دعای کمیل هم ممنوع
برای ارزیابی میزان قدرت یا ضعف جمهوری اسلامی لازم نیست به بررسی نتایج مذاکرات حکومت با غرب بر سر انرژی هسته ای و غنی سازی اورانيوم بنشینیم و ببینیم آیا خبری از شعارهای دهن پرکن سابق در برابر پنج به علاوه ی یک هست یا نه. هر چند که می توان کمابیش فهمید آنان که دولت اصلاحات را به خیانت و سازش متهم می کردند الان خود پشت پرده به نهایی کردن چه توافقاتی مشغولند.
همچنین برای ارزیابی میزان قدرت یا ضعف جمهوری اسلامی لازم نیست بررسی کنیم و ببینیم پاسخ تروریستهای وابسته به سرویسهای امنیتی بیگانه که حادثه ی خونبار بلوچستان را در هفته ی گذشته ایجاد کرده اند چه بوده است و آیا دست قدرتمند جمهوری اسلامی توانایی فشردن حلقوم تروریسم کور را داشته یا نه.
در واقع برای ارزیابی قدرت و شجاعت سران جمهوری اسلامی کافی است ببیینیم نیروهای نظامی امنیتی انتظامی در داخل کشور به جان چه کسانی افتاده اند و مشت آهنین خود را به چه کسانی نشان می دهند و خلاصه از چه کسانی وحشت دارند. در جریان حوادث پس از انتخابات اخیر همگان دیدند که اسلحه ی سرد و گرم شبه نظامیان عده ای مردم بی گناه و بی سلاح را نشانه رفت تا حاضران عبرت بگیرند و غایبان هم جرئت حضور در صحنه را نیابند.
در جریان این حوادث حكومت قدرتمند جمهوری اسلامی که مدعی است استکبار جهانی را به زانو در آورده حتی از تشییع جنازه و مجلس ختم قربانیان خشونت و سرکوب دولتی وحشت داشت و مردان پرقدرت و پرانگیزه ی وفادار به نظام و آماده ی جان فشانی برای مقام ولایت فقیه تنها می توانستند برای بازداشت شدگان دست و چشم بسته قدرت نمایی کنند و در شکنجه گاه کهریزک جان و جرات را از ایشان بگیرند.
در ماههای اخیر نیروهای امنیتی رژیم که خود را از بهترين سرویسهای امنیتی جهان می دانند بارها و بارها شبانه به منزل روزنامه نگاران و فعالان سیاسی هجوم برده و در دل تاریکی شب آنها را بازداشت کرده اند تا همگان ابهت و قدرت و اقتدار و اعتبار نظام را با تمام وجود درک کنند
امروز بازداشتگاههای نظام مقتدر پر است از سياسيون و دانشجويان و روزنامه نگاراني که طی سالهای گذشته تقریبا هیچ رسانه ای برای بیان دیدگاهها و نظرات خود نداشتند و جز اندیشه اصلاح در سر و اراده تغییر در دل هیچ سلاح دیگری که موقعیت آقای نظام را تهدید کندنيرويي دیگر پشتوانه حیات سیاسی آنان نبود.
جمع کثیری که ماههای گذشته سلولهای انفرادی یا بازداشتگاههای مخوفی همچون کهریزک را تجربه کرده اند واقعا چه خطری برای امنیت و اقتدار رژیم پرقدرتی چون جمهوری اسلامی داشتند که ابرقدرتها را به خضوع و خشوع در برابر خود وادار ساخته است؟ جز آنکه فرض کنیم آقای نظام آنقدر به مشروعیت و اعتبار و محبوبیت و اقتدار خود بی اعتماد است که به هر شخص و جریانی به عنوان رقیب بالفعل یا جایگزین بالقوه سوء ظن دارد. يعني همان بیماری شایع و رایج در میان شیفتگان قدرت مطلقه.
اما این تمام ماجرا نیست و نخواهد بود. از نظر ذهن توطئه انگار آقاي نظام اگر در غیاب نیروهای فعال سیاسی و محصور بودن آنان در چهار دیواری سلولهای تنگ و تاریک انفرادی هنوز جنبش اعتراضی با شور و نشاط به حیات خود ادامه می دهد و پس از روز قدس به سیزدهم آبان و شانزدهم آذر و بیست و دوم بهمن چشم دوخته و خود را برای مراسم عزاداری تاسوعا و عاشورا آماده می کند، باید کانون فتنه و مرکز توطئه برای براندازی نرم را در جایی دیگر و در میان کسانی دیگر جستجو کرد. در خانه و در میان خانواده ها. پس بیهوده نیست که پس از فعالان سیاسی دور دستگیری ها به فرزندان و همسران ایشان رسید و آنها نیز اوین و سلولها ی انفرادی را تجربه کردند تا رافت اسلامی به قرائت نظام مقتدر شامل حال آنها هم شود. اما مساله به همینجا ختم نشد و هجوم وحشیانه ماموران به مراسم دعای کمیل در منزل شهاب طباطبایی حکایت فرا رسیدن فصل تازه ای از برخوردها را روایت کرد.
ظاهرا برگزاری مراسم دعای کمیل هم به فهرست ابزارهای براندازی نرم پیوسته است و باید بساط آن جز در محافل حکومت ساخته بر چیده شود. مثل نماز جمعه و راهپیمایی روز قدس که باید خالی از اغیار باشد و مثل راهپیمایی سیزدهم آبان که در آن فقط هواداران استبداد داخلی حق دارند علیه استکبار خارجی شعار بدهند.
حادثه هجوم به مراسم دعای کمیل پنجشنبه شب گذشته که در آن زنان و فرزندان زندانیان سیاسی به تنها راه باقی مانده یعنی نیایش با خدای خود متوسل شده بودند حکایت از آشفتگی ذهنی و روانی سران حکومتی دارد که علت و سبب بحران را در همه جا جستجو می کنند جز در عملکرد ناصواب و پر اشتباه خود. اما آنها ظاهرا غافلند از اینکه راهی که مردم در آن پا نهاده اند برگشت ناپذیر است و حتی اگر همه مردان و زنان بالغ جنبش سبز نیز سلولها و راهروها و تمام محوطه زندان اوین را پر کنند کودکان خردسال سرود سرنگونی استبداد را در راه مدرسه تا خانه با هم ترنم خواهند کرد.
بعد از محسن و مهدی میردامادی اینک نوبت به محمد و علی هم رسیده و مجموعه رنجهای خانوادگی – سیاسی زهرا مجردی در حال تکمیل شدن است اما همه خانواده های بازداشت شدگان اخیر می دانند که زهرا مجردی حالا هم مثل هميشه پیش از هر چیز به کاهش آلام و رنج های آنان می پردازد و در نهایت اگر وقتی برایش باقی ماند اندوه زندانیان خود را در دل می پروراند . مشکل جمهوری اسلامی اما با دستگیری یک خانواده میردامادی و یک زهرا مجردی حل نخواهد شد . با جنبش بالنده سبز، اینک ایران پر است از خانواده های میر دامادی و زهراهای مجردی که رژیم از همه آنها می ترسد و در برابرهمه آنها احساس ضعف و ترس می کند.
برای ارزیابی میزان قدرت یا ضعف جمهوری اسلامی لازم نیست به بررسی نتایج مذاکرات حکومت با غرب بر سر انرژی هسته ای و غنی سازی اورانيوم بنشینیم و ببینیم آیا خبری از شعارهای دهن پرکن سابق در برابر پنج به علاوه ی یک هست یا نه. هر چند که می توان کمابیش فهمید آنان که دولت اصلاحات را به خیانت و سازش متهم می کردند الان خود پشت پرده به نهایی کردن چه توافقاتی مشغولند.
همچنین برای ارزیابی میزان قدرت یا ضعف جمهوری اسلامی لازم نیست بررسی کنیم و ببینیم پاسخ تروریستهای وابسته به سرویسهای امنیتی بیگانه که حادثه ی خونبار بلوچستان را در هفته ی گذشته ایجاد کرده اند چه بوده است و آیا دست قدرتمند جمهوری اسلامی توانایی فشردن حلقوم تروریسم کور را داشته یا نه.
در واقع برای ارزیابی قدرت و شجاعت سران جمهوری اسلامی کافی است ببیینیم نیروهای نظامی امنیتی انتظامی در داخل کشور به جان چه کسانی افتاده اند و مشت آهنین خود را به چه کسانی نشان می دهند و خلاصه از چه کسانی وحشت دارند. در جریان حوادث پس از انتخابات اخیر همگان دیدند که اسلحه ی سرد و گرم شبه نظامیان عده ای مردم بی گناه و بی سلاح را نشانه رفت تا حاضران عبرت بگیرند و غایبان هم جرئت حضور در صحنه را نیابند.
در جریان این حوادث حكومت قدرتمند جمهوری اسلامی که مدعی است استکبار جهانی را به زانو در آورده حتی از تشییع جنازه و مجلس ختم قربانیان خشونت و سرکوب دولتی وحشت داشت و مردان پرقدرت و پرانگیزه ی وفادار به نظام و آماده ی جان فشانی برای مقام ولایت فقیه تنها می توانستند برای بازداشت شدگان دست و چشم بسته قدرت نمایی کنند و در شکنجه گاه کهریزک جان و جرات را از ایشان بگیرند.
در ماههای اخیر نیروهای امنیتی رژیم که خود را از بهترين سرویسهای امنیتی جهان می دانند بارها و بارها شبانه به منزل روزنامه نگاران و فعالان سیاسی هجوم برده و در دل تاریکی شب آنها را بازداشت کرده اند تا همگان ابهت و قدرت و اقتدار و اعتبار نظام را با تمام وجود درک کنند
امروز بازداشتگاههای نظام مقتدر پر است از سياسيون و دانشجويان و روزنامه نگاراني که طی سالهای گذشته تقریبا هیچ رسانه ای برای بیان دیدگاهها و نظرات خود نداشتند و جز اندیشه اصلاح در سر و اراده تغییر در دل هیچ سلاح دیگری که موقعیت آقای نظام را تهدید کندنيرويي دیگر پشتوانه حیات سیاسی آنان نبود.
جمع کثیری که ماههای گذشته سلولهای انفرادی یا بازداشتگاههای مخوفی همچون کهریزک را تجربه کرده اند واقعا چه خطری برای امنیت و اقتدار رژیم پرقدرتی چون جمهوری اسلامی داشتند که ابرقدرتها را به خضوع و خشوع در برابر خود وادار ساخته است؟ جز آنکه فرض کنیم آقای نظام آنقدر به مشروعیت و اعتبار و محبوبیت و اقتدار خود بی اعتماد است که به هر شخص و جریانی به عنوان رقیب بالفعل یا جایگزین بالقوه سوء ظن دارد. يعني همان بیماری شایع و رایج در میان شیفتگان قدرت مطلقه.
اما این تمام ماجرا نیست و نخواهد بود. از نظر ذهن توطئه انگار آقاي نظام اگر در غیاب نیروهای فعال سیاسی و محصور بودن آنان در چهار دیواری سلولهای تنگ و تاریک انفرادی هنوز جنبش اعتراضی با شور و نشاط به حیات خود ادامه می دهد و پس از روز قدس به سیزدهم آبان و شانزدهم آذر و بیست و دوم بهمن چشم دوخته و خود را برای مراسم عزاداری تاسوعا و عاشورا آماده می کند، باید کانون فتنه و مرکز توطئه برای براندازی نرم را در جایی دیگر و در میان کسانی دیگر جستجو کرد. در خانه و در میان خانواده ها. پس بیهوده نیست که پس از فعالان سیاسی دور دستگیری ها به فرزندان و همسران ایشان رسید و آنها نیز اوین و سلولها ی انفرادی را تجربه کردند تا رافت اسلامی به قرائت نظام مقتدر شامل حال آنها هم شود. اما مساله به همینجا ختم نشد و هجوم وحشیانه ماموران به مراسم دعای کمیل در منزل شهاب طباطبایی حکایت فرا رسیدن فصل تازه ای از برخوردها را روایت کرد.
ظاهرا برگزاری مراسم دعای کمیل هم به فهرست ابزارهای براندازی نرم پیوسته است و باید بساط آن جز در محافل حکومت ساخته بر چیده شود. مثل نماز جمعه و راهپیمایی روز قدس که باید خالی از اغیار باشد و مثل راهپیمایی سیزدهم آبان که در آن فقط هواداران استبداد داخلی حق دارند علیه استکبار خارجی شعار بدهند.
حادثه هجوم به مراسم دعای کمیل پنجشنبه شب گذشته که در آن زنان و فرزندان زندانیان سیاسی به تنها راه باقی مانده یعنی نیایش با خدای خود متوسل شده بودند حکایت از آشفتگی ذهنی و روانی سران حکومتی دارد که علت و سبب بحران را در همه جا جستجو می کنند جز در عملکرد ناصواب و پر اشتباه خود. اما آنها ظاهرا غافلند از اینکه راهی که مردم در آن پا نهاده اند برگشت ناپذیر است و حتی اگر همه مردان و زنان بالغ جنبش سبز نیز سلولها و راهروها و تمام محوطه زندان اوین را پر کنند کودکان خردسال سرود سرنگونی استبداد را در راه مدرسه تا خانه با هم ترنم خواهند کرد.
بعد از محسن و مهدی میردامادی اینک نوبت به محمد و علی هم رسیده و مجموعه رنجهای خانوادگی – سیاسی زهرا مجردی در حال تکمیل شدن است اما همه خانواده های بازداشت شدگان اخیر می دانند که زهرا مجردی حالا هم مثل هميشه پیش از هر چیز به کاهش آلام و رنج های آنان می پردازد و در نهایت اگر وقتی برایش باقی ماند اندوه زندانیان خود را در دل می پروراند . مشکل جمهوری اسلامی اما با دستگیری یک خانواده میردامادی و یک زهرا مجردی حل نخواهد شد . با جنبش بالنده سبز، اینک ایران پر است از خانواده های میر دامادی و زهراهای مجردی که رژیم از همه آنها می ترسد و در برابرهمه آنها احساس ضعف و ترس می کند.
مژگان مدرس علوم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر