. ادامه راه سبز«ارس»: ابوالفضل فاتح رئیس کمیته رسانه و تبلیغات ستاد انتخاباتی موسوی در انتخابات دوره دهم در یادداشتی با اشاره به بازداشت های بعد از عاشورا و دستگیری حلقه اول یاران مهندس میرحسین موسوی نوشته است: شاید بسیاری از مردم حلقه ی نخست مهندس را نشناسند. باقریان، بهزادیان، بهشتی، عرب مازار، بهشتی شیرازی، مومنی و فروزنده و … نیک اندیشانی هستند که در همه ی سالهای پس از انقلاب بی تمایل به ثروت و شهرت در اندیشه ی خدمت به دین و میهن بوده اند. همراهی آنان با میرحسین به سالهای دوری بر می گردد که هیچکدام بازگشت مهندس به عرصه ی انتخابات را چندان محتمل نمی دانستند.چند روزی از انتخابات گذشته بود. مهندس را اندیشناک دیدم. پرسیدم، گفت: “هرگاه حقیقت غیر آن باشد که می دانیم، فورا به مردم اعلام خواهم کرد و باکی از آبروی خود ندارم. حتی اگر می دانستم که مسئولان امر تا این اندازه و با این میزان هزینه، به کاندیدای دیگر علاقه دارند، فکر دیگری می کردم”. می گفت: “اگر به راهپیمایی می رفتم برای آن بود که در کنار مردمی باشم که تقاضایی جز مطالبه ی مسالمت آمیز حق خود ندارند. بیم دارم که بر آنان بسیار سخت بگیرند. نمی توانم اینجا بنشینم و آنان را تنها رها کنم. شاید حضور ما تندخویان را به ملاحظه وادار کند”.اوج دلسوزی شخصیت هایی چون مهندس موسوی برای کشور و انقلاب و مردم آنجا هویدا می شود که وقتی می بینند برای باز کردن معبری باید آبروی خود را هزینه کنند، دریغی به میان نمی آورند.به گزارش «کلمه»، او سپس با بررسی اوضاع کشور بعد از انتخابات دیدگاه خود را درباره بیانیه هفدهم مهندس موسوی نوشته است.
متن کامل این یادداشت که در اختیارسایت کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
برای تاریخ
آنگاه که نادرشاه بر سریر قدرت نشست، در تصورش نمی گنجید که روزی کار به جایی خواهد رسید که دستور خواهد داد تا چشمان فرزندش را از حدقه بیرون آورند. روزی که امیر کبیر به صدر اعظمی برگزیده شد، در مخیله ناصر الدین شاه نبود که به دستور او امیر را به قتل خواهند رساند. تاریخ ما پر است از صحنه های حیرت انگیزی که سعایت پیشگان و تملق پیشگان دربار پدید آورده اند. و این منحصر به دربار نبوده که گاه گریبان حلقه های روشنفکران و بیوت علما را نیز گرفته است. کسانی بوده اند که سعایت این و آن را نزد مراجع و علما برده تا شاید رقیبی را از میدان به در برده یا آتش کین و حسدی را فرو نشانند. اما هنر تاریخ آن است که وقتی از رخدادها فاصله گرفته و غبارها فرو می نشیند، حقایق را برملا خواهد کرد.
اگر مردم دوران امیر کبیر برای مدتی به دلیل تبلیغات حکومت تصور می کردند که امیر به مرگ طبیعی از دنیا رفته،امروز احدی نیست که نداند حقیقت چه بوده است و شرم نثار چه کسانی است. اگر با امیر چنان شد، اگر با میرزای جنگلی، اسد آبادی، فضل الله، مدرس، مصدق و کاشانی و نواب و شریعتی چنان رفت، همه و همه از سوی جریانات و کسانی بود که ملت ما علیه آنان انقلاب کرد. افسوس بزرگ آنگاه خواهد بود که در نظام جمهوری اسلامی با بزرگان و عزیزان چنان رود که سنت پیشینیان بوده است.
شاید بسیاری از مردم حلقه ی نخست مهندس را نشناسند. باقریان، بهزادیان، بهشتی، عرب مازار، بهشتی شیرازی، مومنی و فروزنده و … نیک اندیشانی هستند که در همه ی سالهای پس از انقلاب بی تمایل به ثروت و شهرت در اندیشه ی خدمت به دین و میهن بوده اند. همراهی آنان با میرحسین نه به ایام انتخابات که به سالهای دوری بر می گردد که هیچکدام بازگشت مهندس به عرصه ی انتخابات را چندان محتمل نمی دانستند.
اگر روزی مباحث این عزیزان در محضر مهندس علنی شود، همه خواهند دید که چه دلهای بی قرار خدمت به کشور و انقلاب و چه سرمایه های بزرگی حلقه ی نخست و پاک مهندس بوده اند. آنها نه حلقه ی تملق و دروغ و نه حلقه ی طمع و تطمیع و نه حلقه ی خشونت و تهدید و نه حلقه ی دروغ و تفسیق و نه حلقه ی نیرنگ و تزویر که حلقه ی شرف و صداقت، تقوا و فضیلت و انسانیت و مروت بوده اند. مردمانی به غایت خودساخته و رشید. آنان نظام را به ارزشها و کارکردش پایدار می دانستند و همت خود را مصروف آن کرده بودند نه آنکه نظام و آبروی دین را مصروف خود.
طرفه آن که امروز همگی به قهر قدرت، باران تهمت و گوشه ی زندان را تجربه می کنند. البته افسوس بزرگتر، ظلمی است که به مردم منتقد کوچه و خیابان و این عزیزان و شخصیت هایی چون مهندس و خاتمی و سیدحسن و هاشمی و کروبی و صانعی و …می شود و جانکاهتر آنکه این نه در دوران تباه قاجار و پهلوی که در دوران انقلاب عزیزمان و به نام نظام عزیزی صورت می گیرد که به بهای صدها هزار شهید برای برهم ریختن این سنت های غلط پایه گذاری شده است.
به بسیاری از مدعیان باید حق داد که متمسک به شعارهای اسلامی و انقلابی باشند، چرا که در غیر این صورت متاعی برای عرضه به مردم ندارند؛ نه سابقه ای نه لاحقه ای نه عملکرد افتخار آمیزی و نه علم و هنر و حتی ادبی،اما آنان حق ندارند یک انقلاب را از گذشته و هویت و موسسانش جدا کنند.
آنان برای نیل به ترفند خود که همانا مصادره ی انقلاب و نظامی است که در آن سهم نداشته اند، جمهوریت و اسلامیت را توامان نشانه رفته، قانون اساسی را تحریف و با ایجاد دورهای به ظاهر قانونی، مردم را دور زدند. شهیدان بزرگی چون بهشتی و مطهری و حتی امام عظیم الشان را از تربیت فرزندان و اهل بیت و شناخت نزدیکان و همکاران عاجز معرفی کردند و حتی از جماران نگذشتند و عزم موسسه یا همان فدک اهل بیت امام و انقلاب را کردند. و اینک چنان از خویشتن غره اند که پا به وادی پیامبران الهی گذاشته و نستجیربالله آنان را نیز از طعن خود بی نصیب نساخته اند.
انشاء الله ده سال دیگر روشن خواهد شد که اینان کیستند و که بودند و در مقابل دلسوزان واقعی کشور چه سودایی در دل و سر داشته اند. روزی به آقای مهندس موسوی عرض کردم که کشور ما از ماجرای دکتر مصدق و آیت الله کاشانی صرف نظر از آنکه حق به چه میزان و با که بود، بهره ی چندانی نبرد جز آنکه دیکتاتوری شاه سالهای بیشتری بر کشور سایه انداخت. این نگرانی هست که ماجرای شما و حضرت آیت الله خامنه ای نیز تکرار تاریخ شود و در پی آن دشواری ها افزونتر شود. گفت: “من همه ی تلاشم را کرده و می کنم که چنین نشود و هر قدم مثبتی را پاسخ خواهم داد”.
چند روزی از انتخابات گذشته بود. مهندس را اندیشناک دیدم. پرسیدم، گفت: “هرگاه حقیقت غیر آن باشد که می دانیم، فورا به مردم اعلام خواهم کرد و باکی از آبروی خود ندارم. حتی اگر می دانستم که مسئولان امر تا این اندازه و با این میزان هزینه، به کاندیدای دیگر علاقه دارند، فکر دیگری می کردم”. می گفت: “اگر به راهپیمایی می رفتم برای آن بود که در کنار مردمی باشم که تقاضایی جز مطالبه ی مسالمت آمیز حق خود ندارند. بیم دارم که بر آنان بسیار سخت بگیرند. نمی توانم اینجا بنشینم و آنان را تنها رها کنم. شاید حضور ما تندخویان را به ملاحظه وادار کند”.
پس از حوادث چند روز نخست پس از انتخابات و دستگیریها و برخوردها و خشونت های حیرت انگیز می گفت:”اگر چنین پیش برود، آینده آبستن تلاطم و بحرانهای سنگین و بسیاری است. جوانان این نسل متفاوتند. اگر بی تدبیری ها و بی مسئولیتی ها ادامه یابد، در آینده بسیاری به دست اندرکاران امروز اعتماد نخواهند کرد.اگر برای ما نیزآبرویی مانده باشد شاید بتوانیم به نفع امام وانقلاب و مردم و در عبور از دشواری های آن روز کمک کنیم. در غیر این صورت بیم است کعه از همه عبور کنند و این نگرانی بسیار بزرگی است”.
آری این شانس بزرگ انقلاب و نظام ماست که رهبران منتفدانش شخصیت هایی چون موسوی و خاتمی و کروبی اند. شخصیت هایی که دست آخر هر بحران و رخدادی را هر چند بزرگ به نفع انقلاب اسلامی و مردم فیصله می دهند. و افسوس که کسانی به خیال خود و چه بسا به عمد و توطئه می خواهند نعمت بزرگ این مصلحان را از مردم و کشور سلب کنند و آن روز چه بسا اوضاع به دست کسانی همچون خودشان بیافتد که هر چه هزینه ها بیشتر شود، خوشحال تر خواهند بود و بیمی از هزینه های تحمیلی به مردم نخواهند داشت.
به یاد دارم پس از شهادت سید علی موسوی می گفت: “دل من برای انقلاب، مردم و جمهوری اسلامی می سوزد که گرفتار این همه بی تدبیری، دروغ و ظلم شده است. به جای شنیدن صدای مردم و پاسخ منطقی و قانونمند به آنان تعدی می شود. برای خودم آبرویی قائل نیستم. از من می خواهند که مرزبندی هایم را روشن کنم؛ چیزی که بر همگان روشن است. ما را چه به بیگانه ما را چه به معاندان، ما را چه به ساختارشکنی؟ انشاء الله روزی ابعاد توطئه هایی نظیر پاره کردن تصویر حضرت امام و برخی وقایع تلخ عاشورا و ترور و قتل مردم بی دفاع آشکار خواهد شد. بگذار هرچه می خواهند بگویند و بکنند. ما را وابسته و بی دین معرفی کنند،اما خدایی هم هست.آنچه بود و هست سرمایه ای از امام و انقلاب است و فدای آن خواهد شد، ما چیزی نمی خواهیم جز آنچه برای آن انقلاب کرده ایم و این نظام برای تحقق آن بنا شده. راه درست برای تصمیم گیرندگان توجه به حقوق مردم و وفاداری به ارزشهای بنیادی اسلام و انقلاب است نه اتهام افکنی و خشونت و دستگیری و تک صدایی”.
این کجا و دروغ های رسانه های دروغ کجا. انشاء ا…روزی خواهد رسید که یکایک خبرها و اظهار نظرها در پیشگاه تاریخ مورد مداقه خواهد بود و آن روز بانیان تو لید انبوه دروغ که تا مرز انگلیسی و آمریکایی و اسرائیلی خواندن مهندس و متهم ساختن او به ترور مشکوک و ناجوانمردانه ی خواهر زاده اش پیش رفتند، رسوا و شرمسار خواهند شد.
با آنکه بسیاری از اعتراضات خودجوش بود، همواره همگان را به پرهیز از خشونت و مراقبت از افتادن در دام آشوب دعوت کردند و در هفده بیانیه ی خود ادب حضور و انتقاد سیاسی را به همگان آموختند و به شدت مراقب سطح مطالبات بودند. همه ی امکان ارتباطی و تشکیلاتی اش با مردم را قطع کردند تا صدایش به درستی شنیده نشود و آنگاه اگر در گوشه و کنار داخل یا خارج با نماد سبز یا به نام سبز موضعی گرفته شد یا عملی انجام شد همه را به نام او نوشتند، حال آنکه در مقابل با همه ی تشکیلات عریض و طویل، خود را از آنچه به نامشان و با لباسشان در خیابان یا زندان بر خلاف قانون و اخلاق و بر علیه مردم انجام می شد، مبرا می دانستند و مسولیتی متقبل نمی شدند و یک سره همه چیز را تکذیب می کردند.
با آنکه حلقه ی نخست مهندس افرادی شناخته شده و جریان اصیل سبز مواضع روشن و مشخصی دارد و مهندس دیدگا ههای خود را از طریق بیانیه های رسمی بیان می کند، هر آنچه که در داخل و خارج از سوی هر کس و با هر انگیزه ای بیان می شود، به ناحق منتسب به ایشان می کنند و سپس می خواهند مهندس در برابر هر یک موضع بگیرد با آنکه می دانند نسبتی با مهندس ندارد. حال آن که از صبح تا شام،این سو و آن سو به نام دفاع از دولت و ولایت و حتی اسلام، بی شمار عمل ناصواب صورت می گیرد و کسی هم به خود زحمت تایید و تکذیب نمی دهد که بماند بسیاری را هم تحت حمایت و پوشش قرار می دهند.
درایام انتخابات و بعد از آن علیرغم مضایق رسانه ای، ایشان و ستاد با هیچ مقام خارجی یا رسانه ی فارسی زبان بیگانه گفت و گو نکردند و بر عکس دیگران، هرگز پیغام و پسغامی نیز به دول خارجی نفرستادند که اگر طی انتخابات دولت را در اختیار بگیرند چه خواهند کرد، اما فتنه گرانی بودند که فتنه گری می کردند و به دروغ چهره ی دیگری از مهندس معرفی می کردند. چه صحنه ها و سایت ها از جمله سایت “انتخاب دهم” که خودشان راه نیانداختند و چه مطالب که خودشان منتشر نکردند و چه شعارها که خودشان سر ندادند و یا نسبت ندادند. کیست که نداند شعار “جمهوری ایرانی” و “نه غزه نه لبنان” و “توهین به اصل ولایت فقیه یا رهبری” ربطی به مهندس نداشت.
به عنوان نمونه دیگر یادم هست که مصاحبه ای ساختگی از رییس ستاد آقای دکتر بهزادیان منتشر کردند که گفته است میلیارد ها از این و آن بودجه دریافت کرده، حال آن که کل بودجه ی ستاد به چهار میلیارد تومان نرسید، بودجه ای که در برابر هزینه های رسمی و غیر رسمی رقیب ارزنی هم محسوب نمی شد. یا یادم هست که مهندس از معدود مصاحبه با رسانه های غیر فارسی زبان خارجی، چند روز به انتخابات مصاحبه ی کوتاهی با تایمز لندن داشتند. هنوز که هنوز هست، خط و ربط تایمز در انتخابات ایران برایم روشن نیست. آنها همچون سی ان ان ارتباط وثیقی با ستاد کاندیدای رقیب داشتند.
به هر حال در این مصاحبه ظاهرا نقل قولی به مهندس نسبت داده شده بود که ایشان گفته، قدرت رهبری پس از انتخابات با ادامه ی حضور مردم در خیابان مهار خواهد شد. آن را مستمسکی قرار دادند که بگویند ما برای بعد از انتخابات برنامه ای داشته ایم. بعدا نیز این مصاحبه گویا به نظر رهبری معظم انقلاب رسیده بود. یکی دو روز بعد از انتخابات آقای مرندی با من تماس گرفتند و پرسیدند. گفتم چگونه شما باور می کنید که مهندس موسوی چنین بگوید. حتی اگر کسی بخواهد چنین بکند عقل سیاسی اش حکم می کند که چنین نگوید. در همان فضای شلوغ بعد از انتخابات حضوری نیز از آقای مهندس پرسیدم. قویا تکذیب کرد و گفت من را که می شناسی. چرا باید چنین بگویم.
می خواهم بگویم همواره کسانی بودند و هستند که بخواهند شکاف ها و بد بینی هایی را دامن بزنند و راه را برای اهداف شوم و استیلا طلبانه ی خود باز نمایند. کسی برنامه ای برای بعد از انتخابات نداشت و ما خود را پیروز طبیعی انتخابات می دانستیم، اما هر روز می شنیدیم که قرار است پس از انتخابات چنین شود و چنان شود و امروز می بینیم که احکام برخی دستگیری ها قبل از انتخابات صادر شده بود.
باز هم می گویم ما به اندازه ی بعضی با هوش نبودیم که تا اینجای مسئله را ببینیم، چرا که در آن مشارکتی نداشتیم. آنها نیاز داشتند برای جا انداختن اقدامات خطرناک و تحلیل معیوب خود، شخصیت های موثری را دستگیر کنند تا امکان مدیریت فضا کم شود و سپس صحنه هایی یا اعترافاتی را بسازند و یا آنچنان بر برخی مردم سخت بگیرند که سطح مطالبات بالا رود، شعاری بدهند و یا اقدامی بکنند.
حتی از این که احیانا پای معاندی باز شود، ذوق زده شوند که هان دیدید نگفتیم، این همان چیزی است که شما به دنبال آن هستید. و سپس این همه را سند کنند که آری کودتای مخملی در بین بوده و تصمیم بر براندازی ولایت فقیه و جمهوری اسلامی آن هم توسط موسسان آن، عجبا. آری ظلم به نظام ناصواب است، امااین صحنه سازی ها و این خشونت ها و رفتارها و سوء استفاده از قانون، ظلم به مردم و نظام بود نه انتقادها و دلسوزی های شخصیت هایی چون مهندس موسوی. اگر چنان ناجوانمردانه همه چیز و همه کس را نمی پاشاندند، کمترین ناهنجاری در این سو رخ نمی داد کما اینکه در تمام ایام منتهی به انتخابات، صبح تا شام مردم به خیابان ها آمدند و آب از آب تکان نخورد. اما خودشان با آن همه امکانات در این چند ماه به اندازه ی بیست سال اشتباه یا ظلم کردند و بدترین چهره از جمهوری اسلامی را معرفی کردند و یک بار هم یک سوزن به خودشان نزدند.
اوج دلسوزی شخصیت هایی چون مهندس موسوی برای کشور و انقلاب و مردم آنجا هویدا می شود که وقتی می بینند برای باز کردن معبری باید آبروی خود را هزینه کنند، دریغی به میان نمی آورند. پس از صدور بیانیه تاریخی،بزرگ و مصلحانه ی هفدهم که انشاء الله برکاتش روز به روز آشکارتر خواهد شد، می گفت “باید کاری می کردم، این کمترین خواسته هایی بود که می توانستم برای خروج کشوراز بحران بیان کنم. امیدوارم درک شود”. گفتم با خدا معامله کردید، گفت “من کسی نیستم، هیچکس. اما امیدوارم خداوند در این خیر و مصلحت مردم و کشور و نظام را قرار دهد. من دلم روشن است به یاری خدا”.
گرچه مهندس در قلوب مردم جای دارد، یکی از مظلوم ترین و تنهاترین مردان انقلاب است. یارانش را گرفته، تشکیلاتش را منهدم،ارتباطاتش را قطع و به هر تهمتی او را رانده اند. اگر صدایش را بشنوی تغییری در آن نمی بینی، جز همان صدای نجیب و امیدوار و آرام که نگران کشور است. او برای خود چیزی نمی خواهد و تنها به مردم می اندیشد. او می گوید: “مردم ما مردمان بسیار خوبی اند. با آنان شفقت کنید. بسیاری از امور بهبود خواهد یافت”. انشاء الله در گذر زمان حقایق به تدریج آشکار خواهد شد. چه سانسور و متهمش کنند و چه تحریفش، او سیمای صداقت و نجابت و شرف است و در پهنه ی تاریخ ما به عنوان مصلحی بزرگ و تعیین کننده، پایدار خواهد ماند. حیف است که چنین نسل کشی سیاسی و چنین مهمانکشی هایی به نام نظام جمهوری اسلامی ثبت شود و آنچه با نخست وزیر امام و روسای جمهور بعد و موسسان انقلاب و مردم منتقد رفته است، قصه ی تاریخ شود و سنت های غلط گذشته را تداعی کند. و همینطور حیف است که آبروی مدیریت انقلاب، گرو افراطی گری حلقه هایی شود که جز شرم نمی آفرینند.
امام عظیم الشان، قانون اساسی و نظامی بی آلترناتیو را برای این ملت بزرگ معماری کرد. لذا با وجود انتقادهای وسیع و بعضا جدی تر به نحوه ی اجرای قانون اساسی و مدیریت کشور، هیچ عاقلی دل به نظام دیگری که مورد علاقه ی بیگانگان و غیر موحدان باشد نخواهد بست. اما روشن است که فاصله از مبنای مردمی و آزادیخواه انقلاب اسلامی و بستن باب اصلاح، سرنوشت همین نظام بی آلترناتیو را خدای ناکرده با سعودی ها و عثمانی ها بیوند خواهد زد. مگر تاریخ حکومت های پس از پیامبر اعظم (ص) جز دوره های کوتاهی جز این بوده است؟
ترور های ناجوانمردانه و حساب شده ی اخیر در تداوم ترور معنوی شخصیت های ریشه دار به همراه شکاف آفرینیِ هدفمند و پروژه ای در سطوح تعیین کننده و تاثیرگذار، شرایط خطیری را یادآور می شود. نفوذی عمیق و خطرناک صورت پذیرفته است. تا فرصت هست، تا هنوز الفتی هست، تا نسل نخست انقلاب هست، تا هنوز احتمال اجماعی هست، تا خاطره ی همنشینی با امام هست، تا بزرگان و مراجع عظام هستند، تا رهبری انقلاب هستند، تا مهندس موسوی هست، تا خاتمی و کروبی و هاشمی هستند باید فکری کرد. در غیر این صورت، خدای ناکرده حسرت غفلت از امروز بر جای خواهد ماند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر