیگران و کارگردانان کارناوال های نهم دی( همان ها که پیش از آن کارناوال ها از عاشورا ساخته بودند) در تلاشی بلیغ برای تبرئه خود و یافتن مقصرند: یکی به دنبال باطل السحر می گردد تا محبوب دیروز و مغضوب امروز را غسل تعمید دهد، دیگری به زیرپا گذاشتن اصول و اصولگرای اش به بهانه ضرورت از میدان بدر کردن حریف توانا اعتراف می کند، و آن دیگری تلاش می کند تا نورسیده ای را که با جان و دل و تمام قامت و به بهای نادیده گرفتن حق مردم و چشم بستن بر جنایات کارگزارانش و طرد و دل آزردگی دوستان قدیمش حمایت کرده، دو سالی دیگر بر مسند قدرت نگه دارد تا هم برای بازسازی آبروی برباد رفته خویش فرصت داشته باشد و هم اردوگاه آشفته ای که با بحران ریزش روزافزون نیروهای وفادار دست به گریبان است را سروسامانی بخشد.

دیگر نیازی نیست که دوراندیشی میر و شیخ را به یاد فریب خوردگان سرمست پیروزی دروغین دیروز و آشفته حالان شرمنده امروز بیاوریم: این روزها هر دو ایرانی که به هم می رسند، هشدارهای میر و شیخ به مردم درباره عواقب سهمگین حاکمیت دروغ و ریا و دولت متکی به رمالی و جن گیری و دولتمردان ناکارآمد متوهم و ماجراجو در مناظره های تلویزیونی را برای یکدیگر بازگو می کنند. همه نیز می دانند که قرار نبوده و نیست که آفتاب حقیقت برای همیشه پشت ابرها باقی بماند، چه این سنت و وعده خداوند است که در آزمون های بزرگ، تمایز راست کرداران از دروغگویان را آشکار سازد. اما آنچه دلسوزان این آب و خاک را نگران می کند و سید نجیب و شیخ مصلحت اندیش را نگران ساخته، زیان های بزرگ و هزینه های هنگفتی است که طی این طریق ببار آورده: اقتصادی ورشکسته و غیرعقلانی که حاصلش کشاورزی و دامداری در حال احتضار، ثروت های ملی برباد رفته، صنعت نفت رو به زوال، چرخ های تولید از حرکت ایستاده و بازرگانی نامطمئن و در بند تحریم هاست؛ بحران های اجتماعی که دم به دم آب شور به پای نهال نازه رسته اعتماد مردم به حکومت می ریزد و ناهنجاری های اخلاقی را چون آفتی فراگیر بر نهادهای بنیادین خانوادگی و روابط اجتماعی می افشاند؛ حراج شأن و منزلت و عزتی که با سختکوشی بسیار و در طی زمان برای بازسازی اعتبار بین المللی ایران به دست آمده، و شیوع بیماری انحطاط در ایمان و اخلاقی که شالوده هویت ایرانی را شکل داده که بزرگترین سرمایه ملی ما به شمار می رود. آیا حفظ گوی قدرت و نگهداشت آن به هر قیمت در میان کسانی که به اندیشه یک فرد نزدیک ترند، ارزش برباد دادن این همه سرمایه و ویران ساختن یک تمدن دیرینه را داشت؟ ضرورتی ندارد برای یافتن پاسخ این پرسش به انتظار داوری تاریخ بنشینیم: سرانجام کار خودکامگان هم اینک و هر روز و هرجا پیش چشمانمان در نمایش است. شکی نیست که این توفان تاراج گر نیز بمانند همه ستم پیشگی های گذشته از این خاک می رود، و ما می مانیم و زمین سوخته ای که باید سال ها در معرض آفتاب و باران بماند تا بار دیگر توان باروری یابد.

اما شاید هنوز هم دیر نشده باشد، شاید هنوز هم بتوان این کشتی نیمه درهم شکسته را به ساحل امن رساند، شاید هنوز هم بتوان بذرهای امید در دل این خاک کاشت، شاید بر ویرانه های کاخ امپراتوری دروغ بتوان آبادی هایی بنا کرد که مردمان آن برای همیشه با دروغ و دروغگویی وداع گویند، اگر و تنها اگر که به سنت دیگر خداوندی نیز ایمان بیاوریم که سرنوشت هیچ ملتی دگرگون نمی شود، مگر به خواست خود آن ملت. اگر گذر این سال های پرمحنت و رنج تنها یک درس برای آموحتن داشنه، بدون تردید این است که تلالوهای گاه و بیگاه مصلحت اندیشی های فردی در مقابل صلابت عقلانیت جمعی، چقدر بی قیمت است.
كلمه

۲/۳۱/۱۳۹۰

جریان انحرافی، اسم رمز فرار از یک انحراف ۲۰ ساله!

هيچ چيز تازه اي نيست:
جریان انحرافی، اسم رمز فرار از یک انحراف ۲۰ ساله

ادامه راه سبز(ارس): «دروغ» که به «بار» بنشیند، «انحراف» آغاز می‌شود. «متولیان امر»، از فرط «ناتوانی» در اداره کشور و «حسادت» بی‌اندازه به مدیران طراز اول، در میان عده ای بی کفایت محصور شده‌اند. مدعیان اصول، سالهاست هم پیاله رمالان و جنگیران‌اند و به دام بدمستی آنان گرفتار امده‌اند. «جریان انحرافی»، اسم رمز «این گرفتاری و آن ناتوانی» است.

جریان انحرافی، تازه‌ترین نسخهٔ یک «انحراف ۲۰ ساله» است – و مگر میر حسین از این انحراف ۲۰ ساله نگفته بود؟ -. «قدرت مطلقه» در ۲۰ سال اخیر هر بار که به بحران می‌رسد و فاجعه‌ای می‌آفریند، با قربانی کردن چند نام و عنوان کردن چند واژه، «آلودگی ذاتی‌اش» را مثلاً! تطهیر می‌کند. روزی به نام سعید امامی به نظافت خویش می‌کوشد، باری به نام کهریزک و مرتضوی تجاوزش را پنهان می‌کند و امروز هم به نام رمالی و مشایی، دولت نامحمودش را محدود می‌کند و اصیل‌ترین باورهای مردم را معرکهٔ قدرت می‌سازد تا دین و آئینمان مضحکهٔ خاص و عام شود!

هیچ چیز تازه نیست! قصهٔ میدان داری اجنه بر عرصهٔ مدیریت کشور، «رمز شکستن یک سکوت ۲۰ ساله» است و تکرار حکایت «سگهای گشاده و سنگ‌های بسته» است که «میرمـان» گفته بود. دعوای اجنه بر سر انتخابات آتی، «تعبیر خواب بامدادی شیخ» است و رویای قدرت آقازاده هاست و جاری شدن سیل خرافه و «به گل نشستن» کشتی نظام، اثبات ماجرای مشهور «بیل و پیل» است که «هاشمی نوشته بود».

معلوم نیست «مصباح» هدایتشان! چرا در میان خیل سوال‌های بی‌جواب «خاموش» نشسته است و نظریه‌پرداز حکومت اسلامی و تئورسین «فرقه مطلقیه» نمی‌گوید که قدرت خدای گونه و مطلقیه چگونه مسحور اجنهٔ شیطان شده است؟

جهلشان مرکب است، که اگر نبود می‌دانستند تکرار سخنان رهبران جنبش، دست کم اقرار به یک اشتباه ۲ ساله است! جهلشان مرکب است که اگر نبود می‌دانستند انکار آمارهای دولت پس از ۶ سال ‌‌نهایت بی‌هنری است حتی اگر نامشان به هنر آراسته باشد! جهلشان مرکب است که اگر نبود می‌دیدند که چگونه فاسد‌ترین مردمان بر اریکهٔ قدرت‌اند و بهترین فرزندان کشور در زندان محصورند. جهلشان مرکب است که اگر نبود مرز شجاعت و شقاوت را، می‌دیدند و به شجاعت نداشتهٔ دولتمردان نمی‌نازیدند و «نزدیکیشان را با آنان جار نمی‌زدند» و «دروغ را از راست» می‌شناختند. راستی که «جهل مرکب، بر بصیرتشان غبطه می‌خورد!»

مدعیان اصول، این بار «نمی‌توانند» فتیلهٔ دعوا و اختلاف بر سر قدرت را «پایین» بکشند، بناچار صدایشان را «بلند» کرده‌اند. صدایشان را بلند کرده‌اند که «گوششان سنگین» است؛ که اگر نبود می‌دانستند ماجرای رمالی و کف بینی دولتمردان داستانی است که بر هر سر بازاری هست. شاید هم مستی زدگان قدرت خود را به کری زده بودند که نتوانستند در حساسترین روزهای تاریخ کشور، از حمایت نامحمودشان دست بکشند و همچون مردم پیام میرحسین را لبیک بگویند که می‌گفت «من آمده‌ام، چون روندهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی موجود را نگران کننده یافتم. آمده ام تا کرامت انسان ها را پاس بدارم. آمده ام تا از حق مردم دفاع کنم و حامی گردش آزادانه و شفاف اطلاعات برای مردم، این ولی نعمت دولت ها، باشم».

متولیان امور و مدعیان اصول، اهل کرامات شده‌اند! زهر رمالی را چشیده و چشم بسته غیب می‌گویند و مسئولیت خویش را فراموش کرده‌اند. فراموش کرده‌اند که در طلایی‌ترین سالهای درآمد کشور، «خزانه» را صرف «خرافه» کرده‌اند و در بهترین سال‌ها درآمدهای نفتی را به شیاطین سپرده‌اند تا موجودی حساب ذخیره ارزی را فقط اجنه بدانند!. فراموش کرده‌اند که کارشناسان و دلسوزان این مرز و بوم را یا زندانی کردند یا بازنشسته تا امروز که خودشان از دایره بیرون رانده شده اند یاد مدیریت فاجعه بار بر کشور بیافتند. فراموش کرده اند روزی را که فرزند انقلاب اسلامی میرحسین موسوی توهم مدیران و انحراف دولتیان و ریاست ریاکاران و کلاهبرداران بر سرنوشت مملکت و نظام را فریاد می زد. فراموش کرده اند هر صدای منتقدی را با داغ و درفش خاموش کردند تا کسی را که می پنداشتند بله قربان گوی آنهاست حفظ کنند.

افسوس! متولیان امر، باز هم به جای آنکه به انحراف در جمهوریت و اسلامیت نظام بپردازند و به قانون اساسی بازگردند و به دامان فرزندان ملت پناه ببرند، به بازیچه‌ای و دروغی به نام جریان انحرافی مشغول‌اند.

داریوش محمدی - كلمه

مهدی خزعلی : کلاهتان را قاضی کنید، کدام بی بصیرتیم، ما یا شما؟

برگرفته از سايت دكتر مهدي خرعلي:
کلاهتان را قاضی کنید، کدام بی بصیرتیم، ما یا شما؟

ادامه راه سبز(ارس): مهدی خزعلی در سایت خود روزشماری از نوشته های گذشته خود را درباره احمدی نژاد آورده است و در نهایت با توجه به این نوشته ها از زئیس دولت این سوال را پرسیده که کلاهتان را قاضی کنید، کدام بی بصیرتیم؟

متن این یادداشت به شرح زیر است:

سال ۸۳ نوشتم: امروز شهرداری را ستاد انتخاباتی خود کرده است و به معلمان و ائمه جماعات و هیات های مذهبی، از بودجه شهرداری خرج می دهد، فردا یک دولت می شود ستاد انتخاباتی و از بودجه بیت المال خرج می دهد! *جدی نگرفتید!

خرداد ۸۴ در نامه ای به شهردار تهران نوشتم: ” نفی دموکراسی از سوی شما شائبه بازگشت استبداد و دیکتاتوری را در اذهان ایجاد می کند” * توجهی نکردید تا آن شهردار رئیس دولت شد!

خرداد ۸۴ در مقاله ” اندیشه ای خطرناک و ابتر” نوشتم: عده ای می خواهند با آوردن احمدی نژاد روی کار، نظام را ساقط کنند! * باور نکردید!

سال ۸۴ نوشتم: سقاخانه ایشان اگر برای مردم آب ندارد! برای خیلی ها نان داشته است و سازه ای مناسب برای عوام فریبی و جلب رای است، به عبارت دیگر نان آور و رای آور است! * باز هم گوش کسی بدهکار نبود!

سال ۸۴ هنگام تنفیذ حکم ریاست جمهوری، دست رهبری را بوسید، نوشتم: ” امروز دست و پا می بوسد و روزی را می بینم که در برابر رهبری می ایستد! ” و باز نوشتم که او از پشت بر رهبری خنجر خواهد زد! * باور نکردید تا به چشم خویش دیدید!

سال ۸۴ نوشتم: “حکومت ها هر قدر از دانش فاصله بگیرند، از حوزه و دانشگاه می ترسند و اگر به علم بازگردند، در برابر دانشگاه و حوزه متواضع و خاشع می شوند” ، آن روز نوشتم : “کسانی که مکاتب و گروه های سیاسی را از دانشگاه اخراج می کنند، انحصار طلبند، اما بدانندحوزه و دانشگاه از سیاست جدایی ناپذیر است، حتی اگر حکومت ها خود را از این چشمه فیاض علم محروم کنند. ” * امروز شاهدیم که حکومت از علم و دانش محروم و کردانیسم حاکم است!

سال ۸۴ نوشتم: ” آقای رئیس جمهور؛ پایه های جمهوری شما بر توهین، افترا، و زیر سئوال بردن مدیران انقلاب است، فراموش نکنید آن شب نامه هایی را که در دوره انتخابات منتشر شد و حتی خاتمی جرات نکرد عوامل تخریب هاشمی را معرفی کند( علی رغم قولی که به مردم داده بود) * امروز همان شب نامه نویسان علیه همان رئیس جمهور می نویسند!

سال ۸۴ نوشتم: ” این که بزرگان فرموده اند : مطالبات زود هنگام نداشته باشیم و فرصت داده شود، سخنی وزین و حکیمانه است، که باید به دولت فرصت داد تا برنامه های خویش را پیاده کند، اما نقد منتقدان شما، متوجه آنچه نکرده اید نیست! نقد ما متوجه آن رفتاری است که انجام داده اید، ملت از شما می خواهد فقط خراب نکنید، آباد نکردید باکی نیست! * باز هم کو گوش شنوا؟!

سال ۸۴ نوشتم: ” آقای رئیس جمهور؛ نکند به نام عدالت، فاتحه این واژه مقدس را در کشور بخوانیم و طنز سال های آتی ” عدالت ” باشد! * دیدید که چنین شد!

سال ۸۴ به مجلس نوشتم: ” نمایندگان محترم؛ بوش را رها کنید، احمدی نژاد را مراقبت کنید که به خودمان گل نزند! ” * مراقبت نکردید تا دهها گل وارد دروازه خودمان کرد!

سال ۸۵ در پی اظهارات احمدی نژاد و تاکید بر بچه دار شدن بیشتر! نوشتم: ” من به نوبه خود هشدار می دهم، روزهای سخت و سخت تری در پیش داریم، و این گونه افاضات غیر منطقی و غیر عقلانی در بحث اقتصادی و سیاسی زیاد داریم و هزینه گزاف آنرا ملت می پردازد! و کشور با سرعتی سرسام آور سقوط می کند و این سقوط را بیگانگان و همسایگان جنوبی ما جشن گرفته اند! * باز هم گوش ندادید تا به امروز رسیدیم!

سال ۸۵ نوشتم: ” مسئله دولت در سفر یا دولت جهانگرد، مسئله سقوط اقتصادی دولت، مسئله گرانی و تورم، مسئله وعده های بی رویه استانی، مسئله پوپولیسم و عوامفریبی، مسئله اقتصاد بدون نفت، مسئله شایسته سالاری، مسئله دولت پاسخگو و … مهمتر از هولو کاست است و به فراموشی سپرده شده است! * امروز که خانه ویران است، فهمیده اید که بیگانگان سرتان را به هولوکاست سرگرم کردند تا از خرابی خانه خود غافل شوید!

سال ۸۶ نوشتم: ” احمدی نژاد، حب جاه و حب جاه و حب جاه!” و اضاف کردم: ” این افتخار نیست که خبرساز شویم، چگونه خبرساز شدن مهم است و مهمتر از آن عمل به وظیفه است نه خبر ساز شدن” * اما او برای مطرح شدن، حاضراست نظام را به تباهی برد و به قول معروف ” در زمزم بشاشد”، و عقلا هم کاری نکردند!

سال ۸۶ روانشناسی او را نوشتم و با متن کتاب درسی روانپزشکی، شخصیت او را تحلیل و نقد کردم، مکانیسم های دفاعی ناکارامد ” خیال پردازی” ، تجزیه” ” برون فکنی” پرخاشگری” همانند سازی برون فکنانه” را بیان کردم، ماجرای از دست دادن ” حس واقعیت سنجی” در جلسات مهم و با شکوه و این که برای مدت کوتاهی دچار” شخصیت زدایی” یا ” واقعیت زدودگی” می شوند و دچار ” توهمات شنوایی، بینایی و لمسی” می شوند! را بیان کرده و ” هاله نور” را به عنوان یک نشانه از این بیماری پذیرفتم! در آنجا به شخصیت ” هیستریونیک – نمایشی” و ” نارسیسیستیک – خود شیفته” اشاره کردم! و هشدار دادم که ” نکند روزی وارث یک سرزمین سوخته شویم و آیندگان در روانشناسی رجال سیاسی ما کتاب بنویسند! ” * اما باز هم گوشی شنوا نبود و کشور را در سراشیبی سقوط قرار دادیم،

سال ۸۶ نوشتم: ” به جای احمدی نژاد من را رد صلاحیت کردند” و مستدل هم نوشتم. * باز هم هیچ!

سال ۸۶ نوشتم: ” دهه چهارم انقلاب دوره رمال ها و فالگیر هاست!” * جدی نگرفتید!

گذشت و گذشت و گذشت ……..

سال ۸۸ در پاسخ بازجو که پرسید بود : ” نظرت را راجع به سران فتنه بنویس” نوشتم: ” فتنه فقط یک سر دارد و آن احمدی نژاد است! ” * حال به حرف من رسیدید!

سال ۸۹ برای بازجو درشت در یک صفحه A4 نوشتم: ” سال نود سال رویارویی احمدی نژاد و حامیان ولایت است! ” به بازجو گفتم این را در جیبت نگه دار، همدیگر را می بینیم! * خوب می بینید که همه پیش بینی ها درست از آب درآمد!

*** حال انصاف دهید ما بی بصیرتیم یا شما؟!

كتاب 'بيشعوري' - خطرناكترين بيماري تاريخ بشريت - pdf

راه عملي در شناخت و درمان خطرناكترين بيماري تاريخ بشريت:
كتاب بيـشـعـــــوري

ادامه راه سبز(ارس): در دوران روشنگری گمان می‌شد دانش دوای درد بشر است. کافیست آدمها باسواد شوند و کتاب‌های خوب بخوانند تا دنیا بهتر شود. جنگهای جهانی اول و دوم نشان داد اینطوری‌ها هم نیست. اتفاقا بزرگترین جنایات را باسوادترین ملت‌ها انجام دادند.

علی‌القاعده ما هم باید به همچو نتیجه‌ای رسیده باشیم، هرچند با نیم قرنی تاخیر. خیل عظیم دکتر مهندس عالم استادهای درس‌خوانده‌ای که ما را نه به فلاکت، عن‌قریب است به نابودی بکشانند نشان می‌دهد درس ملاک نیست. اخلاقیون می‌فرمودند ملا شدن چه آسان آدم شدن چه مشکل. صحیح بود و البته در مورد خود آنها هم صدقش آشکار شده است.

در سطح ملی نمی‌توان ماجرا را با رو کردن مدرک‌های تقلبی چند هزار آدم دانه‌درشت رفع و رجوع کرد. ده‌ها برابر این جماعت متقلب و یا آنهایی که با تقلب‌های شبه قانونی (بخوان سهمیه) مدرک ستانده‌اند، آدم‌هایی هستند با ضریب هوشی‌های بالا و مدارک واقعی از دانشگاه‌های معتبر؛ اما با عملکردی مشابه و بلکه بدتر از همپیاله‌های تقلبی‌شان.

سیاست و قدرت تنها قلمرو این ماجرا نیست. از پزشکانی که ده‌تا ده‌تا عمل جراحی می‌کنند و سه‌تاسه‌تا مریض ویزیت می‌کنند بگیر تا اساتید دانشگاهی که انواع حقه‌ها را برای چاپ مقاله‌ی علمی شاگردشان به نام خودشان سوار می‌کنند هیچکدام مشکل سواد ندارند. حتی در سطح جامعه هم با وجود ده‌ها میلیون‌ها دیپلمه و لیسانسه و دارندگان مدارک بالاتر به نظر نمی‌رسد مشکل بی‌سوادی و نادانی علت اصلی وضع ما باشد.

مشکل بیشعوری است. خرمرد رندی و زرنگی بیش از حد. تجاوز آگاهانه به حقوق دیگران. به کار گرفتن دانش و هوش برای شکستن قواعد انسانی به نفع خود. شهوت قدرت. بازیچه کردن علم و هنر و فرهنگ و دین و سیاست به نفع منافع حقیر شخصی.

کتاب بیشعوری در این‌باره است.

کتابی طنزآمیز از نویسنده‌ای خارجی که به گمان برای خواننده‌ی فارسی‌زبانی که در آغاز دهه‌ی ۹۰ ایستاده، بیشتر تکان‌دهنده است تا خنده‌دار. مصداقی از جُک معروف «برای شما جُکه برای ما خاطره‌اس.» ردیف کردن نمونه‌های فاجعه‌بار بیشعوری برای کسی که حتی اخبار آنجا را دنبال کرده باشد در حکم زیره به کرمان بردن است. چه رسد به تجربه ی زندگی.

خاویر کرمنت (که علی‌الظاهر واقعا هم پزشک است) در این کتاب طنزآمیز مدعی می‌شود که بیشعوری (Assholism) یک بیماری و اعتیاد است و نه نوعی بداخلاقی یا سوءرفتار. بعد در قالب یک پزشک که شناخت و درمان بیشعورها را کار خود قرار داده با نظیره‌نویسی کتاب‌های عامه‌پسند روانشناسی به معرفی بیشعوری از زوایای مختلف می‌پردازد. چند پاراگراف از متن کتاب نشان می دهد نگاه او به مساله چگونه است. در مورد استعداد بیشعوری سیستم بوروکراسی دولتی و نظام دیوان‌سالار می‌نویسد:

این نوع بیشعوری به صورت‌های مختلفی دولت را فلج کرده‌است. بعضی از صورت‌های قابل ذکر این‌ها هستند:

» جنون جلسه. دیوان‌سالاران همیشه در جلسه هستند. هر مساله‌ای که پیش بیاید، موضوع باید در کمیته‌های مربوطه مورد بررسی قرار گیرد، مشاوران آن را تحلیل کنند، کمیسیون‌ها درباره‌اش گزارش بدهند، در گروه‌های تجدید نظر رویش بحث شود و کمیته‌های اجرایی آن را تایید کنند. با این روش، مسئولیت تصمیم‌گیری کاملا محو می‌شود؛ هیچ‌کس مسئول و پاسخگوی عواقب نیست و در آینده یقه‌ی ‌کسی را نمی‌توان گرفت.

» کاغذبازی. تمام مراحل اداری با دقت فراوان به‌گونه‌ای تنظیم شده‌اند که برای هر کاری به سه نسخه نیاز باشد. همین امر، باعث کاغذبازی برای هر کاری می‌شود حتی اگر آن کار نوشتن تقاضانامه و درخواست کاغذِ بیشتر برای کاغذبازی باشد. اگر زمانی در روند تامین کاغذ اشکالی به‌وجود بیاید دولت با خطر جدی مواجه خواهد شد. اتفاقی که باعث دق‌مرگ شدن بیشعورهای دیوان‌سالار و ذوق‌مرگ شدن ما خواهد شد.

» مقررات. ‌سازمان های دولتی بدون مقررات سردرگم می‌شوند چرا که آنها هیچ‌کاری که واقعا کار باشد انجام نمی‌دهند و بنابراین هویت‌شان فقط با مقررات تعریف می‌شود. افزون بر این، مقررات سازمان‌های دولتی را در مقابل مردم محافظت می‌کند، به این صورت که مانع از حق مسلم مالیات‌دهندگان برای پرسش درباره‌ی این واقعیت آشکار می‌شود که این سازمان‌ها و اداره‌ها چرا پول مردم را مصرف می‌کنند اما عملا هیچ کار مفیدی برای آنها انجام نمی‌دهند؟ و آخر اینکه مقررات، قدرت کافی برای رؤسا و مدیران تامین می کنند تا با زیردستانشان مستبدانه‌تر رفتار کنند.

نويسنده: خاوير كرمنت
مترجم: محمود فرجامي

ويراست دوم نسخه الكترونيكي كتاب بيشعوري - pdf

مطالعه و دانلود كتاب بيشعوري
نسخه مناسب موبايل با فونت درشت


مطالعه، چاپ و دانلود كتاب بيشعوري
نسخه مناسب مطالعه در كامپيوتر و چاپ

جهت دانلود هر كدام از نسخه ها، بر روي تصوير آن كليك نماييد

توضيحاتي از مترجم (محمود فرجامي): این کتاب با مشقت زیادی ترجمه و از راه‌های مختلفی برای اخذ مجوز چاپش اقدام شد. راستش شرح ماجرا اینقدر برایم دردناک است که دوست ندارم دوباره تکرار کنم و اگر خواستید می‌توانید در مقدمه‌ی کتاب شرح مختصری از آن را بخوانید. مختصر اینکه سال ۸۹ جواب قطعی آمد که مجوز نمی‌دهند و تازه به ناشر اخطار داده‌اند که اگر پس از این چنین آثاری را به اداره کتاب تحویل دهد با مشکل جدی روبرو خواهد شد! چیزی در حد درخواست مجوز نشر برای مجله‌ی پلی‌بوی، با این تفاوت که چنین درخواستی لااقل ارشادچی‌های محترم را عصبانی نمی‌کند.

در ترجمه سعی کردم به متن وفادار باشم هرچند که بعضی جاها نمی‌شد. ترجمه بعضی عبارات دردسر درست می‌کرد. مطالبی هم بود به شدت آمریکایی و محدود به دوره‌ای خاص که البته تا آنجا که شد با نوشتن پانویس‌ها سعی کردم طوری نقل کنمشان که برای خواننده‌ی ایرانی مفهوم باشد. نویسنده لحنی توامان شبه‌علمی-لمپنی برای متن انتخاب کرده بود که تا آنجا که می‌توانستم سعی کردم آن را در ترجمه‌ی فارسی رعایت کنم. بعضی پرگویی‌ها و تکرار مکررات نویسنده را فشرده کردم. اندکی (شاید دو سه درصد) عبارات را هم با تغییراتی ایرانی کردم البته نه با غلظت آقامون شاملو که همچی کلوم پاچناری می‌ذاش تو دهن بچه‌های گیل‌گمش اینا که انگار می‌کردی مال ناف درخونگان.

خواندن عمیق و چندباره‌ی این کتاب بر روی اخلاق و رفتار من تاثیر داشت. درست است که هنوز از این بلا و بیماری پاک نشده‌ام اما باافتخار اعلام می‌کنم که بهتر شده‌ام. مدارکش هم مجددا موجوده!.

امیدوارم از خواندن این کتاب لذت ببرید و آن را شایسته ی توصیه به دیگران هم بدانید. چند سال منتظر بودم و نقشه می‌کشیدم که بعد از چاپ کتاب، کارهای گوناگونی در سطح جامعه برای جا انداختن مفهوم نوین “بیشعوری” و روش‌های درمان و مبارزه‌ی با آن انجام بدهم. می‌خواستم به بهانه‌ی معرفی کتاب تورهای مختلفی بگذارم، به شهرهای مختلف بروم و با اجرای چیزی شبیه استندآپ کمدی مردم را هم بخندانم و هم بترسانم! می‌خواستم کارگاه‌های چند روزه‌ی بیشعورشناسی در تهران بگذارم به شیوه‌ای کمیک… بگذریم.

راستش حالا بیش از این کار چندانی از من برنمی‌آید اما منتظر بازخوردها می‌مانم. چه دیدید، شاید هم آنقدر استقبال خوب بود که از همین‌جا کار را پی گرفتم. این دیگر به شما بسته است. اگر این کتاب را همانقدر مفید و ضروری می‌دانید که من می‌دانم هر کاری که صلاح می‌دانید برای انتشار بیشترش انجام بدهید. به جز دست بردن در فایل پی‌دی‌اف کتاب، هر کار دیگری با آن مجاز است و نیازی هم به مجوز من ندارد. لینکش را همخوان کنید، در شبکه‌های اجتماعی معرفی‌اش کنید، برای دوستان‌تان ایمیل کنید، درباره‌اش بنویسید، پرینت بگیرید و به آنهایی که اهل وب و کامپیوتر نیستند بدهید، برایش وبلاگ بزنید و دسترسی‌اش برای کسانی که فیلترشکن ندارند را مهیا کنید، اگر خبرنگارید در رسانه‌تان معرفی و نقدش کنید… . پیشاپیش از همه‌تان سپاسگزارم.

شاید گامی برداریم در زدودن بیشعوری از جامعه‌ای که مبتلایان به این بیماری آن را به تماشا کشیده‌اند. وقتش شده نعره بزنیم

۲/۲۸/۱۳۹۰

گزارش تکان دهنده وزیر دولت خاتمی از وضعیت اقتصاد کشور

گزارش تکان دهنده وزیر دولت خاتمی از وضعیت اقتصاد کشور

ادامه راه سبز(ارس): وزیر صنایع و معادن دولت سید محمد خاتمی می گوید: کل درآمد ایران از نفت، از آغاز اکتشاف نخستین چاه نفت تا سال ۱۳۸۹ یک هزار میلیارد دلار بوده است که میزان ۴۵۰ میلیارد دلار آن مربوط به ۶ سال اخیر، میزان ۴۰۰ میلیارد دلار آن مربوط به پس از انقلاب تا سال ۱۳۸۴و میزان ۱۵۰ میلیارد دلار هم متعلق به قبل از آن است .طبق قانون برنامه پنجساله چهارم، اگر به آن برنامه عمل می شد، باید بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار در این حساب وجود داشت.

در چهل و چهارمین نشست تخصصی ماهانه این بنیاد که به تازگی با حضور محمد خاتمی، رییس و دیگر اعضای بنیاد باران در تهران برگزار شد، اسحاق جهانگیری وزیر صنایع و معادن دولت اصلاحات به بررسی وضعیت شاخص های مهم اقتصادی کشور، رویکردها و سیاست های موجود و راه حل ها، پرداخت که سایت بنیاد باران متن این سخنرانی را منتشر کرد.

وی در ابتدا فعالیت های اقتصادی را در کنار مقوله های فرهنگ، سیاست و امور اجتماعی، چهار رکن اصلی دوام و قوام جامعه امروز دانست و گفت : نمی توانیم در صورت حساسیت نسبت به دیروز و فردایمان، نسبت به امور اقتصادی غافل باشیم. این فعالیتها بر سه بخش دیگر، هم تاثیر گذار و هم تاثیر پذیر هستند و مثلا رویکردهای سیاست داخلی و خارجی عامل تعیین کننده هستند.

به گزارش کلمه، جهانگیری معتقد است که در فعالیت های اقتصادی سه بازیگر تعیین کننده وجود دارد؛ دولت، بنگاه ها و خانوار. به نسبت اینکه رویکردها، دولت محور، بنگاه محور یا مصرف محور باشد، نقش این بازیگران در اقتصاد کشور افزایش یا کاهش می باید. در اقتصاد کنونی ایران دولت نقش عمده را دارد و آن چه مسلم است اینکه اقتصاد عامل تعیین کننده در اقتصاد ایران است.

وی می گوید: اینکه اقتصاد در رکود یا رونق است و…، مربوط به سیاست های دولت است که باید کالبد شکافی شود. بررسی سیاست های کلان دولت زمان بر و نیازمند آمار مفصل و بحث های تخصصی است.

کلی گویی و شعار دادن در امر اقتصاد در میان مسئولین مرسوم است

یعنی چه ۱۰۰ برابر دولتهای قبلی کار انجام شده؟

به گفته این وزیر دولت سابق امروز، در امر اقتصاد، کلی گویی و شعار دادن که در میان مسوولین مرسوم است، مقبول نیست. اینکه بگوییم ۱۰۰ برابر دولت های قبلی کار انجام شده است، قابل قبول نیست، بلکه باید با کمیات در مورد اقتصاد توضیح داده شود. نکته دیگر در اقتصاد تراز و یا عامل سنجش است؛ اینکه گفته شود رشد ۵ درصدی خوب بوده است، صحیح نیست. بلکه باید چند شاخص سنجش وجود داشته باشد. در اقتصادی مانند ایران «برنامه» از جمله این شاخص هاست. عامل سنجش دیگر «مقایسه با سال های قبل» است، البته ممکن است این مقایسه صحیحی نباشد و شرایط داخلی و بین المللی و داده های برنامه قبل با آن سال ها تفاوت داشته باشد. عامل دیگر هم «مقایسه با کشورهای هم تراز و همسایه» است.

در دولت نهم و دهم آمارها دچار تردید شد

وی به مخدوش شدن آمار در این دوران اشاره می کند و می گوید: متاسفانه در دولت نهم و دهم، بعد از دوره ای ۲،۳ ساله آمار هم دچار تردید شد و هم از عرصه اطلاع رسانی حذف شد. در حالی که آمار رشد اقتصادی و بیکاری هر سال سه ماه یکبار از سوی بانک مرکزی منتشر می شد. هیچ گاه دولت ها فکر نمی کردند اگر آمار مغایر با سیاست ها بود، متتشر نکنند، زیرا این آمارها مبنای پژوهش ها و نقد سیاست ها می شود.

سال ۹۰ رشد اقتصادی صفر درصد خواهد بود

وی سپس به بررسی شش شاخص اصلی در اقتصاد ایران می پردازد و می گوید: «رشد اقتصادی» از اصلی ترین چهره های اقتصاد است و رفاه ملت را در بردارد و آینده یک ملت خود را در رشد اقتصادی نشان می دهد. در برنامه ۵ ساله سوم، متوسط رشد ۵/۵ درصد است، در برنامه چهارم هدف گذاری رشد ۸ درصد بود که در سه سال اول این رقم تا حدی قابل قبول است، اما از سال ۸۷ کاهش می یابد تا اینکه در ۸۸ بر اساس اعلام صندوق بین المللی پول به هشت دهم درصد می رسد. پیش بینی سال ۹۰ هم صفر درصد است که این موضع موجب نگرانی شده است.

وی می افزاید: قرار بود در برنامه چهارم با صرف ۱۰۰ میلیارد دلار، میزان ۸ درصد رشد اقتصادی داشته باشیم. اما در عمل (در ۶ سال) ۴۰۰ میلیارد دلار هزینه شد، اما میزان رشد ۳٫۹ درصد است.

وی شاخص دیگر را «واردات» می داند و می گوید: در برنامه سوم، قرار شد تا مهر عدم ساخت برداشته شود و واردات تعرفه ای صورت گیرد که یکی از گلوگاه های مهم فساد برداشته شود که شاید در یکی از ملاقات های اول با رهبری، ایشان گفتند که یکی از گلوگاه های مهم فساد مهر عدم ساخت است. با انجام این کار هم به سرمایه گذارها علامت روشن دادیم و هم اینکه لازم نبود، واردکننده ها به وزارت صنایع و معادن مراجعه کنند و مجوز بگیرند. در همان موقع طی بررسی ها مشخص شد که ۲۰۰ هزار رفت و آمد بخش خصوصی و وزارتخانه کم شده بود. اما ضوابط فنی هم قرار دادیم تا کالاهایی در سطح کیفیت اروپا حق ورود دارند. اما در عین حال وقتی میزان واردات به حدود ۲۷ میلیارد دلار رسید، در هیات دولت بحث شد که ایران نبدیل به پایگاه کالاهای خارجی نشود.

با پول نفت «چینی سازی» اقتصاد در حال انجام است

وی معتقد است اکنون دولت می گوید، واردات را بخش خصوصی انجام می دهد، اما در پاسخ باید گفت که این عمل از طریق پول نفتی که در اختیار این بخش قرار گرفته، انجام می شود. لذا منابع نفتی به جای تبدیل شدن به زیربنای اقتصاد و پایه توسعه، تبدیل به واردات شد، به جای ایجاد اشتغال در داخل کشور در خارج اشتغال ایجاد شد و در نهایت «چینی سازی» اقتصاد انجام شد. در حالی که ما در دولت قبل بسیاری از تجار را به تولیدکننده تبدیل کردیم، اما امروز متاسفانه بسیاری از صنعتگران تولیدات خارجی را می آورند و چند قطعه به آن اضافه می کنند که خودشان می گویند، جز از این راه نمی توانیم زندگی کنیم.

واردات از ۲۴ میلیارد دلار به ۵۳ میلیارد دلار رسیده، کسی هم حساسیت نشان نمی هد

تعرفه وارادت شکر در زمان اصلاحات ۱۰۰درصد بود الان صفر درصد!!

وی به برنامه پنجم اشاره می کند و می گوید : متوسط واردات در برنامه پنجم هم ۲۴ میلیارد دلار بود که در برنامه چهارم پیش بینی رشد ۴/۶ درصدی بود، اما متاسفانه رقم متوسط واردات اکنون به ۵۳ میلیارد دلار رسیده است که بدترین اتفاق در کشور است و تعجب می کنم که حساسیتی به آن وجود ندارد. مثلا تعرفه شکر در زمان دولت اصلاحات، ۱۰۰ درصد بود که اکنون به صفر درصد رسیده است و چغندرکاری و… در کشور وضع مطلوبی ندارد.

اعلام رقم یک میلیون و ۶۰۰ هزار ایجاد اشتغال، جز تمسخر کردن مبانی علم اقتصاد، چیز دیگری نیست

وی درباره شاخص بعدی که «بیکاری» است می گوید: موضوع لشکر بیکاران و ایجاد سرمایه گذاری در کشور برای ایجاد اشتغال همواره مطرح بوده است. نرخ بیکاری با رشد تولید ناخالص داخلی و رشد سرمایه گذاری خارجی، نسبت معکوس دارد و فرمول سنجش آن مشخص است. با اجرای طرح های زودبازده و ضربتی که پمپاژ پول به جامعه و هدر دادن منابع را در پی دارد، هیچگاه مساله اشتغال قابل حل شدن نیست. در قانون برنامه چهارم نرخ بیکاری باید تک رقمی می شد. طبق اعلام مرکز آمار(که بعدا جلوی اعلام آمار آن گرفته شد) در سال ۸۸ این رقم ۹/۱۱ درصد و در بهار ۸۹، ۶/۱۴ بوده است. در حالی که این رقم در سال پایانی برنامه سوم، ۳/۱۰ درصد بوده است. بهترین سال دولت آقای خاتمی از نظر رشد اقتصادی سال ۸۲ بود (با ۷ درصد) که حدود ۱۱ درصد هم رشد سرمایه گذاری بود؛ با این آمار، ۶۰۰ هزار شغل ایجاد کردیم. بهترین سال رشد اقتصادی در دولت نهم، سال ۸۶ با ۶/۸ درصد و حدود ۷ درصد هم رشد سرمایه گذاری بوده است که بر اساس آمار رسمی ۶۰۰ هزار شغل ایجاد کردند. اما یکباره در سال ۸۹ اعام می کنند یک میلیون و ۶۰۰ هزار شغل ایجاد شده است. در حالی که بر اساس اعلام خودشان رشد اقتصادی یک درصد است و طبق آمار صندوق بین المللی پول، صفر است. رشد سرمایه گذاری هم اصلا اعلام نمی شود؛ و اعلام رقم یک میلیون و ۶۰۰ هزار، جز تمسخر کردن مبانی علم اقتصاد، چیز دیگری نیست.

از تورم ۱۱ درصد تا تورم بالای ۲۵ درصد

وی ادامه می دهد: شاخص دیگر، «نرخ تورم» است که می تواند چهره اقتصاد را تا حدی نشان دهد. متاسفانه این رقم در کشور ما همواره دو رقمی بوده است، اما ما در اصلاح ساختاری که در برنامه پنجم پیش بینی کردیم، تصور کردیم در برنامه چهارم می توان آن را تک رقمی کرد، لذا در این راستا هدف گذاری کردیم. در سال ۸۰ هم این رقم به ۱۱٫۴درصد رسیده بود، در حالی که تا سال ۷۴ این رقم، ۴۹ درصد بود. سال ۸۱ اتفاق مهمی در اقتصاد کشور افتاد که تک نرخی کردن ارز بود که خیلی ها پیش بینی تورم ۳۰ درصدی بود، اما با تدابیری که اندیشیده شد و ایجاد صندوق ذخیره ارزی، نرخ تورم به ۱۵٫۳درصد رسید. اما متاسقانه با پمپاژ کردن پول نفت به اقتصاد که انگار دیگران نمی توانستند از آن استفاده کنند!، در سال ۸۷ نرخ تورم به بالای ۲۵درصد رسید که بعد ها تا حدی آن را کنترل کردند.

وی بحث دیگر را «طرح های بزرگ» می خواند و در عین حال می گوید: این طرح ها عامل حیات و موتور محرک اقتصاد ایران است. البته این به معنای نادیده گرفتن طرح های کوچک نیست، زیرا در صنعت اکثر طرح ها کوچک و متوسط است. مهمترین طرح بزرگ در اقتصاد ایران نفت و گاز است که می تواند عامل رشد یا خلاف باشد، اما با وجود استفاده بد از آن، اگر وجود نداشته باشد، اقتصاد دچار آسیب می شود. حدود ۲/۴ میلیون بشکه تولید نفت کشور در سال ۸۳ بود و قرار بود یا ظرفیت سازی از طریق منابع مشترک و ایفای نقش در اوپک، این رقم به ۵ میلیون بشکه در روز طی برنامه برسد. متاسفانه سال گذشته زیر ۴ میلیون بشکه تولید شد که از این نظر وضعیت پارس جنوبی بدتر است.

وی به پارس جنوبی دقت بیشتری نشان می دهد و می گوید: این منطقه یکی از بزرگترین نعمت هایی است که خداوند به ما عطاکرده است و میدان مشترکی با قطر است که آن ها ۱۰ سال قبل از ما شروع کردند اما با سرعتی که در زمان آقای خاتمی پیدا کردیم، از نظر برداشت روزانه به آنها رسیدیم و اگر برنامه ها ادامه می یافت، ازقطر جلوتر می رفتیم، زیرا گاز سیال است و هر کشوری هرچه بیشتر برداشت کند، گاز به سمت آن کشور می رود.

وی می افزاید : مقام رهبری به پارس جنوبی رفتند و فکر می کنم گزارش های مربوط به این منطقه به گونه ای است که هرکس دلسوز باشد، حساسیتی نشان می دهد. در این میدان گازی، مناقصه فاز های ۱۵ و ۱۶ هم در زمان دولت اصلاحات انجام شد، اما اکنون به طور خوشبینانه بالای ۶۰ درصد و بدبینانه زیر ۵۰ درصد پیشرفت فیزیکی داشته است، اما با این وضعیت می گویند که یکباره تا فاز ۲۹ را می خواهند به مناقصه بگذارند تا ۳۵ ماهه کار تمام شود. این اتفاق در فولاد و فلزات وضع بدتری دارد و یکبار آقای احمدی نژاد در سخنرانی ۲۲ بهمن آمار بالایی را بیان کرد که آن را ناشی از ورود نیروهای ارزشی!! دانست. لذا در نامه ای درخواست کردیم تا ادعای خود را ثابت کنند، بعد هم شروع به فحاشی کردند تا اینکه در نهایت گفتند منظور ما ظرفیت تولید است. در حالی که تولید باید مطابق با ظرفیت پیش بینی شده باشد و طبق برنامه چهارم ظرفیت این طرح ها خیلی باید بالاتر می رفت.

۵هزار میلیارد تومان معوقات بانکی به ۵۰ هزار میلیارد تومان رسیده است

شاهد موج چک های برگشتی هستیم

وی به «معوقات بانکی» هم اشاره می کند و می گوید: میزان پنج هزار میلیارد تومان معوقات بانکی در سال ۸۳ بود که اکنون به ۵۰ هزار میلیارد رسیده است. هرچند که در این سال ها تلاش کردند تا این پولها را تبدیل به وام کردند تا حالت معوقه به خود نگیرد، لذا شاهد موج شدید چک های برگشتی هستیم. همچنین شاهدیم که فقط افرادی که پول ها را پرداخت نکرده اند محکوم می شوند، در حالی که این اتفاق ناشی از سیاستگذاری های غلط است.

وی می افزاید :این شاخص ها در دوره ای بوده که طلایی ترین دوره اقتصاد ایران است. «درآمد افسانه ای نفت» از جمله دلایل مهم بودن این دوره است. کل درآمد ایران از نفت، از آغاز اکتشاف نخستین چاه نفت تا سال ۸۹ ، یک هزار میلیارد دلار بوده است که میزان ۴۵۰ میلیارد دلار آن مربوط به ۶ سال اخیر، میزان ۴۰۰ میلیارد دلار آن مربوط به پس از انقلاب تا سال ۱۳۸۴و میزان ۱۵۰ میلیارد دلار هم متعلق به قبل از آن است. یکی از بزرگترین کارها در برنامه سوم که البته با تاخیر انجام شد، حساب ذخیره ارزی بود که در پایان دوره اصلاحات ۱۲ میلیارد دلار ذخیره در آن موجود بود. در یکسال پایانی دولت اصلاحات، برخی دوستان به آقای خاتمی فشار می آوردند که این پول را استقاده کند و کالا به بازار وارد کند، اما ایشان گقتند که مگر این پول شخصی بنده است و با اعتبارات مملکت می توان این گونه برخورد کرد؟ رییس جمهور بعدی طرح های بزرگ را با آن اجرا می کند».

به جای ۲۰۰ میلیارد دلار تنها ۱۵ میلیارد دلار در صندوق توسعه ملی است

به گفته جهانگیری ، طبق قانون برنامه پنجساله چهارم، اگر به آن برنامه عمل می شد، باید بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار در این حساب وجود داشت. کویت همین میزان در حساب دارد و در عربستان هم چند برابر؛ آنها از این اعتبار برای ذخبره پول و استفاده از رکود جهانی با خرید سهام شرک تهای اروپا، استفاده کردند. اما ما فقط کالا خریدیم و نتیجه اینکه ۱۹۸ میلیون دلار در حساب ذخیره ارزی و ۱۵ میلیارد دلار در صندوق توسعه ملی وجود دارد.

وی دومین فرصت طلایی که این دولت از آن برخوردار بوده است را «حمایت تمام ارکان نظام» می نامد و می گوید: یعنی تمام دستگاه ها در خدمت منویات آن بودند. فرصت سوم این بود که سه برنامه توسعه بعد از جنگ اجرا شده بود و زیر ساخت ها شکل گرفته بود. فرصت چهارم هم اینکه در موارد اختلافی اقتصادی به تفاهم ملی رسیده بودیم، زیرا دولت آقای خاتمی آن را تدوین و مجلس با ریاست آقای ناطق نوری آن را تصویب کرد، در حالی که تا قبل از آن در مورد مناطق آزاد، مالیات بالای ۶۰درصد و… اختلاف نظر داشتیم. نیروی انسانی ۲۶ سال تربیت شده بود و یا تحصیل کرده بودند یا اینکه در طول پس از انقلاب تجربه کسب کرده بودند.

وی ادامه می دهد: اصل ۴۴ قانون اساسی هم به عنوان دغدغه ما در برنامه سوم که می توانست تحولات زیادی را ایجاد کند، پس از کار روی سیاست های آن، در این دولت به نتیجه رسید و ابلاغ شد. سند چشم انداز بیست ساله هم فرصت طلایی دیگری بود.

به گفته وزیر دولت اصلاحات، با توجه به این فرصت ها و آن شاخص ها، مهمترین سوال این است که چرا اقتصاد کشور چنین شد؟ در سال ۸۴ آقای احمدی نژاد طی یک انتخابات، انتخاب شد؛ اما وی این روند را یک انقلاب دانست که این یک دید غلط و آغاز مشکلات بود. مشکل دیگر، تمرکز تمام قدرت در ریاست جمهوری بود، لذا شوراهای مختلف منحل شدند، وزرایی که نظر متفاوت داشتند، برکنار شدند، به علم اقتصاد اعتقادی وجود ندارد و به توان شخصی افراد اعتماد می شود و از قانون عبور می شود.

می گفتند می خواهیم بودجه در جیب جا بگیرد! در حالی که بودجه باید شفاف و قابل بررسی باشد

وی ادامه می دهد: این رویکردها منجر به سیاست هایی شد که آن شاخص ها را در پی داشت. یکی از آن رویکردها کنار گذاشتن برنامه توسعه و سند چشم انداز بود؛ به صراحت گفتند که این برنامه ها غربی است و نیازی به آن نیست، در حالی که مجلس، شورای نگهبان و مجمع تشخیص آن را تصویب کرده بودند. رویکرد دیگر انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی و ۲۸ شورای تخصصی بود. سازمان مدیریت جلوی تمام سیاسی کاری ها را می گرفت و نتیجه انحلال آن تورمی شدن بودجه و وابستگی شدیدتر به نفت است، تا جایی که می گویند اگر نفت زیر ۸۰ دلار شود در هزینه های جاری دچار مشکل می شویم. دایم می گفتند می خواهیم بودجه در جیب جا بگیرد! در حالی که بودجه باید شفاف و قابل بررسی باشد. در نتیجه بودجه سال ۱۳۹۰ برای اولین بار پس از آغاز سال تصویب می شود یا سال ۸۹ بدون برنامه توسعه می گذرد.

هر اقتصاددانی که انتقاد کرد گفتند یا طرفدار غرب است یا رانتخوار

به اعتقاد جهانگیری رویکرد دیگر بی اعتمادی به اقتصاددانان است. هر اقتصاددانی که نقد کرد، یا گفتند که طرفدار اقتصاد غرب یا وابسته به دولت های قبلی یا رانتخوار است. تغییرات پی در پی مدیران هم رویکرد دیگری است؛ سه مدیرکل بانک مرکزی، چند وزیر اقتصاد و… از جمله این موارد است.

۱۷ هزار میلیارد تومان، بدهی دولت به شرکت های پیمانکاری است

وی این سوال را مطرح می کند که اما چه باید کرد؟ و می گوید: فکر می کنم این شاخص ها، نشان می دهد وضعیت نگران کننده است. من از دغدغه های مقام معظم رهبری در اعلام سال جهاد اقتصادی خبر ندارم، اما در هر صورت این شاخص ها نیازمند جهاد است تا جمهوری اسلامی نسبت به کشورهای منطقه عقب نیفتد. راهکار هم «استفاده از تمام سرمایه های کشور» است. دارایی کشور فقط نفت نیست، نیروهای انسانی و سرمایه های اجتماعی هم هست و هیچ کس حق ندارد با دارایی انسانی یک نظام برخورد کند؛ ممکن است کسانی که در پست ها حضور نداشته باشند، اما در محافل علمی باید برای آنها فضا ایجاد کنیم، هچنین باید فضای کسب و کار را با محوریت بخش خصوصی ایجاد کنیم. بدترین فضای کسب و کار اکنون بر کشور حاکم است؛ باید به بخش خصوصی واقعی اعتماد کرد. خیلی از شرکت های پیمانکاری سرمایه های کشور هستند، زیرا با شرکت های خارجی رقابت می کردند، اما اکنون ۱۷ هزار میلیارد تومان، بدهی دولت به این شرکت هاست. مبارزه با فساد هم باید انجام شود، زیرا وقتی عده ای ببینند که از این طریق می توانند پول به دست آورند، دیگر تلاشی انجام نمی شود. در کدام دولت، مقام های بالای آن متهم به فساد مالی بوده اند؟ حتی قبل از انقلاب هم نبوده است، لذا دستگاه قضایی باید تکلیف موضوع را روشن کند. دلیلی ندارد کارمندان پایین دست احساس کنند، مقام های بالاتر، دست به این کارها می زنند.

به اعتقاد جهانگیری اقتصاد هم باید به عنوان یک علم پذیرفته شود و با اتکا به نیروی انسانی، به آن عمل شود. در بررسی کشورهای آسیای شرقی می بینیم که حتی با انجام کودتا در یک کشور هم سیاست های کلی تغییر نمی یابد. تعامل با اقتصاد جهانی هم باید صورت گیرد؛ زیرا اقتصادی که ۲۰۰ میلیارد دلار تجارت دارد، اقتصاد بزرگی است که باید بتواند با دنیا تعامل کند. همچنین باید امکان نقد خشن صاحبنظران به سیاست ها، فراهم شود تا بتوان اشتباه ها را اصلاح کرد.

جهانگیری در پایان تاکید کرد: “من معتقدم، کسانی که دلسوز این انقلاب هستند باید حساسیت نشان دهند و اشتباه ها را جبران کنند.”

خاتمی از چه می گوید؟

پیرامون سخنان اخیر رئیس جمهور سابق ایران:
خاتمی از چه می گوید؟

ادامه راه سبز(ارس): "اگر ظلمی شده است که شده است همه بیاییم عفو کنیم و به آینده نگاه کنیم و اگر به نظام و رهبری ظلم شده است به نفع آینده از آن چشم پوشی شود و ملت هم از ظلمی که بر او و فرزندانش رفته است می گذرد و آن وقت همه به آینده بهتر رو خواهیم آورد. البته همه بکوشیم برای آینده روی فضای سالم و امن و آزاد و تأمین حقوق مردم همراه و زمینه ساز شویم."

این پرچالش ترین جملات خاتمی در میان سخنان اخیرش بود که توسط دفتر رئیس جمهور سابق ایران منتشر شده است. جملاتی که در هیاهوی آنها بسیاری دیگر از گفته های محمد خاتمی گم شدند تا رئیس جمهور اصلاحات در دو سو مورد انتقاد قرار گیرد:

اول: گروهی از طرفداران خاتمی و منتسبان به جنبش سبز، تنها به این دلیل خاتمی را مورد انتقاد قرار دادند که از امکان ظلم به رهبر گفته بود. غافل از آنکه خاتمی نه گفته که چه کسی ظلم کرده و نه حتی گفته است که واقعاً چنین ظلمی واقع شده است. جمله شرطی خاتمی تنها خطاب به رهبر است که اگر آیت الله خامنه ای فکر می کند که به ایشان ظلم شده است به نفع آینده از آن چشم پوشی کند. تنها در این صورت است که ملت و مردمی که مورد ظلم قرار گرفته اند نیز ممکن است او را مورد بخشش قرار دهند. ضمن آنکه در این جمله یک مفهوم دیگر هم نهفته است و آن اینکه در ورای تمام تبلیغات دولتی برای همگام شمردن ملت و رهبر، امروز ملت به خاطر آینده بهتر از ظلمی که توسط نظام و رهبر بر او رفته است می گذرد.

در عین حال این گروه از اصلاح طلبان و سبزها سایر گفته های خاتمی را یا نمی بینند و یا به راحتی از کنارش می گذرند. انتخابات آزاد و مرجع بی طرف یعنی رد کردن شورای نگهبان، تکرار گفته های امام در سال 57 مبنی بر تعیین سرنوشت هر نسل به دست خود آن نسل یعنی امکان رفراندوم و وحی منزل نبودن قانون اساسی، همه اینها مگر جان کلام خواسته های جنبش سبز در بیانیه 17 مهندس موسوی و منشور جنبش سبز که توسط آقایان موسوی و کروبی تهیه شده است نیست؟

دوم: گروهی که از اساس هم با میرحسین موسوی و هم با خاتمی به یک اندازه مشکل دارند. اما چون به هر دلیل جرات آن را ندارند تا میرحسین موسوی را مورد انتقاد قرار دهند، خاتمی را به دلیل گفته هایی که به نوعی پیش از این توسط میرحسین موسوی هم گفته شده بود قابل انتقاد می دانند. این گروه از شعار "اجرای بی تنازل قانون اساسی" که توسط میرحسین موسوی و مهدی کروبی بارها بیان شده است متنفر هستند، اما خب مگر شعار اجرای بی تنازل قانون اساسی به معنی پذیرش همین ولایت فقیه در قانون اساسی نیست. چرا نمی آیند موسوی را خائن و خائف بشمارند و هزار تا نسبت دیگر به او بدهند؟ جوابش روشن است. این گروه در آمال خودشان به دنبال سرنگونی نظام و سربرآوردن نظامی جدید با شکل و شمایلی نو هستند. سرنگونی نظام توسط اینها منتهای آرزو و خواستی است که آنرا به ریاست جمهوری و مناصب بالای سیاسی برساند. در میانشان از همه طیف و گروهی هم وجود دارد. خاتمی با اینها از روز اول مشکل داشت و امروز هم دارد و اگر از خاتمی انتقاد نکنند و او را به جرم ناکرده با فحش و ناسزا مواجه ندانند باید تعجب کرد. خاتمی در صحبتهایش به همین ها اشاره می کند که می گوید:

"در این میان وقتی خیرخواهان محدود می شوند میدان بدست کسانی می افتد که هر دو طرف را قبول ندارد".

خاتمی در عین حال از "آینده"، هم در این بخش جنجالی صحبت هایش و هم در جای جای این گفتارش سخن می گوید. آینده از نظر خاتمی در کنار مباحث سیاسی که در انتخابات آزاد، آزادی احزاب و فعالیت های سیاسی، حاکمیت قانون و مواردی شبیه این در صحبت هایش اشاره شده است یک بعد اقتصادی هم دارد و آن تکرار شعار اساسی جمهوری اسلامی از منظر خاتمی است که همان "استقلال، آزادی و پیشرفت" می باشد.

برای خاتمی پیشرفت برای آینده ایران حیاتی و اساسی است و یک وجه این پیشرفت وجه اقتصادی آن است که اگر ایران آینده بخواهد در تحولات منطقه ای و جهانی تاثیر گذار باشد به این وجه اقتصادی پیشرفت احتیاج اساسی دارد. یعنی رشد اقتصادی حداقل 8 درصدی می خواهد، نرخ تورم باید کاهش پیدا کند، بیکاری کم شود، حجم برداشت گاز ایران از منابع مشترک گازی با قطر در عسلویه افزایش پیدا کند و تولید نفت کاهش یافته ایران زیاد شود. صنایع پایین دستی پتروشیمی که قرار بود ارزش افزوده فراورده های نفتی برای کشور باشند دوباره در چرخه تولید و فروش قرار گیرند و صنایع و معادن کشور در اثر کمبود مواد اولیه خاموش نگردند. تمام اینها با تعامل در سطوح بالای سیاسی امکان پذیر است، وگرنه در یک کشور زخم خورده و از هم پاشیده، هرچند رئیس جمهور آن وعده مدیریت جهان می دهد اما خاتمی به حق می گوید:

"واقعا من نگرانم با تقابلی که در درون کشور ایجاد شده که باعث ایجاد توهم و شیدایی در یک سو و ایجاد نفرت در طرف دیگر شده است و دائماً هم از دو طرف به آن دامن زده می شود. از اصطکاک میان شیدایی بی حساب و نفرت فزاینده باید ترسید و به خدا پناه برد."
نداي سبز آزادي

بازی کثیف

نوشتاري از مسعود بهنود روزنامه نگار:
بازی کثیف

ادامه راه سبز(ارس): آقای خاتمی باز با دل امیدوارش آمده است به میدان، می ترسد، نه از ماشین نفرت و افترا که نزدیک دو سال است دمی از شلیک باز نمی ایستد و او و یارانش را بمباران می کند، بلکه از آسیب این همه بی اخلاقی، از درگیر شدن افراطیون با هم، از به هم ریختن نظم، از این همه بی هوائی در تهییج مردمان. او بزرگوارتر از آن است که حتی در دل بگوید همین است سزای کسانی که با اصلاح طلبان چنان جفا کردند، وطن دوست تر از آن است که دلش خنک شود از وضع امروز رقیبان تندرو. آقای خاتمی به عنوان یک عالم دین و دین باور ترسش افزون می شود وقتی می بیند ماشین نفرت هر صبح به نام دین روشن می شود و شلیک آغاز می کند. شلیک های خود را درد دین نام می نهد و هدف هم فقط کسانی هستند که حقیقت را فدای مصلحت تعیین شده توسط قدرت نمی کنند.

پریروز آقای جوانفکر مدیر روزنامه ایران و خبرگزاری دولت، در سرمقاله آن روزنامه به منقدان دولت پند داده بود که از این همه تهمت ناروا و افتراهای نادرست دست بردارند. او با نقل چند نمونه خبر که با قید “شنیده شده است” و “گفته می شود” در ستون های ویژه برخی روزنامه ها آمده، نشان داده بود که مقصودش کدام نوشته هاست. با خواندن این مقاله پندآموز ساده ترین کار این است که آدمی رو به سوی آسمان بگوید الهی شکر. و به یاد خود آورد که در این پنج ساله همین تیم آقای جوانفکر، که از همه عزل ها تا به حال جان به در برده، چه کردند با آبروی دیگران. همان ها که امروز از افترا به فغان آمده و گلایه دارند. اما این تنها واکنشی نیست که بعد از خواندن پندآموزی آقای جوانفکر به آدمی دست می دهد.

در پای یک گزارش درباره سخنان پریشب آقای احمدی نژاد در مونولوگ تلویزیونی اش، ده ها کامنت هست، وحشت افزاست این همه دشنام از سوی کسانی که تا پریروز وی را معجزه هزاره می خواندند و سرباز امام زمان می شمردند و همه کارش شیرین و خدائی بود. می توانست باعث انبساط خاطر شود و دل کسانی را که پنج سال است از زبان این دولتمردان در امان نبوده اند خنک کند و به یادمان آورد که همین ها به محض فتح سعدآباد چه ها نثار پیشینیان کردند و سرانجام هم چه جشنی گرفتند برای تشکیل دادگاه نمایشی صد نفره اصلاح طلبان – که سعید مرتضوی با تقلید از سبک دادگاه های استالین بر پاداشت. آن ها که همین روزنامه دولت را به نشریه ای زرد تبدیل کردند و به چیزی و کسی رحم نکردند، حتی وزیران کابینه و امضا کنندگان میثاق نامه، در فردای عزل.

رییس جمهور که مصاحبه مانند تلویزیونی اش نشان داد تا چه اندازه افسرده است [و این همان حالی است که پیش بینی شده بود] با آهنگی ملتمس گفت به خدا خوب نیست تهمت زدن، آخر مگر دنیا چقدر ارزش دارد. آقای احمدی نژاد اگر وسیله داشت که صدای بینندگان را بشنود و اگر علاقه ای به این شنیدن داشت به گوشش می رسید که هزاران نفر می گفتند عجب. از کی چنین شده است که تهمت گناه است.

معلم اخلاق دولت [حجت الاسلام تهرانی] در نواری که همه جا هست، ادعا می کند دو بار گریه آقای احمدی نژاد را دیده که یکی موقعی بوده که وی را متهم کرده اند که یهودی است. با شنیدن این نوار گیجی غریبی به شنونده دست می دهد. کسی که چنان آسان پنج سال است دروغ می گوید و افترا می زند چقدر باید خودمحور و خود شیفته باشد که به تهمتی چنین به گریه افتد. یهودی بودن اجداد آدمی که جرم و گناه نیست. چنان که پدربزرگ یکی از مراجع حاضر قم، یهودی بوده است. اما یکی از آقای احمدی نژاد بپرسد دادن خبر به جوش آمدن غیرت ایشان از نحوه ملاقات شیراک و آقای خاتمی چه. خبری که عکس ها نشان داد هم اصلش دروغ بوده است و هم تاثر ناشی از آن. جاسوس خواندن اعضای هیات مذاکره گر هسته ای و سفیر سابق چه. کاری که تنها در اوگاندای ایدی امین سابقه داشت. چنان که عزل وزیر خارجه ای در حال ماموریت هم قبلا فقط توسط ایدی امین سابقه داشت که از قضا آن وزیر خارجه را [مانکن سابق دنیای مد که از اساس انتصابش مساله بود] کشت و داد پختند و آبگوشت آن را به خورد اعضای کابینه داد تا بدانند نادیده گرفتن میثاق چه عقوبتی دارد.

اما این حکایت فرد است و عیب و ایرادهای انسان بی مقدار با صدها عقده درمان نشده، وقتی پای جامعه در میان است و مصلحت جامعه ای و مردمانی، به گمانم جای آن دارد که به گفته معلم اخلاق کمی اندیشه کنیم و خوشحال نشویم اگر با هم چنین می کنند. مجلسیان اگر راست می گویند از اهرم های قانونی مجلس بهره گیرند، اعتبار گم شده را به قوه مقننه برگردانند. گویندگان اگر نمی هراسند امکان دهند قضات مستقل پرونده دولتمردان منصوب را بررسی کنند. گشودن پرونده معاملات بزرگی که می گویند و می نویسند که در آن میلیاردها تومان جا به جا شده، باید در عدلیه صورت پذیرد نه صفحات روزنامه هائی با مصونیت آهنین و یا رسانه هائی بدون صاحب.

سخن کوتاه و آسانم این است که اصلاح طلبان را اگر چالشی هست با آقای احمدی نژاد و دولت کنونی، بر سر یک فرهنگ و مهم تر از آن بر سر سرنوشت این ملک است، دعوای شخصی نیست. اگر فرصتی که دعوای اخیر و جنگ دو دسته از یک جناح ایجاد کرده، موجب شود یک بخش از جامعه سیاسی ایران بیاموزند که افترا بد است و سوءاستفاده از امکانات عمومی برای جنگ های حقیر و منافع گروهی گناه است، دریابند تهمت شنیدن آدمی را به گریه می اندازد، خود اتفاق مهمی است. این اتفاق مهم است، چرا که جناح راست عادت سخیفی را که از دوران انقلاب و در همان شش ماه آزادی بدون نظارت مطبوعات آشکار شد، در این سی و دو سال ترک نگفته است. در روزهای منتهی به انقلاب هر نوع خیال پردازی علیه حکومت پیشین مجاز بود و هیچ گناهی نداشت حتی جزئی از انقلابی گری محسوب می شد. در آن زمان یک حزب قدیمی این رفتار را به عنوان “جنگ نرم با ضد انقلاب” تئوریزه کرد و یک گروه چریکی هم به بهانه این که امکانات عادلانه تقسیم نشده، برای جبران ضعف امکانات خود، مفید دانست قصه پردازی و شایعه سازی و چاپ و انتشار تهمت را.

در این نوشتار روی سخن بیشتر نسل جوان اصلاح طلبانی است که هدفشان ارتقا و سلامت جامعه ایران است. به گمانم به خود باید گفت هر نوع مشارکت جامعه مدرن و آماده رهائی در عادات سخیف کهنه لمپنی موجود در جنگ اخیر وهنی است برای سبزاندیشان و در آن هیچ سودی برای جنبش متصور نیست. هر نوع شرکت در بازی افترا و بی حیثت کردن رقیب، بدان معناست که هنوز مفهوم اخلاق سیاسی را نمی شناسیم و هنوز خطرناکیم برای آینده و سلامت جامعه مان. اگر از اهل اصلاح مقالاتی صادر شود مثل اعلام کشف جاسوسی محمود احمدی نژاد و رحیم مشائی، به همین یک نشانه می توان گفت تفاوتی با سعید تاجیک و حاجی حدادیان در بین نیست گرچه ممکن است زبان شیک تر و اتوکشیده تر باشد.

دیروز آقای خاتمی گفت برای ایران می ترسد، و پیداست سخت می ترسد. به گمانم از آن می ترسد که می بیند چگونه در رقابت ها بر سر قدرت، اخلاق فراموش شده است، و این خدشه دار شدن روح ایرانی ماست. دقت در کشمکش این روزها نشان می دهد رجز های این جنگ به زبان امروز نسل جوان و نوگرای ایران نیست، ابزار و مصالحی که در این جنگ به کار می رود برای نسل فردا کاملا ناشناخته است. گرچه مقصد و مقصودشان پیداست.

تا کسی را برای چند ساعت بازداشت می کنند داستان هائی از قول وی می بافند و بر زندگی نامه دستگیرشده می افزایند، نام هائی از زبان وی ردیف می کنند که زندانی روحش خبر ندارد. همان کاری که در ده سال گذشته با صدها و بلکه هزاران تن از اصلاح طلبان و صلح دوستان کردند. این کردار سخیف را که قبلا کراهت آن به اثبات رسیده، اصلاح طلبان نباید بپذیرند، ادعاهای دو بخش جناح راست علیه یکدیگر نباید دستمایه تحلیل و تفسیر هیچ اصلاح طلبی قرار گیرد. سخن آقای جنتی در باب بابی بودن “جرگه انحرافی” نزدیک به دولت، همان قدر نازل و کثیف است که چمدان پولی که مدیر سیا آورده بود به تهران و بین روزنامه نگاران تقسیم کرد. گرچه این بار هدف جنگ کثیف زندانبانان و بازجویان صد ها اصلاح طلب است اما به گمان من باید از شیرینی نقل این تهمت ها گذشت. هیچ معادله ای نباید بر اساس این مدعیات برقرار کرد و هیچ تحلیلی را بر این داده ها بنا نهاد.

ورنه به معنای آن است که به قواعد یک بازی کثیف تن داده ایم.

مسعود بهنود

سید محمد خاتمی: امروز هیچ کس نمی تواند جلوی حرف حق را بگیرد

سید محمد خاتمی در دیدار با جمعی از رزمندگان و ایثارگران دفاع مقدس:
امروز هیچ کس نمی تواند جلوی حرف حق را بگیرد

ادامه راه سبز(ارس): سید محمد خاتمی در دیدار با جمعی از رزمندگان دوران دفاع مقدس و ایثارگران با طرح این پرسش که چرا باید عده ای به جرم مشارکت فعال در انتخابات مورد فشار و تنگنا قرار گیرند؟ تاکید کرد: همه مردم این کشور از اندیشمندان و روشنفکران گرفته تا رزمندگان، بانوان و تمام لایه ها و طبقات اجتماعی در انتخاباتی که گذشت مشارکت فعال داشتند. چه کسی سبب شد که آنهمه شور و شکوفایی در انتخابات پدید آید؟

رییس جمهور سابق کشورمان با انتقاد از تندروی ها و انحصار طلبی هایی که نه تنها اصلاح طلبان بلکه حتی اصولگرایان را هم از دایره خارج می دانند گفت: اگر از آغاز یک هیأت بی طرف رسیدگی به اعتراض و دغدغه بخش مهمی از جامعه را به عهده می گرفت بدون تردید مشکل حل می شد و اصلا شاهد بحران نبودیم. چنانچه می بینید امروز دیگر فقط بحث اصلاح طلبان نیست و حتی می گویند مسائل انحرافی در جاهای دیگری است.

به گفته ی رییس جمهور سابق کشورمان، در متن نظام جمهوری اسلامی حرمت و کرامت انسان ایرانی را می طلبند و به ایران نیز عشق می ورزند و خدمت به ایران و ایرانی را افتخاری بزرگ می دانند و القاء تقابل میان اسلام و ایران را امری انحرافی می دانند.

وی در بخشی دیگر از سخنان خود با اشاره به محدودیت های اطلاع رسانی تصریح کرد: گرچه بخش قابل توجهی از مردم دسترسی به اینترنت ندارند اما همه آنهایی که اینترنت دارند و روز به روز هم بر تعدادشان افزوده می شود از این محدودیت ها عبور می کنند و به مطالب خوب یا بد دسترسی دارند.

سید محمد خاتمی گفت: در این عرصه تنها افرادی مثل ما که دلشان برای انقلاب می سوزد محدود می شویم ولی مردم و جوانان به آسانی به جهان اطلاعات دسترسی پیدا می کنند. طبیعی است در این میان وقتی خیرخواهان محدود می شوند میدان بدست کسانی می افتد که هر دو طرف را قبول ندارد. متاسفانه امروز میدان دار کسانی هستند که دلسوز انقلاب و مردم و کشور نیستند و دلسوزان انقلاب در محدودیت و ممنوعیت های مختلف قرار دارند.

رییس بنیاد باران، با اشاره به واقعیت های جامعه و بیان این خاطره که اخیراً یکی از دوستان به روستایی ۹۰ خانواری رفته و از پشت بام خانه ای بیش از ۸۰ دیش ماهواره را شمرده است، اظهار داشت: ارتباطات در دنیای امروز وجود دارد و طبیعی است وقتی عرصه های مختلف وجود دارد در صورتی ما موفق خواهیم بود که عرصه ما جذاب تر، پاسخگوتر و دلپذیرتر باشد.

متن کامل سخنان سید محمد خاتمی در این دیدار به گزارش وب سایت شخصی وی به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم

در این ماه (جمادی دوم) به مناسبت ایام فاطمیه و نیز ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها نام و یاد آن بانوی بزرگوار بیشتر فضای جامعه را معطر می کند. برکتی که وجود مبارک حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برای اسلام و بشریت داشته است واقعا بی نظیر است. چه در دوران سختی مکه که اسلام و مسلمانان با بحران و ناملایمات زیادی مواجه بودند و چه پس از هجرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم.

در واقع حضرت زهرا سلام الله علیها یک پناه و یک تکیه گاه اطمینان بخشی برای حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بودند و ایشان بارها فرمودند: “زهرا مادر پدر است” حضرت زهرا سلام الله علیها نقشی داشت که پیامبر با او احساس آرامش می کرد و نیز حضرت زهرا در کنار امام علی علیه السلام کانونی را به وجود آورد که از آن خیر کثیر که همان «کوثر» است نصیب امت اسلامی شد و امامت از چشمه جوشان کوثر جوشید و بوجود آمد.

ملت ایران نیز همواره ارادت خاصی به حضرت زهرا سلام الله علیها داشته و دارند و این امر مختص به شیعه هم نیست و حتی سایر مذاهب و ادیان هم دلبستگی خاصی به حضرت زهرا سلام الله علیها دارند. علاوه بر مسلمانان در ایران زرتشتیان و مسیحیان و یهودیان ایرانی هم به بانو زهرا ابراز علاقه ویژه می کنند.

در انقلاب اسلامی نیز شیوه و منش فاطمی نقش مهمی داشت و این ایام که روزهای این بانو است یاد و نام او بیشتر طرح می شود و ما نیز به ریسمان ولایت ایشان، پدر بزرگوار ایشان، شوهر و فرزندانشان چنگ می زنیم.

من خوشحال و خشنودم که در خدمت شما فاطمیون و شما عزیزانی هستم که دلتان به عشق فاطمه و اهل بیت می تپد و در راه اهل بیت و سیره آنان در ۸ سال دفاع مقدس در جبهه های جنگ ایثارگری کردید و هزینه ها دادید.

شاید مناسب این بود که نشست با شما که از حاضران فداکار در جبهه ها بوده اید و از ایثارگرانید در سوم خرداد برگزار می شد که نماد سرافرازی ملت ایران در ۸ سال دفاع مقدس بود. بی شک حماسه آفرینی رزمندگان هرگز از یاد و خاطر ما نمی رود. آن هم جنگی که برخلاف آنچه در دویست سال گذشته در جنگهای ایران حاصل شده است حتی یک وجب از خاک کشور عزیزمان را از دست ندادیم.

شاید اینجا یک سوال پیش بیاید که مگر خاک ایران چه اهمیتی دارد؟

باید بگوییم این خاک مهم است. ایران بسیار عزیز است و هیچگاه نبایستی ایران و اسلام را در مقابل هم قرار داد.

ما می گوییم: ایران و اسلام هر دو. ایران ظرف این انقلاب و وطن عزیز ما است لذا اهتمام به ایران بایستی همواره مدنظر باشد. نگرانی شما و بسیاری از عزیزان نسبت به لطمه دیدن اسلام جا ندارد، گرچه اگر کسانی و مسلمانانی اسلام را بد بفهمند و به نام اسلام بد عمل کنند نظرها نسبت به آنچه هست منفی می شود و در طول تاریخ بارها تحریف در دین چه در وجه نظری و چه در وجه عملی صورت گرفته است اما اصل اسلام همیشه مانده است و خواهد ماند و حتی اگر اسلام به گونه ای عرضه شود که موجب بدبینی های موسمی و مقطعی شود ولی اصل اسلام و آنچه در عمق وجود مسلمانان و تاریخ است کار خودش را می کند.

به قول سید جمال اسلام چیزی است و مسلمانان چیزی دیگر. لذا اگر انحرافی هم باشد ما منحرف می شویم نه اساس اسلام که به یاری حق آسیبی نخواهد دید.

من معتقدم وقتی حکومتی خود را منتسب به اسلام می داند باید مرز میان حقایق اسلامی و آنچه صورت می گیرد را مشخص کند، نه اینکه خدای ناکرده به گونه ای باشد که حتی نارواییها و نارساییها به نام اسلام تمام شود. و این وظیفه حکومت و کسانی است که امکانات در اختیارشان است. گرچه در طول تاریخ این فراز و نشیب ها بوده است از این جهت هیچ نگرانی وجود ندارد و ما معتقدیم این مشیت و عزم و اراده خداوند است که پیامبرش را فرستاد تا دین او را بر همه گرایش ها و مکتب ها غالب کند ولو اینکه کج اندیشان و بددینان و منحرفان نخواهند.

ما ایمان داریم که حق پیروز است البته معتقدیم باید وظیفه خود را بشناسیم و دغدغه انجام وظیفه هم داشته باشیم اما نباید نگران باشیم که اصل دین خدا لطمه می بیند که خدا فرمود: «ما ذکر را فرو فرستادیم و بر نگاهداری آن تواناییم» .

ما باید نگران ارزشها و مطالبات بر حق مردم از انقلاب و نظام و مسئولیت های اجتماعی مان در شرایط کنونی باشیم.

مسائل مختلفی در اینجا مطرح شد که هر کدام بحث های مفصلی را می طلبد ولی نکته ای را یادآور می شوم که مخصوص این روزگار است و اسلام، خاورمیانه و ملت ما هم با آن مواجه بوده است.

من بارها گفته ام: بشر امروز، بشری است متفاوت با بشر دیروز و ارتباطات که به طور شگفت انگیزی گسترده و کارآمد شده است تأثیر مهمی در این تفاوت داشته است.

امروز هیچ کس نمی تواند جلوی حرف حق و یا ناحق را بگیرد. تعبیر انفجار اطلاعات درست است و انقلاب سایبری و انقلاب الکترونیکی کل مرزها را برداشته است و اینکه برخی حکومت ها و نظام ها خیال کنند که با ایجاد محدودیت ها و بخشنامه و دستور می توانند بین دنیای اطلاعات و ذهن ملت ها دیوار ایجاد کنند خیال باطلی است.

من یادم هست وقتی در وزارت ارشاد بودیم ویدئو را ممنوع کردیم و معاونتی اختصاص دادیم تا ممیزی صورت بگیرد و با فیلم های غیر مجاز هم برخورد شد. فیلم های زیادی ضبط و سوزانده شد.

تازه آن روز ها فضای سایبری کنونی حاکم نبود ولی ما صد در صد موفق نبودیم و ویدئو راهش را به خانه ها باز کرد. یکی از عوامل بسیار مهم در تحولاتی که امروز در دنیا و منطقه از تونس گرفته تا مصر، لیبی، سوریه، یمن و بحرین و سایر نقاط رخ داده وی می دهد همین شبکه های ارتباطی، اینترنتی و الکترونیکی و ارتباطات گسترده است.

در ایران و بسیاری از جاهای دیگر هم گرچه محدودیت و فیلترینگ ایجاد می شود با این حال پوشش این امواج وسیع است.

اکنون گرچه بخش قابل توجهی از مردم دسترسی به اینترنت ندارند اما همه آنهایی که اینترنت دارند و روز به روز هم بر تعدادشان افزوده می شود از این محدودیت ها عبور می کنند و به مطالب خوب یا بد دسترسی دارند.

اتفاقاً در این عرصه تنها افرادی مثل ما که دلشان برای انقلاب می سوزد محدود می شویم ولی مردم و جوانان به آسانی به جهان اطلاعات دسترسی پیدا می کنند.طبیعی است در این میان وقتی خیرخواهان محدود می شوند میدان بدست کسانی می افتد که هر دو طرف را قبول ندارد. متاسفانه امروز میدان دار کسانی هستند که دلسوز انقلاب و مردم و کشور نیستند و دلسوزان انقلاب در محدودیت و ممنوعیت های مختلف قرار دارند.

اخیراً یکی از دوستان می گفت به روستایی ۹۰ خانواری رفته و از پشت بام خانه ای بیش از ۸۰ دیش ماهواره را شمرده است.

بنابراین ارتباطات در دنیای امروز وجود دارد و طبیعی است وقتی عرضه های مختلف وجود دارد در صورتی ما موفق خواهیم بود که عرضه ما جذاب تر، پاسخگوتر و دلپذیرتر باشد.

وقتی ما می گوییم: اسلام، نباید از نوسازی فکر دینی غافل شود و باید به پرسش های بشر امروز توجه داشته باشیم. با همه تلاش ارجمندی که عالمان دینی در گذشته داشتند باید اذعان کرد که با بسیاری از آن معارف ارزشمند گذشته نمی توانیم جوابگوی سؤوالات و شبهات نسل حاضر نحله ها و مکتب های مختلف باشیم.

امروز هم جهان تغییر کرده و هم پرسشها و نیازهای بشر امروز. و دینی که جاودانه است باید بتواند به پرسش ها پاسخ دهد و نیازها را برآورد. مثلا یکی از مسائل مهمی که در زمان م و در دنیای متجدد بسیار مطرح و رایج شده است حق و حرمت انسان و بخصوص حق حاکمیت انسان بر سرنوشت است. البته ما ریشه این حق و اعتراف به آن را به خوبی می توانیم در متن آموزش های اصلی اسلامی و دین های الهی بیابیم، ولی آنچه تازه است عمومیت یافتن این انگاره است و انگیزه ای که به دنبال آن پیدا می شود. و واقعا امر مبارکی است که اگر کسانی که پای بند به اسلامند توجه به این امر نکنند و راه کار مسأله را از اسلام نجویند هم به اسلام جفا کرده اند و هم به جامعه. خوشبختانه در قانون اساسی ما اصل مهمی وجود دارد (اصل ۵۶) که نه تنها حق حاکمیت انسان بر سرنوشت را به رسمیت شناخته است بلکه بالاتر از حق طبیعی آن را حق الهی هم به حساب آورده است.

امروز همه مکاتب و نحله ها و و گرایش ها با هم مسابقه دارند که چگونه حاکمیت بشر بر سرنوشت را نشان می دهند. ما هم به عنوان مسلمان نه تنها نمی توانیم نسبت به آن بی اعتناء باشیم،‌ بلکه باید بکوشیم راه حلی که ارائه می دهیم منطقی تر، جذاب تر و بهتر باشد.

بشر امروز می گوید: من انسانم دارای حرمت و کرامتم و حق دارم و مهمترین حق هم، حق حاکمیت بر سرنوشتم می باشد.

اگر یادتان باشد امام به هنگام ورود به ایران در بهشت زهرا فرمودند که پدران ما حق نداشتند برای ما تصمیم بگیرند. ما خود باید تعیین تکلیف کنیم و برای تعیین تکلیف هم همه پرسی و بعد انتخابات آزاد را راه کار دانستند و دانستیم. جذابیت و بی بدیل بودن مردم سالاری هم در دنیای امروز از همین جا ناشی می شود.

البته دموکراسی یک روش و شیوه برای ادراه حکومت است و محتوایش بستگی به فرهنگ، منش و انتخاب آن جامعه دارد. از این جهت هم منافاتی میان اسلامی بودن و دموکرات بودن نمی بینیم.

اگر جامعه ای دین مدار بود گرچه روش و چارچوب دموکراسی است اما رنگ و بوی آن حاکمیت، دینی خواهد بود. مهم این است که اسلام حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش را به رسمیت می شناسد و ما نیز به شدت به این مهم باور داریم و بر آن پا می فشاریم.

محور تمام تحولات و مسائلی که در خاورمیانه شکل گرفته است نیز همین است که آنان می خواهند بر سرنوشت خویش حاکمیت داشته باشند. آنها می گویند: ما حکومت استبدادی مادام العمر نمی خواهیم. ما دیکتاتوری نمی خواهیم، ما انتخابات آزاد و آزادی احزاب و تشکل ها و جوامع را می خواهیم. ما می خواهیم ظلم و استبداد و وابستگی نباشد.

اگر جمهوری اسلامی همانگونه بود که مردم می خواستند و اگر معیارها و ارزشهایی که از جمله در قانون اساسی ما منعکس است با دقت بیشتری مورد توجه و عمل قرار گرفته بود و اگر شبهه تعارض میان آزادی های اساسی و دینداری رفع می شد آیا امروز تمام مردم منطقه نمی گفت، حکومت اسلامی می خواهیم؟ و می دانیم که اکثریت قریب به اتفاق کسانی که در عرصه تحولات و انقلاب های منطقه حضور دارند مسلمانند.

باری اسلام و حکومت اسلامی که ما می فهمیدیم و امام راحل ارائه داد اگر پیاده می شد مطمئن باشید که امواجش امروز در سراسر منطقه سایه می انداخت.

انقلاب اسلامی ما افتخارش این بود که این پاسخ را می داد که می توان حکومت منتسب به اسلام داشت که در آن آزادی های اساسی وجود دارد و انسان، هر انساین در پناه آن محترم است. البته مراد از آزادی ولنگاری و فحشا نیست، زیرا رکن دیگر این حکومت اخلاق و تأمین فضائل انسانی است.

آزادی یعنی: آزادی بیان، آزادی اندیشه، آزادی انتخاب، آزادی پرسش از قدرت و هزینه نداشتن پرسش.

و می دانیم که ایمان حقیقی هم در متن آزادی بوجود می آید. زیرا ایمان ارزشمند ایمانی است که با انتخاب و خردورزی به دست آید و انتخاب و خردورزی منوط به وجود آزادی است.

یعنی انقلاب ما خواستار آزادی های اساسی مورد نظر جهان سکولار منهای بداخلاقی و ولنگاری است که دشمن عقل و امنیت و کرامت انسانی است.

بهرحال الان حق رایج و مطلوب و مورد تقاضا در جهان امروز حاکمیت بر سرنوشت است و ظالم کسی است که این حق را از مردم بگیرد و حکومت عادل آن است که از هر جهت زمینه انتخاب آزاد را فراهم آورد تا مردم در سرنوشت خویش نقش داشته باشند. از سوی دیگر حکومت مطلوب آن است که زمینه رشد و اعتلاء و پیشرفت کشور را توأم با عدالت فراهم آورد.

ما می گوییم خیلی بهتر از آنچه هست می شود کشور را اداره کرد. ببینید: از روزی که نفت در ایران کشف شد که حدود یکصد سال از آن می گذرد تا کنون حدود یکهزار میلیارد دلار پول از محل فورش نفت نصیب این ملت شده است که حداقل ۴۵۰ میلیارد دلار آن که نزدیک به ۵۰درصد درآمد نفتی ایران از ابتدا تاکنون بوده است در این پنج شش سال اخیر حاصل شده است. آیا به تناسب این درآمد وضع مملکت هم خوب است؟

رشد اقتصادی به شدت پایین آمده و حتی گاه منفی است. اشتغال وضع خوبی ندارد. تولید در همه عرصه ها لطمه فراوان دیده است. مگر می شود مدعی ایجاد ۵/۲میلیون شغل شد ولی رشد اقتصادی پایین باشد. ایجاد ۵/۲میلیون فرصت شغلی مستلزم حداقل ۲۰ درصد رشد اقتصادی است.

سال ۸۳ ما به خودکفایی گندم رسیدیم و در آن سال نیز به طور سمبولیک گندم صادر شد اما بعدها دیدیم که باز هم میلیونها تن گندم وارد شد. و نیز به جای حضور بهتر و بیشتر در بازارهای جهانی بر حجم واردات، بر حجم بودجه جاری و بر اتکاء به درآمد نفت افزوده شد.

چه کسی است که عدالت را نخواهد ولی عدالت واقعی یعنی اینکه بنیاد جامعه درست باشد و حق هر ذی حقی نه فقط در عرصه اقتصادی، در همه عرصه ها داده شود. آنچه ما می گفتیم و باز هم می گوییم این مورد است که جمهوری اسلامی آنگاه تحقق می یابد که در سایه حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش، عدالت، اخلاق و ادب حاکم باشد. دروغ و فریب نباشد.

همه مردم این کشور از اندیشمندان و روشنفکران گرفته تا رزمندگان، بانوان و تمام لایه ها و طبقات اجتماعی در انتخاباتی که گذشت مشارکت فعال داشتند. چه کسی سبب شد که آنهمه شور و شکوفایی در انتخابات پدید آید؟ حالا چرا باید عده ای به جرم مشارکت فعال در انتخابات مورد فشار و تنگنا قرار گیرند؟

اگر از آغاز یک هیأت بی طرف رسیدگی به اعتراض و دغدغه بخش مهمی از جامعه را به عهده می گرفت بدون تردید مشکل حل می شد و اصلا شاهد بحران نبودیم، اما تندروهایی بوده و هستند که فقط به انحصار می اندیشند و نه تنها اصلاح طلبان را بلکه حتی اصولگرایان را هم از دایره خارج می دانند.

چنانچه می بینید امروز دیگر فقط بحث اصلاح طلبان نیست و حتی می گویند مسائل انحرافی در جاهای دیگری است.

به هر حال اصلاح طلبان که به نظام و جمهوری اسلامی پای بندند و در متن نظام جمهوری اسلامی حرمت و کرامت انسان ایرانی را می طلبند، به ایران نیز عشق می ورزند و خدمت به ایران و ایرانی را افتخاری بزرگ می دانند و القاء تقابل میان اسلام و ایران را امری انحرافی می دانند.

شهید مطهری نیز در خدمات متقابل ایران و اسلام نوشت: این جان ایرانی بود که انوار اسلام را گرفت و انتشار داد، این نزدیکی ایران و اسلام بود که تمدن اسلامی را بوجود آورد.

اوایل جنگ در حضور امام گفته بودند شط العرب، امام گفته بودند: «اروند رود» چه اشکالی دارد؟ آیا امام خدای ناکرده ضد اسلام بودند؟ من می خواهم بگویم ما خواستار هم ایران و هم اسلام هستیم. این جان ایرانی بود که در ایجاد عظمت های فرهنگی و علمی و تمدن اسلامی نقش ممتاز داشت و ایران کانون انقلاب است و ایران می تواند و باید امروز هم الگو باشد.

ما اگر مردم سالاری داشته باشیم که با معنویت و عدالت توأم باشد آیا این برای دنیا الگو نمی شود؟

بسیاری از کسانی که عشق به امام، انقلاب و اسلام داشته و دارند با اتهام های گزاف در زندان به سر می برند یا در تنگنا و محدودیت قرار می گیرند. اصلاحات می گوید: دروغ و تهمت نباشد، آزادی های اساسی تأمین شود. همان آرمان هایی که در انقلاب ما جلو ه داشت و جوانها برای آن جان دادند مورد توجه و مبنای عمل قرار گیرد.

اصلاحات می گوید: به سادگی آبرو و حیثیت افراد صالح به نام دفاع از انقلاب زیر سؤال نروند و مورد اتهام و تحت فشار قرار نگیرند.

این ملت هم اگر به جمهوری اسلامی رأی داده خواسته هایی داشته است. بیاییم بررسی کنیم مردمی که به جمهوری اسلامی رأی دادند به چه چیزی رأی داده اند؟

شما مصاحبه ها و گفتارهای امام در قبل و پس از پیروزی انقلاب تا مرحله رفراندوم جمهوری اسلامی را بخوانید. مردم به آن جمهوری اسلامی رأی دادند. بعد از انقلاب هم همین امام فرمان هشت ماده ای را صادر کردند که تأمین کننده بسیاری از حقوق مدنی افراد و گروهها است.

در قانون اساسی ما هم اصول آن اگر همه جانبه و درست و متوازن رعایت شود مطالب آمده است و می تواند تأمین کننده خواستهای مردم در رأی به جمهوری اسلامی باشد.

ما به اسلام و جمهوری اسلامی اعتقاد داریم. قانون اساسی را چارچوب عملی می دانیم. همین حقوقی را که در قانون اساسی به ملت داده شده است ما همان را می خواهیم.

البته قانون اساسی وحی منزل نیست. ساز و کاری هم در آن گنجانده شده و می شود در قانون اساسی تجدید نظر کرد.

ما معتقدیم این نظام باید بماند و البته که اصلاحات مداوم براساس موازین و معیارهای درست راه تداوم نظام و انقلاب هم هست و راه دیگری نیست.

واقعا من نگرانم با تقابلی که در درون کشور ایجاد شده که باعث ایجاد توهم و شیدایی در یک سو و ایجاد نفرت در طرف دیگر شده است و دائماً هم از دو طرف به آن دامن زده می شود. از اصطکاک میان شیدایی بی حساب و نفرت فزاینده باید ترسید و به خدا پناه برد.

برخی از رفتارها دارد نظام را تضعیف می کند و چهره انقلاب و اسلام را زشت جلوه می دهد.

ما می گوییم این جو مسموم درمان شود. هر منتقدی برانداز و عامل دشمن به حساب نیاید و اگر فضا تلطیف و تعدیل شود بسیاری از مسائل حل خواهد شد.

فضا باز شود، احزاب و گروه ها کار کنند و عقلا هم ساز و کاری را برای انتخابات در نظر بگبرند تا در آن حرف و حدیث نباشد. خدا می داند اگر چنین شود آرامش و ثبات و پیشرفت از هر جهت تأمین خواهد شد.

اگر ظلمی شده است که شده است همه بیاییم عفو کنیم و به آینده نگاه کنیم و اگر به نظام و رهبری ظلم شده است به نفع آینده از آن چشم پوشی شود و ملت هم از ظلمی که بر او و فرزندانش رفته است می گذرد و آن وقت همه به آینده بهتر رو خواهیم آورد. البته همه بکوشیم برای آینده روی فضای سالم و امن و آزاد و تأمین حقوق مردم همراه و زمینه ساز شویم.

حاضرین در این دیدار در آغاز ضمن عرض ارادت به پیشگاه حضرت صدیقه طاهره و تسلیت به مناسبت ایام فاطمیه، از عظمت روحی رزمندگان در دفاع مقدس و آرمانها و خواسته های آنها یاد نموده، ضمن تأکید بر جایگاه والای سپاه و بسیج نسبت به وقایع روز جامعه و بروز تلقی ایستادن بسیج و سپاه در برابر خواست مردم ابراز نگرانی نمودند.

همچنین با اشاره به این نکته که اصلاح طلبی اصیل راهی مطمئن برای جریان یافتن اندیشه های امام و استقرار قانون اساسی و پیشرفت کشور است بر لزوم حضور در صحنه ها و بخصوص پرکردن خلاء رابطه میان توده مردم و رهبران و شخصیت های اصلاح طلب تأکید شد.

همچنین رزمندگان و ایثارگران حاضر در این نشست بر اهمیت اطلاع رسانی بهتر به علماء اعلام و انتقال این توقع جامعه به مراجع برای سخن گفتن و موضع گیری در برابر ناروایی ها و نارسایی های جامعه و ظلمی که بر افراد می رود و رفتارهایی که به اسلام و انقلاب و ایران لطمه می زند شده و علماء بزرگوار را پناه مردم و اسلام دانستند.

۲/۲۴/۱۳۹۰

به راستی چه کسی بی بصــیرت بود، میرحسین یا …؟!

میرحسین موسوی نماد وجدان بیدار ایرانیان
به راستی چه کسی بی بصــیرت بود، میرحسین یا …؟!

ادامه راه سبز(ارس): آیا میرحسین موسوی بی بصیرت بود که سه سال پیش گفت: آمده ام تا عقلانیت را جایگزین دروغ ورمالی و کف بینی کنم یا آنهایی که در نماز جمعه ۲۹ خرداد افکاراحمدی نژاد را به خود نزدیکتر دانستند و به منتقدان دولت رمال ها، بی مهابا تاختند؟ میرحسین موسوی بی بصیرت بود یا آنهایی که امروز از تریبون های رسمی افتخار خود را دستگیری جن گیرها رمال ها و… می دانند؟ وقتی امروز اسدالله بادامچیان از نا اطمینانی اصول گرایان از تقلب در انتخابات آتی سخن به میان می آورد آیا ذره ای شرافت و صداقت در میان بازجویان و قاضیان و پرونده سازانی که فرزندان صادق این ملت را با ان همه شواهد و قرائنی که وجود داشت به جرم بر ملا کردن این تقلب خفت بار، آماج شکنجه، حبس، تجاوز و قتل قرار دادند، جوابی به پیشگاه ملت ایران می توانند ارائه کنند؟
مهندس میر حسین موسوی شخصیتی است که در سخت ترین شرایط با تلاش بی وقفه وفداکاری واز خود گذشتگی یکی از زیباترین خاطره های تاریخی را برای ملت ایران به یادگار گذاشت. در شرایط جنگ تحمیلی بر خلاف پیشینه تاریخی مردم ایران یک تصویر روشن هویدا شده که در آن ظلم،فساد ودزدی در کمترین سطوح تاریخی خودش بوده و در عین حال با وجود همه عوامل محدود کننده، همدلی و همنوایی بین دولت و عامه مردم وبخصوص محرومان و مستضعفان در بهترین شرایط تاریخی خودش بود.

با وجود آنکه در کل دوره پس از کنار رفتن او بسیار افرادی بودند که انگیزه متفاوتی نیز در جهت تخریب او مطرح کنند حتی یک نکته تاریک هم در زندگی شخصی،سیاسی واقتصادی او پیدا نکردند.

اینکه در این دو دهه چیزی علیه او مطرح نشد، تجربه دو سال اخیر نشان می دهد مسئله مسئله خرد، ادب وشرافت مخالفین ایشان نبود بلکه معلوم شدکه همه جا را گشتند و به همه چیز متشبث شدند ولی چیزی پیدا نکردند ومعلوم شد در کوره شرایط متفاوت و سخت این ادم توفیق داشته است که در مکتب اسلام و بهره گیری از تمام تجاربی که در یکصد ساله گذشته فرازو نشیب هایی که می توانسته بیاموزد خودش را ساخته و مثل یک چهره منور و ذخیره ارزشمندی باقی بماند برای اینکه در روز مبادا به کار ملت ایران بیاید یک چنین واقعییت هایی بود که باعث شد چهره هایی مثل محمد نوری زاد شرط صداقت و شرافت را در این بداند که در نامه سرگشاده ای خطاب به رهبری نکاتی را در مورد آینده احمدی نژاد وکشور تذکر دهد. مضمون گفته محمد نوری زاد این است که میرحسین موسوی در عمل نشان داده است که مطیع اوامر اشخاص نیست و فقط مطیع اوامر خداوند است. بنابرین ظلم به چنین افرادی قطعا یاد آور ظلم هایی که به سلاله ایشان در طول تاریخ روا شده گرچه هنوز باید زمان بگذرد تا واقعیت های بیشتری آشکار شود تا مردم بدانند که در انتخاب موسوی وپایمردی که او پیشنهاد کرد اشتباه نکردند و تنها راه نجات ایران همین است که بر همان موازینی که پای فشرده و اکنون نیز سخت ترین شرایط را تحمل میکند اصرار ورزید.

اما حوادث دوسه ماهه اخیر جلوه هایی را ظاهر کرده است که به خوبی فعالیت جنبش سبز و موضع گیری های صادقانه و خالصانه مهندس موسوی را نشان می دهد.

اولین مسئله ای که موسوی به عنوان انگیزه برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری مطرح کرداحساس خطر برای کشور بود. کسیت که ذره ای شرافت داشته باشد و امروز واکنش های مردم منطقه را ببیند و به هوشیاری تاریخی و درک سیاسی و اجتماعی موسوی اعتراف نکند. آیا در میان گردانندگان امروز ایرانی با شرفی هست که رفتارهای اسماعیل هنیه و جنبش حماس را مشاهده کند و بتواند خوداری کند از آفرین گفتن به درایت و هوشمندی مهندس موسوی؟ چه کسی باید پاسخگوی این همه هزینه های گزاف برای جمهوری اسلامی باشد. سوال اینجاست که اگر بشار اسد با میلیلرد ها دلار پولی که از ایران گرفته از صحنه سیاسی سوریه غیب شود و به همسر و فرزندانش بپیوندد چه کسی پاسخگوی همه سرمایه گذاری هایی است که طی دهه های گذشته روی خانواده اسد شده است. اکنون که ایران سالانه میلیارد ها دلار به جیب آل صباح، آل خلیفه، آل سعود و آل نحیان می ریزد و اخیرا ترکیه نیز به این لیست اضافه شده ایا این جز بهایی است که ایران باید بابت سیاست خارجی بپردازد؟ همان هایی که بخش بزرگی از درامدهای خودشان را از طریق باج خوری و دلالی بابت شرایط تحریم اقتصاد ایران در یافت می کنند و یکی از همواپیما های ایران را توقیف می کنند وگزارش تشدید کننده تحریم به سازمان ملل متحد می دهند و همه عرب های خلیج فارس پس از سرمستی از بابت دلارهایی که از شرایط ایران به جیب می زنند و در شورای همکاری خلیج فارس دور هم جمع می شوند و تحقیر آمیز ترین عبارت ها را در مورد دولت و حکومت ایران به زبان می اورند وگستاخانه ترین تهدیدهامتوجه تمامیت ارضی ایران می کنند.

دومین مسئله در صحنه داخلی هم محور اصلی انگیزه مهندس موسوی مبارزه با دروغ وپرونده سازی برای ملت ایران و جلوگیری از تخریب اقتصاد ایران عنوان شده بود.

کار دروغ پردازی در این دولت به جایی رسیده است که از رئیس مجلس تا رئیس مرکز پژوهش های مجلس تا رئیس دیوان محاسبات کشور و سخنگوی قوه قضائیه و ائمه جمعه تا روزنامه ها ورسانه های طرفدار این دولت رابه فریاد و فغان کشانده. جالب ترین قسمت این ماجرا تمنای خود احمدی نژاد از جناح به اصطلاح اصول گرا در اولین نطق پس از حضور در هیات وزیران بود که عاجزانه از هم پیمانان اصول گرای خود تقاضا می کرداین همه دروغ به دولت و شخص او نسبت ندهند. وقتی ماجرای جن گیری ورمالی به قوه قضائیه کشیده شد و سایت های طرفدار دولت یکی پس از دیگری فیلتر و گاها محوشدند و اطرافیان احمدی نژاد در لیست دستگیری قرار گرفتند کم کم هراسی در میان همه کسانی که در سه سال گذشته با ظلم و جنایت و سرکوب وقساوت برای مظلوم ترین و شریف ترین وفداکار ترین فرزندان این اب وخاک پرونده سازی کرده بودند تهیه شد که خود کرده را تدبیر نیست و بدین ترتیب پیامی برای بقیه کسانی که در این ظلم و جنایت ها شریک بودند و هنوز نوبت آنها فرا نرسیده است که این مسئله ممکن است دیر یا زود داشته باشد اما سوخت و سوز نداشته باشد.

امروز حتی نا آگاه ترین و بی سوادترین حامیان این رویه ها نیز به خوبی می فهمند که پرونده سازی برای دیگران چه عواقبی دارد…

در باره تخریب اقتصاد ایران هم کیست که امروز پاسخ دهد آن همه جار وجنجال هایی که تحت عنوان سهام عدالت مطرح می شد چرا جای خود را به یک سکوت مرگبار داده است؟ چرا دیگر کسی سیب زمینی مجانی توزیع نمی کند؟ چرا حقوق بازنشستگان دیگر هیچ ارتباطی با نرخ تورم ندارد؟ چرا در لایحه بودجه برای حقوق بگیران دولت نرخ رشد منفی در نظر گرفته می شود؟ چه کسی باید سوال کند که پدیده سهام عدالت چه بر سر شرکت های دولتی آورده است؟ چه کسی پاسخگوی افزایش نزدیک به پنج میلیون نفر به تعداد فقرای در وضعیت اضطراری کشور طی سه ساله گذشته باید باشد؟ چرا باید در دوران نفت با قیمت بالای ۱۰۰ دلار نزدیک به پانزده میلیون نفر در کشور زیر خط فقر قرار داشته باشند؟‌ چرا باید فساد مالی گسترده بلایی بر سر کشور اورده باشد که میزان سرمایه گذاری دولت در زمینه های تولیدی به پایین ترین سطوح خود طی ۳۰ سال گذشته برسد ؟ چرا احمدی نژاد و همدستانش که ملتمسانه از همپالگی های اصولگرای خود می خواهد که دروغ کمتری به دولتش ببندند خود را ناگریز می بیند که ادعاهای ایجاد دونیم میلیون شغل کند ؟ چرا دیگر الان جشن ملی هسته ای نداریم و نوعی خفقان بر همه طرفداران دولت و دستگاه تبلیغاتی کشور در این زمینه سایه انداخته است؟ برایند آن همه گزاف گویی ها درباره پیشرفت علمی کشور چرا باید قهقرای اقتصاد و دست وپازدن در تورم ففقر وبیکاری باشد وحتی مدافعان افراطی دولت هم با گردن کج بگویند ما در حوزه اقتصاد حرفی برای گفتن نداریم؟

در این دوره شش ساله دولت بیش از ۵۰۰ میلیلرد دلار در امد نفتی داشته و حاصل آن افزایش فقر، فساد، تبعیض،تورم و بیکاری بوده است. آیا مبارزه با فساد وفقر و تبعیض فقط در دوره خاتمی باید نقش چماق را بازی می کرد و در دوران اصول گرایی واویلای فقر و فساد و تبعیض اشکال شرعی خود را از دست داده است؟

مهندس موسوی معتقد بود که معرکه گردان فرهنگ ایرانیان باید علم، عقل، ادب و اخلاق باشد نه مداح و رمال و جن گیر. شوری اش تا کجا باید رسیده باشد که سخنگوی قوه قضائیه با افتخار اعلام دستگیری رمال ها و جن گیر های اطراف دولت را بطور رسمی اعلام کند؟

آیا میرحسین موسوی بی بصیرت بود که سه سال پیش گفت: آمده ام تا عقلانیت را جایگزین دروغ ورمالی و کف بینی کنم یا آنهایی که در نماز جمعه ۲۹ خرداد افکاراحمدی نژاد را به خود نزدیکتر دانستند و به منتقدان دولت رمال ها، بی مهابا تاختند؟ میرحسین موسوی بی بصیرت بود یا آنهایی که امروز از تریبون های رسمی افتخار خود را دستگیری جن گیرها رمال ها و… می دانند؟ وقتی امروز اسدالله بادامچیان از نا اطمینانی اصول گرایان از تقلب در انتخابات آتی سخن به میان می آورد آیا ذره ای شرافت و صداقت در میان بازجویان و قاضیان و پرونده سازانی که فرزندان صادق این ملت را با ان همه شواهد و قرائنی که وجود داشت به جرم بر ملا کردن این تقلب خفت بار، آماج شکنجه، حبس، تجاوز و قتل قرار دادند، جوابی به پیشگاه ملت ایران می توانند ارائه کنند؟

آری مرور همه آنچه که به عنوان مشتی از خروار مطرح شد نشان می دهد که به راستی میرحسین موسوی به درستی احساس خطر کرده بود وریشه های اصلی فساد وتبعیض وتخریب را به درستی تشخیص داده بود واین چنین بود که تا اعماق روح و جان ملت نفوذ کرد.

این چنین است که همچنان که محمد نوری زاد در نامه های خود ذکر کرده بود مهندس میر حسین موسوی همچنان در دل ملت جا دارد و روز به روز بر محبت به او و حقانیت راه او افزوده می شود.

كلمه

۲/۱۴/۱۳۹۰

سیدمحمد خاتمی: قدرت نباید در هاله‌ای از تقدس پوشانده شود

سیدمحمد خاتمی در جمع معلمان:
حاکمی که درد مظلومان را نداشته باشد حاکم مطلوب امام علی نیست

ادامه راه سبز(ارس): رئیس‌جمهور سابق کشورمان با تاکید بر اینکه «ایمان گلی است که در بوستان آزادی می‌روید»، گفت:«آنچه ما می‌خواهیم و انقلاب ما هم می‌خواست؛ پاسخ‌گویی حکومت در مقابل مردم و امکان انتقاد و نقد و اعتراض برای مردم است نه اینکه خدای نکرده مثل گذشته‌ها، قدرت در هاله‌ای از تقدس پوشانده شود که کسی حق سؤال و انتقاد و اعتراض نسبت به آن نداشته باشد.»
حجت الاسلام سید محمد خاتمی در جمع معلمان با تبریک فرارسیدن روز معلم و گرامی داشت سالروز شهادت آیت‌الله دکتر مرتضی مطهری به تببین تفکرات شهید مطهری پرداخت.
سید محمد خاتمی در این دیدار ضمن خوشامدگویی به معلمان گفت :شما عزیزا در حساس‌‌ترین و مهم‌ترین موقعیت کشور در جایگاه بسیار ارزنده‌ای خدمت کردید و می‌کنید.


کاش در روز معلم ، معلمان زندانی در میان ما بودند

وی سپس به معلمان زندانی اشاره کرد و گفت : ای کاش عزیزانی از معلمان که گرفتارند در میان ما بودند، کسانی که در صداقت و پاکی و خدمت‌های‌شان تردیدی نیست، هر چند نمی‌خواهم بگویم هیچ‌کس اشتباه نمی‌کند ممکن است هرکس اشتباه کند ولی سوابق و انگیزه‌های آنها را می‌دانیم که اهل خدمت بودند، زحمت کشیدند، امروز در میان ما نیستند و گرفتار هستند.البته هر کسی که در بند گرفتار شود برای ما باعث تاسف و تاثر است ولی امروز به مناسبت روز معلم می‌گوییم ای کاش معلمانی که واقعا گناهی به آن صورت ندارند و جرمی مرتکب نشده‌اند و امروز گرفتار هستند در میان خانواده و خود ما و جامعه بودند.

وی ابراز امیدواری کرد که به لطف خداوند هر چه زودتر همچنان که بارها گفته‌ایم زندانیان آزاد شوند و فضا باز شود این به نفع کشور و نظام و همه خواهد بود و امیدواریم شاهد روزهای بهتری در این زمینه باشیم.

وی افزود: نام‌گذاری هفته معلم و روز معلم به مناسبت شهادت استاد شهید مطهری نکته و تناسب بسیار مهمی دارد چرا که به حق عنوان معلم برای آیت‌الله شهید مطهری بسیار به جا است.گرچه در فرهنگ یونان و نیز در فرهنگ فلسفی اسلامی معلم معنای خاصی داشت و دو معلم در تاریخ و فلسفه جهانی و اسلامی نامور شدند یکی ارسطوست و دیگری فارابی که موسس فلسفه اسلامی است.

معلمان شخصیت انسان‌ها را بر اساس آگاهی و عدل و ارزش‌ها شکل می‌دهند

به گفته خاتمی معلم به اقتضای وضعیتی که دانش و اندیشه و فلسفه در گذشته داشت که فلسفه و حکمت شامل همه شعب و شاخه‌های علوم و دانش‌های بشری و فنون مختلف بود به کسی می‌گفتند که صاحب تبحر در همه این رشته‌ها و شاخه‌ها باشد و به همین دلیل ارسطو را که در مابعدالطبیعه و طبیعیات و موسیقی و سیاست صاحب‌نظر بود و به خاطر جامعیتش، معلم اول گفتند و در دنیای اسلام هم فارابی که در همه رشته‌ها و شاخه‌ها و شعبه‌ها صاحب‌نظر بود معلم دوم لقب گرفت. البته امروز که دانش‌ها از هم باز شده‌اند و رشته‌های مختلفی پیدا کرده‌اند دیگر اصلا محال است کسی به این معنا معلم باشد حتی ذوالفنون‌هایی که شیخ بهایی می‌گفت باز شامل همه رشته‌ها نمی‌شود، گرچه در زمان شیخ بهایی علوم مختلف تحت عنوان حکمت مطرح می‌شد. ولی در دنیای جدید با گستردگی علوم، دیگر معلم بدان معنا تحقق پیدا نمی‌کند ولی معلم یعنی کسی که آگاهی را به جامعه ‌می‌دهد و شخصیت انسان‌ها را بر اساس آگاهی و عدل و ارزش‌ها شکل می‌دهد الان هست و رایج است.

وی سپس خصوصیات آیت الله مطهری را برشمرد و گفت :علامه شهید آیت‌الله مطهری علاوه بر اینکه معلم بود یعنی مدرس و تعلیم دهنده دانش‌ها و علوم بود لااقل در حیطه دانش الهی و علوم اسلامی و حتی پاره‌ای از علوم عام امروز، جامع‌الاطراف بود. در کلام، فلسفه، عرفان، تفسیر، تاریخ، فقه و سایر رشته‌هایی که وجود دارد و آثار ایشان نیز شاهد مدعی است و نیز دارای تلاش برای آگاهی بیشتر نسبت به علوم و دانش‌های زمان خودش لاقل آنچه به رشته‌هایی که به حوزه تخصص ایشان مربوط می‌شد مثل فلسفه جدید و جامعه‌شناسی و اموری نظائر آن واقعاً شهید مطهری اگر نگوییم بی‌نظیر، کم‌نظیر بود و کار ایشان هم کار معلمی بود، چه در حوزه علمیه و چه در دانشگاه.شهید مطهری به خاطر دفاع از اندیشه درست و حاکمیت انصاف و عقلانیت در جامعه مورد غضب قرار گرفت و بدست انسان‌های پلیدی که با رشد و پیشرفت جامعه و روشن شدن حقایق و دور شدن جامعه از تعصبات نابه‌جا مخالف بودند شهید شد.

وی افزود: روز معلم به مناسبت شهادت آن بزرگوار است. بطور خلاصه اگر شهید مطهری را بخواهیم توصیف کنیم انسانی دین‌باور بود و از موضع استوار دین، انسان‌مدار بود و ایشان رسالت خود را دفاع از حقیقت دین و دین‌داری می‌دانستند با این توضیح که معتقد بودند در عرصه دین‌داری نیز خرد باید حاکمیت داشته باشد و دین باید استوار بر پایه‌های محکم منطق و برهان و خرد قرار بگیرد.

به اعتقاد رئیس جمهور سابق کشور، راهی که ما برای فهم دین خدا و بسط دین خدا داریم خردی است که خدا به ما داده است و به همین دلیل یکی از پیشتازان مبارزه با الحاد از یک طرف به عنوان تفکر ضدالهی و ضدتوحیدی استاد مطهری بودد بخصوص به آن صورت که در دوران ما رایج بود و نیز مبارزه با التقاط یعنی آمیخته شدن حق با باطل و عرضه مطالب به صورتی که بنیاد فکری و عقلانی ندارد و از هر جایی تکه‌ای گرفته شده و مجموعه ناهمگونی به نام مکتب، اندیشه و ایدئولوژی مطرح می‌شد و از طرف دیگر مبارزه با خرافات و تحریفات در در دین ایشان یکی از انسان‌هایی است که واقعاً درد داشت در مقابل خرافه‌گرایی در جوامع و جامعه اسلامی و مبارزه با تحریف و بد عرضه شدن دین و نادرست فهمیدن و فهماندن دین در جامعه.آثاری که شهید مطهری در زمینه تحریف‌های دینی و مبارزه با خرافات دارد و دفاع از آزاداندیشی گویای این مطلب است.

ایمان گلی است که در بوستان آزادی می‌روید

خاتمی اشاره کرد : ایمان گلی است که در بوستان آزادی می‌روید، ایمان تحمیلی نیست، ایمان را نمی‌توان به دیگران داد، در فضای آزاد با بکار انداختن خرد و عقلانیت است که انسان به خاطر فطرتی که دارد به آن حقیقت می‌رسد و ایمان می‌آورد، به همین دلیل است ایمان‌های ارثی، ایمان‌هایی که بصورت عادت درآمده است ایمان‌هایی که به خاطر تعصبات ایجاد شده است به آن صورت ارزشی ندارد.

ایمان مبتنی بر آگاهی و انتخاب است

وی افزود: ایمان مبتنی بر آگاهی و انتخاب است که در فضایی که آزادی وجود داشته باشد انسان امکان انتخاب دارد و البته این فضا باید الوده به خرافات و کج‌روی‌ها و تعصبات نشود. قرآن کریم نکوهش می‌کند گذشتگان و دیگران را که در مقابل پیامبران بودند، آنان که به تعبیر قرآن کریم می‌گفتند: “إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى اثارهِم لمُّقْتَدُونَ” چون پدران ما این چنین بودند و سنت را عبارت از عادت‌هایی می‌دانستند که از گذشته به ارث رسیده است بی‌آنکه فکر خود را به کار بیاندازند این را مردود می‌داند و می‌گوید انسان باید تفکر کند.

خاتمی معتقد است که ایمان اصیل، انسان‌ها را از دو اسارت نجات می‌دهد. وی ادامه می دهد : از اسارت هوای نفس و شیطان و از اسارت قدرت‌های سلطه‌گری که خودشان را حق مطلق می‌دانند و اجازه نمی‌دهند حق الهی و خداداد را که حاکمیت انسان بر سرنوشت او است با تشخیص و انتخاب انسان‌ها اعمال شود. با دو استبداد، دو جباریت پیامبران مبارزه کردند، جباریتی برخاسته از درون و هوس‌زدگی و قرار گرفتن بخش انسانی وجود در خدمت بخش حیوانی و دیگری جباریتی از بیرون و حاکمیت نفس‌گیر زورگویان بر جامعه.

وی تصریح کرد: باری شریف‌ترین شغل که شغل انبیاء هم هست همین معلمی است و مگر نه اینکه صفت خاص پیامبر تعلیم کتاب و حکمت و تزکیه انسان‌هاست اموزش و آگاهی دادن از یک طرف و پاک کردن و پالایش دادن درون برای اینکه این سنگینی‌ها از او گرفته شود و بتواند اوج بگیرد و بالا بیاید.جالب اینکه در آن جایی که حضرت امام علی‌(ع) از حق متقابل والی و مردم صحبت می‌کند نیز آگاهی‌بخشی و تعلیم و تأدیب جایگاه مهم دارد. واقعاً در سیر تاریخ بشر این‌طور از حق مردم در مقابل حکومت صحبت نشده است، البته حکومت حدود و اختیاراتی دارد ولی اینکه همه امکانات و همه حق در خدمت قدرت باشد و همه فرمان‌پذیری‌ها و اطاعت محض برای مردم، شیوه‌ای بوده که نوعاً در حکومت‌ها جبار وجود داشته و اسلام عزیز و امیرالمومنین است که به صراحت از حق مردم صحبت می‌کند و حق مردم بر حکومت را عبارت می‌داند از بالابردن آگاهی جامعه، فرو‌انداختن پرده‌های جهل و نادانی در جامعه و پرورش انسان‌ها. می‌فرماید حق شما بر من والی و فرمانروا عبارت است از: توفیر فیئکم علیکم و تعلیمکم کیلا تجهلوا و تأدیبکم کیما تعلموا

وی ادب را در فرهنگ اسلامی و حتی ایرانی دارای دامنه وسیعی برشمرد و گفت: ادیب آن کسی است که بینش و منش درست و والا دارد و ادب هم جنبه فردی دارد و هم جنبه اجتماعی.ادب آن است که بینش، عالمانه و رفتار، درست باشد و انسان برخوردار از زندگی معقول باشد. جامعه‌ای که در آن جهل و فقر و تبعیض باشد جامعه مطلوب امام علی علیه السلام نیست. حکومتی که مورد خواست و رضایت مردم نباشد حکومت مطلوب نیست. و حاکمی که درد مظلومان و عزم مبارزه با استثمارگران و زورگویان را نداشته باشد حاکم مطلوب امام علی علیه السلام نیست.


وی افزود: امام بعد از حق مردم از حق حکومت سخن می‌گوید: اولین حق حکومت بر مردم انتقاد کردن، نصیحت یعنی انتقادی که توام با خیرخواهی است، اینکه آزادی مطلوب در جامعه باشد. جالب این است که امام علی آزادی و اندیشه و بیان و نقد و انتقاد را حق حکومت و وظیفه جامعه می‌داند.ما در سایه بینش علوی یک گام از دنیای امروز جلوتریم که می‌گوید حق آزادی اندیشه، حق انتقاد و حق بحث آزاد در جامعه و پرسش از حکومت و… باید پاس داشته شود.

وی سپس به آنچه که انقلاب ایران می خواست پرداخت و گفت: آن چه ما می‌خواهیم و می‌گوییم و انقلاب ما هم می‌خواست همین است. یعنی نظامی که هم در آن ارزش‌های الهی باشد هم خرد و منطق و عقل بر آن حاکم باشد و هم آزادی‌های مطلوب و مشروع وجود داشته باشد و هم پاسخ‌گویی حکومت در مقابل مردم باشد و هم امکان انتقاد و نقد و اعتراض برای مردم باشد و هم حق و امکان مردم به جابجایی قدرت با انتخابات و به طریق آزاد و مسالمت‌آمیز. این‌ها خواست جمهوری اسلامی بود که ریشه‌های الهی را در آن می‌بینیم.

قدرت نباید در هاله‌ای از تقدس پوشانده شود

وی سپس اضافه کرد: نباید خدای نکرده مثل گذشته‌ها قدرت در هاله‌ای از تقدس پوشانده شود که کسی حق سؤال و انتقاد و اعتراض نسبت به آن نداشته باشد. جمهوری اسلامی بر آمده از اراده آزاد مردم است و قدرتی که متمرکز شده است در مقابل مردم مسئول است و مردم حق بلکه وظیفه دارند انتقاد، امر به معروف و نهی از منکر کنند و کدام نهی از منکر بالاتر از اینکه اگر مردم می‌بینند ظلمی در جامعه است، اگر فقری در جامعه است، امکاناتی از جامعه از بین می‌رود، مسائل را بیان کنند و بعداً هم بالاتر از این مردم در موقعیتی قرار بگیرند که وقتی چیزی را نپسندیدند با آزادی و اراده کاملا آزاد و امنیت کامل با انتخاب خودشان بتوانند امور را جا‌به‌جا کنند. جمهوری اسلامی یعنی همین و ما هم ار آن دفاع می‌کنیم. همیشه هم از آن دفاع می‌کنیم.

وی به نکته دیگری هم اشاره کرد و آن قرار دادن اسلام در مقابل جاهلیت است و گفت :نگرانی امروز من هم که همیشه بوده و امروز هم هست اینکه خدای نکرده در این کشاکش‌ها اسلام آسیب نبیند.

وی افزود: باعث تأثر است این موج مبارکی که در خاورمیانه و در دنیای عرب و ان‌شاء‌الله در همه قسمت‌ها ایجاد شده و خواهد شد، موج‌آزادی خواهی، موج ضدیت با دیکتاتوری، موج مخالفت با وضعیت فوق‌العاده در تمام این کشورها در سوریه، مصر، الجزایر، یمن و همه جاهای که هست می‌گویند که باید این حالت فوق‌العاده از بین برود. انتخابات آزاد باشد. اینها خیلی مبارک است ولی در جنبه ایجابی مسأله چگونه است؟ این موج مبارک در کشورهای اسلامی رخ می‌دهد، جاهایی که اکثریت آنها مسلمان‌اند. ما خیلی علاقمند بودیم که در مقابلش بگویند ما می‌خواهیم نظام دینی و اسلامی هم حاکم باشد و اگر در ذهن این جوامع بود که اسلام با آزادی می‌تواند سازگار باشد، با انتخابات آزاد و انتخاب مردم می‌تواند سازگار باشد و نه تنها برای مسلمانان این آزادی برای همه کسانی که در ذیل و ظل حکومت و جامعه اسلامی زندگی می‌کنند این آزادی و حرمت وجود دارد ولو دین دیگری داشته باشند همه شهروند‌اند و حقوق شهروندی دارند آن وقت می‌دیدید امروز موجی که بود جنبه ایجابی آن هم جنبه اسلامی بود.

به گفته خاتمی ، در گذشته نگاه می‌کنند به نام اسلام چه جباریت‌هایی صورت گرفته، در زمان ما هم در همسایگی ما یک حکومت‌های جباری که با ابتدایی‌ترین حقوق بشر سازگار نبودند امتحان خود را دادند؛ در افغانستان و در جاهای دیگر و به نام خدا می‌کشتند، زنان را اسیر می‌کردند، ظلم می‌کردند، ترور و سرکوب می‌کردند و آزادی‌های مردم را می‌گرفتند و این‌ها را به نام اسلام انجام می‌دادند خوب مردم می‌گویند اگر بناست دیکتاتوری باشد باز این دیکتاتوری‌هایی که هست نامقدس است اگر یک دیکتاتوری مقدس بخواهد بیاید بهتر است که نیاید ترس از آنهاست.

وی خاطر نشان کرد: من بارها گفته‌ام و الان هم می‌گویم، که آنچه ما اصلاحات می‌نامیم تداوم انقلاب اسلامی است و تداوم حرکتی که مردم در یکصدوپنجاه سال گذشته داشته‌اند و در مشروطیت و نهضت ملی جلوه کرده و در انقلاب اسلامی جلوه روشن‌تر داشت ما همان راه را داریم. حاکمیت مردم بر سرنوشت خودشان، آزادی از سلطه استبداد و استعمار، پیشرفت در جامعه، مبارزه با عقب‌افتادگی و جریان یافتن عدالت در جامعه.

وی درباره عدالت گفت : عدالت هم فقط عدالت اقتصادی نیست گرچه عدالت اقتصادی بسیار بسیار مهم است. همین شهید مطهری از نکته‌های بسیار ارزنده‌ای که دارد در کتاب مبانی اقتصاد می‌فرماید عدالت در سلسله علل احکام اسلام قرار می‌گیرد. یعنی آن چیزی اسلامی است که عادلانه باشد نه اینکه ما هر برداشتی هر چیزی از اسلام داشتیم ولو در آن ظلم و تبعیض باشد آن اسلام است این اسلامی نیست! باید بسنجیم ببینیم این کارو حکمی که می‌کنیم عادلانه هست یا نه؟ اخلاق هم بسیار مهم است و من در جایی گفته ام اخلاق هم در سلسله علل احکام اسلامی است عدالت و اخلاق در خیلی جاها غریب است، ولی جایی که نام اسلام هست اگر اخلاق و عدالت لطمه ببینید زیانش به اسلام می‌رسد آن وقت بدبینی نسبت به اسلام پیدا می‌شود. ما باید از اسلام دفاع کنیم. امروز باید کاری نکنیم که جوانان ما در اینجا و در سراسر دنیا یک نوع سوء‌ظن نسبت به اسلام پیدا کنند.

رئیس جمهور سابق کشور افزود: حکومت‌ها می‌آیند می‌روند، جوامع می‌گذرند، ولی ما هم وظیفه‌ای داریم که در این زمان از اسلام و چهره رحمانی و انسانی و آزادی‌ خواهانه اسلام و عدالت‌پرور اسلام و ضد شرک اسلام دفاع کنیم.به هر حال اسلام در مقابل جاهلیت است. وظیفه ما این است از اسلام دفاع کنیم. نگذاریم اسلام لطمه بخورد. بخصوص اسلامی که مدعی است می‌تواند بر جامعه حکومت کند و ما هم به این معتقدیم.

وی سپس از اسلامی نام برد که باید حکومت کند و افزود: بدین معنا نیست که نه تنها یک گروه خاص و با ویژگی خاص همه امکانات را در انحصار خود بگیرد و در صدد طرد و حذف همه سلایق ولو اسلامی و شیعی بر می‌آید، بلکه غیرمسلمان هم در درون حکومت اسلامی محترم و صاحب حق است و باید باید همان حرمت و موقعیت را داشته باشد که یک مسلمان دارد.

وی افزود: شناخت وظیفه در این موقعیت خیلی مهم است. انسان مومن واقعی کسی است که هیچ‌گاه نباید مایوس شود. یکی از وظایفی که در این موقعیت برای خودم می‌دانم این است که از اسلام دفاع بکنم و به نکته دیگری هم اشاره کنم به مناسبت روز کارگر. کار و کارگری جایگاه مهمی در همه جوامع دارد.

با ادعا مسائل حل نمی شود

وی تصریح کرد: خوشبختانه در دوره ما سه‌جانبه‌گرایی را مورد توجه قرار دادیم. هم کارفرما، هم کارگر و هم دولت که با هم مسائل را حل کنند و بسیار هم مفید بود. به هر حال کارگر بخش زحمت‌کش و مؤثر جامعه است و در طول تاریخ تحولات یک‌قرنه کارگران ما بسیار هوشیار و بیدار عمل کرده‌اند، در همه صحنه‌ها حاضر بوده‌اند و بحمدالله تحت تأثیر تبلیغات مکاتب انحرافی قرار نگرفته‌اند و در عین حال همواره نسبت به حقوق خود حساس بوده‌اند. و پرسش این است که واقعا به حقوق خود رسیده‌اند؟ آیا امروز کارگران راضی هستند؟ پشتوانه کار و امنیت کارگر رواج و رونق تولید در جامعه است. آیا وضع تولید در جامعه مطلوب است؟ آیا کارفرمایان ما آنگونه که شایسته است می‌توانند فعال باشند؟ در حالی که در این سال‌ها از یک طرف امکانات بسیار وسیعی در اختیار دولت بوده است. از کل درآمد نفت از اول پیدایش و صدور نفت در یک قرن گذشته حدود نیمی از این درآمد در این پنج شش سال گذشته نصیب کشور شده است. از سوی دیگر نقشه راه یعنی سند چشم‌انداز پیش روی دولت بوده است. آیا در این مسیر حرکت کرده‌ایم؟ آیا رشد اقتصادی و سرمایه‌گذاری مطلوب و رواج و رونق کشاورزی و صنعت را شاهدیم؟ با ادعا مسائل حل نمی‌شود. اگر رشد ما پایین یا منفی است یعنی کار و کارگر هم دچار مشکل است!

وی در پایان برای کارگران عزیز و کارفرمایان و همه کسانی که به این مرز و بوم خدمت می‌کنند آرزوی موفقیت کرد و گفت: معتقدم امکانات کم است ولی ایا مسیر طوری است که امیدوار کننده و به سوی بهبود زندگی پیش می‌رود؟کارگر باید کار داشته باشد همچنین حقوقی دارد باید بحث کند و از حقوق خود دفاع کند و تضمین برای آینده داشته باشد.

در آغاز این دیدار تعدادی از حاضران ضمن بزرگداشت هفته معلم و جایگاه تعلیم و تربیت از اینکه بعضی فشارها و ‌دستگیری‌ها نسبت به معلمان اعمال می‌شود اظهار ناراحتی کردند و نسبت به رواج خرافه و مطالب بی‌اساس نسبت به دین هشدار دادند و اینکه باید هوشیار بود که شاهد انحصارطلبی فکری و ترجیح بلامرجع بعضی بینش‌ها به نام انقلاب و اسلام نباشیم. این امور از یک سو، هویت جامعه را تهدید می‌کند و از سوی دیگر سبب گریز بخش‌هایی از جامعه بخصوص جوانان از دین و نظام می‌شود. و نیز بر لزوم هر چه بیشتر آگاه کردن جامعه و ارتباط با قشرهای مختلف جامعه برای بالابردن آگاهی آنان تأکید کردند.

در این دیدار از استاد شهید مطهری به عنوان معلم دینداری و روشنفکری و عقل‌گرایی تجلیل شد و بر لزوم پرداختن بیشتر به اندیشه‌های امام و شهید مطهری و ارزش‌های اصیل انقلاب اسلامی که متأسفانه در معرض تهدید است تأکید به عمل آمد.