«خوارج جديد» بسيار ناصادقاند و در نتيجه ترسو!
. «فتنهها چون روي آورد، باطل را به صورت حق آرايد، و چون پشت کند، حقيقت چنانکه هست آشکار شود. فتنهها چون روي آرد نشناسندش، و چون بازگردد شناسندش. چون گردبادها گراناند؛ به شهري رسند و شهري را واگذارند... آن که فتنه را نيک بيند و بشناسد آزار آن بدو رسد، و آن که آن را نبيند از بلاي آن رهد.» (نهجالبلاغه، خطبه 93)
«آغاز پديد آمدن فتنهها پيروي از هواهاست و بدعتِ خلاف کتاب خدا در احکام... پس اگر باطل با حق در نياميزد، براي جوينده حقيقت ناشناخته نماند... ليکن اندکي از اين و آن گيرند تا به هم در آميزد و شيطان فرصت يابد و حيلت انگيزد تا بر اولياء خود چيره شود...» (نهجالبلاغه، خطبه 50)
گروهي طلبکار و پرهياهو، و به شدت وقيح، معلوم نيست با اتکاء بر کدام پيشينه انقلابي و کارنامه سياسي و اندوخته فکري و دانش و تجربه اجتماعي و با برخورداري از کدامين بهره از اخلاق ديني يا عرفي، خود را عين انقلاب و نظام و حتي اسلام ميخوانند. آنان خواستار آناند که فرزندان و دلسوزان انقلاب و شيفتگان به ميراث امام (ره)، و کساني که سالهاي طولاني در سنگرهاي گوناگون خدمتگزار و پاسدار صديق نظام جمهوري اسلامي ايران بودهاند، چون آنان بينديشند و اگر جز اين بود «پالانشان کج است.» بخشي از اين کژانديشان جوانانياند که نه تاريخ سي واندساله انقلاب را درک کردهاند و نه آن را از طريق کتب و مطبوعات يا حتي روايات مادران و پدرانشان شناختهاند. بخشي، کمتر، سوداي جاه دارند و ميخواهند از «آب گلآلود ماهي بگيرند» و «يک شبه ره صد ساله بپيمايند»، و بخشي، بيشتر، متعبدان سادهانديشياند که در حوزه انديشه و سياست «تقليد» را جايگزين «تعقل» کرده و گمان ميبرند در صراط مستقيمي گام نهادهاند که مرضي خداوند است. ولي کارگردانان اصلي سوداگران سياسياند که ميدانند چه ميکنند؛ ميدانند چگونه از انقلاب انتقام بگيرند و چگونه دستاوردهاي بزرگ انقلاب و امام راحل را ابتدا زشت و بدنام و سپس مدفون کنند.
قرينهسازيهاي رايج شده در ماههاي اخير و مشابه نماياندن وقايع جاري با حوادث صدر اسلام را درک نميکنم و نميدانم با چه معياري اين شبيهسازيها انجام ميشود. هر کس ميتواند چهره سياسي محبوب يا مبغوض خود را به شخصيتي مثبت يا منفي در صدر اسلام تشبيه کند. اين روش از نظر علمي درست نيست و در تحليل سياسي اعتبار و کارايي ندارد. ولي اگر قرار بر شبيهسازي باشد، من عملکرد اين کسان را به خوارج شبيه ميبينم با اين تفاوت که خوارج در عمل صادق بودند و در نتيجه جسور؛ و اين «خوارج جديد» بسيار ناصادقاند و در نتيجه ترسو. آن «خارجي» که از فرط عبادت پيشانياش پينه بسته و از فرط روزهداري ناشي از زهد ابلهانه پوست شکمش پلاسيده بود کجا و اين «نو خارجيان»، که از طريق مناصب و پيوندهاي حکومتي ثروتهاي عظيم انباشتهاند و کوس رسواييشان در زمينه مفاسد مالي گوش فلک را پر کرده، کجا؟
عبدالله شهبازي
پيوندهاي مرتبط با اين مطلب:
» شرح حال عبدالله شهبازي مورخ و نويسنده ايراني در ويكي پديا (توصيه ميشود حتما مطالعه نماييد بخصوص بخش زمين خواري را)
» شرح حال عبدالله شهبازي مورخ و نويسنده ايراني در ويكي پديا (توصيه ميشود حتما مطالعه نماييد بخصوص بخش زمين خواري را)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر