۱۲/۲۴/۱۳۸۸

اين وانفساي اقتصاد و حذف یارانه ها!

اين وانفساي اقتصاد و حذف یارانه ها!

. ادامه راه سبز«ارس»: چهار سال ونیم پیش وقتی محمود احمدی نژاد به قدرت رسید، قیمت نفت سیر صعودی داشت و کارشناسان اقتصادی هر چه کردند تا او را قانع کنند از مصرف بیش از اندازه درآمدهای نفتی پرهیز کند، او نپذیرفت.

بعدها او سراغ بانکها رفت و آنها را واداشت تا وامهایی به نرخ پائین تر ازتورم به کسانی و جاهایی بدهند که او مشخص می کند؛ باز هم حرفهای کارشناسی گوش شنوایی نیافت. هشدارها در باره دستکاری در نرخ سود بانکی کارگر نیفتاد و سیل متقاضیان وامهای بانکی به خصوص طرح های زود بازده، با پیشتیبانی دولت راه افتاد و بانک ها مجبور شدند تا به هر طرح سنجیده و نسنجیده وام بدهند.

کمی بعدتر سازمان برنامه که شصت سال نظام برنامه ریزی ایران را سامان داده بود، از صفحه روزگار محو شد تا دولت به خاصی خرجی هایی بپردازد که ساختار سازمان مدیریت مانع از آن می شد. در تمام سالهای بعد از انقلاب سازمان مدیریت با آن که رئیسش از سوی رئیس جمهور انتخاب می شد ولی همواره ترمز دولت ها بود تا بی گدار به آب نزنند و تا وقتی که بودجه کاری را آماده نکرده اند، هزینه بی خودی نتراشند.

همزمان برنامه چهارم توسعه اقتصادی که در دولت محمد خاتمی تهیه شده بود، به فراموشی سپرده شد فقط با این استدلال که این برنامه درست نیست و اشکالات بی شمار دارد.

محمود احمدی نژاد بارها از این برنامه انتقاد کرد اما گامی برای اصلاح آنچه خود نمی پسندید بر نداشت. قانون برنامه چهارم را نادیده گرفت تا حرفش را در بی قانونی به کرسی بنشاند و به رقبای خود نشان دهد که دولت کاری به قانون و برنامه ندارد. قانونی که در آن پیش بینی شده بود، فقط در پنج سال ۸۰ میلیارد دلار درآمد نفتی هزینه شود، تا به حال بیشتر از ۳۵۰ میلیارد دلار از این درآمدها هزینه شده اما نتیجه اش معلوم نیست.

در دوران اوج درآمدهای نفتی که در تاریخ صد ساله نفت ایران بی سابقه بود، دولت با این پولها ضعف های خود را پوشاند و به صراحت و تلویح بارها گفت که کارشناسان اشتباه کرده و منتقدان حرف رقبا را تکرار می کنند. این پولهای هنگفت که یک سوم کل درامدهای نفتی یکصد سال اخیر است، دولت را چنان سرمست کرد که باورش شد، این درآمدها همیشگی است، پس باید همه اش را خرج کرد.

روزهایی که اقتصاددانان ایرانی به دولت هشدار دادند که این کار آینده خطرناکی به دنبال دارد، کسی گوش نکرد و امروز کیست که نداند، همان زلزله پیش بینی شده، به اقتصاد ایران رسیده است. این روزها رشد اقتصادی به دو درصد رسیده و پیش بینی می شود در سال آینده به زیر صفر برسد که در سی سال اخیر و دوران جنگ هشت ساله با عراق نیز نمونه ندارد.

بسیاری می پرسند چه اتفاقی افتاد که رشد اقتصادی بیشتر از شش درصد در سال ۱۳۷۶ حالا به دو درصد رسیده است؟

پاسخش چندان دشوار نیست. بانکها که با فشار دولت وام داده بودند، اکنون ۵۰ میلیارد دلار از مشتریان طلبکارند و هر کاری می کنند نمی توانند اقساط وامهایشان را پس بگیرند. مشتریان بانک ها نه این نخواهند پول بانک را پس بدهند بلکه ندارند که پس بدهند.

شرکت های بزرگ و کوچک اقتصادی از شرکت ایران خودرو گرفته یک کارگاه کوچک فرش بافی، همه بی پول شده اند. هفت هزار شرکت تولیدی به بانک مرکزی معرفی شده اند تا برای یک سال بدهی آنها به بانک ها به عقب بیفتد.

همزمان دولت هم با این هم پول نفت، بدهی های هنگفتی به شرکت ها دارد و مدیران شرکت ها نمی توانند پولشان را از دولت بگیرند. شرکت های تولیدی هم در مقابل سیل وارداتی که بازار ایران را پر کرده، نمی توانند محصولاتشان را بفروشند. در این میان تحریم های اقتصادی هم چنان فشاری به صنایع به خصوص مادر صنایع ایران یعنی نفت و گاز وارد کرده، که بسیاری از کارها در معرض تعطیلی است و هیچ سرمایه گذار خارجی حاضر به همکاری با ایران نیست.

در این اوضاع به هم ریخته اقتصادی و سیاسی، قرار است برنامه حذف یارانه ها هم اجرا شود که معلوم نیست چه بر سر اقتصاد بیمار و بد حال ایران خواهد آورد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر