از کجا شروع کردیم و به کجا رسیدیم
. با انقلاب 57 شروع شد، تا حکومتی دینی، با نام انسان دوستی و حفظ حقوق بشر و به حکم آزادی و آزاد اندیشی در بین مردمی که همیشه زیر بار ظلم و ستم و حکومت های استبدادی بودند نوید زندگی دوباره بدهد؛ شروع شد انقلابی که با نام جمهوری _ استقلال _ آزادی رای آورده بود و به ثبت جهانیان رسیده بود.
اینها بود چکیده ای از آرمان هایی که امام خمینی در حکومت اسلامی نویدش را میداد: " در اسلام آزادی مطلق است". "در اسلام دموکراسی مندرج است و مردم آزادند در اسلام،هم در بيان عقايد و هم در اعمال". "در يک رژيم اسلامی، آزاديها صريح و کامل خواهد بود". "در جمهوری اسلامی،هر فردی از حق آزادی عقيده و بيان برخوردار خواهد بود".
این انقلاب در آستانه ده سالگیش بود که واقعه خونین و بی بازگشت و فراموش نشدنی" تابستان 67" اتفاق افتاد و جوانان بیشماری به حکم غیر دینی بودن، عضو گروه و حزب بودن و دیگر انگ های غیر اسلامی فارغ از چشم پدر و مادر در گودالهای خاوران زنده به گور شدند و مادرانشان هنوز که هنوز هست هر سال به یادشان و به شوق آمدنشان روزها را میشمارند.
این نتیجه اولیه ده سال انقلاب و نتیجه براندازی حکومت استبدادی بود ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ در ده ساله دوم انقلاب هم، پایان این دهه را به حکم این گفته های امام :{ "در جمهوری اسلامی، زمامداران... دقيقاً بايد به آراء عمومی در همه جا احترام بگذارند... مطبوعات در نشر همه ی حقايق و واقعيات آزادند. هر گونه اجتماعات و احزاب از طرف مردم در صورتی که مصالح مردم را به خطر نيندازد،آزادند".}{ "ما می خواهيم مطابق اعلاميه ی حقوق بشر عمل کنيم،ما می خواهيم آزاد باشيم، ما در مملکتمان استقلال می خواهيم، آزادی می خواهيم". "اسلام... می تواند تضمين همه ی انحاء دموکراسی را بکند"}و... با حادثه های کوی دانشگاه، قتلهای زنجیره ای روشنفکران و نویسندگان، توقیف روزنامه ها و مطبوعات به جرم جامعه مدنی و از دموکراسی سخن گفتن ودر کل اندیشه اصلاحات در سر پروراندن جشن گرفتیم و حاجی فیروز برایمان ترور حجاریان ، فراری دادن روشنفکرانمان ، خالی کردن دانشگاه از تفکر و اندیشه را هدیه آورد.
در پایان دهه سوم انقلاب نیز با برگزاری انتخابات آزاد(22 خرداد 88) و رعایت اصول کاملا دموکراسی منشانه تمام سخنان امام خمینی به واقعیت پیوست و ما نمودش را در جزء جزء احکام مدنی جاری کشور می بینیم. همانطوری که گفته بود :"در حقوق بشر، اين است که هر ملتی بايد خودش سرنوشت خودش را تعيين کند، يعنی الان خودمان بايد سرنوشت خودمان را تعيين کنيم. ما حق نداريم سرنوشت اعقابمان را تعيين کنيم، اعقاب ما بعداً می آيند؛ خودشان سرنوشتی دارند، به دست خودشان بايد باشد،نه به دست من و شما" و همچنین این گفته تاریخی که "هر فردی از افراد ملت حق دارد که مستقيماً در برابر سايرين،زمامدار مسلمين را استيضاح کند و او بايد جواب قانع کننده دهد در غير اين صورت اگر برخلاف وظايف اسلامی خود عمل کرده باشد،خود به خود از مقام زمامداری معزول است" .با انتخابات دوم خرداد ثابت شد که واقعا تعیین حق سرنوشت با خود مردم است ولاغیر!!!!
......
و حالا زمان برداشت رسیده و بزرگان و علمای کشورداری و میدان داران علم سیاست به بخش نتیجه گیری این پایان نامه رسیده اند، رهبر انقلاب بیان داشته اند که: "علوم انسانی کفر است و از پایه غلط و جوانان این مرزو بوم را بی دین میکند"؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
وزیر علوم دولت مردمی و محبوب فرموده اند :"اساتیدی که التزامی به قانون اساسی_مورد نظر ما_ ندارند از دانشگاه اخراج میشوند " !!!!!!!!!!!
وزیر ارشاد سابق با صراحت حکم می کند که "هر کس با رهبری مخالفت کند از اول رگه هایی از نفاق را داشته " و علاقه به رهبری می شود ملاک ایمان و جای تقوا را میگیرد .
در پایان به نتیجه می رسند که هاشمی و کروبی و موسوی هم درونشون همین نفاق و کینه بوده اما رو نکرده بودند و کم مانده بگویند خمینی هم بله؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ البته از این قوم بعید نیست که در پایان همین را بگویند ....(که برسر این نکته نیز سخن هاست)
البته میلیونها تومان که هرساله بودجه دانشگاه امام صادق می شود و حوزه علمیه قم و جامعه المصطفی و... می شود باید نتیجه آن بشود حذف فلسفه و جامعه شناسی و ... جایگزین آن بشود فقه اسلامی، فلسفه دینی و ....
مگر ما خودمان فیلسوف برجسته ای چون مهدوی کنی و مصباح یزدی نداریم که کانت و دکارت را بخوانیم و نتیجه آن بشود دانشجویانی، که بفهمند در نیا چه خبر است ؟و ملحد شوند؟؟؟؟؟
و صد البته که اگر علوم انسانی حذف شود فواید بسیار خواهد داشت مهمترینش این است که دیگر کسی نمی پرسد رای من کجاست ؟؟ چون همه میدانند کجا رفته، دوم آنکه دیگر دانشجویی غیر دینی و غرب زده نداریم که بخواهند در اندرزگاهایشان برایشان کلاسهای ارشادی بگذارند و آنها را به راه درست اسلامی هدایت کنند.
وفواید بسیار که با اندک تامل به ان خواهید رسید.
البته در دولت مردمی و بسیار محبوب ثابت شد و یقین ایجاد شد که علم هم جایگاهی ندارد و با عشق به بزرگان هم میشود حتی معاون اول شد وبا جعل سند و کپی مقالات پژوهشی چینی میتوان وزیر کشور و حتی وزیر بهداشت هم شد. پس بعضی علوم را حذف کردن ودر جای بهتری از آنها استفاده کردن میتواند به اقتصاد جامعه کمک شایانی کند . بطور مثال میتوان از هزینه دانشگاهها کم کرد و به قوی تر کردن نیروی نظامی پرداخت و لباس شخصی ها را سر و سامان داد تا در مواقع ضروری که لازم هست و عده ای اغتشاشگر و بی دین و دستمایه بیگانگان که نمیدانند و میخواهند در مسایل مملکت داری که هیچ به انها مربوط نیست دخالت کنند استفاده بهینه کرد...
و حالا در آستانه عید 89 و در سی و یکسالگی انقلاب ماحصل این جنبش مردمی و این نظام جمهوری خواه و آزادی طلب را بیشتر از پیش می بینیم و سر بر آستان آرمانهای انقلاب فرود می آوریم.
در آستانه عید میبینیم که جامعه ای که به مخالف استبداد و ظلم بودنش افتخار می کند مردمش به خاطر فقط یک سوال که" رای من کجا رفته"، باید هزارها زندانی سیاسی بدهند، بیش از 4000هزارآواره و پناهنده سیاسی داشته باشند، دو اعدام قطعی و یک اعدام به جرم سنگ پرتاب کردن بدهند و...
در حکومت مبتنی بر دموکراسی، مجلس شورای اسلامی که نماینده مستقل مردم هست، از رای اعتماد به وزیران دولت گرفته تا تصویب لایحه های ارائه شده به مجلس به جای در نظر گرفتن منافع مردم - که تنها قدرتشان در تصمیم گیریهای دولت مجلس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی نمود پیدا می کند- فقط با دریافت نامه ای از رهبر به تمام وزیران رای اعتماد میدهد، قانون حمایت از خانواده را تایید می کند،از استیضاح وزیر ارشاد خود داری می کند و لایحه ای که متضمن تورم 50 درصدی هست را با آغوش باز می پذیرد و این هست حکومت آزاد جمهوری اسلامی!!!!!!!!!!!!.
حکومتی که رهبرش میدان داری میکند و علمدار مخالفت با مردم هست و از در قدرت با مردمی که امام خمینی انها را ولی نعمت خود نامید سخن می گوید و در یک سخنرانی 2 ساعته نزديك به 100 بار از واژه "من" و "دشمن" استفاده می کند (كه در سالهاي قبل با واژه نجيبانه تري چون "خودي" و "غير خودي" بيان ميشد)، این است حکومت جمهوری اسلامي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
و براستی در نظامی که رییس جمهورش ازوزیران گرفته تا روسای دانشگاهها، سران نظامی و حتی کارخانجات ، همه را از حوزه علمیه ، سران سپاه و یا بر اساس پیوند های سببی و نسبی انتخاب می کند و به آنها تقدس و پیوند الهی می دهد ، و مخالفانش را خس و خاشاک خطاب می کند، میتوان بر سر اصول دموکراسی و برپایی یک نظام دموکراتیک به بحث نشست ؟ و هنوز هم میتوان آن را بعنوان یک حکومت مردمی و آزادی خواه قبول داشت ؟
و این است نتیجه انقلابی که میخواستند به "نام دین" آزاد اندیشی و آزادی را برای مردمی که از استبداد به تنگ آمده بودند به ارمغان بیاورند؟؟؟؟؟؟؟؟؟.
اینها بود چکیده ای از آرمان هایی که امام خمینی در حکومت اسلامی نویدش را میداد: " در اسلام آزادی مطلق است". "در اسلام دموکراسی مندرج است و مردم آزادند در اسلام،هم در بيان عقايد و هم در اعمال". "در يک رژيم اسلامی، آزاديها صريح و کامل خواهد بود". "در جمهوری اسلامی،هر فردی از حق آزادی عقيده و بيان برخوردار خواهد بود".
این انقلاب در آستانه ده سالگیش بود که واقعه خونین و بی بازگشت و فراموش نشدنی" تابستان 67" اتفاق افتاد و جوانان بیشماری به حکم غیر دینی بودن، عضو گروه و حزب بودن و دیگر انگ های غیر اسلامی فارغ از چشم پدر و مادر در گودالهای خاوران زنده به گور شدند و مادرانشان هنوز که هنوز هست هر سال به یادشان و به شوق آمدنشان روزها را میشمارند.
این نتیجه اولیه ده سال انقلاب و نتیجه براندازی حکومت استبدادی بود ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ در ده ساله دوم انقلاب هم، پایان این دهه را به حکم این گفته های امام :{ "در جمهوری اسلامی، زمامداران... دقيقاً بايد به آراء عمومی در همه جا احترام بگذارند... مطبوعات در نشر همه ی حقايق و واقعيات آزادند. هر گونه اجتماعات و احزاب از طرف مردم در صورتی که مصالح مردم را به خطر نيندازد،آزادند".}{ "ما می خواهيم مطابق اعلاميه ی حقوق بشر عمل کنيم،ما می خواهيم آزاد باشيم، ما در مملکتمان استقلال می خواهيم، آزادی می خواهيم". "اسلام... می تواند تضمين همه ی انحاء دموکراسی را بکند"}و... با حادثه های کوی دانشگاه، قتلهای زنجیره ای روشنفکران و نویسندگان، توقیف روزنامه ها و مطبوعات به جرم جامعه مدنی و از دموکراسی سخن گفتن ودر کل اندیشه اصلاحات در سر پروراندن جشن گرفتیم و حاجی فیروز برایمان ترور حجاریان ، فراری دادن روشنفکرانمان ، خالی کردن دانشگاه از تفکر و اندیشه را هدیه آورد.
در پایان دهه سوم انقلاب نیز با برگزاری انتخابات آزاد(22 خرداد 88) و رعایت اصول کاملا دموکراسی منشانه تمام سخنان امام خمینی به واقعیت پیوست و ما نمودش را در جزء جزء احکام مدنی جاری کشور می بینیم. همانطوری که گفته بود :"در حقوق بشر، اين است که هر ملتی بايد خودش سرنوشت خودش را تعيين کند، يعنی الان خودمان بايد سرنوشت خودمان را تعيين کنيم. ما حق نداريم سرنوشت اعقابمان را تعيين کنيم، اعقاب ما بعداً می آيند؛ خودشان سرنوشتی دارند، به دست خودشان بايد باشد،نه به دست من و شما" و همچنین این گفته تاریخی که "هر فردی از افراد ملت حق دارد که مستقيماً در برابر سايرين،زمامدار مسلمين را استيضاح کند و او بايد جواب قانع کننده دهد در غير اين صورت اگر برخلاف وظايف اسلامی خود عمل کرده باشد،خود به خود از مقام زمامداری معزول است" .با انتخابات دوم خرداد ثابت شد که واقعا تعیین حق سرنوشت با خود مردم است ولاغیر!!!!
......
و حالا زمان برداشت رسیده و بزرگان و علمای کشورداری و میدان داران علم سیاست به بخش نتیجه گیری این پایان نامه رسیده اند، رهبر انقلاب بیان داشته اند که: "علوم انسانی کفر است و از پایه غلط و جوانان این مرزو بوم را بی دین میکند"؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
وزیر علوم دولت مردمی و محبوب فرموده اند :"اساتیدی که التزامی به قانون اساسی_مورد نظر ما_ ندارند از دانشگاه اخراج میشوند " !!!!!!!!!!!
وزیر ارشاد سابق با صراحت حکم می کند که "هر کس با رهبری مخالفت کند از اول رگه هایی از نفاق را داشته " و علاقه به رهبری می شود ملاک ایمان و جای تقوا را میگیرد .
در پایان به نتیجه می رسند که هاشمی و کروبی و موسوی هم درونشون همین نفاق و کینه بوده اما رو نکرده بودند و کم مانده بگویند خمینی هم بله؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ البته از این قوم بعید نیست که در پایان همین را بگویند ....(که برسر این نکته نیز سخن هاست)
البته میلیونها تومان که هرساله بودجه دانشگاه امام صادق می شود و حوزه علمیه قم و جامعه المصطفی و... می شود باید نتیجه آن بشود حذف فلسفه و جامعه شناسی و ... جایگزین آن بشود فقه اسلامی، فلسفه دینی و ....
مگر ما خودمان فیلسوف برجسته ای چون مهدوی کنی و مصباح یزدی نداریم که کانت و دکارت را بخوانیم و نتیجه آن بشود دانشجویانی، که بفهمند در نیا چه خبر است ؟و ملحد شوند؟؟؟؟؟
و صد البته که اگر علوم انسانی حذف شود فواید بسیار خواهد داشت مهمترینش این است که دیگر کسی نمی پرسد رای من کجاست ؟؟ چون همه میدانند کجا رفته، دوم آنکه دیگر دانشجویی غیر دینی و غرب زده نداریم که بخواهند در اندرزگاهایشان برایشان کلاسهای ارشادی بگذارند و آنها را به راه درست اسلامی هدایت کنند.
وفواید بسیار که با اندک تامل به ان خواهید رسید.
البته در دولت مردمی و بسیار محبوب ثابت شد و یقین ایجاد شد که علم هم جایگاهی ندارد و با عشق به بزرگان هم میشود حتی معاون اول شد وبا جعل سند و کپی مقالات پژوهشی چینی میتوان وزیر کشور و حتی وزیر بهداشت هم شد. پس بعضی علوم را حذف کردن ودر جای بهتری از آنها استفاده کردن میتواند به اقتصاد جامعه کمک شایانی کند . بطور مثال میتوان از هزینه دانشگاهها کم کرد و به قوی تر کردن نیروی نظامی پرداخت و لباس شخصی ها را سر و سامان داد تا در مواقع ضروری که لازم هست و عده ای اغتشاشگر و بی دین و دستمایه بیگانگان که نمیدانند و میخواهند در مسایل مملکت داری که هیچ به انها مربوط نیست دخالت کنند استفاده بهینه کرد...
و حالا در آستانه عید 89 و در سی و یکسالگی انقلاب ماحصل این جنبش مردمی و این نظام جمهوری خواه و آزادی طلب را بیشتر از پیش می بینیم و سر بر آستان آرمانهای انقلاب فرود می آوریم.
در آستانه عید میبینیم که جامعه ای که به مخالف استبداد و ظلم بودنش افتخار می کند مردمش به خاطر فقط یک سوال که" رای من کجا رفته"، باید هزارها زندانی سیاسی بدهند، بیش از 4000هزارآواره و پناهنده سیاسی داشته باشند، دو اعدام قطعی و یک اعدام به جرم سنگ پرتاب کردن بدهند و...
در حکومت مبتنی بر دموکراسی، مجلس شورای اسلامی که نماینده مستقل مردم هست، از رای اعتماد به وزیران دولت گرفته تا تصویب لایحه های ارائه شده به مجلس به جای در نظر گرفتن منافع مردم - که تنها قدرتشان در تصمیم گیریهای دولت مجلس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی نمود پیدا می کند- فقط با دریافت نامه ای از رهبر به تمام وزیران رای اعتماد میدهد، قانون حمایت از خانواده را تایید می کند،از استیضاح وزیر ارشاد خود داری می کند و لایحه ای که متضمن تورم 50 درصدی هست را با آغوش باز می پذیرد و این هست حکومت آزاد جمهوری اسلامی!!!!!!!!!!!!.
حکومتی که رهبرش میدان داری میکند و علمدار مخالفت با مردم هست و از در قدرت با مردمی که امام خمینی انها را ولی نعمت خود نامید سخن می گوید و در یک سخنرانی 2 ساعته نزديك به 100 بار از واژه "من" و "دشمن" استفاده می کند (كه در سالهاي قبل با واژه نجيبانه تري چون "خودي" و "غير خودي" بيان ميشد)، این است حکومت جمهوری اسلامي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
و براستی در نظامی که رییس جمهورش ازوزیران گرفته تا روسای دانشگاهها، سران نظامی و حتی کارخانجات ، همه را از حوزه علمیه ، سران سپاه و یا بر اساس پیوند های سببی و نسبی انتخاب می کند و به آنها تقدس و پیوند الهی می دهد ، و مخالفانش را خس و خاشاک خطاب می کند، میتوان بر سر اصول دموکراسی و برپایی یک نظام دموکراتیک به بحث نشست ؟ و هنوز هم میتوان آن را بعنوان یک حکومت مردمی و آزادی خواه قبول داشت ؟
و این است نتیجه انقلابی که میخواستند به "نام دین" آزاد اندیشی و آزادی را برای مردمی که از استبداد به تنگ آمده بودند به ارمغان بیاورند؟؟؟؟؟؟؟؟؟.
ز. كمالي
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر