اندر مصائب کودتاگری و ستایش ضد انقلاب
ادامه راه سبز(ارس): فقط باید فضل به سهل کنار مامون می ماند تا هنگامی که امام رضای سبزپوش قدم در پایتخت عباسیان می گذارد، به مامون نصیحت کند که تو هم سبز بپوش، وقتی که مردم را می بینی به حمایت از امامشان سبز می پیوشند. از آن سو تنها یک و فقط یک عمروعاص کفایت می کرد تا در قامت وزیر معاویه هنگامی که عمار یاسر در جنگ صفین شهید می شود و محمد، رسول خدا، وعده داده بود که خون عمار را ستمکاران بر زمین خواهند ریخت؛ مدعی گردد خون عمار را علی ریخته است. چون این علی بوده است که عمار را به جنگ صفین آورده است.
تاریخ اسلام البته پر است از این روایت های درس آموز برای کسانی که امروز از این تاریخ تنها برای مقاصد خودشان استفاده می کنند. این دو حکایت را از آن رو بیان کردم که تکرار آن پس از وقایع 22 خرداد و اعتراضات مردمی جنبش سبز نقل محافل و سرتیتر اخبار بود. از آن روزی که کیهانیان وعده حق می دادند تا در قامت وزیر معاویه، میرحسین را به سئوال بگیرند که مردم را تو به خیابان آوردی و خودت هم مسئول خون آنان هستی تا امروز که خبرگزاری فارس از تشکیل ستاد سبز علوی با نفی جنبش سبز مردم ایران می گوید و وعده حق می دهد اما به ناحق همان کاری را می کند که وزیر نابکار مامون، فضل به سهل می کرد؛ زمان زیادی نمی گذرد، اما به اندازه صدها سال از تاریخ تشیع، مخالفان ملت ایران و رئیس جمهوری منتخب آن، تمام نیرنگ ها و حیله هایی را که دشمنان تشیع علیه آن به کار بردند به نام خدا تکرار می کنند. همانگونه که بارها و بارها عمروعاص ها و فضل بن سهل ها تکرار کردند و طرفه آنکه نه تنها سودی نمی برند بلکه طشت رسوایی خود را با وعده هایی پهن می کنند که جز سرنوشت شمر و یزید در تاریخ انتظارشان را نمی کشد.
آن تازه به دوران رسیده هایی که به یمن نظارت استصوابی و دخالت دولتی، راه یافته مجلس شدند و آن طلبه گان کفن پوشی که با رسیدن جیره و مواجب، خیابان ها را جولانگاه خود می کردند به همراه و حمایت نودولتیان، همان وارثان دروغین اصول گرایی و به تاراج برندگان انقلاب اسلامی، اینها که از شکایت از موسوی می گویند و بر موسوی، آنچه را که بر حسین علی رفت می خواهند، همان شمر و یزیدهای زمانه امروز هستند؛ گیرم که عده ای در این میان ترسان از سرنوشت انقلاب و آینده خود، زنهار می دهند که نکنید و آرام بگیرید؛ گیرم که مهدوی کنی و عسگراولادی، که سنی از آنها گذشته و پیر و فرتوت، راه محافظه کاری طی می کنند حرف و صحبت از وحدت ملی بزنند و آن یکی دیگرهایشان در مجلس، لاریجانی و باهنر یا به سکوت نظاره گر باشند و یا گاهگاهی لعن وارونه بزنند، اما سرنوشت این به اصلاح 100 نفری که نامه شکایت از موسوی امضا کرده اند و نمک ملت خورده و نمکدان آن شکسته اند در تاریخ بهتر از لشکریان یزید معاویه و ابن زیادی نیست که بر حسین تاخت تا دولت خود مستحکم کند. تازه همه اینها تنها 1 نفر به ادعای خودشان از آن 99 نفری که به مخالفت با میرحسین و امام در مجلس جنگ بیشترند. آن روز که خشمناک از وعده امام امت، عربده های مستانه می زدند و پوزه بند طلب می کردند تا به امروز که "سنگها را بسته اند و سگ ها را ول کرده اند" و "هارترین" آنان را به مدیریت کیهانی یک رسانه محبوب و قدیمی گماشته اند، نه به اندازه تمام تاریخ تشیع و نه حتی به اندازه فاصله "عمر و عاص معاویه" و "فضل به سهل مامون" فاصله نیست.
کمتر از سه دهه و همه در تاریخ سی ساله انقلاب محفوظ و مکتوب است. اگر توانستید میرحسین را از انقلاب بگیرید و ریاست جمهوری خاتمی را لجن مال کنید و حتی بر هاشمی رفسنجانی هم رحمی نداشته باشید و قبای ضد انقلاب را بر تن او هم بدوزید، دیگر پیروزی ضد انقلاب برایتان مبارک باشد. اما این را هم به خاطر داشته باشید که اگر وعده عمر بن سعد وقاص در حکومت ری برایش مبارک بود و ابن زیاد و شمر بن ذی الجوشن سرنوشت شورانگیزی در تاریخ پیدا کردند، وارثان امروزین آنان هم یا به حکومتی مبارک می رسند و به خیال و وهم کودکانه خود، جهان را اداره می کنند یا در زندگی شگفت انگیزشان، هم آغوشی های دلبرانه را تجربه خواهند کرد و در هندوستان و نپال و تبت به دنبال گردشگری های عارفانه خواهند پرداخت و سرنوشت آینده را پرس و جو خواهند نمود. این را البته از یاد نباید برد که ضد انقلاب، برای پیروزی به حداقلی از هوش هم احتیاج دارد. هوشی که بر اساس آن مقلد صرف نباشد. برای علم شدن جلوی جریان سبز، تنها اطلاعیه سبزپوشان ندهد و خیابان را خالی ببیند. برای طرح مدعای شکایت از حداقلی عقلانیت برخوردار گردد و در نهایت تن به بازی رسانه ای ارباب دروغ و رسانه های "ک ف ا ر" نپردازد. از آن رو که اینگونه نیست و و عده خداوند بر پایدار نبودن ظلم، وعده ای برگشت ناپذیر است بهتر است این دوستان فکری برای روز حساب خود هم بکنند. روزی که البته دیر نیست و حسابرسی درخوری انتظارشان را خواهد کشید.
آرش غفوری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر