. ادامه راه سبز«ارس»: جنبش های اجتماعی در جوامع توسعه یافته و دموکراتیک در نظر دولتمردان به مثابه سوپاپ اطمینان و نسیمی است که از توفان ها و انفجارهای مخرب اجتماعی جلوگیری می کند لذا نظام های سیاسی در برابر با جنبش های ریز و درشت اجتماعی روشمند و عقلانی برخورد کرده و سعی دارند تا با کنش و واکنش ها ی ا منظم افکار عمومی را متقاعد و مشکلات را حل کنند.
جامعه شناسان تعربف مختلفی از جنبش اجتماعی بدست می دهند یکی از این تعاریف عبارت است از " تلاش جمعی برای تغییر و استقرار نظمی نو در زندگی فردی و اجتماعی ". حذف و زدودن نظم موجود و تلاش به منظور ایجاد نظمی جدید که خالی ار تنش و نا آرامی نیست ؛ جنبش های اجتماعی اصولا ناشی از شکاف های اقتصادی ( طبقاتی ) ؛ سیاسی و قومی - ایدئولوژی است و از این میان شکاف های نوع سوم معمولا به رویدادهای خونبار منتهی می شود .
براساس این تعریف اگر کتاب تاریخ یکصد ساله جنبش های سیاسی ؛ اجتماعی ایران را ورق بزنیم می توان دریافت که این جنبش ها با تمام تفاوت های مبنایی و صوری در یک نکته یعنی قهرآمیز و خشونت بار بودن مشترک بودند که بخشی از این مساله معلول ضرورت های تاریخی و ناگزیری ناشی ازعمق نارضایتی و خشم توده ها از ظلم و ستمی بوده است که رژیم های حاکم بر مردم روا می داشتند.
ما پس از پیروزی انقلاب در 30 سال اخیر جدای از جنبش های محلی و منطقه ای سه جنبش فراگیر و سراسری را تجربه کردیم یک جنبش در اوایل پیروزی انقلاب بوده است که در دهه 60 بطور مشخص از سوی مجاهدین حلق کلید خورد که بسرعت به جنگ مسلحانه و رویارویی خونین منتهی شد.
- جنبش دوم در دوم خرداد 76 رقم خورد که آن را جنبش اصلاحات نام کذاری کرده اند و بسیاری از کارشناسان از آن به عنوان سرفصل نوین در تاریخ حرکت ها و جنبش های ایران نام می برند و در اثبات این ادعا می گویند این برای اولین بار بوده است که ملت ایران در یک خیزش درونی بدون خونریزی و توسل به خشونت و در واقع بصورت مدنی و دموکراتیک در پای صندوق رای برای تغییر وضع موجود برخلاف نظر مراکز رسمی قدرت و سران نظام و حاکمیت به کاندیدای مورد نظر خود رای دادند.
مردم ایران در این حرکت تاریخی برغم این که احزاب و گروه های رقیب اصلاح طلبان سعی در ایجاد تنش و درگیری در جامعه داشته ؛ اما ملت بی آن که ضرورتی برای متوسل شدن به خشونت ببیند براورده شدن مطالبات خود را در پای صندوق رای دیده و برخلاف جنبش های پیشین در واقع روش غیر متعارفی را برگزید.
جناح رقیب که مراکز قدرت از جمله مراکز نظامی و امنیتی را در اختیار داشته به گفته رییس دولت اصلاحات هر 9 روز یک بحران افرید تا با چنگ و دندان پروسه گذار و تغییر را در جامعه متوقف کند و در این راه از هیچ کوششی فروگذار نبوده و از هر ابزار و روش غیر اخلاقی برای حذف جناح پیروز استفاده کرده است.
اصلاح طلبان با پیروزی در انتخابات هفتمین دوره ریاست جمهوری در سال 1376 و انتخاب محمد خاتمی به عنوان رییس قوه مجریه با بیش از ۲۰میلیون رأی توانستند قدرت اجرایی کشور را بدست بگیرند و پس از آن، اکثریت کرسی نمایندگی مجلس ششم و نخستین دوره شورای شهر را از آن خود کردند و جریان اصلاح طلب هشت سال یعنی تا انتخابات سال 84 کنترل دولت را در اختیار داشت وانتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری خروج کامل اصلاحطلبان از قدرت را در پی داشت و موجب روی کار آمدن دولت نومحافظه کار احمدی نژاد به عنوان نماینده اصولگرایان شد.
جنبش سوم که مرزهای جهان را در نوردیده ؛ جنبش سبز است که با برگزاری انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری شکل گرفت . این جنبش به تعبیری سر امد جنبش های اجتماعی ایران است زیرا مردم برغم خشم و عمق نفرتی که نسبت به انتخابات و دولت دهم داشتند و برغم سرکوب شدید ملت از سوی نیروهای نظامی و امنیتی (رسمی و لباس شخصی ) وابسته و طرفدار دولت اصول گرا ؛ کوشندگان و شرکت کنندگان اعراضات خیابانی به یک درک جدید تاریخی رسیدند که تا کنون سابقه نداشته است.
جنبش سبز که علاوه دربرگیری طیف وسیعی از طبقات و اقشار مختلف جامعه بطور مشخص تر و خاص طبقه متوسط مدرن شهری را نمایندگی می کند در یک زمان کوتاه به دلیل مشارکت گسترده جوانان و تحصیل کردگان با همراهی رهبران چنبش شعار پرهیز از خشونت را برگزیدند و این امر نیروهای طرفدار دولت و وابسته به جناح رقیب را تا سرحد جنون خشمگین کرده و موجب شده با اتخاذ روش های امنیتی و سرکوب به مقابله با این شعله برافروخته بپردازند و این امر بزرگترین اشتباه استراتژیک دولت در برخورد با جنبش بوده است بطوری که این سرکوب ها حتی از سوی بخش وسیعی از نیروهای اصول گرا نیز مورد انتقاد قرار گرفت و عقلای این طیف نیز تلاش کردند تا با موضع گیری علیه این برخوردها ؛ از این حوادث اعلام برائت کنند.
نسیم جنبش ارام سبز برای تغییرو اصلاح وضع موجود می توانست موجب مشروعیت و به تبع آن افزایش کارآمدی نظام جمهوری اسلامی شود اما درک نادرست نیروهای طرفدار دولت دهم ؛ شیفتگی نوکیسه های تازه به دوران رسیده به قدرت ؛ توهم تئوری توطئه و مهم تر از همه ایدئولوژی زدگی شدید نئومحافظه کاران موجب شد تا این نسیم در مسیری قرار گیرد که به باور برخی از کارشناسان احتمال تبدیل به توفان انقلاب برای این جنبش متصورشود.
نیروی حاکم در صورت عدم درک صحیح نیروی حاکم و دخالت نیروهای نظامی و سیطره تفکر و روش آنان در امور سیاسی می تواند جنبش را بسرعت به طرف انقلاب سوق دهد که بروز و ظهور آن بی تردید بساط انان را برخواهد چید.
در انقلاب ؛ دیگر نمی توان رویددادها و حوادث را پیش بینی کرد و انتظار داشت مردم رفتاری عاقلانه و به دور از خشونت داشته باشند توفان انقلاب همه چیز را با خود خواهد برد که به قول شاملو " توفان کودکان نا همگون می زاید "
س. مبنا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر