۱۲/۰۹/۱۳۸۸

نقدی بر بیانیه پایانی خبرگان

نقدی بر بیانیه پایانی خبرگان

. ادامه راه سبز«ارس»: فضای حاکم بر اجلاس هفتم سنگین تر از همیشه بود، قبل از اجلاس بسیاری تلاش کردند تا طرح عزل هاشمی از ریاست را مطرح کنند، شایع شده بود که برای طرح این مسئله در اجلاس 22 امضاءجمع کرده اند، پیامک های معنا داری برای اعضا ارسال می شد، اگر این مسئله در صحن خبرگان مطرح می شد- هرچند بی نتیجه - اما در دفاع از هاشمی، مواضع بسیاری از دوستداران هاشمی برملا می شد، بسیاری از علما بصورت خصوصی به نزد هاشمی می رفتند و اعلام ارادت و وفاداری می کردند، میوه کال است و هنوز فصل برداشت نرسیده است، باید صبر کرد!

در تاریخ می خواندیم که امام حسن مجتبی علیه السلام را در مسجد می نشاندند و خطیب درباری ضمن مدح معاویه سب علی علیه السلام می کرد و تا سالیان دراز سب علی علیه السلام ذکر مستحب بعد از نماز بود، تا جایی که وقتی عمر ابن عبد العزیز سب علی را ممنوع کرد اهل شام چهل روز مهلت خواستند تا نذر چله ای که گرفته اند تمام شود، اما امروز دیدیم که هاشمی را نه پای منبر که بالای منبر و در جایگاه ریاست خبرگان نشاندند و از خواص بی بصیرت و سران فتنه سخن گفتند و چه کسی است که نداند مقصود و منظور از خواص بی بصیرت و سران فتنه خود هاشمی است، او مجبور است تا از 9 دی تجلیل کند و کیست که نداند در 9 دی تمام شعارها علیه او و فرزندانش بوده است، او را بی بصیرت و تاجر پسته خواندند و ... و امروز هاشمی باید بیانیه ای را علیه خود امضا کند و نطقی در تجلیل از اهانت هایی که به او شده است ایراد نماید، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!

در بیانیه خبرگان از راهپیمایی 9 دی تجلیل شد، جا داشت شعارهای تفرقه آمیز 9 دی نیز محکوم شود! در ثانی فراموش نکنیم سوای از نیروهای دولتی و نظامی و کارمندانی که بصورت سازمانی در 9 دی حضور داشتند، بسیاری از مردم عادی و حتی سبز نیز برای دفاع از ارزش های اسلامی و ابا عبدالله(ع) وقرآن کریم به صحنه آمدند، چرا که در تبلیغات گسترده آمده بود که به ساحت امام حسین(ع) اسائه ادب شده است و قرآن را آتش زده اند( هر چند ما چیزی ندیدیم و این غیر ممکن است که در مملکت شیعی و ملت متمدن ایران به مقدسات هیچ دینی اهانت شود تا چه برسد به مقدسات اسلام، هموطنان مسیحی و زرتشتی و یهودی ما نیز عاشق حسین اند)

در بیانیه، از راهپیمایی 22 بهمن تجلیل شد و کسی نگفت که این سی و یکمین راهپیمایی 22 بهمن بود و با همه قبلی ها متفاوت، تمامی کوچه های خیابان آزادی مملو از نیروهای امنیتی بود و این نگرانی حکومت از مردم را می رساند، از سوی دیگر در این راهپیمایی معترضین هم حضور داشتند، از جمله من با تمام اعضای خانواده ام، آنرا به نفع خود مصادره نکنید، ما آمدیم بگوییم که با اسلام، انقلاب و قانون اساسی مشکلی نداریم، اعتراض ما بر بی قانونی و استبداد است، ما آمده ایم تا نگذاریم انقلاب به دوران جاهلیت رجعت کند

در بیانیه از واماندگی بخش محدودی از خواص از دستیابی به بصیرت سخن رفته است، آری ما هم قبول داریم، معدودی از خواص بصیرت را از دست داده اند و یا خود را به خواب می زنند و نمی خواهند صدای ملت را بشنوند، اگر راست می گویید ما از شما فقط یک اصل قانون اساسی را مطالبه داریم و آن اصل 27 است، اجازه دهید با اعلام قبلی و در امنیت کامل راهپیمایی آرام و ساکت داشته باشیم تا ببینید ما صفرها چه اندازه ایم، ما هم قبول داریم صفریم اما بی نهایت صفرها000 000 000 000 000 000 000 000 000 000 000 000 000 ...!

مهمترین بخش این بیانیه تایید تدبیر و مدیریت مقام رهبری است، این اولین بار است که خبرگان راجع به عملکرد رهبری اظهار نظر می کند و این اولین گام در مورد اجرای وظیفه خبرگان در نظارت بر رهبری است، آن را به فال نیک می گیریم! به هر حال خبرگانی که بیش از 80 درصد آنها از منصوبین رهبری در پست هایی نظیر شورای نگهبان، قوه قضاییه و امامت جمعه می باشند به خود جرات دادند تا راجع به ولی نعمت خود اظهار نظر کنند.

اما این ظاهر ماجرا است، من به ضرس قاطع می گویم که قریب 80 درصد خبرگان با مردمند و اگر اصلاحات اصولی در چارچوب ظرفیت های قانون اساسی پیگیری شود و عده ای تندرو بهانه به دست انحصارگران ندهند ما از همین خبرگان و مجمع و مجلس می توانیم دستاوردهای خوبی داشته باشیم، ما باید خشت اول را در همین شرایط سخت و ناامید کننده بگذاریم، ما گام های بزرگی برداشته ایم و خود متوجه نیستیم، باید بگوییم و بنویسیم تا فرهنگ آزادی و دموکراسی نهادینه شود.

88/12/6
دکتر مهدی خزعلی

فشار بر زندانیان آزاد شده برای مصاحبه و حمایت از مواضع رهبری

آغاز فاز جدید پروژه اعتراف گیری در پی ناکامی تبلیغاتی ۲۲ بهمن:
فشار بر زندانیان آزاد شده برای مصاحبه و حمایت از مواضع رهبری


"پروژه تواب سازي اسراي آزاد شده براي تمجيد از رهبري"
. ادامه راه سبز«ارس»: با بسیاری از زندانیانی که طی ماههای اخیر بازداشت و اخیرا از زندان آزاد شده اند، تماس گرفته شده و از آنان خواسته شده برای مصاحبه آماده باشند. این مصاحبه ها بعد از احضار زندانی به زندان اوین و در محیط زندان صورت می گیرد. یکی از زندانیان احضار شده: تمام کشور به زندان بزرگی تبدیل شده است.

به گزارش خبرنگار جرس ، بازجویان زندانیان با آنها تماس گرفته و آنها را به انجام مصاحبه وادار می کنند. زندانیانی که با آنها تماس گرفته شده دو گروه بوده اند گروهی که حکمشان توسط دادگاه بدوی صادر شده و گروه دیگر منتظر صدور حکم هستند.

خبرنگار جرس می افزاید کلیات متن مصاحبه از سوی بازجو در اختیار زندانی قرار گرقته تا به زبان خود آنرا ابراز کند. زندانیانی که با آنها تماس گرفته شده تهدید شده اند که اگر تن به مصاحبه ندهند عید نوروز را در زندان خواهند بود و به حسب مورد حکمشان بلافاصله به دائره صدور احکام ارسال خواهد شد و یا حکمشان تشدید می شود.

مضمون تمامی مصاحبه های دیکته شده حمایت از مواضع مقام رهبری بوده است.

خبرنگار جرس در تهران می افزاید: متن این مصاحبه ها در اختیار خبرگزاری هائی که به اصلاح طلبان نزدیکترند، گذاشته شده و آنها را وادار به انتشار آنها کرده و می کنند. در سناریوی جدید علاوه بر "ایسنا" (خبرگزاری دانشجویان ایران) که قبلا زندانیان در نخستین لحظه آزادی تحت الحفظ از زندان به آنجا برده می شدند، "ایلنا" (خبرگزاری کار ایران) هم افزوده شده است. در سناریوی جدید اولا زمان مصاحبه، روزها و گاهی ماهها از زمان آزاد شدن زندانی فاصله دارد، ثانیا تا کنون متن تهیه شده مصاحبه مستقیما به خبرگزاری مورد نظر تحمیل شده است.

خبرنگار جرس می افزاید علیرغم امتناع خبرگزاریها از درج اینگونه مصاحبه های تحمیلی، رؤسای خبرگزاریها تهدید شده اند بین درج مصاحبه ها، که مصلحت نظام است، یااستعفا یکی را انتخاب کنند.

یکی از زندانیان که از سوی بازجویش احضار شده ، به خبرنگار جرس گفت خانه و زندان برایمان فرقی ندارد، تمام کشور به زندان بزرگی تبدیل شده است. با اینکه من و دیگر زندانیان آزاد شده بعد از آزادی هیچ فعالیتی نداشته ایم، بازجویان ما را تحت فشار گذاشته اند که با انجام مصاحبه از مقام رهبری تعریف و تمجید کنیم.

در همين زمينه سايت تحول سبز نيز گزارش داد، اجرای حکم هنگامه شهیدی بی مناسبت با مخالفت صریح او جهت مصاحبه با رسانه های کودتا نیست . البته در این میان آنها رسانه های خوشنام همچون ایلنا و ایسنا را نیز تحت فشار سنگین گذاشته اند که این نوع گفتگو!! ها را پوشش دهند . بعنوان مثال قرعه مصاحبه سعید شریعتی بنام "مهر " افتاد و علی تاجرنیا در مقابل خبرنگار ایلنا نشست . منابع مطلع به خبرنگار ما گفته اند مصاحبه های بیشتری از چهره های سرشناس در هفته های پیش رو منتشر خواهد شد .

این مصاحبه ها که در پی فشار شدید چند هفته ای و تهدید به بازداشت مجدد و یا عدم تمدید مرخصی ها و یا تبدیل قرار وثیقه به بازداشت و یا مانند هنگامه شهیدی اجرای حکم های سنگین صورت میگیرد بار دیگر مستقیما تشکیک در سلامت انتخابات را هدف قرار داده و برای وابسته نشان دادن جنبش سبز به عوامل بیگانه طراحی شده است .

می طلبد که کلیه فعالان جنبش سبز با هوشیاری تمام و در عین اتحاد در اقدامی هماهنگ پیش از شدت گرفتن این موج با آگاهی بخشی و روشنگری عرصه را برای طراحان چنین پروژه هایی تنگ نمایند.

نامه دختر عرب سرخی به پدر دربند: ما از حق خود می گذریم ،برای بازجوهایت پدری کن

نامه ساجده عرب سرخی به پدر دربندش:
ما از حق خود می گذریم ،برای بازجوهایت پدری کن


. ادامه راه سبز«ارس»: ساجده عرب سرخی دختر فیض الله عرب سرخی عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که بیش از ۸ ماه از بازداشت او می گذرد در نامه ای به پدرش نوشته است.

دادگاه انقلاب برای آزادی فیض الله عرب سرخی یک میلیارد و صد میلیون تومان وثیقه تعیین کرده که عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اعلام کرده توان پرداخت این وثیقه را ندارد و ترجیح می دهد در زندان بماند.به گفته دختر عرب سرخی بسیاری از چهره ها برای پرداخت و تامین این وثیقه اعلام آمادگی کرده اند اما پدرش گفته است نمی خواهد زیر دین کسی باشد.

وي در بخشي از نامه آورده است: "نمی دانم، می دانید یا نه، ولی آنها که امروز نقش بازجوی شما را برعهده دارند وقتی کنار هم می نشینند، هریک عظمت متهم خود را به رخ دیگری می کشند. آنها در خویش و در نجواهای پنهانیشان افتخار می کنند که زندانبان شما هستند. و در تاریخ خواهند گفت با شما هم کلام و هم نشین بوده اند هرچند کوتاه شده. کیست که نداند؛ حتی هولناک ترین دره ها هم چشم به آسمان دارند. تو و دوستانت در زندان، باغی پراز بهترین پرندگان ساخته اید"

متن كامل اين رنجنامه را در زير مي خوانيد:

سلام بابا،

امروز نگاهم بیشتر از همیشه به توست. تو را که زندانی می گویند. به تو که با زندان و میله های سرد تعریفت می کنند. امروز نگاهم به توست که مجبور شده اند برای نقش اول تو، نقش های مکمل زندانبان، بازجو و قاضی بتراشند. اگر این نقش را به تو نمی دادند، زندان، مقابل چه کسی علم می شد؟ زندانبان چه نقشی بازی می کرد؟ قاضی کجا می ایستاد؟ و میله های زندان نفرتشان را کجا نشان می دادند؟

امروز نگاهم بیشتر از همیشه به لباسی ست که به تن تو کرده اند. مگر در این شهر پارچه کم آورده اند که مجبورند شما را با این لباس ها به این سو و آن سو ببرند؟ مگر در این مملکت دیگر کفش پیدا نمی شود که ناچار شده اند دمپایی را وسیله ی عبورت کنند؟ امروز نگاهم بیشتر از همه به زندانی هاست. به همه ی زندانی هایی که به جای زندگی زیر سقف آسمان، در قفس تنگی به نام زندان زندگی را تجربه می کنند. میخواهم بیایم و جلوی آن در خاکستری بزرگ بایستم و فریاد کنم؛ شما همگی تان پرنده هایی هستید که تا ته آسمان پرواز می کنید و تا بالاترین طبقه آسمان آزادی را تفسیر کرده اید.

آنها که نتوانسته اند از شما بال های پروازتان را بگیرند، آنها که نتوانسته اند آسمان را در دستان خود مچاله کنند و در گوشه ای از ذهن تاریک خود دفن کنند، آمده اند و شما را به میهمانی اجباری لانه های تاریک خویش برده اند. نه به دلخواه شما که از عمق نفرت خویش. آنان که پرواز کردن را تاب نمی آوردند، آسمان را از شما دزدیدند. نمی دانم، می دانید یا نه، ولی آنها که امروز نقش بازجوی شما را برعهده دارند وقتی کنار هم می نشینند، هریک عظمت متهم خود را به رخ دیگری می کشند. آنها در خویش و در نجواهای پنهانیشان افتخار می کنند که زندانبان شما هستند. و در تاریخ خواهند گفت با شما هم کلام و هم نشین بوده اند هرچند کوتاه شده. کیست که نداند؛ حتی هولناک ترین دره ها هم چشم به آسمان دارند. تو و دوستانت در زندان، باغی پراز بهترین پرندگان ساخته اید.

قصه ای در کودکی خوانده بودم به نام تیستو سبز انگشتی. کودکی که انگشتش را بر دیوار زندان می زد و از جای جای آن بوته و گل و سبزه می روئید. راستی آنجا چقدر آدم های سبز انگشتی جمع شده اند. تو، بهزاد نبوی، محسن میردامادی، مصطفی تاجزاده، محسن امین زاده، عبدالله رمضان زاده، سعید حجاریان،مجید نیری، محسن صفایی فراهانی، جواد امام، حمزه کرمی، این همه شکوه آسمان را چطور در آن قفس تنگ و تاریک جمع کرده اند؟ عبدالله مومنی، سعید نورمحمدی، مهدی محمودیان، حسین نورانی نژاد، مهدی عربشاهی، مهسا جزینی، بهمن احمدی، مسعود باستانی، نوربخش…

وای خدای من وقتی شروع می کنم به شمردن، نفسم به شماره می افتد. میدانی که همه تان چقدر شبیه سقراط هستید! چقدرهمزبان گاندی! چقدر به نلسون ماندلا می مانید! چقدر بوی امام موسی صدر می دهید! چقدر در آسمان امام موسی کاظم نفس می کشید! راستی چرا و چگونه تاریخ را که راه عبور انسانیت است در جغرافیای کوچک زندان که سد معبر آزادی است، فشرده کرده اند؟ راستی چرا انسان های بزرگ را از هر ملت و مذهب، و از هر مکتب و آیین برنمی تابند؟ مگر امام علی نفرموده بود که در وسعت اسلام، قفس تنگ نظری و عدم تحمل و زندان های کور جای ندارد؟ مگر پیامبر بزرگوار اسلام زندان ساخت؟ و مگر همو، بند از آدم ها بر نداشت؟ مگر راز بزرگ او همین نبود که سینه ای فراخ داشت و خدا سینه ای فراختر به او داد که هر کس می خواهد زیر سقف آسمان زندگی کند؛ باید ذهنش و دلش مثل آسمان بزرگ باشد؟

به گمان من آنها نه با تو و نه با هیچکدام از هم بندی های تو و نه با هیچ پرنده ای و هیچ بال پروازی و با هیچ پرواز کردنی بد نیستند. آنها حتی اگر پرنده ای را در قفس نگهداری می کنند، از عمق وجودشان پرنده را دوست دارند، جانشان برای آن پرنده ها در می آید. آنها بدون پرنده هایی چنین عزیز، هیچ چیز نیستند. و از همین روست که شما را در نزدیک ترین جا به خود نگهداری می کنند. مشکل آنها، شاید اصلی ترین مشکل آنها این است که خودشان نمی توانند پرواز کنند. آنها بالی برای پریدن ندارند. وسعت رنگ آبی آسمان ذهن های بسته را از هم می پاشد.

آفتاب هم چشم آنان را می زند. شاید از همین روست که آنها به زندگی در جاهای تاریک پناه آورده اند. شاید به همین خاطر است که زندگی را زیر سقف های کوتاه معنی کرده اند. با همه ی اینها، آنها نمی توانند از پرنده دل بکنند. از همین روست که همه ی عظمت آسمان را در جایی تنگ و تار به نام زندان جمع کرده اند تا شاید بتوانند زندگی را در حد یک قفس، در چارچوب فضایی سر بسته به نام زندان معنا کنند. بابا همان قدر که ما به شما نیاز داریم، همان قدر که آسمان این سرزمین به پرواز شما نیاز دارد، آنها هم به شما نیاز دارند. بابا ما چند روزی از حق خود می گذریم، شما چند روزی برای آنها پدری کنید.

۱۲/۰۸/۱۳۸۸

حذف تصویر خاتمی از ایستگاه متروی امام خمینی + تصاویر

حذف تصویر خاتمی از ایستگاه متروی امام خمینی

. ادامه راه سبز«ارس»: در ایستگاه متروی امام خمینی ، تصویر حکاکی شده سید محمد خاتمی، رئیس‌جمهور پیشین کشورمان که به همراه تصویر امام خمینی و ، آقاي خامنه اي بود، حذف شد.


به گزارش تابناک، به دلیل اینکه در تاریخ 2/12/78 ایستگاه‌های متروی طرشت، دانشگاه شریف، آزادی، شهید نواب صفوی، میدان حر، دانشگاه امام علی و نیز حسن‌آباد به دست رئیس‌جمهور وقت کشورمان، سید محمد خاتمی افتتاح شد و تصاویر حکاکی شده از امام خمینی ـ رحمت‌الله ـ رهبر فعلي و حجت‌الاسلام خاتمی در ورودی ایستگاه متروی امام خمینی در خیابان باب همایون نصب شده بود اما امروز عابران مشاهده کردند که تصویر خاتمی حذف و باقی تصاویر نیز در حال حذف است.

این در حالی است که از آغاز ماه صفر تاکنون، با نصب بنری، از دیده شدن این 3 تصویر جلوگیری شده بود.


بنابر برخی شنیده های تایید نشده، پیش تر برخی افراد در بیانیه ای نسبت به حضور تصویر خاتمی در این قسمت تهدیداتی را صورت داده بودند.


در همین زمینه، ربیعی، مدیر عامل شرکت بهره‌بردای متروی تهران، با تأیید این رخداد، به خبرنگار «تابناک» گفت: حذف این تصاویر، علت خاصی نداشته و تنها به دلیل این که این طرح قدیمی شده و اثر زیبایی هم نبوده، با همکاری سازمان فرهنگی ـ هنری شهرداری تهران، تصمیم به تغییر این تصاویر و جایگزینی تصویری رنگی و زیبا روی کاشی از امام خمینی رهبر کبیر انقلاب برای این قسمت گرفته شد که هم‌اکنون نیز کارگران مشغول به کار بوده و به زودی این اثر هنری در معرض دید عموم قرار خواهد گرفت.

دادستان تهران: امیدواریم دستگیر شدگان در آستانه سال جدید‌ آزاد شوند

دادستان تهران: امیدواریم دستگیر شدگان در آستانه سال جدید‌ آزاد شوند

. ادامه راه سبز«ارس»: دادستان عمومی و انقلاب تهران ابراز امیدواری کرد، دستگیر شدگان حوادث اخیر آزاد شده و مردم در آستانه سال جدید بتوانند فرزندانشان را در آغوش بگیرند.

به گزارش ایلنا، عباس جعفری دولت‌آبادی در حاشیه مراسم تودیع و معارفه سرپرست دادسرای ناحیه بعثت در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه آیا پرونده‌های متهمان بازداشت‌شده حوادث بعد از انتخابات تا پایان سال رسیدگی و تکلیف آنها مشخص خواهد شد؟ گفت: بعد از حوادث عاشورا دستگاه قضایی سیاست سخت گیرانه‌ای را در پیش گرفت و باعث شد کسانی که در تظاهرات این روز بازداشت شدند بدانند که برخورد جدی با آنها صورت خواهد گرفت.

دادستان تهران به حضور پرشکوه مردم در راهپیمایی روز ۲۲ بهمن اشاره کرد و گفت: بعد از ۲۲ بهمن و با توجه به آن حضور چشمگیر مردم در راهپیمایی تلاش شد که رافت اسلامی شامل حال بازداشت‌شدگان شده و در این راستا کلیه کسانی که تحقیقات مربوط به پرونده‌هایشان تکمیل شده و اتهامات سنگین نداشته باشند آزاد شوند و به ترتیب شاهد این آزادی‌ها هستیم.

وی تصریح کرد: اگرچه برخی این برخورد دستگاه قضایی را از موضع ضعف آن دانستند اما باید بگوییم که چنین برخوردی از موضع قدرت صورت گرفته است و به هر حال خود این متهمان نیز ابراز پشیمانی کرده و ما نیز امیدواریم تمام افرادی که روز عاشورا، قبل و بعد از آن و یا حتی در روز ۲۲ بهمن بازداشت شده‌اند آزاد شده و مردم در آستانه سال جدید بتوانند فرزندانشان را در آغوش بگیرند.

دادستان تهران در خصوص تدابیر دستگاه قضایی برای چهارشنبه آخر سال نیز گفت: طبق روال سال‌های گذشته در چهارشنبه آخر سال در کلیه مجتمع‌ها قضات کشیک تا پایان شب در محل کار خود حضور خواهند داشت و از نیروی انتظامی خواسته‌ایم که با عوامل عمده تهیه و فروش مواد محترقه برخورد جدی کند.

جعفری دولت‌آبادی هشدار داد: قطعا کسانی که در این روز اقدام به انفجارهای مهیب کرده و موجب اخلال در نظم جامعه شوند بازداشت و محاکمه خواهند شد.

وی با بیان اینکه از مردم خواهش می‌کنیم با اقدامات مناسب خود به کاهش آسیب‌ها در این روز کمک کنند، افزود: ما بین شادی و اخلال در نظم تفاوت قائل هستیم، اما با انفجارهای مهیب و بستن راه‌ها و وارد آوردن خسارت به اموال عمومی به طور قاطع برخورد خواهیم کرد و در صورتی که مردم بتوانند با مراقبت از فرزندانشان از وقوع این حوادث پیشگیری کنند مطمئنا حادثه‌ای رخ نخواهد داد.

دادستان تهران همچنین درباره محاکمه عبدالمالک ریگی در تهران گفت: در رسیدگی به کلیه جرائم اصل بر صلاحیت محلی است و عمده جرائم ریگی نیز در سیستان و بلوچستان رخ داده و لذا اصل کلی این است که آنها خودشان صالح در به رسیدگی پرونده این متهم هستند.

وی با بیان اینکه در صورت درخواست احاله از سوی دادگستری سیستان و بلوچستان، تحت شرایطی ممکن است رسیدگی به اتهامات این متهم در تهران صورت گیرد، اظهار داشت: در عین حال دستوراتی در خصوص اقدامات این متهم در مرجع قضایی سیستان و بلوچستان صادر شده و طبق موازین آنجا مورد رسیدگی قرار دهد.

جعفری دولت آبادی در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه حکم اعدام برادر عبدالمالک ریگی چه زمانی اجرا خواهد شد؟ گفت: این پرونده در سیستان و بلوچستان بوده و آنجا هم رئیس دادگستری و هم دادستان دارد که بهتر است از خود آنها در این‌باره سوال شود.

جعفری دولت‌آبادی درباره پرونده آزمون دستیاری پزشکی گفت: در همان شب برگزاری امتحان گزارشاتی به دادستانی رسید و به عنوان اولین مرجع وارد موضوع شدیم و توانستیم با همکاری سربازان گمنام امام زمان(عج) اقدامات گسترده‌ای انجام داده و ۷ نفر را دستگیر کنیم که در حال حاضر ۴ نفر از آنها در بازداشت به سر می‌برند.

دادستان تهران با تاکید بر اینکه این افراد به افشا و خرید و فروش سوالات امتحانی اعتراف کرده‌اند، گفت: امیدواریم با تحقیقاتی که انجام می‌دهیم ریشه این فساد خشکیده شود.

وی با بیان اینکه یکی از دستگیر شده‌ها نقش بیشتری در این موضوع داشته و نمی‌توان گفت که از مسوولان برگزاری آزمون بوده است، افزود: افراد عمدتا با برقراری ارتباط‌های مختلف سوالات را به دست آورده بودند که امیدواریم با تحقیق از آنها ریشه‌ها را شناسایی و برای همیشه بخشکانیم.

دادستان تهران یکی از عوامل وقوع چنین موضوعی را فقدان سیستم‌های طراحی سوالات عنوان کرد.

میرحسین موسوی: جنبش سبز بر سر مطالبات حق خود محکم ایستاده است

گفت و گوي صريح میرحسین موسوی با سايت كلمه:
این حاکمیت یک فرقه است و دزدیدن مفهوم ایرانیت

«مخالفان جنبش اگر نه همه، ولی بخشی از آن، به هیچ اصول اخلاقی و دینی پایبند نیستند»
. ادامه راه سبز«ارس»: میرحسین موسوی در گفت و گویی صریح با کلمه به سوالاتی که برای افکار عمومی و حامیان جنبش سبز پیرامون حوادث ۲۲ بهمن امسال و برخورد های خشونت آمیز صورت گرفته بوجود آمده بود پاسخ داده و مواضع خود را شفاف مطرح کرد.

مهندس موسوی در این گفت و گو با انتقاد از راهپیمایی مهندسی شده در ۲۲ بهمن امسال که "تحت تأثیر انتخابات دهم و اتفاقات بعد از آن بود و دولت با هزینه گزاف و بسیج اتوبوس ها و قطارها از سراسر کشور و شکل های خاص اداری سعی کرد اثرات حضور جنبش سبز را در آن خنثی کند،طاقت دیدن یک لباس سبز بر تن راهپیمایان جوان و یا حتی یک تسبیح سبز در دست یک روحانی را نداشتند" تاکید کردند: "افتخار واقعی به شرکت خودجوش مردم در راهپیمایی ۲۵ خرداد و مراسم های بعد از آن است و نه راهپیمایی های مهندسی شده یا احیانا اجباری با این همه هزینه و فضای امنیتی و ارعاب"

مهندس موسوی در این مصاحبه همچنین با انتقاد از برخی رویه های موجود در اداره کشور که منجر به ایجاد مشکل برای مردم شده است خاطرنشان کردند "ده ها میلیون ایرانی که در این کشور با سانسور، جلوگیری از آزادی ها و اقدامات سرکوبگرانه، سیاست خارجی دمدمی و ماجراجویانه، سیاست های ویرانگر اقتصادی، رواج فساد و دروغ معترض هستند، خواهان تغییراتی هستند که به آنها مجال می دهد با حاکمیت بر سرنوشت خود، این سرنوشت تحمیلی از سوی کارگزاران بی کفایت را تغییر دهند. ملت ما می خواهد تحت عنوان خصوصی سازی، بیشترین پروژه ها و فعالیت های اقتصادی کشور در بنگاه های شبه دولتی و نیز سپاه جمع نشود.ملت ما می خواهد معلمان کشور بابت درخواست حقوق خود کتک نخورند، کارگران بابت درخواست حق خود مورد تهاجم قرار نگیرند و زنان بابت درخواست رفع تبعیض مورد هجوم تهمت های گوناگون قرار نگیرند.ملت دوست ندارد که این چنین نامه هایش، پیام هایش، گفتگوهای تلفنی اش و پیامک هایش در معرض شنود قرار گیرد"

نخست وزیر محبوب امام اما چشم انداز راه سبز امید را نیز در صحبت های خود ترسیم کرده وبار دیگر با تاکید بر حرکت جنبش سبز در چارچوب قانون اساسی تاکید داشتند "مهم آن است که در چهارچوب «هر شهروند، یک رسانه»، هر علاقمند به جنبش سبز، راهی برای گسترش این آگاهی و تعمیق آن در میان همه اقشار و بویژه در اقشار مستضعف جامعه پیدا کند.گسترش اگاهی ها، استراتژی اصلی جنبش است.سبز بودن یعنی «خود» در میان نبودن و خودخواه نبودن. در این راه ما هم در صورت امکان از خیابان ها به صورت مسالمت آمیز و قانونی استفاده می کنیم و هم همه امکانات قانونی دیگر.جنبش سبز بر سر مطالبات خود حق خود محکم ایستاده است.هر اقدامی که در جهت احقاق حقوق مردم و اجرای بدون تنازل قانون اساسی صورت گیرد"

متن کامل گفت و گوی سایت کلمه با میر حسین موسوی به شرح زیر است:

*سه هفته از راهپیمایی ۲۲ بهمن می گذرد و حرف و حدیث زیادی در مورد این راهپیمایی گفته شده است.نظر شما درباره این راهپیمایی چه هست؟

- مراسم ۲۲ بهمن اولین بار نیست که در کشور ما برگزار می شود. این مراسم دنباله راهپیمایی های میلیونی سال ۵۷ به مناسبت های مختلف از جمله تاسوعا، عاشورا و اربعین است. هر ساله کسانی که به انقلاب علاقه دارند در این مراسم شرکت می کنند و معمولا در بسیج مردم برای راهپیمایی، نهادهای سنتی مثل مساجد و هیئت ها نقش بزرگی دارند. معمولا این مراسم در هر سال متأثر از اتفاقات مهم آن سال و فضای سیاسی کشور است و امسال این مراسم تحت تأثیر انتخابات دهم و اتفاقات بعد از آن بود و دولت با هزینه گزاف و بسیج اتوبوس ها و قطارها از سراسر کشور و شکل های خاص اداری سعی کرد اثرات حضور جنبش سبز را در آن خنثی کند.

* راهپیمایی امسال با سال های قبل چه تفاوت هایی داشت؟

- تفاوت ها متأثر از مسائل بعد از انتخابات بود. امسال با توجه به شکل گیری جنبش اجتماعی – سیاسی عظیم سبز، این راهپیمایی به شدت تحت تأثیر نحوه حضور این جنبش در راهپیمایی بود. درهیچ سالی این همه نیروی نظامی و انتظامی و امنیتی به خیابان ها آورده نمی شد. برخوردهای خشن و وحشیانه ای که مخصوصا در میدان صادقیه و بعضی نقاط دیگر دیده شد در سال های قبل نبود. در سال های قبل مردم با هر شکل و قیافه و شعاری که می خواستند در راهپیمایی شرکت می کردند ولی امسال مأموران خشن، حتی طاقت دیدن یک لباس سبز بر تن راهپیمایان جوان و یا حتی یک تسبیح سبز در دست یک روحانی را نداشتند. گمان نمی کنم اثر این برخوردها به سادگی از خاطره مردم برود.

* فکر می کنید حجم مردمی که به جنبش سبز علاقه دارند در این راهپیمایی چقدر بود؟

- آمار دقیقی نمی توان ارایه کرد ولی از طریق قراینی می شود فهمید. یکی از این قراین، وزن جمعیتی راهپیمایی خودجوش ۲۵ خرداد و مقایسه آن با ۲۲ بهمن است و قرینه دیگر فضای خالی میدان آزادی به هنگام سخنرانی و مقایسه آن با سال های پرجمعیت راهپیمایی است. هنوز جوابی برای خالی بودن میدان و این که چرا دوربین ها فقط نقاط محدود نزدیک به جایگاه را رصد می کرده داده نشده است. اینکه مردم مراقب چمن و محیط زیست بوده اند، مخصوصا برای کسانی که سال های قبل حضور مردم در میدان را مشاهده کرده اند، مضحک است. اگر برای نطام تخمین وزن جمعیتی جنبش سبز اهمیت داشت، جلوی ابراز هویت جمعیت های سبز را نمی گرفت. ولی وحشت از آشکار شدن این هویت و دامنه آن، این فرصت تاریخی را گرفت. این امر بیش از جنبش راه سبز، برای حاکمیت مضر بود. روشن است که پنهان نگه داشتن واقعیت، منجر به حذف آن نمی شود و در این مورد بنده یقین دارم که با این برخورد گسترده، این هویت عمیق تر و گسترده تر خواهد شد. ولی بنده و جناب آقای کروبی در مشورتی که داشتیم فکر کردیم پیشنهادی که قبلا داده ایم را تکرار کنیم و آن اینکه اجازه داده شود جنبش راه سبز با توجه به اصل ۲۷ قانون اساسی، برای یک راهپیمایی مردم را دعوت کنند. نحوه استقبال می تواند به حرف و حدیث ها پایان دهد. ما اعتقاد داریم که اگر دعوت جنبش سبز و تشکل های اصلاح طلب و مراجع عظام و دیگر شخصیت های نظام نمی بود، امسال ما یک راهپیمایی بی رمقی داشتیم که اکثریت آن را نیروهای نظامی و انتظامی که از سراسر کشور جمع شده بودن تشکیل می داد، یعنی مسیرهای راهپیمایی وضعیتی می داشتند که میدان آزادی به هنگام سخنرانی داشت.

*گفته می شود تطمیع و تهدید در این راهپیمایی نقش داشته و عده ای به دلیل مسائل مادی در این راهپیمایی شرکت کردند.

- اصطلاح راهپیمایی مهندسی شده را بیشتر می پسندم. بنده با توهین به کسانی که موافق شعارهای جنبش سبز نیستند مخالفم. قرار نیست و قرار نبود که همه با ما هم رأی باشند و اگر کسی با ما هم رأی نیست انسان بدی شمرده شود. همه هموطنان ما هستند. منهای یک عده قمه کش و آدمکش، همه خواهران و برادران ما هستند. حتی نیروهای نظامی و انتظامی برادران ما هستند و می دانیم که مجبور به اعمال خشونت می شوند. البته هزینه های گزاف و استفاده از اهرم های استخدامی و امکانات دولتی برای جمع کردن جمعیت محکوم است. بنده یادم می آید که برای آن که دستگاه دفاعی در زمان جنگ کامیون هایی را برای جبهه در اختیار بگیرد با چه موانع شرعی و اجرایی روبرو بود و حتی در شرایط بسیار بحرانی جنگ، توسط حضرت امام اجازه داده شد از کامیون های شخصی به شرطی استفاده شود که دولت رسما هزینه ها و خسارت های وارده را تقبل کند، که کرد. ولی برای این راهپیمایی، تقریبا بیشترین اتوبوس ها و حتی قطارها برای جمع آوری جمعیت و نیروهای نظامی و انتظامی در اختیار قرار گرفته شده بود. اینگونه مهندسی اجتماعات نه تنها افتخاری ندارد، بلکه شبیه همان ذهنیت استبدادی و رویه های پیش از انقلاب است. در زمان پهلوی ها هم اگر کارمندی در تجمعات مورد نظر آنها شرکت نمی کرد، دچار مشکل می شد. افتخار نظام ما در سال ۵۷ و بعد از آن این بوده که مردم بطور خودجوش در این نوع مراسم شرکت می کردند و افتخار واقعی به شرکت خودجوش مردم در راهپیمایی ۲۵ خرداد و مراسم های بعد از آن است و نه راهپیمایی های مهندسی شده و یا احیانا اجباری با این همه هزینه و فضای امنیتی و ارعاب.

*آیا بین شما و آقایان کروبی و خاتمی مشورتی برای موضع گیری ها و تصمیمات صورت می گیرد؟

- ارتباط با این بزرگواران همیشه وجود دارد. با دستگیری های وسیعی که صورت گرفته، ضرورت این ارتباط مستقیم امروز بیشتر است و بنده خدا را شکر می کنم که هماهنگی خیلی خوبی در این زمینه وجود دارد. البته به نفع کشور بود که بجای سیاست های سرکوب و پرکردن زندان ها، سیاست حمایت از ایجاد یک تشکیلات نیرومند از کسانی که سیاست های ویرانگر موجود را قبول ندارند در چهارچوب نظام وجود داشت و به نظر بنده تنها راه عدم انتقال مدیریت جریان های سیاسی و اجتماعی به خارج از کشور همین است. ولی با انحراف شدید صدا و سیما و یکطرفه شدن آن و بسته شدن روزنامه های کشور و زندانی شدن ده ها روزنامه نگار، به نظر می آید که ایجاد تشکیلاتی که بتواند چهره های مؤثر را دور هم گردآورد تا به صورت آشکار و در چهرچوب قانون اساسی کار را به پیش ببرند فعلا منتفی است و هنوز به اعتقاد اینجانب راهبرد «هر شهروند، یک رسانه» و همچنین گسترش فعالیت های شبکه اجتماعی در جهت گسترش آگاهی های سیاسی و اجتماعی، یک ضرورت است و جایگزینی برای آن وجود ندارد. البته این وضع دشوار در کنار ضررهایی که دارد، منافعی هم داشته است و آن اتکا همه علاقمندان به جنبش سبز به خود و شبکه های بیشمار اجتماعی درجامعه است. در این میان، استفاده از فضای مجازی معجزه کرده است و به صورت یک ساختار کاملا قابل اتکا، افراد و شبکه ها را در اتصال و تعامل باهم قرار داده است. شییه بازارهای سنتی که که تعداد زیادی مغازه، حجره، تیمچه، مسجد، قهوه خانه و غیره را به هم متصل می کند و علیرغم تنوع آدم ها و حجره ها، مفهوم بازار یک ساختار به هم پیوسته از واحدها را تداعی می کند. جالب است در یک راسته بازار، می تواند اختلاف عقیده و سلایق و سرمایه وجود داشته باشد، ولی این تنوع، وحدت مفهومی و وحدت عملی بازار را بهم نمی زند، بلکه جزو نقاط قوت آن است.

* تحرکات خیابانی همواره با خشونت شدید روبرو شده است. نمونه آن را در راهپیمایی ۲۲ بهمن در میدان صادقیه دیدیم. آیا راه حل های دیگری برای پیگیری اهداف قانونی جنبش راه سبز وجود دارد؟

- این سؤالی است که خیلی مطرح می شود. در جواب باید گفت که جنبش سبز نباید اهداف خود را فراموش کند، همانطور که نباید دچار روزمره گی و انفعال بشود و استراتژی خود را از یاد ببرد. هدف جنبش سبز از همان اول، اصلاح در چهارچوب اصولی روشن بود. نقطه اتصال را همگی رنگ سبز گرفتیم. هدف حداقلی و مطمئن که می توانست اجماع گسترده ای ایجاد کند، تحقق اجرای بدون تنازل قانون اساسی بود. البته افرادی و یا حرکت هایی در این بین پیدا شدند که خواستند از این خط بگذرند و یا به اصطلاح خط شکنی کنند، ولی جنبش راه سبز هیچگاه از اجرای بدون تنازل قانون اساسی منحرف نشده است و انشاء الله تا انتها هم همین راه را خواهد رفت. بنده بارها درباره اهمیت پایبندی راه سبز این نقطه کلیدی صحبت کرده ام و به عنوان یک فرد همراه، حراست از آن را مورد تأکید قرار داده ام. صحنه خیابان ها و آنچه در آن گذشته را باید یکی از راه هایی بشماریم که جنبش سبز تلاش کرده است اهداف و نیات خود را به گوش همه ملت و جهانیان برساند. ولی استفاده از خیابان ها، تنها راه نبوده است. ده ها میلیون ایرانی که در این کشور با سانسور، جلوگیری از آزادی ها و اقدامات سرکوبگرانه، سیاست خارجی دمدمی و ماجراجویانه، سیاست های ویرانگر اقتصادی، رواج فساد و دروغ معترض هستند، خواهان تغییراتی هستند که به آنها مجال می دهد با حاکمیت بر سرنوشت خود، این سرنوشت تحمیلی از سوی کارگزاران بی کفایت را تغییر دهند.

ملت ما می خواهد که در رقابت نفس گیر جهانی و منطقه ای، عقب نیفتد. ملت ما می خواهد با جهان خارج به جای دعوا و دشمنی، تعامل داشته باشد و سیاست خارجی توسعه گرا را دنبال کند. ملت ما می خواهد کالاهای تولیدی، اعم از کشاورزی و صنعتی، زیر سیل خانمان برانداز واردات بی حساب و کتاب، مدفون نشود. ملت ما می خواهد تحت عنوان خصوصی سازی، بیشترین پروژه ها و فعالیت های اقتصادی کشور در بنگاه های شبه دولتی و نیز سپاه جمع نشود. ملت ما می خواهد به شاخص های بیکاری و فقر به عنوان یک وظیفه دینی و اسلامی و ملی اهمیت داده شود و … با انبوه تبلیغات شاخص خط فقر و بیکاری و تورم با دستکاری و دروغ، از چشم مردم پنهان نشود. ملت ما می خواهد معلمان کشور بابت درخواست حقوق خود کتک نخورند، کارگران بابت درخواست حق خود مورد تهاجم قرار نگیرند و زنان بابت درخواست رفع تبعیض مورد هجوم تهمت های گوناگون قرار نگیرند. ملت ما می خواهد حکومت اجازه بدهد که در رسانه ملی، صدای همه ملت شنیده شود و نه افراد خاصی که کاری جز بی انصافی و تهمت زنی ندارند. آحاد ملت ما با یکدیگر دوست هستند و دوست ندارند به دو دسته حزب الله و حزب الشیطان، مردم و خس و خاشاک و گوساله و بزغاله تقسیم شوند.

ملت دوست ندارد که این چنین نامه هایش، پیام هایش، گفتگوهای تلفنی اش و پیامک هایش در معرض شنود قرار گیرد. ملت ما آگاه و رشید است و دوست ندارد عده ای معدود به نام مات، آزادی های ملت را محدود کنند، حقوق اساسی آنرا تعطیل کنند، روزنامه هایش را ببندند و هر روز دستورالعمل های آمرانه برای نوشتن، گفتن و شنیدن صادر کنند. باید به هر طریق ممکن از سوی جنبش سبز در سطح کشور و در میان همه اقشار، این آگاهی به مردم برسد که این خواست ملت، خواست جنبش سبز هم هست و نه تنها خواست آن است بلکه این مطالبات را همگانی کند. این مطالبات کاملا اسلامی و عین قانون اساسی و کاملا منطبق با مردم ساالاری دینی ماست. این خواسته ها نه جنبه ضدشرعی دارند که باعث فرمان تیر و قتل و زندانی شود، نه جنبه ضدملی و نه جنبه ضد نظام. این ها حقوق مردم هستند و به همین دلیل مردم از آن حمایت می کنند. آزادی، حقوق بشر، رفع تبعیض ها، تحمل عقاید و نظریات مختلف، مقابله با فساد و تباهی و قانون گریزی، مواردی نیستند که پیگیری آنها چه در سطح خیابان و چه از طریق رسانه ها جرم باشد. برعکس، جلوگیری از طرح این مطالبات، علامت استبداد و تحریف اهداف انقلاب اسلامی است که با شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی پیروز شده است.

در پاسخ به سؤال شما باید بدانیم که که زمینه هر تغییر اساسی در جهت اصلاح گری، گسترش آگاهی است. بدون آگاهی گسترده در سطح جامعه، امکان تغییر وجود ندارد. افشاندن بذر آگاهی و گسترش آن به همه اقشار و همه نقاط کشور، تنها از طریق حضور خیابانی فراهم نمی آید، گرچه اجتماعات، حق مردم و یکی از امکانات آنها برای نیل به اهداف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آنهاست. مهم آن است که در چهارچوب «هر شهروند، یک رسانه»، هر علاقمند به جنبش سبز، راهی برای گسترش این آگاهی و تعمیق آن در میان همه اقشار و بویژه در اقشار مستضعف جامعه پیدا کند. گسترش اگاهی ها، استراتژی اصلی جنبش است. البته باید متواضع باشیم. هدف آن نیست که تغییرات ناشی از این استراتژی حتما بدست سبزها اتفاق بیفتد. سبز بودن یعنی «خود» در میان نبودن و خودخواه نبودن. در این راه ما هم در صورت امکان از خیابان ها به صورت مسالمت آمیز و قانونی استفاده می کنیم و هم همه امکانات قانونی دیگر. می خواهم به عنوان یک همراه جنبش سبز، باز هم بر گسترش آگاهی در سطح ملی به عنوان مهم ترین وسیله برای نیل به پیروزی تأکید کنم. ما می خواهیم اهدافمان را در کنار مردم و با آنها بدست آوریم.

* نقش حاکمیت و نظام و یا جناح های دیگر را درارتباط با تغییرات چگونه می بینید؟

- جنبش سبز بر سر مطالبات خود حق خود محکم ایستاده است و هر چه آگاهی ملت به حقوق خود بیشتر شود، نیروی عظیم تری پشت این مطالبات قرار خواهد گرفت. این آگاهی، جان های مردم کشور را تغییر خواهد داد و این تغییر، سرمایه ملت برای تغییرات سیاسی و اجتماعی است. نکته ای که دوست دارم به عنوان یک همراه کوچک به علاقمندان راه سبز عرض کنم این است که هدف ما، تغییر در چهارچوب نظام است. ولی هدف آن نیست که این تغییرات حتما بدست این یا آن فرد صورت بگیرد. ما باید یک اصل اخلاقی را بیاد داشته باشیم و آن تصدیق درستی، خوبی و زیبایی است، حتی اگر این درستی و خوبی بدست ما صورت نپذیرد. به همین دلیل، ضمن آن که محکم بر روی خواسته های خود ایستاده ایم، ولی کم هزینه تر می بینیم اگر خود حاکمیت به سمت این راه حل ها که برآمده از خواست ملت و میثاق ملی ماست پیش برود. بنده خیلی واضح و آشکار می گویم هر اقدامی که در جهت احقاق حقوق مردم و اجرای بدون تنازل قانون اساسی صورت گیرد، ما آن را نه علامت ضعف حاکمیت خواهیم شمرد و نه آن را خوار و کوچک جلوه خواهیم داد، بلکه آن اقدام علامت قدرت جمهوری اسلامی خواهد بود. ما دوست داریم که خود حاکمیت، متشکل از همه ارکان آن، تضمین های لازم را برای انتخابات های آزاد، رقابتی و غیرگزینشی فراهم آورد.

ما دوست داریم خود حاکمیت به دنبال آزادی زندانیان، توسعه سیاسی و گسترش فرهنگ آزادی و تنوع رسانه ها و آزادی آنها باشد. بنده صریحا می گویم انتشار «کلمه سبز» و «اعتماد ملی» حتی اگر ضرری هم داشته باشد، ضرر آن کمتر از رسانه های غیرملی داخلی و رسانه های خارجی است. می دانم قبول نخواهد شد، یا حداقل در شرایط کنونی قبول نخواهد شد. ولی می گویم وجود کانال یا کانال های رادویی و تلویزیونی برای جنبش سبز، نظام را تقویت می کند و به وحدت ملی کمک می کند. بنده ترس آن را دارم که محدودیت های فکری باعث شود ما از کشورهای دست چندم منطقه هم عقب بیفتیم و نمی دانم چگونه ملت ما می تواند از خود در مقابل امواج برون مرزی که قطعا به فکر مصالح ملی خودشان هستند، محافظت نماید. مضحک است اگر تصور کنیم با پخش پارازیت، هک کردن ها و فیلتر کردن ها، این امواج را می توانیم کنترل کنیم.

به هر حال، حاکمیت و جناح های مختلف سیاسی، اگر واقع بین باشند، باید بدانند همانطور که جنبش سبز در روز ۲۲ بهمن حضور داشت، آینده خوب برای کشور هم در گرو ایجاد زمینه برای وحدت بین همه مردم و اقشار مردم است و نه توصیف بخش قابل توجهی از ملت به «خس و خاشاک»، «گوساله و بزغاله» و «یک قشر محدود و اندک». سیره پیامبران و امامان ما نشان می دهد که هیچگاه حتی به دشمنان دین دشنام نمی دادند. آنها برای کرامت انسانی ارزش قایل بودند و بجای قضاوت درباره ی انسان ها، با رفتار رحمانی شان سعی می کردند فطرت خداجوی همه آنها را به سوی حق جذب کنن. مردم ما نمی توانند تحمل کنند که به نام دین رفتار های غیر دینی بلکه ضد دینی رواج یابد. وقتی در قرآن صحبت از پیامبر و یارانش می شود، آنان را به مهربانی در میان خود و مقابله محکم با دشمنان بشریت توصیف می کند و قطعا نه در زمان پیامبر و نه بعد از ایشان، همه مسلمانان به یک درجه از ایمان نبودند. مردم ما به خوبی فرق میان دینداری رحمانی و قدرت طلبی در لباس دین را می فهمند. این تعریف یک ملت نیست. این حاکمیت یک فرقه است و دزدیدن مفهوم ایرانیت و حس ملی و این خطرناک ترین راهبردی است که ما اکنون در مقابل آن قرار داریم. سلاح ما در مقابل چنین کژراهه ای، رفتن به سمت میثاق ملی و مذهبی مان و تکیه بر آرمان هایی است که به ایرانی پیشرفته و صلح جو در سطح جهانی و در سطح ملی منجر می شود. در چنین حالتی است که می توان امید داشت مثل سال های دفاع مقدس، همه ملت در مقابل خطرات، متحدا حضور پیدا کند. ملت همه اقشار، همه قومیت ها، همه فرهنگ ه و همه جناح هاست. علاقمندان به جنبش راه سبز به ایرانی بودن خود و همه نمادهای آن افتخار می کنند و طبیعی است که با این روحیه و منش، به تغییر رنگ پرچم کشورمان به شدت مشکوک هستیم و آن را محکمترین دلیل برای عدم علاقه یک فرقه به منافع و ارزش ها و فرهنگ ملی می دانیم.

* در اطلاعیه شماره ۱۷ راه حل هایی برای برون رفت اعلام شده است. آیا غیر از راه حل های ارایه شده، راه حل های دیگری هم می تواند مورد توجه قرار گیرد؟

- یک نکته بسیار حساس در مورد اطلاعیه شماره ۱۷ آن است که قبول وجود بحران، به عنوان بخشی از راه حل شمرده شده است. از سوی دیگر بنده اعتقاد ندارم که راهی برای حل دفعی و ناگهانی این بحران وجود دارد. به عنوان مثال، نمی توان یک راهپیمایی مهندسی شده ترتیب داد و دل خوش کرد که همه چیز تمام شده است. مهم آن است که اکنون قدم هایی برداشته شود که به فرایند بهبود اوضاع دامن بزند. شما در نظر بیاورید که امروز اعلام شود که همه زندانی های سیاسی آزاد شده اند. بنده یقیین دارم که این اقدام قبل از جناح ها و گروه ها، مورد اقبال همه مردم کشورمان قرار خواهد گرفت. و یا شاهد خودداری از خشونت و شهامت ابراز محبت به مردم خوبی که صرفا حق خود را می خواهند و می خواهند از فضای اختناق رهایی یابند باشیم.

ما اثر خس و خاشاک نامیدن مردم را دیده ایم. بگذاریم یکبار هم با احترام با مردم صحبت کنیم. در بعضی موارد، اجتناب از برخی اقدامات نامناسب می تواند به بهبود فضای ملی کمک کند. مثالش رفتار وحشیانه در میدان صادقیه در ۲۲ بهمن و امثال آن و حمله به مردم و خانواده شهدا و فرزندان آنهاست. چه کسی می تواند ادعا کند که این اقدامات فضاحت بار می تواند به نظام ما کمک کند؟ آیا پیوستن آقایان خاتمی و کروبی به صفوف مردم و اعلام عملی وحدت و یکپارچگی به حل بحران کمک می کند یا فرستادن عده ای چماقدار و قمه و زنجیر بدست برای اجرای استراتژی نصر با رعب؟ آیا حکومت می تواند راه حل را در ترساندن ملت بداند؟ اگر چنین پیروی هنر بود، ما و همه جهانیان، حمله صدام به حلبچه را محکوم نمی کردیم و نمی گفتیم او به مردم کشور خود هم رحم ندارد. فیلمی که اخیرا در مورد حمله به خوابگاه دانشجویان پخش شد نشان می دهد که تا چه اندازه روحیه فرقه گرایی، سبعیت ایجاد می کند.

به نظر کسانی که مشغول ضرب و شتم دانشجویان هستند، فرزندان این ملت از حیوانات هم کم ارزش تر می نماید و فاجعه بارتر اینکه در سطوح مختلف، مسئولین می گویند که نمی دانند حمله کنندگان چه کسانی هستند. این توهینی بدتر به شعور دانشجویان و مردم است. آنچه در این فیلم جالب توجه است این است که در میان همین افراد نیروی انتظامی، کسانی دیده می شوند که دیگران را از ضرب و شتم نهی می کنند. ای کاش نیروی انتظامی و نیروهای امنیتی کشور، اقتدار را نه در سرکوب و ضرب و شتم، بلکه در ایجاد فضای امن برای همه ایراانیان، صرف نظر از طرز فکر و عقایدشان، می دانستند. چه ضرورتی داشت فضای میدان صادقیه با نارنجک فلفلی و شیمیایی آلوده شود؟ همه این روش ها، ما را از راه حل های منطقی دور می کند. تضمین انتخابات آزاد، رقابتی، غیرگزینشی و سالم، کلیدی ترین بخش راه حل هاست. اگر این امر حل نشود، ریزش مشروعیت نظام سرعت خواهد گرفت. جنبش راه سبز باید بطور مکرر و در هر شرایط و مکان، روی انتخابات آزاد، رقابتی و غیرگزینشی تأکید کند. همانطور که آزادی زندانی ها، آزادی رسانه ها و برچیده شدن فضای امنیتی در جای خود بسیار مهم هستند و باید ضرورت این راه حل ها را نه تنها به گوش حاکمیت، بلکه به گوش همه مردم کشورمان برسانیم.

*درباره نسبت گروه های مرجع و جنبش راه سبز حرف و حدیث زیادی وجود دارد. نظر شما چیست؟

- جنبش سبز حرکتی است که از بطن گروه های مرجع مهم جامعه ما متولد شده و در ارتباط با این گروه ها هم رشد کرده است. در این زمینه بعنوان مثال به نامه ۱۱۶ استاد دانشگاه تربیت مدرس اشاره می کنم. این دانشگاه فرزند انقلاب است و بنده هم به عنوان یک عضو کوچک از خدمتگزاران اول انقلاب، در شکل گیری آن نقش داشته ام. همه می دانند که این دانشگاه دوره کارشناسی ندارد و هرم سنی آن نسبت به سایر دانشگاه ها بالا است. در کارکنان و دانشجویان آن، فراوانند کسانی که که در فعالت های اول انقلاب نقش فراوانی داشته اند. ۱۱۶ تن از اساتید این دانشگاه در کنار بیانیه های مشابه فراوان سایر دانشگاه ها و بیانیه های انجمن های اسلامی و نهادهای دانشگاهی دیگر نشان می دهد تا چه حد حضور جنبش در دانشگاه ها و در میان دانشگاهیان جدی و فراگیر است. بنده می خواهم بگویم همین نسبت را شما در میان پزشکان، معلمان، مهندسین، کارگران، جنبش زنان، ورزشکاران و هنرمندان و دیگر گروه های مرجع می توانید بیابید. یک نگاه ساده و بدون تعصب به جشنواره های دهه فجر نشان خواهد داد که هنرمندان به عنوان قشری به شدت تأثیرگذار کجا ایستاده اند. گفته می شود بعد از انتخابات، نزدیک هزار کلیپ و سرود در مورد جنبش سبز یا حوادث مربوط به آن ساخته شده و تعداد زیادی کاریکاتور، پوستر و نقاشی و سایر تولیدات هنری خلق شده است. چنین تحرکی در تاریخ فرهنگ کشور ما و شاید فرهنگ های جهانی بی نظیر است. بنده ارتباط وثیق جنبش راه سبز با گروه های مرجع را بهترین دلیل برای امید به تحقق خواستهای جنبش در آینده کشورمان می دانم. چرا وقتی میلیون ها دانشجو در سراسر کشور در پشت جنبش سبز است، به آینده امیدوار نباشیم؟

* در مورد روحانیون چطور؟

- در بدنه جنبش، تعداد قابل ملاحظه ای از روحانیون متعهد و آگاه و مبارز حضور دارند. سبزها باید بدانند موضعگیری چند نفر روحانی تندرو و مغرض، نظر همه روحانیت و مراجع نیست. روحانیت اصیل ما هیچگاه مردم را با الفاظ رکیک خطاب نمی کنند یا از قتل و ریختن خون و در محبس کردن بیگناهان حمایت نمی کنند. روحانیت اصیل ما می داند که تهمت و شکنجه و آبروی دیگران را ریختن و تجسس حکمش در اسلام چیست. روحانیون واقعی ما مصالح اسلامی و ملی را از منافع فرقه ای و جناحی تشخیص می دهد و این روحانیون در کنار دانشگاه و متحد با دانشگاهیان هستند و اهمیت این وحدت را می دانند ما روحانیون فعال در جنبش سبز را ذخیره جنبش و پشتوانه بسیار مهم آن می دانیم. حضور آنها در جنبش سبز در شرایطی که از انواع روش ها و وسایل برای متهم کردن راه سبز به بی دینی و وابستگی به بیگانگان استفاده می شود، جنبه حیاتی دارد.

به همین دلیل، به همه کسانی که به امید اینده ای بهتر برای ایران عزیز به جنبش پیوسته اند عرض می کنم که پیوسته مراقب باشیم در دام تبلیغاتی که می خواهد روحانیت کشور را به جنبش بی اعتماد کند نیفتیم. کارناوال روز عاشورای سال ۷۶ و نمایش ها و تمهیدات شبیه آن از یادمان نرود. مخالفان جنبش اگر نه همه، ولی بخشی از آن، به هیچ اصول اخلاقی و دینی پایبند نیستند.

*پیشنهاد شما در مورد مراسم چهارشنبه سوری چیست؟

- مراسم این روز، یادمان جشنواره نور علیه تاریکی است اما علاقمندان به جنبش راه سبز ضمن انکه به نمادها و مراسم ملی و مذهبی دلبستگی دارند، حاضر نیستند که این نوع مراسم ها باعث اذیت و آزار مردم بشود. مخصوصا توجه کنیم که ممکن است مخالفان جنبش بخواهند با برنامه ای که قبلا هم مشابه آن را اجرا کرده اند، جنبش سبز را بدنام کنند. بنده مطمئن هستم که سبزها در هیچ برنامه هنجارشکنانه یا تخریبی که موجب اذیت و ازار مردم بشود شرکت نخواهند کرد. ایجاد انفجار و آتش سوزی با مشی جنبش سبز که تلاش کرده است همواره حرکت هایش مسالمت آمیز و عمیق باشد سازگاری ندارد. سبز بودن به لباس و نماد نیست. سبز بودن به رفتار و اخلاق است. اگر این اصل مهم مورد توجه قرار گیرد و اعضای جنبش یکدیگر را به رعایت آن توصیه کنند، قطعا از آسیب هایی که ممکن است عده ای در لباس جنبش سبز انجام دهند جلوگیری خواهند کرد.

*و نکته آخر؟

- بنده آرزو دارم روزی در کشور شرایطی ایجاد شود که مجموعه پوسترها، نقاشی ها، کلیپ ها و سایر آثار هنری خلق شده یک سال گذشته بدون سانسور به نمایش گذاشته شود و می دانم که انشاء الله با امید و حرکت جنبش سبز، روزی شاهد چنین نمایشگاهی که نشان دهنده شور و شوق ها و دغدغه های ملی ماست، خواهیم بود.

تواب‌سازی، نسخه محسنی اژه‌ای

تواب‌سازی، نسخه محسنی اژه‌ای

. ادامه راه سبز(ارس): غلامحسين محسنی اژه‌ ای، دادستان کل کشور، سه شرط « توبه، جبران خسارات و اصلاح مسير گذشته» را پيش روی بازداشت شدگان «اغتشاشات اخیر» قرار داده است. وی همچنين به رهبران مخالفان دولت هشدار داد.

دادستان کل کشور گفت: اگر دستگیرشدگان بعد از انتخابات توبه کنند، تخفیف می‌گیرند. محسنی‌ اژه‌ای وقتی در حاشیه همایش «طب و قضا» درباره كمك به برخی خبرنگاران بازداشت شده در ارتباط با مسائل سیاسی در ایام نوروز، گفت: « اگر فرد خطاکار اظهار ندامت و توبه کند و شاکی خصوصی نيز نداشته باشد، قطعا مورد عفو و يا تخفيف قرار می‌گيرد. »

به گزارش خبرگزاری « ايسنا»، وی روز پنجشنبه در مورد بازداشت شدگان ماه های اخير گفت: « اگر فرد خطاکار اظهار ندامت و توبه کند و شاکی خصوصی نيز نداشته باشد، قطعا مورد عفو و يا تخفيف قرار می‌گيرد. »

غلامحسين محسنی اژه‌ ای افزود: « اگر کسانی که در اغتشاشات اخير دستگير شده‌اند و پرونده دارند، واقعا توبه، و خساراتی را که وارد کرده‌اند، جبران و مسير گذشته خود را اصلاح کنند، حتما در دادگاه تجديد نظر مورد کمک قرار خواهند گرفت. »

در همين حال، محمد علی جعفری، فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نيز گفته است:« پس از ۲۲ بهمن فتنه شکست خورد و عده زيادی از فريب خوردگان متوجه باطل بودن راه شده و برگشته اند.»

به گزارش خبرگزاری ايسنا، دادستان کل کشور همچنين درباره کمک به برخی خبرنگاران بازداشت شده در ارتباط با مسايل سياسی در عيد نوروز، گفت: « ... مسوولان جمهوری اسلامی در تمام بخش‌ها هيچ‌گاه نمی‌خواهند کسی در زندان باشد؛ مگر کسی که مضر به منافع ملی و آزادی مردم است؛ قطعا وقتی اين فرد در بيرون از زندان باشد فساد به بار می‌آورد. »

غلامحسين محسنی اژه ای افزود: « کسانی که ... مضراتی نداشته باشند، در ايام خاص از تخفيف، مرخصی و آزادی مشروط استفاده می‌کنند؛ به طوری که عفوهای جمهوری اسلامی اين‌قدر افزايش يافته که حتی مورد اعتراض مردم قرار گرفته است.»

در بيش از هشت ماهی که از انتخابات رياست جمهوری می گذرد، حدود ۶۰ روزنامه نگار بازداشت شده اند. بازداشت برخی از اين روزنامه نگاران به اتهام های امنيتی صورت گرفته است، اما شماری از روزنامه نگاران بازداشتی هنوز تفهيم اتهام نشده اند.

دادستان کل کشور همچنين به رهبران مخالفان دولت در مورد برخورد مردم با آنان هشدار داد و گفت:« يکی از خواسته‌های مردم از دستگاه قضايی و ديگر دستگاه‌های مسئول اين بود که اگر اين‌ها بخواهند به فتنه‌گری، شرارت و قانون‌شکنی خود ادامه دهند، حتما بايد با آن‌ها برخورد شود و دستگاه قضا هم قطعا برخورد خواهد کرد. »

از سوی ديگر، حميد روحانی مورخ و نويسنده هوادار دولت محمود احمدی نژاد، در يک مصاحبه با يک نشريه متعلق به بسيج دانشجويی با اشاره به اعدام های سال ۱۳۶۷ با اشاره به اعتراض های مخالفان در بيش از هشت ماه گذشته گفت: «در فتنه اخير اگر يک چنين برخورد قاطع جدی و انقلابی انجام نشود، اين مشکل ادامه دار می‌شود.»

شرفیابی و انابه در حضور رهبری؛ ادامه سریال دادگاههای نمایشی!
قراراست بازداشت شدگان با برائت از "فتنه سبز"، مشمول عفو شوند.

از طرفي جرس هم گزارش داد: خبرها از تهران حاکی از اجرای نمایش تازه ای تحت عنوان" شرفیابی و درخواست عفو و انابه در حضور رهبری"است. خبرنگار جرس از تهران گزارش می دهد که مسئولان نظام جمهوری اسلامی در تدارک اجرای نمایشنامه جدیدی برای ایام میلاد پیامبر (ص) هستند. گفته می شود که قرار است که کلیه زندانیان بازداشت شده بعد از انتخابات که تحت فشار بازجویان تن به مصاحبه داده بودند، به دفتر رهبری رفته و دو نفر از آنان با تشکر از رهبری و برائت از "فتنه سبز" رسما درمحضر رهبری توبه کرده و ایشان نیز توابین را مشمول عفو قرار دهند.

خبرنگار جرس می افزاید که قرار است کلیه جوانان بازداشت شده در وقایع بعد از انتخابات که ارتباط خود را با بازجوهایشان حفظ کرده اند نیز به عنوان سیاهی لشکر در این نمایشنامه شرکت کنند.

از سوی دیگرشرط آزادی بسیاری از جوانانی که هنوز در زندان هستند نیز حضور در این مراسم اعلام شده است.

صحنه گردانان این نمایش برای اجرای نقش اصلی دکتر محمد رضا تاجیک (از مشاورین میرحسین موسوی) ، مهندس محمد عطریان فر (از اعضای ستاد موسوی و عضو حزب کارگزاران) و حجت الاسلام سید محمد علی ابطحی (از مشاورین کروبی و رئیس دفتر خانمی) را در نظر گرفته اند.

گفته می شود که دکتر سیعد حجاریان برغم فشارهای فراوان به دلیل دشواری تکلم توانست از ایفای نقش شانه خالی کند.

خبرنگار جرس می افزاید این افراد بارها نقشی را که به آنها سپرده شده تمرین کرده اند.

کارگردانان این نمایش که الگو برداری از شیوه های زمان استالین است، هنوز در مورد اینکه نقش اول و دوم را چه کسی به عهده بگیرد و سناریو در کدام روز اجرا شود به تصمیم نهائی نرسیده اند.

شنیده ها حاکی از آن است که علت اصلی اجرای این سناریوی جدید افسردگی شدید آقای خامنه ای بعد از استماع شعار های تظاهرکنندگان ماههای اخیر علیه وی است. رهبر جمهوری اسلامی در دیدار آیت الله موسوی اردبیلی با وی بشدت از شعارتظاهرکنندگان علیه خود گلایه کرده بود.

گفته می شود که خانواده این زندانیان در حال تحمل بیشترین فشار هستند.

خداوندا، چوپان نخواستیم گوسپندی ما را درمان نما!

خداوندا،
چوپان نخواستیم گوسپندی ما را درمان نما!



● خداوندگارا همه ممالک دنیا را به سمت پیشرفت رهنمون شدی ، ما را عقب گرد فرمودی تو را شکر می گوییم که لذت زندگی در تاریخ صدر اسلام و حتی جاهلیت قبل از آن را به ما نمودی .

● خداوندا اگر چه شکمهایمان گشنه است اگرچه حقوقی نمی گیریم اگرچه هزار آرزو در یک جیب و هزار تومان در جیب دیگر داریم تو را شکر می گوییم که ما را از نعمت انرژی اتمی برخوردار خواهی کرد و ما را در چشم دشمنان حسود همچون خاری قرار دادی. فقط خداوندا کاری نکن که ما را از چشم بیرون بیاورند و در زباله دان بیندازند.

● خداوندا اگر چه ما را اجازه آزادی نفرمودی تو را شکر می گوییم که طعم تلخ اسارت در کشور خود را چشاندی که در عاشورا یاد بازماندگان خاندان پیامبر را عزیزتر بداریم.

● خداوندا اگر آزادی نداریم ، اگر هر روز بر سرمان می کوبند لااقل چندین مجلس داریم و هر سال دعوت ….. را لبیک گفته رای می دهیم پروردگارا تو را شکر می گوییم که به ما نعمت انجام واجبات اعطا نمودی .

● خداوندگارا تو را شکر می گوییم که به ما نجابتی همانند اسبان، وفاداری همچون سگان ، اجماعی همچون گوسپندان و هوشی همچون ماهیان آموختی و بدین وسیله اشرف مخلوقات خود کردی .

● گویند اگر کسی در عمر خود جهاد نکند و آرزوی آن نیز نداشته باشد کفر ورزیده خداوندا تو را شکر می گوییم که ۱۰۰۰ دشمن برایمان آفریدی و هر روز به تعدادشان می افزایی طوری که هر روز مرگ خود را در مقابل چشم داریم و جز جهاد در راه تو راهی نداریم .

● خداوندگارا وارثان سنت انیشتین را بر ما مسلط نمودی که دانشمان بسیار افزودند. پروردگارا به کدامین ملت اینگونه لطف نمودی که وراث سنت دانشمندان را بر آنان رهبر قرار دهی؟!

● خداوندا ملت ما گرسنه اند اگر چه نان نفت بر سر سفره ما نیاوردی ولی ما را نعمت کارت هوشمند دادی که اسراف نکنیم و اینگونه از گناهان برحذر داشتی تو را شکر می گوییم .

● پروردگارا به دستان لرزان روشنفکران این مملکت بنگر ای تو که هر روز نعمت دیدن روز قیامت را به آنها ارزانی داشتی.

● خدایا همه پا برهنه ایم ولی شادمان منتظر نیروگاه اتمی می مانیم تا دردمان دوا نماید تو را شکر می گوییم که دروازه های خیال را بر ما گشودی.

● چنان پایه های شوکت ما را بلند نمودی که تمام مملکت فرنگ بر ما شوریدند . خداوندگارا تو را شکر می گوییم اما بد نیست کمی تعدیل می داشتی؟

● هر چه بگویم کم است از محبت های هر سال تو اما امسال ما را خواهشیست از درگاهت که بیا و بزرگی کن این همه نعمت را در این مکان متمرکز نکن که شاید از چشم زخم حسودان ما را گزندی رسد.

● بیا لطف کن این آبادگران را مملکتی دیگر محض عمران بنما، اصلاح طلبان را سرزمین دیگری محض اصلاح از آسمان بفرست.

● لذت جهاد را بر امثال مردم عربستان بچشان .. حماس را قیمی دیگر عطا فرما.

● پول نفت مال تو ، ما را قدری میوه ارزان مرحمت کن .. اتم را همه به امرای فرنگ ببخش از برای ما همان کمی آرامش مقدر فرما.

● شوکت را به هر که می خواهی شوهر بده برای ما به همان اعتبار پسنده کن.

● تمدن هزاران ساله نمی خواهیم مردم ما را کمی فکر هوشمندانه عنایت فرما . چوپان نخواستیم گوسپندی ما را درمان نما.

● خداوندا معنویتمان چنان زیاد شده که پاسبانها ی سر گذر قطاع الطریق گشته اند دیگر معنویت کافیست ما را کمی آزادی عنایت فرما.

● پروردگارا می بینی که هر چه تو نعمت می دهی ما به نصف قانع شدیم لطف بنما این نصفه را عنایت کن و لطف از این فرا تر منما.

● خداوندا مرا ببخش كه گوش شنوايي نيافتم به ناچار با تو سخن گفتم تا به صاحبش برساني!

عبدالله

کروبی در مصاحبه با روزنامه ایتالیایی: این روزها میگذرد ولی آثارش خواهد ماند

مهدي کروبی در مصاحبه با روزنامه ایتالیایی:
خود و خانواده ام آماده پرداخت هرگونه هزینه ای هستیم


. ادامه راه سبز«ارس»: به گزارش سحام نیوز مهدی کروبی در مصاحبه با روزنامه ایتالیایی Corriere della Sera به سوالات خبرنگار این روزنامه پاسخ داد.

كروبي در پاسخ به اين سوال كه "پیش از انتخابات تصور میکردید این اتفاقات روی دهد؟" چنين بيان داشته :«من پیش بینی نمی کردم حکومت و دولت این کار را انجام دهند و تا این میزان در رای مردم مهندسی عمل نمایند. از طرف دیگر حکومت بعد از انتخابات اقدام به سر سختی و عدم مدارابا مردم نمود که این باعث چنین مسائلی شد. در روز اول مردم میگفتند رای من کو؟ این مردم همان مردم هستند. اما حالا چه بر سرشان آمده که چنین شعارهایی میدهند؟ مردم به دنبال انتخابات سالم و بازگشت رای شان هستند.»

مشروح این مصاحبه را در زير ميخوانيد:


۱- چند ساله بودید که به مبارزه علیه رژیم شاه پرداختید؟ چرا چنین کردید؟

- مبارزات من از سال ۱۳۴۱ شروع شد. ۲۴ یا ۲۵ ساله بودم و من به امام خمینی علاقه داشتم. از طرف دیگر پدرم انسانی مبارز بود. ایشان در جبهه ملی و در جنبش ملی نمودن صنعت نفت در ایران نیز حضوری فعال داشتند.

۲- در جایی خواندم که شما به عنوان یکی از رهروان امام خمینی بسیار مجذوب او بودید. آیا ایشان همچنان یک مدل رفتاری و عملی برای شما هستند؟

- کاملاً درست است. من به امام علاقه داشته و دارم و ایشان را الگوی خود میدانم. ایشان دارای تقوا، بصیرت و دوراندیشی بودند.این علاقه من پس از رحلت ایشان حتی افزایش یافت و این به دلیل حوادث و رخدادهایی بود که در آنزمان روی داد. امام کشور را در بدترین شرایط(دهه اول انقلاب) رهبری نمودند.آن زمان کشور در جنگ بود و سران بزرگ و کوچک کشور ترور و شهید میشدند. لذا با توجه به شرایط آن زمان ممکن است تصمیم گیری های خاص نیز صورت گرفته باشد و گاهاً تند روی هایی صورت پذیرفته باشد. اما زمانی که من میگویم الگو، نمیخواهم بگویم الگویی بی عیب و نقص بوده است. لیکن تصمیمات و رفتارها را باید در همان زمان خودش مورد بررسی قرار داد و با آن شرایط که در آن هست باید سنجید.

۳- بدترین کاری که به نام انقلاب انجام شده است چیست؟

- جمهوری اسلامی متشکل از جمهوریت و اسلامیت است. بدترین اتفاق آسیبی بود که به هردوی این اصول وارد شد. این کشور با نام جمهوری اسلامی نامیده میشود. من نمیخواهم بگویم همکنون چیزی از این جمهوری اسلامی باقی نمانده، ولی آسیب بسیار جدی به آن وارد شده است.
اسلام آسیب دیده و جمهوریت که همان “میزان رای ملت است” نیز آسیب دیده است.امام میگفت تصمیم نهایی با مردم است و همیشه تکیه به رای مردم میکرد و در بدترین شرایط هم نگذاشت برای انتخابات ابهام رخ دهد. ما وعده هایی به مردم دادیم که آن وعده ها آسیب دیده است.

بحث ما براندازی نظام نیست بلکه اصلاح است. هنوز به جمهوری اسلامی معتقدم ولی نه به جمهوری اسلامی اینچنینی! جمهوری اسلامی که به مردم وعده داده بودیم. جمهوری اسلامی که ۹۸% رای مردم را همراه خود داشت.جمهوری اسلامی که انتخابات آزاد داشته باشد و نه انتخابات مهندسی شده. از طرفی به اسلام مترقی،اسلام رافت،اسلام محبت معتقدم و نه اسلام خشونت و اسلام خرافی!

۴- نخست وزیر ایتالیا با اعمال تحریم علیه ایران موافقت کرده است. نظر شما در رابطه با اعمال تحریم علیه ایران چیست؟

- روابط مجالس ایران و ایتالیا در زمان ریاست بنده بسیار خوب بود. حضور من در ایتالیا در آن زمان و سفر ۲ رئیس مجلس ایتالیا به ایران نشان از روابط خوب سیاسی میان دو کشور بود. حتی نامه روسای مجالس ایتالیا به سران حکومت ایران در خصوص پیامدهای بازداشت من، گویای آن روابط است که این جای تقدیر و تشکر از روسا و نمایندگان مجلس ایتالیا را دارد.
اما من در رابطه با تحریم کاملاً مخالفم. زیرا تحریم ایجاد فشار بر مردم است . این فشارها به به فشارهای اقتصادی و … که بر اثر سیاست های غلط دولت بر مردم وارد میشود، می افزاید. بی تردید سخنان ناسنجیده و مواضع غلطی که دولت در سیاست داخلی و خارجی خود داشته برای مردم پیامدهای سنگینی به همراه داشته است.

۵- آیا هنوز باور دارید که باید از مردم در اداره دولت استفاده نمود؟آیا به حضور بخش خصوصی در اداره بخش هایی از دولت اعتقاد دارید؟

- من معتقدم تا آنجا که میتوانیم باید بخش خصوصی را فعال کنیم ولی باید موارد و ظرفیت هایش بررسی شود.

۶- پیش از انتخابات تصور میکردید این اتفاقات روی دهد؟(چه از جانب حکومت و چه از جانب مردم)

- من پیش بینی نمی کردم حکومت و دولت این کار را انجام دهند و تا این میزان در رای مردم مهندسی عمل نمایند. از طرف دیگر حکومت بعد از انتخابات اقدام به سر سختی و عدم مدارابا مردم نمود که این باعث چنین مسائلی شد. در روز اول مردم میگفتند رای من کو؟ این مردم همان مردم هستند. اما حالا چه بر سرشان آمده که چنین شعارهایی میدهند؟ مردم به دنبال انتخابات سالم و بازگشت رای شان هستند.

۷- تحت چه شرایطی شما آماده مصالحه با احمدی نژاد و دولت وی هستید؟

- من خودم را رهبر جنبش مردمی سبز نمیدانم. من خودم را عضوی از این جنبش و حرکت اصلاحی میدانم. حرکت من بازگشت به خواست مردم و آرمان های آنان است که آن حاکمیت خود مردم است. من با احمدی نژاد نه دعوای شخصی دارم و نه صلح و سازش! ما دولت آقای احمدی نژاد را دولت مستقر میدانیم که باید پاسخگو باشد ولی دولت را شرعی و قانونی نمیدانیم. از طرفی دیگر من کسی نیستم که بخواهم با کسی مصالحه کنم. مردم باید تشخیص دهند که با دولت مصالحه کنند یا نه! مردم به این دولت اشکال دارند و مردم اند که مدیریت را قبول ندارند.مردم قبول ندارند این شیوه ای را که احمدی نژاد در برخورد با دنیا در پیش گرفته است و ما هم جزئی از همان مردم هستیم.

۸- آیا فکر میکنید جمهوری اسلامی بتواند با آمریکا رابطه برقرار کند؟

- بارها گفتیم فقط با اسرائیل آن هم به دلیل آواره نمودن عده انسان از وطن و سرزمین شان، ارتباط برقرار نمیکنیم. رابطه عادلانه و با احترام متقابل ضمن در نظر گرفتن حقوق دو طرف مطلوبست.لیکن این دولت دچار یک وضع خاص است که نمیتواند با آمریکا رابطه برقرار کند. دولت ایران از یک طرف به دولت آمریکا نامه مینویسد و از طرفی دیگر حرفهای تند و تیز بر ضد دولت آمریکا می گوید. متضاد عمل کردن در روابط بین الملل پاسخ نمیدهد.

۹- شما یکروز قبل از راهپیمایی زمان و مکان حضور خود را اعلام کردید. آیا نترسیدید که به شما آسیب برسانند؟

- خیر! چرا باید بترسیم؟از چه چیز و چه کسی باید حراس داشته باشیم؟ این حق ما بود.۲۲بهمن مسئله پیروزی ما در سال ۵۷ بود. اگر روز قدس روز مردم فلسطین بود، روز ۲۲بهمن روز پیروزی خود ما بود و باید میآمدیم.

۱۰- روز راهپیمایی ۲۲بهمن برخورد نیروهای حکومتی با مردم و معترضین خشن بود. دلیل چه بود؟

- در اینکه خشن بود شکی نیست.در اینکه این برخورد با مردم بی سابقه بود کاملاً صحیح است.اینبار حاکمیت نمیخواست جمعیتی شکل بگیرد. حاکمیت از تمام ظرفیت های خود در این جهت استفاده نمود. از ارگان های مختلف نیرو آورد و دوستان و نزدیکان ما را دستگیر و برخی را نیز مورد تهدید قرار داد. و این گونه نیست که چون آنها اینهمه تدارک دیدند و لشکرکشی کردند ما نرویم. میدانستم اینگونه میشود و آمدم.آینده هم اگر راهپیمایی باشد خواهم رفت حتی اگر بدتر از این برای من پیش آید. آنان در رسانه ها گفتند مردم سران فتنه را راه ندادند! سوال من از این رسانه های وابسته به حکومت و دولت این است که آیا مردم عادی گاز اشک آور دارند؟ آیا مردم عادی باتوم و قمه دارند؟ آقایان بدانند که این روزها میگذرد ولی آثارش خواهد ماند.

۱۱- وضعیت فرزندتان “علی” چگونست؟

- من دوست ندارم در مورد فرزندم چیزی بگویم؛ ولی همانگونه که در یکی از بیانیه های قبلی گفتم، خود و خانواده ام آماده پرداخت هرگونه هزینه ای هستیم. لیکن چون سوال فرمودید وضعیت جسمی فرزندم علی رو به بهبود است. شرایطش در روزهای اول بسیار بد بود. نگران وضعیت جسمی و روحی اش هستیم. البته بلاها و صدمات وارده به علی یک نمونه کوچک از آسیب ها و حوادثی است که بر دیگر فرزندان این ملت نیز گذشته است و این هزینه است که نظام متاسفانه در حال پرداخت آن است.

۱۲/۰۷/۱۳۸۸

تقديم به دل دريايي مادر سهراب

تقديم به دل دريايي مادر سهراب

اين متن را روز شهادت سهراب نوشته بودم اما در سالروز تولدش به مادر سهراب تقديم ميكنم:

سهراب نيز رفت تا نداي ما را در آسمانها ببيند و بشنود. بعضي ها سريعتر ميروند و سهراب در 19 بهار راه را طي كرد تا به من و ما نشان دهد كه تا چه اندازه مقام آدمي بالاست و تا چه حد ميتواند برخي از انسانها نزول درجه داشته باشند.

جرم سهراب براندازي نظامي كه در آن متولد ٬ پرورش و آموزش يافته بود نيست. جرم سهراب اين بود كه آنچه آموخته بود را فرياد ميكرد: عدالت ٬ ايمان٬ پرهيز از دروغ گويي و پلشتي و در حقيقت آزادي خواهي! جرم سهراب اين بود كه شاگرد خوبي بود و آموخته هايش را باور داشت. سهراب قرباني خشم پدراني شد كه تحمل انعكاس شعارهايشان را در نگاه هاي سهراب هاي سرزمين خورشيد نداشتند. جرم سهراب باور به ارزش انسان بود كه خليفه خداوند است بر زمين و حاكم بر سرنوشت خويش كه لا يغيرالله بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم!

و اين رسم سرزمين ماست... انگار بر پيشاني تمامي سهراب هاي سرزمين ما نقش بسته است تا به دست پدران خويش جام مرگ را بنوشند...كاش يك بار هم كه شده نوش دارو پيش از مرگ سهراب به او ميرسيد

ابراهيم آزاد

آن همه نیروی امنیتی برای ۵ هزار نفر؟!

آن همه نیروی امنیتی برای ۵ هزار نفر؟!

. ادامه راه سبز«ارس»: غلامعلي رجايي طي مطلبي در وبلاگ خود آورده است، «هفته ای که گذشت در جایی! و در جلسه ای! و با حضور عده ای! کارشناس خبره درباره بررسی ابعاد مختلف راه پیمایی 22 بهمن دعوت شده بودم یکی از کارشناسان به نکته جالبی اشاره کرد وگفت آنچه در ابتدای سخنانم می خواهم به آن اشارتی داشته باشم این است که در فرمایشات تمام دوستان دو نکته دیده می شد: یکی آنکه همه در راه پیمایی 22 بهمن شرکت داشته اند و دوم آنکه تمام دوستان نسبت به وضع موجود کاملا معترض اند.پس از این فرمایش یکی از اعضای جلسه گفت من با تمام اعضای خانواده ام در این راه پیمایی حضور داشتیم اما در جیب فرزندانم پارچه های سبز وجود داشت.»

متن كامل را در زير ميخوانيد:

این روزها با پر رنگ شدن خبر دستگیری شرور ریگی توسط دوستان زحمتکش وزارت اطلاعات که به هر صورت که انجام شده باشد از الطاف خدا به مردم شریف ایران می باشد دامنه تبلیغات صدا وسیما در باره حضور میلیونی مردم در راه پیمایی ۲۲ بهمن کاملا فروکش کرده است.

در این نوشته قصد من آن نیست در این باره سخنی که از قضا بسیاراست! گفته شود.آنچه باعث قلمی شدن این سطورشد اظهارات شگفت آور دوست وبرادرپاسدارسابق ونماینده کنونی مردم شریف تهران درمجلس شورای اسلامی ،سردار کوثری است که اخیرادر مصاحبه ای گفته است :

تعداد۱۴ میلیون نفری که به مهندس موسوی رای داده اند به ۴تا ۵ هزارنفر تقلیل یافته است!!

این ادعا ی خنده آور و البته تأسف برانگیز مرا به یاد سر مقاله کیهان که در همان روز شهادت خواهر زاده مهندس موسوی که در آن مطالبی تقریبا به این مضمون آمده بود انداخت که مهندس موسوی با درک این مطلب که طرفداران او در جامعه بشدت ریزش کرده اند بناچار به پروژه کشته سازی !!روی آورده است و این بارمی خواهد با قربانی کردن خواهر زاده خود مظلوم نمایی کند! تا بیش از این در ورطه فراموشی نیفتد!

این مطلب را که از سردار کوثری که از زحمت کشیده های جنگ است و اجر خدماتش هم عند الله محفوظ، خواندم هم خیلی تعجب کردم وهم خیلی متأسف شدم .تأسف از آن جهت که بروبچه های جنگ تا آنجا که من می شناختم و می شناسم غالبا اهل انصاف در قول و عمل ودرست گویی بوده وهستند.

نادرستی این اظهارات آن هم از سوی یکی از نمایندگان مجلس تکان دهنده است .

درست مثل بعضی حقایق که تصورشان مترادف با تصدیقشان است مثل گفتن واژه برف و تصورسفیدی آن، شنیدن این اظهارات بی پایه برلبان هرشنونده لبخندی تلخ پدید می آورد.

اینجاهاست که آدم در می یابد چرا شیخ سخن، سعدی، بابی را در بوستان خود بنام اندر فوائد خاموشی آورده است!

راستش من هر چه فکر کرده ومی کنم هنوز نتوانسته ام بفهمم آقای کوثری این اکسیر تقلیل وتبدیل ۱۴ میلیون طرفدار رابه ۴تا۵ هزار را ازقوطی کدام عطاری و برمبنای چه محاسبه وبر اساس چه معادله ای بدست آورده است! لطفی کنند و رهنمونی به امثال این کمترین بدهند تا بیش از این در ورطه گمراهی نمانند!

اینگونه حرف زدن حتی زیبنده یک شهروند عادی نیست چه رسد به نماینده مجلس آن هم از شهری مثل تهران و از برادری مثل سردار کوثری.

آنچه باعث اینگونه حرف زدن ونوشتن و.. توسط آقای کوثری و کسانی امثال بی مثل و مثال ! سر مقاله نویس کیهان و…می شود دلائل زیادی دارد که مجال پرداختن به همه آنهانیست.

در میان همه علل وعوامل اینگونه داوریها یک عامل بیشتراز دیگر عوامل خود رامی نمایاند:دست کم گرفتن هوش آحاد جامعه و سطح درک آنها که متأسفانه باید گفت بین این عامل وسطح درک صاحبان این گونه قضاوتها در مورد مردم و برداشتهایشان ازآنان رابطه مستقیمی وجود داشته ودارد.

بنا به تصور آقایان

۱- تمامی کسانی که در راه پیمایی ۲۲ بهمن شرکت کردندهمه از یک طیف وجناح بودند ودر بین آنها حتی یک منتقد ومعترض به فرآیند و نتیجه انتخابات وحوادث تلخ پس از آن وجود نداشته است!

۲- کسانی که در راه پیمایی ها وتجمعات گذشته به طرفداری از موسوی به خیابانها می آمدند وبی شمار بودند، با مشاهده مردمی که در۲۲بهمن به خیابان ها آمده بودند یا جرئت حضور نیافتند و یا با درک واقعیت ها! و یا روشن شدن بعضی حقایق! اینقدر از تعدادشان کم شده که می توان گفت روبه اضمحلال رفته اند!

حال باید دید آیا اینگونه برداشت و نگرش نسبت به رخداد۲۲ بهمن و طرفداران موسوی درست است یانه.

حداقل برای کسانی که در روز ۲۲بهمن حضور گسترده آن همه نیروهای امنیتی رادرجهت دفاع از امنیت راه پیمایی تهران دیده و از نزدیک شاهد حضور متر به متر نیروهای امنیتی،اطلاعاتی ، بسیج و. در خیابانها و..بوده اند این پرسش بی پاسخ مطرح است که:

با یک حساب سر انگشتی معلوم می شود اگرتعداد۴تا ۵ هزار نفر طرفدارموسوی ادعایی آقای کوثری را به کل شهرهای کشور تقسیم کنیم سهم تهران به ۱۰۰ نفربیشتر نمیرسد. دراین صورت این سوال مهم مطرح می شود که پس برای چه و به چه منظور آقایان ،این همه با بسیج و بکارگیری نیروهای امنیتی کشور،آنان را در جهت مقابله با این تعداد مخالف انگشت شمار به زحمت انداخته و برای اولین بار به مراسم سالگرد باشکوه این انقلاب هنوز باشکوه ،وانشاءالله همیشه باشکوه ،اینگونه به شهرها چهره پلیسی بخشیدند؟

اگر تعداد مخالفین وضع موجود آنگونه که سردار کوثری می گوید اینقدرکم شده باشد که تعدادشان در سطح کشوربه ۴تا۵ هزار رسیده است چه نیازی به این همه حملات تبلیغی رسانه های مکتوب وصداوسیما به جنبش موسوم به سبز است؟

جناب کوثری چرا وچگونه از درک این مسأله غفلت کرده است که ما دراین مدت نه ماهه پس از انتخابات بیش از این تعداد در سطح کشور زندانی سیاسی معترض و منتقد و..داشته ایم برفرض که خانوده ها ودوستان وبستگان این افراد را نادیده بگیریم خود اینهاتعدادشان از این عده ادعایی ایشان بیشترنیست؟!

اشتباه محاسبات دوستان در این است که گمان می کنند هر کس در ۲۲ بهمن به خیابان آمده لابد موافق سیاستهای موجود است ولذا هیچ اعتراضی به وضع کنونی و باز داشتها و روند محاکمات واعتراف گیریها و..نداشته و اگر قبلا داشته با حضور خود در راه پیمایی عملا نشان داده که معترض وضع موجودنیست!

به نکته جالبی اشاره کنم . هفته ای که گذشت در جایی! و در جلسه ای! و با حضور عده ای! کارشناس خبره درباره بررسی ابعاد مختلف راه پیمایی ۲۲ بهمن دعوت شده بودم یکی از کارشناسان به نکته جالبی اشاره کرد وگفت آنچه در ابتدای سخنانم می خواهم به آن اشارتی داشته باشم این است که در فرمایشات تمام دوستان دو نکته دیده می شد: یکی آنکه همه در راه پیمایی ۲۲ بهمن شرکت داشته اند و دوم آنکه تمام دوستان نسبت به وضع موجود کاملا معترض اند.

پس از این فرمایش یکی از اعضای جلسه گفت من با تمام اعضای خانواده ام در این راه پیمایی حضور داشتیم اما در جیب فرزندانم پارچه های سبز وجود داشت.

نادرستی این محاسبه نادرست از نادیده گرفتن طیفهای مختلف فکری شرکت کنندگان در راه پیمایی ۲۲ بهمن که این روزها در تحلیل بعضیها دیده می شود روشن تر از آن است که نیاز به توضیح داشته باشد.

دوستان بهتر است چشمها رابشویند وبهتر ببینند.برخلاف تصور بعضی مانند جناب کوثری، من مانندخیلی ها بر این باورم که ازتعداد طرفداران موسوی و منتقدان به نتیحه انتخابات کاسته نشده است .

آنها که در این روز بزرگ و پر حماسه ملت ایران حضوری چشمگیر داشته اند انقلاب را کما کان از آن خود و خود راصاحب آن دانسته و می دانند.

معترضین حاضر در این راه پیمایی ، خود را بخشی از جامعه ایران عزیزدانسته و می دانند ونه تنها به قول آقای کوثری، تحفه آمریکا نیستند بلکه همواره دل در گرو انقلاب امام داشته و دارند و از قضا انتقادشان نسبت به وضع موجود از همین اعتقاد راسخشان به انقلاب وآرمانهای امام و دغدغه حراست از آن سرچشمه گرفته و می گیرد.

آیا بجای اینگونه سست وسبک حرف زدن نباید در برابر این هوشمندی بخش وسیعی از مردم که در عین حال که نقدها واعتراضهایی جدی به حکومت وحاکمیت دارند باز برای اثبات وفاداری خود به انقلاب اینگونه به خیابانها می آیند وشعار استقلال آزادی و جمهوری اسلامی را سر می دهند به درگاه لایزال الهی سر به سجده شکر و سپاس برد؟

سپاس، از این جهت که آنان هنوز خود رادر محدوده خانواده بزرگ انقلاب دانسته ومی دانند.ونمونه اش همین حضور آقایان موسوی و کروبی و خاتمی که متاسفانه رسانه های مرتزق از بیت المال هنوز که هنوز است دست از هرگونه تهمت وفحاشی به آنان برنداشته اند و با لقب مسخره آمیز سران فتنه ازآنان یاد می کنند!

دردمندانه باید به این حقیقت تلخ اعتراف نمود که:

۱- بعضی از دولتمردان ونخبگان سیاسی اصولگرا، با چشم پوشی ازبرخی از حقایق و واقعیتهای موجود وبا نادیده گرفتن بخش عظیمی از مردم به این تصور ونتیجه خطرناک رسیده اند که می شود با نا دیده گرفتن میلیون ها منتقد ومعترض هم این راه را طی نمود!

وکیست نداند داشتن چنین تصور وتفکری که شاه مقبور هم به آن معتقد بود برای ادامه حاکمیت نظام مقدس جمهوری اسلامی سمی کشنده و مهلک است!

۲- ادامه روش سرکوب منتقدان ومعترضان و زندان کردن آنان اگرچه در کوتاه مدت ممکن است به ایجاد آرامشی در شرایط شکننده کنونی – که از قضا بسیارفریبنده است – در ذهن بانیان ومعتقدان این روشهای ناپسند که به هیچ وجه زیبنده جمهوری امام نیست منجر شده باشد اما این همه واقعیت نیست.سرکوب بخشی از آحاد جامعه و سوختن و از بین بردن سرمایه های ارزشمند نظام مانند آسیب به اعتماد عمومی ملت به حاکمیت، لطمه جبران ناپذیری به چهره و وجهه پر ازعطوفت نظام زده واگر خدای ناکرده این روند ادامه یابد ،خواهد زد و دراین صورت مردمی که به نظام معتقد بودند و برای برپایی آن جانفشانی ها کردند به این باور تلخ خواهند رسید که نظام چهره رحمت وعطوفت خود رانسبت به بخشی از مردم از دست داده است.

۳- تلاش در جهت تقلیل طرفداران موسوی وبه تعبیر بهتر، منتقدان به نحوه برگزاری و اعلام نتیجه انتخابات و آمریکایی دانستن موسوی! ودیگران تلاشی بیهوده و ساده اندیشانه است و دردی را دوا نکرده ونمی کند. منتقدین چرا کم شده اند؟در این مدت نه ماهه چه اقدامی از سوی دولت در جهت اقناع آنها در این مدت شده است که آنها را نسبت به وضع موجود خوش بین نموده است؟ به گمان من آنها اگر بر تعدادشان اضافه نشده باشد که قراینی در این زمینه سراغ دارم کم هم نشده است.

۴- باید خدا را شکر کرد که منتقدین در داخل خانواده انقلاب، پشت سر کسانی مانند موسوی وخاتمی وکروبی و..قرار گرفته اند که قطعا از خودی های انقلاب و از کسانی اند که حاضرهستند برای حفظ وحراست از انقلاب امام ومردم حتی جانشان رابدهند .اگر این رویه تهمت مسخره فتنه وادعای مسخره تر محاکمه سران معترض و در عین حال معتقد به نظام ادامه یابد آنگاه ممکن است جامعه معتقد به آنها نومیدانه نگاه خود رابه سمت وسوی دیگری که قطعا در داخل نظام نخواهد بود بکشاند که در این صورت از دست امثال خاتمی وموسوی وکروبی کاری ساخته نیست.

۵- دامنه ناپختگی افراد نخبه باید هرچه کمتر بشود. اظهارات بعضی سیاسیون نشانگر این واقعیت تلخ است که متاسفانه در بعضی نخبگان، رگه های ناپختگی فراوانی دیده می شود.آنان باید درست و راست با مردم خود سخن بگویند و هرگز درک آنان را دست کم نگیرند.اینقدر عوام و خواص نکنند.مگرهمین عوام ها نبودند که به ندای امام لبیک گفتند و ما خواص را یا از زندان های شاه بیرون آوردند و یا به تبعید و فرار سیاسیون به خارج خط پایان کشیدند؟

۶- در روندی که الآن وجود دارد صحنه سیاست به میدان مسابقه ای می ماند که در آن عده ای هم بازیگرند و داور بازی وهم تماشاچی و برگزارکننده بازی!

در کجای دنیا در عرصه رقابت وسیاست اینگونه عمل می کنند و اینگونه با حریف مسابقه می دهند که با کمترین مشاهده نشانه اعتراض وانتقاد ناراضی به روندبازی و قضاوت قاضی! دراعلام نتیجه بازی!کارت زرد وقرمز داور مبنی بر دستگیری و زندان ومحاکمه وحبس منتقد ومعترض بالا می رود؟ دراین صورت چه کسی از جناح رقیب که از رقابت خود دربازی گذشته نتیجه ای جز حبس وزندان و..نداشته در بازی بعدی حاضر به حضور در عرصه رقابت خواهدشد؟

۷- بسیار ساده اندیشانه است تصور شود با برگزاری با شکوه بزرگداشت سالگردپیروزی انقلاب بخشی ازمردم، مساله انتخابات را به ورطه فراموشی سپرده اند.اینگونه نیست . اگر به این سخن اعتقادی نیست کافی است برای یکبارهم شده دست به یک خودآزمایی بزنند وبه منتقدین اجازه تجمعی آرام را در سرتاسر کشور بدهند. اگر متوجه حضور کم جمعیت شدند شادمانه! به روش های خود ادامه بدهند ولی اگر نتیجه چیز دیگری بود فورا و برای حفظ مابقی وجهه نظام از روندی که در پیش گرفته اند باز گردند و از مردم عذر بخواهند و آب رفته را البته اگر بتوانند به جوی باز گردانند.

۸- هیچ انقلابی بدون انقلابیونی که آن را آفریده اند باقی نمی ماند.از اموری که برای برون رفت از این بحران وسر درگمی فوری می نمایاند آن است که می بایست به روند خروج و به تعبیر مناسب تر،اخراج نخبگان و انقلابیون از درون نظام وحاکمیت سریعا پایان داده شود.طرد نخبه ها از صحنه مدیریت جامعه و دعوت آنهابه الگوگیری از مردم! وادار کردن انقلابیون به سکوت وگوشه نشینی وعزلت واعتراف وتوبه وندامت وبردن آنها به ندامتگاه! نه تنها هیچ مشکلی را برطرف نکرده ونخواهد کرد بلکه به شهادت تاریخ بردامنه مشکلات موجود هم خواهد افزود.

۹- ادامه روند و رویه کنونی بعضی مبنی بر ابجاد بغض ونفرت وتنفردربخشی ازجامعه نسبت به بخش دیگری از آن و مردم را با دامن زدن به احساساتشان در برابر یکدیگر قرار دادن، رویه ای صد درصد اشتباه، بی نتیجه وغیرعقلانی برای هرحاکمیت است.برای رضای خدا هم که شده قدری چشمها رابیشتر باز کنند وبه کسانی که باحضورمیلیونی خود در صحنه انتخابات آن همه شور وشعور وحضور آفریدند این همه تهمت وابستگی به خارج یا انتساب به امویان! نزنند واین همه برای موساد! و انگلیس! وانجمن پادشاهی! وته مانده های فاسد رژیم ستم شاهی پهلوی عامل وعوامل مفت ومجانی نسازند ونتراشند.این سیره حکومتی امام نیست. چرا اینقدرما اهل تهمت شده ایم ودست خود زنان عالم را از پشت بسته ایم!؟

وبلاگ غلامعلی رجایی
*****

غلامعلی رجایی درباره مقاله بالا توضیحاتی چند روز بعد از انتشار آن ارائه کرد که به شرح زیر است:

در این چند روزی که از نوشتن مقاله اندر فوائد خاموشی در وبلاگ شخصی ام می گذرد که در سایت های مختلفی مانند کلمه و دیگر سایت ها بازتاب وسیعی پیدا کرده است، این نوشته با بازتاب های متعددی مواجه از سوی دوستان و خوانندگان محترم مواجه شد:

۱- بعضی دوستان صدیق و رفیقان شفیق با دلسوزی هایی عمیق! مرا از ادامه نوشتن و قلم زدن در چنین عرصه هایی منع کردند. به گمان آنها این گونه نوشته ها تند است و ممکن است با عکس العمل مواجه شود.

۲- بعضی با تأیید این نوشته از آن به راه رفتن بر روی مین تعبیر و بنابراین به من هشدار می دادند که باید تبعات آن را هم بپذیرم.

۳- بعضی در کامنت هایی که در سایت کلمه و وبلاگم فرستادند از اینکه هنوز در کشور آزاد مردانی وجود دارند که با صراحت و شجاعت و صداقت با حکومت و حاکمیت حرف می زنند و دولتمردان را نقد می کنند و از خطای آنان در نمی گذرند احساس شادمانی کرده و با تعابیری که شایسته آنها نیستم اینجانب را شرمنده لطف ومحبت خود نموده اند.

۴- عده ای پس از سخنرانی اخیر رهبری در جمع نمایندگان مجلس خبرگان با ذکر سوابق طولانی ام در جبهه و جانبازی و زندانی سیاسی بودنم در زمان شاه ، سعی در القای این مسأله داشته و دارند که جزو کسانی قرار گرفته ام که از کشتی انقلاب پیاده شده ام!.

۵- بعضی این حرفها را که به بهانه نقد سخنان برادر و دوستم سردار محمد کوثری نماینده محترم مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در این مقاله نوشته شده و در اصل متوجه مطالب دیگر بوده اند تماماً در جهت نقد ایشان دانسته و به من می گویند بهتر بود این حرفها را بطور خصوصی به ایشان می زدی و از رسانه ای کردن آنها خودداری می کردی.

۶- بعضی هم در تماس های تلفنی و مواجهاتی که با من داشته اند لب به تحسین و در ستی مواد مطروحه در این مقاله گشوده و اینگونه سخن راندن را در جهت اصلاح رویه های موجود حاکمیت از یکسو و تعمیق آگاهی ها و باورهای عمومی جامعه از سوی دیگر اقدامی متعهدانه ، مفید، لازم و ضروری دانسته اند.

ضمن احترام به همه این نظرها و نوشته ها ، بر این باورم که در شرایط کنونی اینگونه نوشتن ها و نقدها آن هم ازسوی کسانی مانند این کمترین و تمام کسانی که در داخل حکومت اند و برای تأسیس و برپایی جمهوری عزیز اسلامی امام زحماتی کشیده و رنج هایی در جهت حفظ و بقای آن کشیده و می کشند و عمیقاً قانون اساسی و اصول آن را باوردارند نه تنها شجاعت و تهور نبوده و راه رفتن بر روی مین و پیاده شدن از کشتی انقلاب و نظام تلقی نمی شود بلکه برترین و بزرگترین خدمت به حاکمیت، مسؤلان و در جهت بقای بهتر نظام عزیز اسلامی ماست.

بر این باورم و از امام عزیز که رحمت و رضوان خدا بر او ونسل محترم او باد آموخته ام که اگر می خواهم دین دار و دین مدار باشم و نه شریعتمدار! می بایست از رویه دینداران در کسوت اهل کسب و منفعت و سود ومصلحت و بده وبستان و کسانی که در نظر و سخن و تئوری انقلابی هایی دو آتشه اند ولی در صحنه عمل بر قاعده و مشرب سود و فائده رفتار می کنند عمیقاً بدور باشم .

بر این باورم اینگونه نوشته ها و نقدها که دوست و دشمن آنها را صادقانه و بدور از هرگونه حب و بغض شخصی من با این و آن می دانند خود خدمتی بزرگ به بقای این جمهوری است.

همه کسانی که لا اقل در این سه دهه مرا شناخته اند می دانند که هیچگاه بفرموده کسی ننوشته ام و بفرموده کسی از نوشتن دست نکشیده ام.چون نقد صریح و صادقانه حکومت و حاکمیت را به تعبیر زیبای پیر جماران که همه مدیون روشن بینی اوهستیم ، موهبتی الهی می دانم .

بر این باورم این نوشته ها و نقدهای امثال من نه تنها شجاعانه و متهورانه نیست و نباید پاسخ تهدید و طرد و زندان و..داشته باشد بلکه با ظرفیت هایی که در نظام هست و باید باشد نه تنها حرفهایی تقریباً معمولی است! بلکه حتی حکومت باید در عمل دیگران را به اتخاذ این رویه ها تشویق نماید.

چرا باید رفتارحکومت بگونه ای باشد که وقتی نوشته های کسی مانند این کمتر از کمتر! به دلیل تشرف به عتبات موقتاً مدتی کوتاه متوقف می شود نامه ها و تلفن ها وکامنت هایی آکنده از نگرانی دوستان در این جهت زده و نوشته شود که لابد نیروهای امنیتی مرا دستگیر کرده اند!

چرا کسی مانند فاضل آزاده ارجمند، محمد نوری زاد که در قضیه حصر مرحوم آیت الله منتظری آن همه غیر منصفانه در دفاع و حمایت از رهبری در رادیو وغیر رادیو به آن مرحوم تاخت و چنان به رهبری اعتقاد داشت که به کمتر از لفظ مولا با او سخن نمی گفت به دلیل طرح چند نقد و نامه ونصیحت به ایشان، باید این همه در زندان انفرادی بماند و به دلیل اینکه از جناح منتقد نیست کسی راهم نداشته باشد که در مقام دفاع از او برآید؟

آیا در جمهوری اسلامی نصیحت و نامه به رهبری باید سزای دستگیری وحبس و زندان و محکومیت داشته باشد؟ دراین صورت تفاوت ما با حاکمان پیش از انقلاب که داعیه حکومت اسلامی وعمل به سیره نبوی وعلوی نداشتند چیست؟!

کجای اسلام و کدام یک ازآموزه های اسلامی این رویه را تأیید کرده و می کند؟

من برای کسب و منفعت و نان به این عرصه نیامده ام که با احتمال خطری دکان کسب بربندم و مثل بعضی ها بگونه ای زندگی کنم که در قبال ستمها و قتل مظلومانی که می بینند بگونه ای سکوت کرده اند و دم فرو بسته اند که گویی به قدیسانی می مانند که چون روزه سکوت گرفته اند حرف زدن و سخن گفتنشان روزه آنها را باطل می کند! و هنوز مشرک نشده ام که در جهت شهرت و کسب نامی قلم بزنم که به آن احتیاجی ندارم چه آن را در دست مردم نمی بینم!

نظام چرا باید من و امثال مرا دستگیر کند؟

کجای اسلام و قانون اساسی و سیره امام صرف متفاوت نوشتن و گفتن و اندیشیدن شهروندها را با حاکم وحاکمیت و حکومت جرم می داند؟

چه کس و چه کسانی باید تاوان این بدبینی مردم را به نظام بپردازند و آیا قابل پرداخت هست؟

در آستانه میلاد پر برکت رسول گرامی اسلام که درود خدا بر او و آل پاک و بی کینه او باد !هستیم.کاش نسیم رحمتی از مدینه بوزد و مشام جان و دل و اندیشه ما را معطر کند تا از هر چه کینه مندی و تنگ بینی و طردخواهی است فاصله بگیریم.

من اگر اختیاری داشتم در آستانه این عید بزرگ و در روزهای منتهی به نوروز در زندان ها را باز می کردم و تمام زندانیان سیاسی را که در اولین ساعات پس از انتخابات بدون هیچ جرمی دستگیر شدند و نیز جوانان دانشجوی دستگیر شده پس از عاشورا را آزاد می کردم.

حال که اختیاری ندارم از بزرگان کشور و دین اعم از مراجع عظام و نمایندگان خبرگان ومجلس و اعضای مجمع تشخیص و ائمه جماعات عاجزانه می خواهم بمیدان بیایند و در جهت آزادی زندانیان سیاسی این ماه ها وساطتی کنند و چهره عطوف نظام مقدس اسلامی را به آن باز گردانند.

به عنوان یک شاگرد تاریخ ازمعلم خود می گویم که:

هیچ حکومتی ازعقوبت سخت مردم و منتقدانش به نتیجه ای نمیرسد و از بخشیدن منتقدان و مخالفانش ضرری نمی بیند.

۱۲/۰۵/۱۳۸۸

شرایط، زمانی خوب می شود که حکومت از دادن مجوز اجتماع به منتقدانش نترسد

تحلیل جامع حمیدرضا جلایی پور از وضعیت فعلی جامعه:
شرایط، زمانی خوب می شود که حکومت از دادن مجوز اجتماع به منتقدانش نترسد

. ادامه راه سبز«رس»: دکتر حمیدرضا جلایی پور، جامعه شناس و استاد دانشگاه در گفتگویی به تحلیل رفتار حاکمیت و جنبش سبز در قبال یکدیگر پرداخته است. جلایی پور در این گفتگو که زینب اسماعیلی سیویری، از روزنامه بهار با وی انجام داده، بر قوی بودن ریشه های جنبش سبز و ناتوانی حکومت از ادامه رفتارهای خشونت آمیز در درازمدت سخن می گوید: «با اعمال خشونت‌، نمایش خیابانی اعتراضات مدنی کم می شود، ولی حذف نمی‌شود. پیش‌بینی من این است که حتی اگر موج خیابانی کنترل شود، موج‌های بعدی غیرقابل پیش‌بینی‌تر و شاید مهیب‌تر باشد» / «علامت خوب شدن شرایط این است که حکومت از دادن مجوز اجتماع به منتقدینش نترسد. تا وقتی که می‌ترسد یعنی ریشه‌های تب در جامعه وجود دارد و خالی‌بندی تبلیغاتی آنها مبنی بر پیروزی‌شان فقط به درد روحیه دادن به هوادارانشان می‌خورد» / «اگر همان پنج خواسته مهندس موسوی اجرا شود، پتانسیل این جنبش تخلیه می‌شود. ولی بعید است که این کار انجام گیرد. زیرا تندروها فعلاً در حالت مستی ناشی از دوپینگ به سر می‌برند» / «بعضی فکر می‌کنند که وجه غالب این جنبش، وجه خیابانی است، اما این جنبش، وجه فکری و ارزشی مهمی دارد»

متن كامل اين مصاحبه را در زير مي خوانيد:
*در چند ماه گذشته، شرایط کشور به سمت نوعی خشونت نگران‌کننده رفته است به‌ نظر شما علت رادیکال شدن فضای سیاسی کشور چیست؟

اولاً آنچه که در چند ماه گذشته در کشور شاهدش بودیم یک اعتراض مدنی بود ولی عده‌ای با توسل به امکانات رسمی به صورت خشونت‌آمیز با آن برخورد کردند. ثانیاً رادیکالیسم با خشونت یکی نیست. رادیکالیسم یعنی تغییرات بنیادی را پیگری کردن و خشونت یعنی وسایل اجبارآمیز را به ناحق علیه دیگران به کار بردن. شما اگر رادیکالیسم را با خشونت یکی کنید بعد مجبور می‌شوید تمام انسان‌های فرهیخته‌ای را که در جریان انقلاب اسلامی مبارزه کردند آنها را طرفدار خشونت بدانید که این ارزیابی غلطی است.

اگر از منظر کشوری، ملی و سیاسی به خشونت نگاه کنیم و کمی عمیق‌تر بحث کنیم سوال اینگونه مطرح می‌شود که ما چه کردیم که میلیون‌ها نفر به اعتراض به خیابان آمدند؟ این اتفاق را نباید ساده گرفت. الان خیلی ساده بحث می‌کنند، می‌گویند: «سه میلیون نفر ۲۵ خرداد آمدند، خب بعد هم توجیه شدند، اول فکر می‌کردند در انتخابات تقلب شده، بعد که متوجه شدند تقلب نشده، به خانه‌هایشان برگشتند، حالا یک مشت آدم‌ خشونت‌‌طلب و منافق و سلطنت‌طلب و اسرائیلی و مزدور آمریکایی هستند و پررویی می‌کنند و ول نمی‌کنند!». در صورتی‌که سؤال این است که آیا واقعاً آن سه میلیون نفر به خانه‌هایشان رفتند؟ یا به آنها مجال اعتراض مدنی داده نمی‌شود؟

این بدیهی است که دولت باید به اعتراض مردم جواب بدهد. وقتی جواب نمی‌دهد مردم معترض‌تر می‌شوند. و با توجه به شرایط و فرصت‌ها این اعتراض را اینجا و آنجا، امروز و یا در آینده به نحوی نشان می‌دهند.

* علت این رادیکال شدن فضا را چگونه می‌توان بررسی کرد؟

در مورد چرایی این اتفاق دلایل گوناگونی را می‌توان برشمرد: یکی از دلایل آن این است که نظام سیاسی طبق قانون اساسی ما باید برآمده از خواست مردم باشد، همه مردم. همه آدم‌هایی که بالغ هستند و می‌توانند رای بدهند و کاندیدا شوند. نظام سیاسی باید برآمده از ۷۰ میلیونی باشد که در جغرافیای ایران کنونی زندگی می‌کنند. حالا یک عده‌ای پیدا شده‌اند که مدام این نظام سیاسی را کوچک کرده‌اند. مدام آدم‌هایی را بیرون می‌ریزند. اتفاقی که در انتخابات ریاست‌جمهوری رخ داد، این است که: آنها که بیرون ریخته شده‌اند، از باقیماندگان در داخل نظام بیشترند. و اصلاً جامعه سیاسی ایران دوتیکه شده است.

اتفاق دیگر این است که طردشدگان در قیاس با باقی ماندگان، برتری کیفی دارند و جمعیتی انتقام‌گیر نیستند. یک جمعیت تحصیلکرده دارای اخلاق مدنی هستند که عزت خودشان و کشور را می‌خواهند. واز اداره لاف‌زنانه کشور خسته شده‌اند.می‌خواهند در سرنوشت کشورشان اثرگذار باشند.

به نظر می‌رسد اینها که بیرون از دایره قدرت رسمی قرار گرفته‌اند به این نتیجه رسیده‌اند که قدرت اجتماعی‌شان از آنها که داخل دایره هستند، بیشتر است. ندادن مجوز راهپیمایی هم، این فرضیه آنها را تقویت می‌کند. خوب اگر معترضین به نتایج انتخابات تعداد کمی هستند و پنجاه میلیون نفر نتایج انتخابات را قبول دارند این دیگر نگرانی ندارد؛ به مهندس موسوی مجوز یک سخنرانی بدهند تا قلّت جمعیت معترض را ایرانیان و جهانیان ببینند.

حالا من می‌گویم قطعاً مجوز نمی‌دهند اما باید بدانند که مشکل چیست؟ خودشان برای خودشان موضوع را ماستمالی نکنند. مشکل این است که افراطیون در حال تلاش برای استقرار یک ساختار محدودِ اقتدارگرا هستند.

حالا در واکنش به این سیاست تنگ‌نظرانه وایران و اسلام‌سوز، افراد کیفی جامعه در حال انجام رفتار مدنی است.

این جنبش مدنی و اعتراضی در سال‌های اخیر در هیچ کجای دنیا دیده نشده. ایران از این نظر، بی‌نظیر است که در آن عده‌ای از درآمد نفت و مالیات شهروندان استفاده کنند و با مردم برخورد کنند ولی مردم باز رفتار مدنی نشان دهند.

غیرطبیعی است که یک ملت تحصیلکرده توانا که ۳۰ سال پیش بزرگترین انقلاب در کشورهای منطقه را تجربه‌ کرده و می‌خواسته ساختار سیاسی دربرگیرنده‌ای بسازد، حالا از طرف تندروهای لاف‌زن، تحت فشار است تا به سمت نظامی محدود هدایت شود و پاسخ معترضان هم از جانب آن‌ها بگیر و ببند و متهم شدن به وابستگی به بیگانگان است. خب معلوم است که با این وضع فضا بحرانی می‌شود.

با این همه به نظر من مردم تهران و آنها که معترض بودند،‌ مدنی‌ترین رفتار را از خودشان نشان دادند.

زیرا دولت به عنوان وسیع‌ترین و موثرترین نهاد سازمان یافته جامعه ماست. این نهاد در ایران از لحاظ حجم، تعداد و منابع و قلمروهای دخالت در تمام دنیا بی‌نظیر است، چون بر حوزه‌های دین، اقتصاد، بوروکراسی، فرهنگ و … تسلط دارد. در جامعه ما سپهری نیست که زیر تسلط دولت نباشد. نهادی با چنین اهمیت و تاثیر چگونه اداره می‌شود؟ یکی از روش‌های فعلی تندروها این است که تنها همان هویتی که خودشان معرفی می‌کنند، باید مورد توجه مردم قرار گیرد. اینها معتقد به تکثر هویت نیستند. معتقد به القا هویتی که خودشان تشخیص داده‌اند، هستند. در چنین وضعیتی فضا نمی‌تواند منعطف باشد، بلکه فضا همین می‌شود که می‌بینید. به لحاظ هویتی، تک ‌پایه‌ای پیش می‌روند. به عنوان مثال جوانان تهران، خود را ایرانی می‌دانند، خود را مسلمان و شیعه هم می‌دانند. خود را عضو جامعه ایرانی و جهانی هم می‌دانند. در عین حال برخی خودشان را متخصص یک حرفه یا فنی می‌دانند. بعضی‌ها خود را محقق می‌دانند. برخی هم خود را یک کاسب شریف می‌دانند. آدم‌هایی که الان در تهران زندگی می‌کنند هویت‌یابی‌‌‌های خیلی متکثری دارند و با این هویت‌ها در حال زندگی هستند. وقتی تندروها هویت القایی خود را وحی منزل تلقی می‌کنند طبیعی است که افراد نسبت به آن واکنش نشان دهند.

*افق این اتفاقات چیست؟ فضا در چند ماه گذشته مدام رادیکال‌تر شده است، آیا قرار است اینگونه ادامه یابد؟

در مورد افق این ماجرا هم نباید سطحی برخورد کرد. یک عده فکر می‌کنند بالاخره معترضان حرف خودشان را به کرسی می‌نشانند. مخالفان تندرو که در قدرتند هم می‌گویند جمعش کردیم. اصلاً اینطور نیست. کسی نمی‌تواند ادعا کند که حتماً افق اینگونه خواهد بود- چون افق توسط برآیند نیروهای اصلی جامعه سیاسی و شرایط جامعه ایران تعیین می‌شود. الان حداقل سه نیرو در جامعه سیاسی است. اولین نیرو همین تندروهایی هستند که دنبال ایجاد یک نظام یک‌پارچه هستند. یعنی یک دولت مقتدر چندنفره و یک جامعه مدنی سازمان‌دهی شده به وسیله نهادهای امنیتی و با مردمی مطیع، که این نیرو روی بیست درصد جمعیت نفوذ دارد. دو نیروی دیگر هستند که از سوی جنبش اجتماعی مردم ایران هم حمایت می‌شوند. یکی همین نیروهای اصلاح‌طلب به رهبری موسوی، کروبی و خاتمی هستند که من به آنها سبزهای مدنی می‌گویم. نیرویی که مطالباتش را از طریق سازوکارهای موجود در قانون اساسی پی‌گیری می‌کند. این نیرو برخلاف نیروی اول که قدرت سیاسی رسمی را در دست دارد، قدرت اجتماعی دارد و روی چهل درصد جمعیت نفوذ دارد. یک نیروی دیگر هم هست که روی بیست درصد جمعیت نفوذ دارد که آنها دنبال تغییرات جدی‌تر هستند و معتقدند با ساختار موجود قانون اساسی نمی‌توان معضلات جامعه را حل کرد که من به آنها سبزهای انقلابی می‌گویم. آینده جامعه سیاسی باب میل هیچ‌کدام از این سه نیرو پیش نمی‌رود بلکه برآیندی از این سه نیرو در ربط با شرایط جامعه است که اتفاق می‌افتد و پیش‌بینی قطعی آن کار ساده‌ای نیست. به عبارت دیگر، فقط نیت‌های آگاهانه این سه نیرو آینده را رقم نمی‌زند. نتیجه ناخواسته عمل این سه نیرو و شرایط جامعه جهت بردار تحولات سیاسی را روشن می‌کند.

پس ازانتخابات اتفاقی که رخ داده این است که آن بخش مخذوف و بیرون رانده شده جامعه قدرت خود را در برابر انحصار‌طلبی تندروها دیده است یعنی همان ظهور جنبش سبز. بعید می‌دانم پتانسیل‌های این جنبش مدنی و حقوق شهروندی به راحتی محو شود. مفیدترین کاری که می‌توان کرد، جواب دادن به خواست‌های آنهاست. اگر همان پنج خواسته مهندس موسوی اجرا شود، پتانسیل این جنبش تخلیه می‌شود. ولی بعید است که این کار انجام گیرد. زیرا تندروها فعلاً در حالت مستی ناشی از دوپینگ به سر می‌برند. دوپینگ با نمایش پلیس در خیابان‌ها، با تبلیغات تلویزیونی.

لذا اکنون سوال این است که اگر تندروها به گشایش سیاسی و بازگشت اصلاحات تن ندهند چه اتفاقی می‌افتد. من حدس می‌زنم که در کوتاه مدت مهم‌ترین اتفاق همین است که افتاده است: بدین معنا که طیف تندروها به جای اداره و توسعه کشور دائم مجبورند دست به تهدید و برخورد و کنترل بزند، هرچه این روند افزایش و ادامه پیدا کند، شرایط بدتر و بدتر می‌شود. حتی اگر خیابان‌ها هم آرام باشد. علامت خوب شدن شرایط این است که حکومت از دادن مجوز اجتماع به منتقدینش نترسد. تا وقتی که می‌ترسد یعنی ریشه‌های تب در جامعه وجود دارد و خالی‌بندی تبلیغاتی آنها مبنی بر پیروزی‌شان فقط به درد روحیه دادن به هوادارانشان می‌خورد و کشور را از حالت کنترل به حالت مدیریت و اداره برنمی‌گرداند.

ممکن است در کوتاه‌مدت، تندروها در مقاطعی احساس کنند که اوضاع آرام شده است ولی این مطالبات پایان نمی‌گیرد این آدم‌ها توی جامعه هستند. نمی‌توان که آنها را توی دریا ریخت. توی ایران و خانه‌هایشان هستند. تلویزیون می‌بینند، پشت کامپیوتر می‌نشینند. در محل کار و محافل و مهمانی‌هایشان با هم حرف می‌زنند. جایی نرفته‌اند. همین‌جا هستند و هر چه هم کتک بخورند و دستگیر شوند، بحران ریشه‌ای‌تر می‌شود. تاثیر خشونت‌ها این است که نمایش خیابانی این اعتراضات مدنی کم می‌شود، ولی حذف نمی‌شود. پیش‌بینی من این است که حتی اگر این موج خیابانی کنترل شود، موج‌های بعدی غیرقابل پیش‌بینی‌تر و شاید مهیب‌تر باشد.

ده سال پیش، تندروها، فکر کردند، یکسری دانشجو را کتک زده‌اند و به خوابگاه حمله کردند و ۲۳ تیر مردم هم آمدند و بعد تمام شد. به اصطلاح سال ۷۸ تا ۸۰، اصلاحات را سرکوب کردند. اما کسی فکر نمی‌کرد که سال ۸۸، سه میلیون نفر در تهران به خیابان بیاید. به عبارت دیگر مساله آن‌ سال‌ها حل نشده بود. تندروها خیلی هنر کنند فقط در کوتاه‌مدت می‌توانند کشور را کنترل کنند ولی اینجوری کشور اداره نمی‌شود. ببینید برای جشن و راهپیمایی ۲۲بهمن امسال مجبور می‌شوند صدها هزار نیروی امنیتی را در سراسر کشور بسیج کنند. این حاکمیت بر قلب‌ها نیست. این کنترل بدن‌هاست.

*اما برخی اصولگرایان معتقدند اگر ۱۸ تیر به خوبی سرکوب می‌شد، این اتفاقات رخ نمی‌داد.

اشتباه همین جاست. هر چه بیشتر سرکوب صورت گیرد، بحران بیشتری درست می‌شود. این بحران ممکن است امروز خودش را نشان ندهد اما در جامعه هست و در فرصتی خودش را نشان می‌دهد. این دفعه خودش را در انتخابات و در رفتار مدنی مردم نشان داد. دفعه دیگر معلوم نیست کجا.

اگر در انتخابات اعتراض مردم به رسمیت شناخته می‌شد و به احترام حداقل ۱۴ میلیون نفری که به طور رسمی اعلام کردند به مهندس موسوی رای داده‌اند، اجازه می‌دادند صندوق‌ها دوباره شمرده شود، ما که از افغانستان کمتر نبودیم.اعلام نتیجه انتخابات افغانستان دوماه طول کشید. گروه‌های بی‌طرف وارسی و داوری می‌کردند، بخشی از مردم توجیه می‌شدند. این کار انجام نشد و سطح انتقادات را از دولت به انتقاد از نظام افزایش دادند.

به نظر من اگر همین بی‌تدبیری ادامه پیدا کند بحرانی که می‌تواند ساده‌تر حل شود به بحرانی لاینحل تبدیل می‌شود. یعنی گره‌ای که با دست باز می‌شود بعداً با دندان هم باز نمی‌شود.

*طیف میانه‌رو اصولگرایان تلاش می‌کند جامعه را به سمت تعادل هدایت کند. آیا نمودهایش در سطح جامعه هم دیده می‌شود؟

متاسفانه نه؛ فرصت‌سوزی زیادی شد. از بعد حوادث عاشورا به جای اینکه دست به کارخانه ملحدسازی و منافق‌سازی بزنند، حداقل باید خواست‌های قانونی و منطقی معترضان را جدی می‌گرفتند. به جای این کار سیاست تهدید و رعب از طریق بگیر و ببند را ادامه دادند.

عدم تحمل جریانات سیاسی و حرف‌ها هم یکی از اینهاست. مثلاً مناظره‌های نیم‌بند ماه پیش بعد از مناظره آقای اطاعت تعطیل شد و دیگر تحمل نکردند. بزرگ‌ترین عاملی که باعث شده مردم پیگیر اخبار رسانه‌های خارجی باشند سیاست‌های صدا‌و‌سیما است. نظرسنجی‌ها روندهای خیلی بدی را نشان می‌دهد. حداقل در تهران دو‌سوم علاقمندان به اخبار از طریق صداوسیما اخبار را نمی‌شنوند.

هر جنبشی اجزای متکثری دارد، یک ترکیب یک دست ندارد ولی فعلاً تندروها باید خدا را شکر کنند وجه غالب جنبش سبز، یک وجه اصلاحی و به دنبال احقاق حقوق شهروندی است. جنبش سبز، یک جنبش مدنی است، یک جنبش رادیکال انقلابی نیست. معتقدم که از جنبش مارتین لوترکینگ هم مدنی‌تر است.از جنبش ماندلا در آفریقای جنوبی هم مدنی‌تر است. تا به حال این جنبش مدنی بوده، حرفش را هم به صورت مدنی زده و دو وجهه هم دارد. بعضی فکر می‌کنند که وجه غالب این جنبش، وجه خیابانی است، اما این جنبش، وجه اخلاقی، فکری و ارزشی مهمی دارد، آنگونه که هرجا این آدم‌ها هستند، این جنبش هم هست. در محافل، خانه‌ها، اتوبوس، تاکسی، با این جنبه اعتراض‌ها نمی‌توان کاری کرد، مهم‌ترین وجه این اعتراض‌ها هم همین است. با استقرار نیروی پلیس می‌توان با تجمع‌های خیابانی برخورد کرد. اما وجه فرهنگی اعتراض‌ها مهم است که نمی‌توان با آن برخورد کرد. برخورد با آن باید اخلاقی و فرهنگی باشد نه از موضع قدرت و زور. با بسیج ده‌ها هزار نیرو، روز افتخارآمیز ۲۲بهمن را برگزار کردن که افتخار ندارد.

من قبول ندارم که می‌گویند ۳ میلیونی که روز ۲۵ خرداد به تظاهرات آمدند، بالای شهرنشین بودند، مگر کل مناطق بالای شهر چقدر جمعیت دارد؟ قشر متوسط همین شهر از جاهای مختلف به تظاهرات آمده بودند. تازه کدام علائم نشان داده یا تحقیقاتی نشان داده که طبقات ضغیف و فرودست طرفدار تندروها هستند.

* دقت در برخی موضع‌گیری‌های فعالان سیاسی اصولگرا نشان می‌دهد که آنها از موضع‌های مختلفی سخن می‌گویند. برخی می‌خواهند‌ هاشمی را حذف کنند، برخی از سران فتنه حرف می‌زنند و برخی هم کمی متعادل‌تر رفتار می‌کنند. علت این تفاوت دیدگاه‌ها چیست؟

یکی از ویژگی‌های جبهه مخالفان اصلاح‌طلب این است که تشتت دارند ولی در عین حال پروژه‌های گنده می‌خواهند اجرا کنند. مثلا می‌خواهند همه اصلاح‌طلبان را محو کنند، یک جنبش فراگیر ملی را به چند اغتشاشگر تقلیل دهند و یک نظام یک‌پارچه اقتدارگرا را که در قوطی هیچ عطاری پیدا نمی‌شود، ایجاد کنند.

آنها یک دست نیستند. ناهماهنگی جبهه مخالفان اصلاحات را حداقل می‌توان در دو گروه دید. یک گروه کوچک که هر روز آب می‌روند و کوچک‌تر می‌شوند، تندروها هستند. در چند ماه اخیر در حال کم شدن هستند. همه سروصداها مال این گروه است اما چون از شش تا کانال حرفشان پخش می‌شود، بعضی فکر می‌کنند زیاد هستند. ولی طیف وسیعی هم بین اصولگرایان هستند که تندروی‌ها را قبول ندارند. بالاخره آنها تجربه انقلاب را به یاد دارند. بعد از انقلاب، وقتی دولت پهلوی منحل شد و هنوز دولت جمهوری‌اسلامی تشکیل نشده بود، وقتی‌که مملکت در جنگ بود، مناطق قومی پر از التهاب بود، ‌ارتش مشکل داشت، سپاه و بسیج هنوز تشکیل نشده بود، با این وجود امام(ره) همه مردم را با یک گروه اداره نمی‌کرد. بعد از ۳۰ سال که همه مردم با سواد شده‌اند شهرها از ۲۰۰ تا به دوهزار افزایش یافته، دنیا جهانی شده و همه چشم‌وگوش‌ها باز شده می‌خواهند با یک گروه، آن هم با چند نفر لاف‌زن مملکت را اداره کنند. خیلی از اصولگراها هم می‌دانند که این روش اداره درست مملکت نیست. اقتصاد و فرهنگی و دانشگاه و روابط بین‌المللی ایران در حال رکود است. حتی جشن مردمی ۲۲ بهمن هم باید با حضور دهها نیرو برگزار شود! آدمهای عاقل اصول‌گرا و غیر لاف زن هم می‌فهند وضع از چه قرار است.

*فضای روانی جامعه هم فضای مناسبی نیست.

الآن یک فضای بی‌اعتمادی بین دولت و اقشار فرهیخته جامعه است. مثلاً طرح هدفمند کردن یارانه‌ها بسیار اساسی است ولی اولین شرط اجرای آن اعتماد مردم به دولت است که الآن ضعیف است.

*سال ۸۴،‌ گروهی از جامعه‌شناسان در مورد انتخابات بیانیه‌ای دادند که شما هم آن بیانیه را امضا کرده بودید و نامزد منتخب خود را در آن بیانیه معرفی کرده بودند، آیا اتفاقات هشت ماه گذشته نیز برای جامعه‌شناسان قابل پیش‌بینی بود؟

همه اتفاقاتی که در این دوره رخ داده، پیش‌بینی شده بود،‌اما هیچ‌کس پیش‌بینی نمی‌کرد که اتفاقات به این شدت رخ دهد. در بیانیه سال ۸۴ گفته شده بود اینها به فقرا کمک نمی‌کنند بلکه اینها فقط اقتدارگرایان فقیرنوازند. دوره آقای خاتمی که شعار توسعه سیاسی مطرح بود، وضع اقتصادی مردم بهتر بود چون توسعه سیاسی با توسعه اقتصادی ربط وثیق دارند.

اما اکنون هم توسعه فرهنگی هم توسعه سیاسی و هم حتی توسعه اقتصادی درجا می‌زند. یعنی فقیرها، افسرده‌ها، حاشیه‌نشین‌ها مدام بیشتر می‌شوند. به عبارت دیگر به جای جلورفتن جامعه ایران درجا می‌زند و در پاره‌ای حوزه‌ها حتی عقب می‌رود.

* حرکتی که مردم بعد از انتخابات انجام دادند و واکنش تندروهای رقیب به این حرکت هم برای جامعه‌شناسان قابل پیش‌بینی بود؟

پیش‌بینی همه این بود که یک اعتراض به جامعه تحمیل می‌شود، اما کسی پیش‌بینی نمی‌کرد که این اعتراض اینقدر وسیع و مدنی باشد. هشت ماه است که توسط معدودی تندرو به میلیون‌ها نفر از مردم اهانت می‌شود و گفته می‌شود اغتشاشگر هستید. سیاستمداران محبوب آنها به ناروا وابسته به خارج و فرمان‌بگیر از آمریکا، اسرائیل و … و سران فتنه معرفی می‌شوند.جامعه‌شناسان این بی‌حیایی‌های سیاسی را پیش‌بینی نکرده بودند.

* یکی از تحلیل‌های مطرح شده در این مدت، پیشروتر بودن مردم از تحلیلگران و فعالان سیاسی است، به نظر شما این تحلیل قابل پذیرفتن است؟

در جامعه‌شناسی متعارف جامعه را به نخبگان و توده تقسیم می‌کردند. اکنون اغلب مردم مثلاً در تهران به نوعی نخبه‌اند و در بخش‌هایی غیرمتخصص هستند. لذا تقسیم جامعه به نخبه و توده خیلی معنا ندارد. در جامعه فعلی ما فردیت خیلی مهم شده، افراد هم فقط یک فرد نیستند، آنقدر پیچیده و ماهر شده‌اند که هر کدام مثل یک نهاد هستند. می‌توان گفت «فردیت نهادینه شده» در جامعه زیاد شده است. لذا یکی از دلایلی که نمی‌توان این اعتراض‌ها را مهار کرد، به این خاطر است که اغلب افراد معترض، معمولی نیستند. افرادی آگاه و مرتبط با جامعه هستند. مهار این جنبش مشکل است اما برای آرام کردن آن باید پاسخ مناسب به آن داد. کف مطالبات آن هم اجرای پنج خواسته مهندس موسوی است.

معترضان، بی‌گدار به آب نمی‌زنند. افراد معترض نمی‌خواهند با توسل به خشونت، بهانه به رقیب بدهند و خودشان را به کشتن بدهند، بلکه می‌خواهند به تدریج از تعداد اقتدارگراها و تندروها کم شود، آنها به دنبال یک تحول فکری و اخلاقی در جامعه هستند، آنها به دنبال احترام به تکثر سیاسی در حوزه جامعه سیاسی هستند. هم اصولگراها و هم اصلاح‌طلبان و هم دیگر گروه‌های حذف شده باید در حوزه رسمی سیاست حضور داشته باشند. اعتراض سبزها برای ارتقا یک زندگی بهتر و با عزت‌ بیشتر برای همه مردم است. سطح بحث‌هایی که الان در حال طرح است تا شهرستان‌ها، روستاها و همه خانه‌ها می‌رود. آن وقت اگر وضع جامعه اصلاح نشود، دردِ تندروها دیگر بی‌درمان می‌شود و متأسفانه جامعه مستعد مطالبات ساختاری و انقلابی می‌شود.

*ارزیابی شما از نقش کنونی و آتی موسوی و کروبی در تحولات سیاسی ایران چیست؟

آقای موسوی و کروبی و خاتمی و هاشمی و دیگران اینها فقط یک فرد نیستند، اینها در شرایط فعلی فشرده خواسته‌های اقشار تأثیر گذار جامعه هستند. اگر مدیران کشور بخواهند کشور را از وضعیت «کنترلی» فعلی به وضعیت «اداره‌ای» و وضعیت «توسعه‌ای» ببرند مهمترین نعمتی که در اختیار دارند همین شخصیت‌ها هستند. چون این افراد مورد اعتماد اقشار تأثیرگذار جامعه هستند. با افرادی که دم از کشتن و گرفتن می‌زنند که کشور را نمی‌توان اداره کرد. متأسفانه تندروها کشور را وارد وضعیت حاد فرسایشی کرده‌اند. همه باید برای آینده کشور دعا کنیم.