برادر چرا در زندان نباشی؟!
. ادامه راه سبز(ارس): هفدهم تیرماه مقارن است با سالروز شهادت امام موسی کاظم که مدت زمان زیادی از عمر پر برکت خود را در زندان های خلفای عباسی سپری نمود. و به یاد می آورم تلاشهای یکی از دوستان را که پیشنهاد داد این روز به عنوان “روز حقوق زندانیان سیاسی” شناخته شود.
و ما امروز هم شاهد حضور انسان های شریفی هستیم که تنها به جرم ابراز عقیده و مخالفت با ظلم های مضاعفی که بر مردمان این ملک می رود همچنان در زندان به سر می برند و از نعمت حضوردر کنار خانواده خود بی بهره مانده اند. برخی را می شناسم همچون محسن میردامادی ، احمد زیدآبادی، مهدی محمودیان، مسعود باستانی، حسین نورانی نژاد، علی تاجرنیا، محسن آرمین و … و چه بسیاری را که افتخار آشنایی با آنها را تا کنون نیافته ام.در میان این همه خوبان ولی دکتر داود سلیمانی ” زندانی مظلوم جنبش سبز” که نزدیک به ۴۰۰ روز را در اسارت به سر می برد، جلوه ای دیگر برای من دارد.
با مرور خاطرات خود از این آزاد مرد سبز احساس غرور و افتخار برای من می ماند و تاسف. غرور بخاطر آموخته های خود از ایشان در طی این دوران نزدیک به یک دهه و تاسف از اینکه که ما به کجا رفته ایم که پس از ۳۰ سال باید شاهد حضور چنین آزاد مردان و افراد وارسته ای در زندان هایِ نظامی باشیم که خود بیشترین سهم را در برپایی و تثبیت آن داشته اند.
آیا این بود مراد مردمی که در “بهار۵۷″ نغمه آزادی سر می دادند؟جز انحراف از آرمانهای انقلاب، تحلیل دیگری بر وضعیت امروز خود می توان گذارد؟
اما کمی که در احساس تاسف خود غور می کنم از تاسف خود هم احساس غرور می کنم و آنرا مایه فخر خود می دانم. چرا که در میانه این همه انحراف هنوز دوستان خود را پاک و منزه می یابم. هم آنها که الگوی عمل خود قرار داده ام. (مگرنه به جرم همین خوبی ها است که اکنون باید روز خود را در اوین، رجایی شهر، کچویی و .. به شب کنند!) و چه حس خوبی است وقتی روبروی یک باصطلاح بسیجی قرار می گیری و به ذکر سیاهه مفاسد سیاسی و اخلاقی آنانی می پردازی که وی خود را طرفدار دو آتشه و مرید آنان می داند و او در مقابل حتی توان بر شمردن یک مورد از این دست را نمی یابد و تنها دل خوش به بیان فحش نامه های کیهان، جوان، رجاء و … می شود.
آقا داوود به یاد می آوری نطق شیوایت را در یکی از روزهای تحصن مجلس ششم در خلال یکی از گردهمایی های پیرامونی تحصن با این عنوان که “چرا ما را رد صلاحیت نکنند؟!!!”
دوستانی که مرا می شناسند، می دانند که (بواسطه رواج ریاکاری و تملقی که چنان خوره به جان جامعه ما افتاده است.) خیلی در تعریف از افراد خسیس هستم اما دراین جا باید بگویم که آن نطق یکی از زیباترین نطق هایی بود که تا به امروز شنیده ام. به من که خیلی چسبید!
در آن جا پرسیدی که چرا نباید ما را رد صلاحیت کنند و به ذکر اقدامات مهم مجلس ششم در احقاق حقوق ملّت کردی. به دوم خرداد اشاره کردی، که خوابی را که اقتدارگرایان برای کشور دیده بودند برهم زد و به ماجرای قتل های زنجیره ای. از قوانین مصوب مجلس ششم در جهت شفاف سازی عرصه های سیاسیٍ، اقتصادی و فرهنگی که دست سودجویان و باندهای مافیایی را به تدریج از اقتصاد و سیاست و فرهنگ کوتاه می کرد،گفتی و ماجرای اصلاح قانون مطبوعات. از ماجرای کوی دانشگاه که برگ زرّینی در کارنامه فعالیت تواست گفتی و موضع گیری مجلس درماجرای آغاجری. از تصویب لوایح دوگانه گفتی و تلاش برای اصلاح قانون انتخابات. از فعالیت های افتخارآفرین کمسیون اصل نود مجلس ششم گفتی و از تلاش برای تصویب قانون منع هرگونه تبعیض از زنان و قتل زهرا کاظمی
گفتی و گفتی و گفتی!!!
اما اکنون من می خواهم بگویم.
بگویم که چرا اکنون ” سلیمانی ها” نه تنها نباید در جایگاه خود قرار گیرند که باید در زندان باشد. و چرا نباشد!؟
بگویم که این زندان و غل و زنجیر روی دیگر سکه رد صلاحیت شما در انتخابات مجلس هفتم است.
اگر “سلیمانی ها” در زندان نباشند، دولت و مجلس اینگونه نباشند که نمی توان به همین راحتی خون انسان هایی را که تنها سوالشان از رأیشان بود، ریخت.
“سلیمانی ها” در زندان نبودند و از تریبون خانه ملت در واکنش به حمله به کوی دانشگاه در ۱۷ تیر ۷۸ آن صداها را پخش می کرد. پس باید “سلیمانی ها” در زندان باشند تا وقتی در ۲۵ خرداد ۸۷ نیروهای رسمی به کوی حمله می کنند آب از آب تکان نخورد و افکار عمومی ماه ها بعد از طریق بی بی سی از ابعاد آن حمله وحشیانه آگاه شود.
“سلیمانی ها” در زندان نبودند و گزارش مجلس از قتل زهرا کاظمی آن شد. پس باید در زندان باشند تا برای قتل “نداها ” آب در دل نمایندگان مجلس تکان نخورد که هیچ، در صدد توجیه آن هم برآیند.
“سلیمانی ها” در زندان نبودند، دولت و مجلس باب میل نبود اما با درآمد حاصل از نفتی که هربشکه ای ۷ دلار هم فروخته شد، رشد اقتصادی آن شد، پس “سلیمانی ها” باید در زندان باشند تا دولت و مجلس دلخواه تشکیل شود و با درآمد افسانه ای ۳۵۰ میلیارد دلاری نفت رشد قتصادی اینگونه باشد.
“سلیمانی ها” در زندان نبودند، باندهای مافیایی برای تخریب دولت و مجلس مجبور بودند یک روز شهرام جزایری را عَلَم کنند، و روز دگر ماجرای گوشت الوده را بسازند و … ، صدا و سیما هم به شیوه ای “گوبلزی” در تمام بخش های خبری و غیرِخبری و حتی سریال های طنز خود به پوشش آنها بپردازد و “هر ۹ روز یک بحران بسازند”. پس باید “سلیمانی ها” در زندان باشند تا وقتی دیوان محاسبات حاکمیت یک دست آقایان می گوید یک میلیارد دلار درحساب خزانه گم شده و با سند و مدرک هم می گوید صدا و سیما آن را در حد گردباد در تیمور شرقی هم در بخش های خبری خود منعکس ننماید. چرا؟ چون معتقدند نباید مردم از وجود حاکمیت یکدست آقایان تکدّر خاطر پیدا کنند. در مقابل انواع اقسام خبر سازی ها را باز هم به شیوه “گوبلزی” انجام می دهند که به مردم بقبولانند ایران در زمان اینان بسیار پیشرفته تر است و بقول آقای احمدی نژاد “ملت ایران به حول و قوه الهی پله های ترقی را یکی پس از دیگری پشت سر می گذارد”.
خوب “همه چی آرومه” نمی بینید در کوچه و خیابان شهر که “مردم چقدر خوشحالند.”
وقتی “سلیمانی ها” در زندان نبودند مجلس به این خوبی نبود که بتوانند بفاصله ۴۸ ساعت مصوبه ای را که قدری بر خلاف تمایلاتشان بود پس بگیرد. مجلس باید در راس امور باشد که هست، نیست؟!
نقل است از مولی متقیان علی (ع) ( که ما در گفتار، خود را پیرو ایشان می دانیم ) ملاک تشخیص یک جمعیت جاهلی آن است که “در آن به جای آنکه عالم قدر بیند و در صدر نشیند، لگام بر دهان، شاهد اکرام جاهلان باشد; دانا به خاطر اظهار علم خویش مسبوب و مردم از نور علم او محجوب و نادان به جهل خویش محبوب گردد: «عالمها ملجم و جاهلها مکرم »”
آری برادر این کلام علی (ع) به واقع مصداق وضعیت امروز ماست پس تو باید هم که در زندان اینان باشی!!!
رسید مژده که ایّام غم نخواهد ماند
چنین نبود و چنین نیز نخواهد ماند
و ما امروز هم شاهد حضور انسان های شریفی هستیم که تنها به جرم ابراز عقیده و مخالفت با ظلم های مضاعفی که بر مردمان این ملک می رود همچنان در زندان به سر می برند و از نعمت حضوردر کنار خانواده خود بی بهره مانده اند. برخی را می شناسم همچون محسن میردامادی ، احمد زیدآبادی، مهدی محمودیان، مسعود باستانی، حسین نورانی نژاد، علی تاجرنیا، محسن آرمین و … و چه بسیاری را که افتخار آشنایی با آنها را تا کنون نیافته ام.در میان این همه خوبان ولی دکتر داود سلیمانی ” زندانی مظلوم جنبش سبز” که نزدیک به ۴۰۰ روز را در اسارت به سر می برد، جلوه ای دیگر برای من دارد.
با مرور خاطرات خود از این آزاد مرد سبز احساس غرور و افتخار برای من می ماند و تاسف. غرور بخاطر آموخته های خود از ایشان در طی این دوران نزدیک به یک دهه و تاسف از اینکه که ما به کجا رفته ایم که پس از ۳۰ سال باید شاهد حضور چنین آزاد مردان و افراد وارسته ای در زندان هایِ نظامی باشیم که خود بیشترین سهم را در برپایی و تثبیت آن داشته اند.
آیا این بود مراد مردمی که در “بهار۵۷″ نغمه آزادی سر می دادند؟جز انحراف از آرمانهای انقلاب، تحلیل دیگری بر وضعیت امروز خود می توان گذارد؟
اما کمی که در احساس تاسف خود غور می کنم از تاسف خود هم احساس غرور می کنم و آنرا مایه فخر خود می دانم. چرا که در میانه این همه انحراف هنوز دوستان خود را پاک و منزه می یابم. هم آنها که الگوی عمل خود قرار داده ام. (مگرنه به جرم همین خوبی ها است که اکنون باید روز خود را در اوین، رجایی شهر، کچویی و .. به شب کنند!) و چه حس خوبی است وقتی روبروی یک باصطلاح بسیجی قرار می گیری و به ذکر سیاهه مفاسد سیاسی و اخلاقی آنانی می پردازی که وی خود را طرفدار دو آتشه و مرید آنان می داند و او در مقابل حتی توان بر شمردن یک مورد از این دست را نمی یابد و تنها دل خوش به بیان فحش نامه های کیهان، جوان، رجاء و … می شود.
آقا داوود به یاد می آوری نطق شیوایت را در یکی از روزهای تحصن مجلس ششم در خلال یکی از گردهمایی های پیرامونی تحصن با این عنوان که “چرا ما را رد صلاحیت نکنند؟!!!”
دوستانی که مرا می شناسند، می دانند که (بواسطه رواج ریاکاری و تملقی که چنان خوره به جان جامعه ما افتاده است.) خیلی در تعریف از افراد خسیس هستم اما دراین جا باید بگویم که آن نطق یکی از زیباترین نطق هایی بود که تا به امروز شنیده ام. به من که خیلی چسبید!
در آن جا پرسیدی که چرا نباید ما را رد صلاحیت کنند و به ذکر اقدامات مهم مجلس ششم در احقاق حقوق ملّت کردی. به دوم خرداد اشاره کردی، که خوابی را که اقتدارگرایان برای کشور دیده بودند برهم زد و به ماجرای قتل های زنجیره ای. از قوانین مصوب مجلس ششم در جهت شفاف سازی عرصه های سیاسیٍ، اقتصادی و فرهنگی که دست سودجویان و باندهای مافیایی را به تدریج از اقتصاد و سیاست و فرهنگ کوتاه می کرد،گفتی و ماجرای اصلاح قانون مطبوعات. از ماجرای کوی دانشگاه که برگ زرّینی در کارنامه فعالیت تواست گفتی و موضع گیری مجلس درماجرای آغاجری. از تصویب لوایح دوگانه گفتی و تلاش برای اصلاح قانون انتخابات. از فعالیت های افتخارآفرین کمسیون اصل نود مجلس ششم گفتی و از تلاش برای تصویب قانون منع هرگونه تبعیض از زنان و قتل زهرا کاظمی
گفتی و گفتی و گفتی!!!
اما اکنون من می خواهم بگویم.
بگویم که چرا اکنون ” سلیمانی ها” نه تنها نباید در جایگاه خود قرار گیرند که باید در زندان باشد. و چرا نباشد!؟
بگویم که این زندان و غل و زنجیر روی دیگر سکه رد صلاحیت شما در انتخابات مجلس هفتم است.
اگر “سلیمانی ها” در زندان نباشند، دولت و مجلس اینگونه نباشند که نمی توان به همین راحتی خون انسان هایی را که تنها سوالشان از رأیشان بود، ریخت.
“سلیمانی ها” در زندان نبودند و از تریبون خانه ملت در واکنش به حمله به کوی دانشگاه در ۱۷ تیر ۷۸ آن صداها را پخش می کرد. پس باید “سلیمانی ها” در زندان باشند تا وقتی در ۲۵ خرداد ۸۷ نیروهای رسمی به کوی حمله می کنند آب از آب تکان نخورد و افکار عمومی ماه ها بعد از طریق بی بی سی از ابعاد آن حمله وحشیانه آگاه شود.
“سلیمانی ها” در زندان نبودند و گزارش مجلس از قتل زهرا کاظمی آن شد. پس باید در زندان باشند تا برای قتل “نداها ” آب در دل نمایندگان مجلس تکان نخورد که هیچ، در صدد توجیه آن هم برآیند.
“سلیمانی ها” در زندان نبودند، دولت و مجلس باب میل نبود اما با درآمد حاصل از نفتی که هربشکه ای ۷ دلار هم فروخته شد، رشد اقتصادی آن شد، پس “سلیمانی ها” باید در زندان باشند تا دولت و مجلس دلخواه تشکیل شود و با درآمد افسانه ای ۳۵۰ میلیارد دلاری نفت رشد قتصادی اینگونه باشد.
“سلیمانی ها” در زندان نبودند، باندهای مافیایی برای تخریب دولت و مجلس مجبور بودند یک روز شهرام جزایری را عَلَم کنند، و روز دگر ماجرای گوشت الوده را بسازند و … ، صدا و سیما هم به شیوه ای “گوبلزی” در تمام بخش های خبری و غیرِخبری و حتی سریال های طنز خود به پوشش آنها بپردازد و “هر ۹ روز یک بحران بسازند”. پس باید “سلیمانی ها” در زندان باشند تا وقتی دیوان محاسبات حاکمیت یک دست آقایان می گوید یک میلیارد دلار درحساب خزانه گم شده و با سند و مدرک هم می گوید صدا و سیما آن را در حد گردباد در تیمور شرقی هم در بخش های خبری خود منعکس ننماید. چرا؟ چون معتقدند نباید مردم از وجود حاکمیت یکدست آقایان تکدّر خاطر پیدا کنند. در مقابل انواع اقسام خبر سازی ها را باز هم به شیوه “گوبلزی” انجام می دهند که به مردم بقبولانند ایران در زمان اینان بسیار پیشرفته تر است و بقول آقای احمدی نژاد “ملت ایران به حول و قوه الهی پله های ترقی را یکی پس از دیگری پشت سر می گذارد”.
خوب “همه چی آرومه” نمی بینید در کوچه و خیابان شهر که “مردم چقدر خوشحالند.”
وقتی “سلیمانی ها” در زندان نبودند مجلس به این خوبی نبود که بتوانند بفاصله ۴۸ ساعت مصوبه ای را که قدری بر خلاف تمایلاتشان بود پس بگیرد. مجلس باید در راس امور باشد که هست، نیست؟!
نقل است از مولی متقیان علی (ع) ( که ما در گفتار، خود را پیرو ایشان می دانیم ) ملاک تشخیص یک جمعیت جاهلی آن است که “در آن به جای آنکه عالم قدر بیند و در صدر نشیند، لگام بر دهان، شاهد اکرام جاهلان باشد; دانا به خاطر اظهار علم خویش مسبوب و مردم از نور علم او محجوب و نادان به جهل خویش محبوب گردد: «عالمها ملجم و جاهلها مکرم »”
آری برادر این کلام علی (ع) به واقع مصداق وضعیت امروز ماست پس تو باید هم که در زندان اینان باشی!!!
رسید مژده که ایّام غم نخواهد ماند
چنین نبود و چنین نیز نخواهد ماند
امیرحسین حاجبیان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر