۴/۱۹/۱۳۸۹

درس بزرگ ۱۸ تیر ۱۳۷۸

درس بزرگ ۱۸ تیر ۱۳۷۸
. ادامه راه سبز(ارس): شبی که سراسر تراژدی بود. فریادهای یا زهرا یا زهرای لباس شخصی ها برای پرت کردن دانشجویان از اتاق هایشان به محوطه کوی، ضربات پیاپی باتوم،غبار غلیظ گازهای اشک آور و روزنامه ها و تکه چوب هایی که برای در امان ماندن از اثر اشک آورها روشن می شدند. شبی که سرنوشت دوره ای از جنبش دانشجویی ایران را رقم زد و مهر پایانی بر خوشبینی های ساده انگارانه پس از دوم خرداد 76 بود. حکومت در آن شب روی دیگرش را نشان داد.

نشان داد که می توان به مامن گروهی از فرهیخته ترین شهروندان حمله کرد. خانه را بر سرشان خراب کرد. با باتوم بر سر و رویشان کوبید و تهدیدشان کرد که اگر اعترض کنند حق زندگی هم نخواهند داشت.
در آن شب ده ها دانشجویی که برای اعتراض به توقیف روزنامه سلام در محوطه کوی دانشگاه تهران جمع شده بودند حتی فکرش را نمی کردند که چند ساعت بعد قرار است چه فاجعه ای را به نظاره بنشینند. دلیل اعتراض دانشجویان ساده بود. برای آنها پذیرفتنی نبود که روزنامه سلام در بهار آزادی مطبوعات به دلیل یک افشاگری جسورانه با حکم توقیف روبرو شود. "سلام" افشا کرده بود که "سعید امامی" یکی از عاملان اصلی قتل های زنجیره ای پیشنهاد تحدید قانون مطبوعات را در نامه ای محرمانه به "قربانعلی دری نجف آبادی" وزیر اطلاعات وقت داده است. هدف دانشجویان معترض این بود که به حکومت بگویند تاوان افشاگری مطبوعات توقیف نیست اما حکومت در آن شب روی دیگرش را نشان داد.

از فردای آن تیره شب تابستانی، خیابان های مرکزی تهران به تسخیر دانشجویان در آمد. گروهی از شهروندان عمدتا وابسته به طبقه متوسط نیز به حمایت از دانشجویان بلند شدند. شعارها بی سابقه بود. در این شعارها رهبر جمهوری اسلامی مسوول جنایت نیمه شب 18 تیر معرفی می شد. " انصار جنایت می کند، رهبر حمایت می کند" پیام روشنی برای آیت الله خامنه ای داشت.

گروهی از مشاوران رهبری در هراس از اوج گیری اعتراض ها توصیه به کودتا کردند. گروهی دعوت به سازش کردند اما آنچه در نهایت اتفاق افتاد اجرای دو فاز پیاپی سرکوب بود. سرکوب برای چند روز در دستگیری و ضرب و شتم شهروندان معترض تعریف شد و روز 23 تیر شکلی دیگر به خود گرفت. حکومت هواداران خود را در این روز به خیابان ها فرستاد و بر همه معلوم بود که این جمعیت سازماندهی شده ماموریتی جز ممانعت از تجمع مخالفان ندارند. این اما پایان داستان نبود.

عصر سرخوردگی

18 تیر نقطه عطفی در تفکر معتقدان به حرکت های اصلاحی ایجاد کرد. آنها دریافتند که فائق شدن بر موانع اصلاحات دشوارتر از آن چیزی است که تصور می کردند. پس از آن سرخوردگی در جامعه اوج گرفت، امید اصلاح کم رنگ شد، دولت اصلاحات به ورطه انفعال افتاد و لباس شخصی های مورد حمایت حکومت آرام آرام از حاشیه به متن آمدند. انباشت سرخوردگی اجتماعی فرصت را به دست کسانی داد که می توانستند نیروهای خود را به جای دانشگاه و حزب در هیات و مسجد بسیج کنند. آنها همین کار را هم کردند. سوم تیر 84 پروژه آنان با موفقیت روبرو شد. "محمود احمدی نژاد" به کرسی ریاست جمهوری نشست درحالی که کاندیدای دانشگاهیان یعنی" مصطفی معین" نتوانست محرکی برای ایجاد یک جنبش اجتماعی ایجاد کند. گروهی از رهبران موثر جنبش دانشجویی در 18 تیر به تدریج فاصله خود را با اصلاح طلبان افزایش دادند و آن گروهی هم که در بدنه احزاب اصلاح طلب جذب شدند به پایگاه خود در میان جنبش دانشجویی پشت پا زدند.

جو ناامیدی در دانشگاه ها به حدی شدید بود که حتی اصلاح طلبان معتبر هم نمی توانستند تغییر چندانی در آن ایجاد کنند. اگر تا قبل از 18 تیر 78 گفتمان اصلی جنبش دانشجویی اصلاحات و دموکراسی با قرائتی لیبرالی بود بعد از آن ، یک تغییر جهت قابل توجه اتفاق افتاد. بدبینی به امکان اصلاحات سیاسی فضا را برای گروه های چپ مهیا کرد که دغدغه هایی کاملا متفاوت از نسل قبلی دانشجویان داشتند. از اثر تغییر گفتمان جنبش دانشجویی بود که شعار تحریم انتخابات در فضای سیاسی ایران باب شد. دانشجویان سرخورده از اصلاحات سیاسی شعار تحریم می دادند چرا که معتقد بودند سازوکارهای قانون اساسی برای نهادینه شدن دولت اصلاحات طلب ناقض و ناکافی است. چپ ها هم که از اساس با منطق جمهوری اسلامی تعارض داشتند، بنابراین شعار جنبش دانشجویی دوری از قدرت و حرکت در متن جامعه مدنی شد. دفتر تحکیم وحدت که نماد حرکت اعتراضی دانشجویان پس از دوم خرداد 76 بود پس از دلسردی از حرکت های اصلاحی عمق اعتراض های خود را بیشتر کرد و علاوه بر نقد محافظه کاران حاکم بر اصلاح طلبان هم خرده گرفت که چرا با وجود موانع ساختاری هنوز دل به اصلاح بسته اند.

قهر با قدرت

دانشجویان به خود حق می دادند که از دولت اصلاحات و احزاب اصلاح طلب دوری کنند. آنها انتظار داشتند دولت "محمد خاتمی" گام های به مراتب بیشتری برای اثبات حقانیت دانشجویان در جریان جنایت 18 تیر بردارد اما وقتی دو سال پس از آن واقعه، دادگاه کوی دانشگاه برگزار شد هیچ یک از آمران و مسببان اصلی به میز محاکمه فراخوانده نشدند و دولت اصلاحات هم ابزار کافی برای اعتراض به این روند نداشت. تراژدی زمانی کامل شد که یک سرباز بی نام و نشان به نام "اروجعلی ببرزاده " تنها مجرم جنایت کوی دانشگاه معرفی شد و جرم او هم دزدیدن یک دستگاه ریش تراش بود. این در حالی بود که طبق گزارشهای رسمی علاوه بر ده ها دانشجوی مجروح و زندانی کوی دانشگاه تهران ، سه دانشجو به نام های "عزت الله ابراهیم نژاد" ، "فرشته علیزاده "و " تامی حامی‌فر" در جریان حمله لباس شخصی ها به دانشگاه تهران در شب 19 خرداد کشته شده بودند. همه اینها دلایل کافی به دست دانشجویان می داد تا امیدی به تداوم حمایت از احزاب اصلاح طلب نداشته باشند. آنها نه در جریان انتخابات دومین دوره شوراهای شهر و روستا به حمایت از اصلاح طلبان آمدند، نه در هنگام تحصن نمایندگان مجلس ششم از آنان پشتیبانی کردند و نه در انتخابات نهم ریاست جمهوری به توافقی بر سر حمایت از کاندیداهای اصلاح طلب دست یافتند.

درسهای بزرگ از تجربه های تلخ

نشستن محمود احمدی نژاد بر کرسی ریاست جمهوری در سوم تیر 84 شوکی بزرگ برای همه هواداران تغییرات دموکراتیک بود. حتی دانشجویانی که حاضر به حمایت از کاندیداهای اصلاح طلب در این انتخابات نشده بودند از به قدرت رسیدن تندروترین گروه های موجود در ساختار جمهوری اسلامی جاخوردند. آنها می دیدند که دانشگاه ها چگونه روزگار زوال را طی می کنند. استادان برجسته بازنشسته می شوند، به دانشجویان معترض حکم محرومیت از تحصیل داده می شود، میتینگ های سیاسی لغو می شود، نشریات دانشجویی یکی پس از دیگری حکم توقیف می گیرند، اجازه برگزاری انتخابات از تشکل های شناسنامه دار گرفته می شود، کمیته های انضباطی با احکام تعلیق و اخراج جولان می دهند، گیت های امنیتی در سردر دانشگاه ها نصب می شود و در یک کلام دانشگاه از ماهیت خود خالی می شود. این فضای رخوت آور و رعب آور تلنگری بود به جنبش دانشجویی تا در آستانه انتخابات ریاست جمهوری دهم اتحاد از دست رفته خود با اصلاح طلبان را احیا کند. رسیدن به سازش در این دوره آسان تر از گذشته بود. چرا که اصلاح طلبان هم پایی در قدرت نداشتند و ملاحظات کمتری برای همراهی خود با دانشجویان دموکراسی خواه می دیدند. این ائتلاف شکل گرفت و روز به روز قدرت مند تر شد. دانشجویان انتظار داشتند که با روی کار آمدن یک دولت اصلاح طلب لااقل سرعت ماشین سرکوب محافظه کاران کم تر از گذشته شود اما انتخابات ریاست جمهوری نتیجه ای جز آن به بار آورد که همه هواداران تغییر انتظارش را می کشیدند. محافظه کاران به لطف مهندسی آرا خود را برنده انتخابات معرفی کردند و ائتلاف هواداران دموکراسی نتیجه دلخواه را با خود نداشت.

با این حال، ازفردای انتخابات ریاست جمهوری موج اعتراضی قدرتمندی به راه افتاد که به جنبش سبز معروف شد. حضور خیابانی این جنبش بسیاری از ناظران را به یاد روزهای پس از 18 تیر 78 انداخت اما یک تفاوت عمده میان این دو حرکت وجود داشت. همه هواداران دموکراسی از تجربه های گذشته درس گرفته بودند و از همین رو به اتحاد خود پس از انتخابات وفادار ماندند. دانشجویان مانند بسیاری دیگر از اقشار و گروه های اجتماعی "میرحسین موسوی" و "مهدی کروبی"را به عنوان رهبران جنبش جدید به رسمیت شناختند و دانشگاه ها را به عرصه ای برای نمایش اعتراض خود تبدیل کردند. هزینه این اعتراض ها حمله به کوی دانشگاه تهران در شب 25 خرداد 88 بود این اما تنها هزینه اعتراض نبود. موج بازداشت ها، احضارها،تهدیدها،تعلیق ها و محرومیت از تحصیل ها پس از انتخابات سال گذشته با شدتی بیشتر از همیشه ادامه یافت و حکومت را به فکر تسلط تمام عیار بر محیط های آکادمیک انداخت.

ماشین سرکوب کار نمی کند

اکنون در آستانه یازده سالگی 18 تیر 78 ناکارآمدی سرکوب های حکومتی برای خاموش کردن صدای اعتراض دانشجویی بیش از گذشته اثبات شده است. اگر در فردای 18 تیر زمزمه های دلسردی دانشجویان از دولت اصلاحات و احزاب اصلاح طلب به هوا رفت فردای انتخابات ریاست جمهوری دهم دانشجویان به ادامه مسیر اصلاحات و به رهبران اصلاح طلب دلگرم بودند.اگر گروه های وسیعی از دانشجویان در فردای 18 تیر 78 محمد خاتمی را به دلیل ناتوانی در مقابله با تندروها سرزنش می کردند در فردای حمله 24 خرداد 88 لباس شخصی ها به کوی دانشگاه، هزاران هزار دانشجو به خیابان های تهران آمدند تا در کنار سایر اقشار مردم تداوم حمایت خود از رهبران جنبش اصلاح طلبی را نشان دهند.این یعنی که جنبش دانشجویی از گذشته نه چندان دور خود درس های بزرگی گرفته است. جنبش دانشجویی کنونی در درون خود نیز به یک سازش کلیدی دست یافته است. دعواهای ایدئولوژیکی میان دانشجویان لیبرال و سوسیالیست و مذهبی اهمیت سابق را از دست داده و دموکراسی به اولویت بی چون و چرای اغلب گروه های دانشجویی تبدیل شده است.

كليپ يادمان 18 تير

جهت دانلود "اينجا" كليك كنيد
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

پي نوشت : پس از به روي كار آمدن دولت خاتمي و کاهش کنترل اقتدار گرایان بر وزارت اطلاعات ، اسناد ترورها و پروژه قتلهای زنجیره ای افشا می گردد که در نتیجه آن، این قتلها به عوامل خود سر که در وزارت اطلاعات نفوذ کرده اند نسبت داده شده و فردی بنام سعید امامی (اسلامی) بعنوان مسبب اصلی معرفی می شود و دری نجف‌آبادی وزیر وقت اطلاعات استعفا می دهد. سعید امامی نیز در زندان بطرز مشکوکی خودکشی می کند.

پس ار این وقایع، هنگامی که طرح اعمال محدودیت های بیشتر بر مطبوعات در مجلس پنجم ( با اکثریت اصول گرایان) در حال بررسی بود روزنامه سلام نامه محرمانه سعید امامی به وزیر اطلاعات وقت برای محدود نمودن مطبوعات را در شماره روز سه شنبه 15 تیر چاپ می نماید که این امر منجر به توقیف این روزنامه با حکم دادگاه ویژه روحانیت (بدلیل روحانی بودن موسوی خوئینی ‌ها مدیر مسئول روزنامه سلام) گردید؛ در دادگاهی که برای رسیدگی به اتهامات این روزنامه برگزار شده بود بجز مدعی العموم 4 شاکی دیگر نیز حضور داشتند:

شاكيان روزنامه سلام از چپ به راست: کامران دانشجو (رییس ستاد انتخابات در سال 88)- محمود احمدی نژاد (استاندار اردبیل در دولت هاشمی رفسنجانی)- درویش زاده (نماینده دزفول در مجلس پنجم)- حمیدرضا ترقی (عضو ارشد موتلفه و نماینده مشهد در مجلس پنجم)

دانشجویان در اعتراض به این اقدام قوه قضاییه زیر نظر رهبر، در 18 تیر 78 در کوی دانشگاه تجمعی را برگزار می کنند که با هجوم لباس شخصی ها و نیروی انتطامی به داخل دانشگاه و برخورد با دانشجویان، پس از مدت کوتاهی این تظاهرات به خیابانهای اطراف کشیده می شود و منجر به نا آرامی های 18 تیر می گردد که تا چندین روز ادامه می یابد.

بعد از واقعه 18 تیر بود که رهبر، در سخنرانی ای همراه با مظلوم نمایی به مخالفان و دشمنان هشدار می دهد و دستور برخورد شدید با دانشجویان معترض را صادر می کند؛

یکی از دلایل اصلی عدم تداوم و گسترش حوادث 18 تیر، علاوه بر نبود ابزارهای اطلاع رسانی مانند موبایل و اینترنت، این بود که این نا آرامی ها تا حدی به زیان اصلاح طلبان بود که در آن زمان دولت را در اختیار داشتند و جنبش دانشجویی که هنوز از اصلاح طلبان نا امید نشده بود و اعضای آن بخشی از بدنه اصلاح طلبان را تشکیل می دادند، به درخواست اصلاح طلبان و به امید محاکمه عاملان این حوادث، دست از اعتراض برداشتند؛

از این پس فشارها و حملات اقتدار گرایان بر اصلاح طلبان شدیدتر می گردد که انفعال خاتمی نیز بر شدت این فشارها می افزاید. به دستور قوه قضاییه، بسیاری از روزنامه ها توقیف می گردند. کلیه مصوبات مجلس ششم در جهت گسترش دموکراسی ، مانند قانون مطبوعات و اصلاح قانون انتخابات ، یا با حکم حکومتی رهبر مسکوت می ماند و یا توسط شورای نگهبان رد می شود و در نهایت پیش از انتخابات مجلس هفتم، اکثریت اعضای اصلاح طلب مجلس ششم توسط شورای نگهبان رد صلاحیت می گردند و مجلس مورد نظر رهبر تشکیل می گردد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر