۹/۰۵/۱۳۸۸

آسد ممل آقا ! هفت سالگی وبلاگت هم تو آزاد شدی هم ما !

آسد ممل آقا ! هفت سالگی وبلاگت هم تو آزاد شدی هم ما !


وب نوشته هاي آسد ممل ابطحي شش ساله شد . سال ديگر بايد برود مدرسه . اين سال آخري صد و شصت روزش را رفته بود ددر . دويست و پنج روز باقيمانده را هم بچه به اين كوچكي يك حرفهائي زد ميخواهند شش سال بفرستند كانون اصلاح و تربيت . البته فكر آدم باز ميشود آنجا از تلويزيون خودم ديده ام يكي ميگفت . يكي كه نه چندتا بودند فكر همه شان باز شده بود . اينها موقعي كه فكرشان بسته بود جمعاً ميشدند سه تا كابينه از دولتهاي قبلي كه نمودارشان سر مناظره ها ريز ديده ميشد . دوتايشان بعداً قول دادند بيرون كه آمدند زير حرفشان نزنند . همين كه ابطحي تا آمد بيرون فوري دوتا پست گذاشت توي وبلاگ بخاطر همان قول بود !

آسد ممل آقا ! صفحه ات هفت ساله كه شد ببرمان دربند صدتا تخت اجاره كن هزار ملغوز تومن سور بده . البته آنموقع وضع با الآن خيلي فرق كرده زير حرفت زدي هم زدي . فقط آنموقع ما به خاتمي نميگوئيم مقام معظم ها ! گفته باشم . همين خاتمي خالي كفايت ميكند . تا آنموقع تو بشين هي توي وبلاگ قربان بازجو برو ما خودمان مي فهميم چي به چي است . بنويس كه با بازجو از جكوزي آمدي بيرون شير موز خوردي توي محوطه نشستي زير آفتاب برنزه كردي عينهو جنيفر لوپز !

در هفت سالگي وبلاگت بشين از فضاي آزاد جمهوري ايراني كه هفت هشت ماهه ايجاد شده خوب استفاده كن خاطراتت با عطريانفر را بنويس . از آنموقعها كه فردايش دادگاه داشتيد گاوبندي ميكرديد كه چي بگوئيد سياه بازي دربياوريد ! تو ميگفتي اون تائيد ميكرد اون ميگفت تو تكميل ميكردي . ما هم حالش را ميبرديم . باور كن اسكار نقش اول را بايد بدهند به تو . وجداناً از مارلون براندو هيچي كم نداري ! ببخشيد كه من اين حرفها را يك كمي زود ميزنم . الهي كه بپاي وبلاگت پير بشي آسد ممل آقا ولي بخاطر وبلاگت پيرت نكنند !

علیرضا رضایی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر