۱۰/۱۴/۱۳۸۹

نمایش اوج هماهنگی مسولان در گازوئیل!

نمایش اوج هماهنگی مسولان در گازوئیل!

ادامه راه سبز(ارس): سیدعباس صالحی نوشت؛ نویسنده این سطور، نه سیاسی است و نه سیاست نویس. بیشترین علاقه ام در حوزه فرهنگ و دین است، اما اخبار ذیل گرچه سیاسی - اقتصادی است، از منظری فرهنگی جلب توجه می‌كند:

• سردار رویانیان، رئیس ستاد حمل و نقل و مدیریت مصرف سوخت كشور گفت: در 9 روز نخست اجرای قانون هدفمند كردن یارانه‌ها مصرف گازوئیل در بخش حمل و نقل حدود 20 درصد كاهش یافته است. (خراسان، 8 دی 1389، صفحه 14)

• محمد رضا فرزین، سخنگوی كارگروه تحول اقتصادی دولت اعلام كرد: در 9 روز گذشته با اجرای قانون هدفمند كردن یارانه‌ها میزان مصرف بنزین در ایران، 9 درصد، گازوئیل 26 درصد و ... كاهش یافته است. (همان)

• ریاست محترم جمهوری در اجتماع مردم البرز اظهار داشته‌اند: در این چند روز كه از اجرای طرح می‌گذرد؛ حدود 37 تا 38 درصد مصرف گازوئیل در كشور كاهش پیدا كرده است. (همان، صفحه 16)

سه خبر فوق، با توجه به جهات زیر می‌توانند مورد توجه باشند:

1- موضوع اخبار فوق، كاهش نرخ مصرف گازوئیل و ... پس از اجرای قانون هدفمندی یارانه‌هاست.

2- گویندگان هر سه خبر، از مقامات اصلی تاثیرگذار در تدوین و اجرای قانون یاد شده‌اند. ریاست جمهوری، سخنگوی كارگروه تحول اقتصادی و رئیس ستاد حمل و نقل و مدیریت مصرف سوخت كشور.

3- خبرهای یاد شده، تماماً در یك روز در روزنامه منتشر شده‌اند و در صفحات نزدیك به هم درج گردیده‌اند.

4- بازه زمانی خبر، فاصله‌ای مشخص پس از اجرای هدفمندی یارانه‌هاست.

5- موضوع گفتار مسئولان یاد شده، نه از موضوعات نظری اجتهادی است و نه از موضوعات پیچیده‌ی عینی و آماری و نه از قبیل وعده‌ها و پیش‌بینی‌های معطوف به آینده كه به واسطه‌ی برخی عوامل غیر قابل پیش‌بینی، تفاوت جدی با وعده‌ها پیدا می‌كنند! بلكه موضوع خبر، مسئله‌ای ساده، در دسترس و بسیار ابتدایی است؛ این كه پس از اجرای قانون هدفمندی، مصرف گازوئیل چقدر تقلیل پیدا كرده است؟ با مراجعه به سه خبر فوق، واقعا نرخ مصرف گازوئیل چقدر كاهش یافته است؟ 26درصد؟ 37-38 درصد ؟ و یا .....

همان گونه كه در ابتدای جستار اشاره شد، مقصود این نگاشته نه تضعیف قانون هدفمندی یارانه هاست و نه تحقیر همت مسئولان كشور در اجرای این موضوع مهم ملی، بلكه بازگویی این واقعیت است كه هرج و مرج آماری به بی‌اعتمادی ملی منتهی می‌شود. و این مورد نمونه‌ای از نمونه‌هاست.

اما براستی چرا چنین نمونه‌هایی رخ می‌دهد؟ نمی‌توان چونان جرات اخلاقی داشت كه مسئولان عالی مرتبه كشوری را به دروغ گویی متهم كرد - حداقل نمی‌توان انصاف و ایمان خود را به این ادعای گزاف براحتی فروخت - بلكه مشكل را باید در جای دیگر یافت. این مشكل، ریشه در عمق فرهنگ عمومی ما دارد. فرهنگی كه گرچه برچسب فرهنگ عمومی به خود دارد، اما عام تر از عوام است!

مسئولان، نخبگان، فرهیختگان و .. را نیز در برمی‌گیرد و آنان را در این موارد، چونان توده، عوام می‌كند. این مشكل عمومی فرهنگی، زیاده‌گویی است. پرحرفی و نسنجیده‌گویی ابتلای عام مردم ماست. كم‌تر كوشیده‌ایم سخن مضبوط بگوئیم، خود را در محكم خدا و وجدان بدانیم و هرچه به حدس و گمان در خاطر می‌آوریم، به زبان و قلم نرانیم.

كافی است یك مهمانی خانوادگی، نیم ساعت حضور در تاكسی، دقائقی در صف و ... را داشته باشیم تا با انبوهی از شایعات، اخبار و تحلیل‌های نادرست و یا اغراق آمیز برخورد كنیم. مسئولان كشور نیز تافته جدا بافته نیستند. آنان نیز در این مرض فرهنگی شریكند؛ منتهی صدای آوار آن را زودتر می‌شنویم!

در یك كلام، ما به فرهنگ مصرف در كلام بیش از فرهنگ مصرف در انرژی نیازمندیم. آن را جست و جو كنیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر