مصاحبه مجيد انصاري با روزنامه بهار:
منافقین شهید بهشتی و آقای هاشمی را بیش از همه تخریب میکردند
(آخرین سوال این طور گفت و گو ها را اول می پرسم.) توصیه شما در حال حاضر چیست؟
بروز معضلات و ناهنجاری های اجتماعی و سیاسی شبیه یک بیماری است و بدون دلیل اتفاق رخ نمی دهد. همچنین درمان و برطرف کردن بیماری نیز بدون شناسایی منشاء پیدایش بیماری و متوقف کردن آن امکان پذیر نیست. درباره ناهنجاری های سیاسی و اجتماعی نیز این چنین است. اگر یک علت یابی درست از بحران ها و تلخکامی هایی که بعد از انتخابات تا امروز به وجود آمده است، نداشته باشیم، مثل تجویز دارو برای بیمار قبل از شناسایی بیماری و منشاء آن است.
متاسفانه مشکلات و درد های اجتماعی گاهی با نسخه های مسکن و مخدر مقطعی درمان نمی شود و این خطرناک است. بررسی و تحلیل اعتراض ها در کشورهای مختلف و در تاریخ ایران نشان می دهد که در گام اول اگر با تدبیر و عقل برخورد می شد، چه بسا با پیامد های زیانبار بعدی گرفتار نمی شدند.
یعنی به نظر شما باید اول موضوعات اخیر را ریشه یابی و تحلیل کرد؟
با این مقدمه قصد دارم عرض کنم آنچه در کشور اتفاق افتاد یک پدیده شومی بود و ریشه هایی داشت که قدرت طلبی،خود حق پنداری یک گروه خاص، عدول از معیارهای قانونی و ارزشی در برخی دستگاه ها، نادیده گرفتن وصیتنامه حضرت امام و... از این جمله اند.
این عوامل اخلاقی و اجتماعی و سیاسی اگر کاملاً رصد شود و برای برطرف شدن آن برخورد مناسب صورت بگیرد می توان امیدوار بود که فضای عقلانی حاکم شود و سال 89 می تواند به سال برادری و اخوت مبدل شود.
در چنین فضای سالمی می توان به عوامل دیگر موضوع پرداخت و آنها را حل کرد. به طور مثال یکی از عوامل پیدایش ناهنجاری ها نظام ناقص انتخاباتی کشور است. اما اصلاح این نظام انتخاباتی نیازمند یک تفاهم ملی و درک متقابل از مشکلات است.
دلیل اصلی بروز جریان های اخیر را در چه موضوعی می بینید؟
به نظر من در بروز آنچه بعد از انتخابات اتفاق افتاد، مجموع عوامل دست به دست هم دادند و به صورت مجموعه ای از انتقاد های انباشته خودش را نشان داد. در طول چهار سال دولت نهم بی تدبیری های بسیاری صورت گرفته بود. حذف گسترده نخبگان، نگاه بدبینانه به جامعه دانشگاهی و کینه ورزی هایی که صورت گرفت از این دست بود. حدود پنج سال از انتخابات دوره قبل ریاست جمهوری گذشته است اما به وظیفه قانونی که شرکت در مجلس تشخیص مصلحت نظام است، عمل نمی شود.
احترام به حکم رهبری و تامین حقوق مردم ایجاب می کند که ایشان در جلسات مجمع حضور داشته باشند، چون مصوبات مجمع تاثیر مستقیم در سرنوشت مردم دارد و تنها جریان کارشناسی که می تواند کمک کند به مصوبات بهتر، حضور وزرا و رئیس جمهوری است. رفع این مشکل و علاج آن آسیب شناسی عالمانه، کارشناسانه و فارغ از هرگونه تعصب برای درمان این موضوعات است.
در این بین نقش آقای هاشمی چگونه است؟
به نظر من با آقای هاشمی از سه ناحیه خصومت ورزی می شود؛ یکی جریان ضدانقلاب است که از همان اول چنین رفتاری داشتند مثل جریان فرقان که نام آقای هاشمی در لیست آنها بود و تا ترور ایشان هم پیش رفت. علت هم این است که آقای هاشمی به عنوان استوانه توانا در کنار انقلاب و نظام بوده است. تاریخ انقلاب روزی بدون آقای هاشمی نیست.
چرا این روزها تاکید بر وضع مالی آقای هاشمی بیش از گذشته صورت می گیرد؟
وضع زندگی آقای هاشمی از اول و پیش از انقلاب خوب بود. اما ایشان پشت پا زد به زندگی خوبی که داشت، مبارزه کرد و به زندان رفت تا اعدام هم پیش رفت. به عنوان فرد مطلع عرض می کنم آقای هاشمی بسیاری از ثروتی که پیش از انقلاب داشت در راه انقلاب خرج کرد. همه مردم قم می دانند که زمین های سالاریه که منطقه خوبی در قم است متعلق به آقای هاشمی بود و فعالیت های اقتصادی داشتند که متکی به خودشان باشند در جریان انقلاب. اما تا آنجایی که من می دانم همه آن زمین ها را بدون دریافت یک ریال قطعه بندی کردند و به طلبه ها واگذار کردند.
شما اگر نشریه های منافقین را که قبل از فرار از ایران داشتند ببینید، دو نفر بیش از بقیه تخریب می شدند؛ شهید بهشتی بود و آقای هاشمی. این جریان امروز هم احساس می کند که آقای هاشمی و همچنین مقام معظم رهبری از معدود حلقه یاران امام هستند که زنده مانده اند. گروه دومی که با آقای هاشمی دشمنی می کنند، جریانی است که از سر تنگ نظری و خودخواهی این کار را انجام می دهند. این آقایان با تخریب آقای هاشمی نردبان رای برای خود ساختند و هاشمی در آن ماجرا مظلوم واقع شد.
با وجود اینکه آقای هاشمی در این انتخابات نبود، همان جریان در این انتخابات نیز با سوءاستفاده از فضای روانشناسی تبلیغاتی توپ تبلیغات را در زمین آقای هاشمی انداختند. شما باید سایت ها و روزنامه های حامی این جریان را ببینید که پا را از گلیم اخلاق و قانون فراتر نهاده اند و از مصونیت های آهنینی هم برخوردار هستند.
یکی هم با کمال تاسف جریان ساده باور سطحی و افراطی. افرادی که از طریق بولتن سازی ها، دروغ پردازی هایی می کنند. آنها منافع شخصی هم ندارند. از این زاویه آقای هاشمی مثل شهیدبهشتی مظلوم است. اگر صفحاتی از روزنامه های گروه های ضدانقلاب گذشته را در کنار برخی از صفحه های رسانه های این جریان قرار بدهیم، کاملاً مثل هم هستند. زمانی مظلومیت شهیدبهشتی معلوم شد که توسط همان جریان افراطی شهید شد.
جریان آقای هاشمی هم این روزها چنین است که برخی قربه الی الله به آقای هاشمی فحش می دهند.
بحث شخص آقای هاشمی نیست. این تبلیغات منفی علیه بیت امام (ره) هم در حال انجام است و علیه دیگر یاران امام (ره) هم انجام می شود. هر کس به امام (ره) و انقلاب نزدیک تر بوده، بیشتر مورد اتهام است. تنها یک نفر استثنا دارد که مقام معظم رهبری است که آن را هم دروغ می گویند. وگرنه کسانی که به دستورات قرآن و امام (ره) پایبند نیستند، چگونه می توان پذیرفت که مقام معظم رهبری را قبول داشته باشند.
آیا فکر نمی کنید روند تخریب آقای هاشمی از اصلاحات آغاز شد؟ به عنوان مثال کتاب هایی که درباره آقای هاشمی نوشته شد.
در دوران اصلاحات هم عده ای بودند که مثل الان که به عنوان هواداری از جنبشی خاص یا هوادار اصولگرایی تیشه به ریشه می زنند این کار را کردند و ضربه های سنگینی هم به اصلاحات زدند. آنها هیچ نسبتی هم با اصلاحات ندارند. کسی مثل گنجی در دوره اصلاحات آیا مسوولیتی داشت. گنجی کجای اصلاحات بوده؟
تخریب ها مخصوصاً در ابتدای دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی علیه آقای هاشمی وجود داشت و برخی روزنامه های اصلاح طلب آن زمان انتقاد های تندی از ایشان می کردند.
برخی جریان های تندرو و افراطی در زمان اصلاحات تندروی هایی درباره آقای هاشمی انجام دادند که ما در همان زمان برخورد کردیم. این موضوع را نباید به پای جریان اصلاحات گذاشت. اینکه گفته می شود تخریب هاشمی از دوره اصلاحات شروع شد به لحاظ تاریخی درست نیست.
آیا آقای هاشمی مشکلی با اصلاح طلبان یا جریان چپ نداشت؟
آقای هاشمی در دولت اول البته اشتباهاتی داشت. به دلیل برخی کج خلقی های افراد جریان چپ آن زمان، آقای هاشمی به کل جریان بی مهری کرد. به نظرم آقای هاشمی آن زمان افراط کردند و موجب شدند مجلس چهارم شکل گیرد که به حذف کامل جریان چپ آن روز انجامید. اما مجلس چهارم از اواسط کار انتقاد های تندی را نسبت به آقای هاشمی آغاز کردند. اینها جریانی بودند که در نماز جمعه انتقاد از آقای هاشمی را تیر زدن به خیمه امام حسین (ع) می دانستند. همین ها در اواسط حرکت قطار سازندگی آقای هاشمی ترمزدستی این قطار را به نام عدالت و مبارزه با تجمل گرایی کشیدند.
در اصلاحات هم متاسفانه جریان هایی مخصوصاً در انتخابات مجلس ششم انتقاد های تندی را انجام دادند که مورد تایید ما نبود. اما موضوع ثروت و قدرت و بچه های آقای هاشمی را جریان راست به وجود آورد.
. ادامه راه سبز«ارس»: حجت الاسلام مجید انصاری از جمله رسانه ای ترین چهره های مجمع تشخیص مصلحت نظام است. او اگرچه پیش از انتخابات با رسانه های طیف های مختلف سیاسی گفت و گو می کرد اما حوادث بعد از انتخابات دلیلی شد تا مسوول دفترش به درخواست خبرنگاران برای مصاحبه جواب منفی دهد. انصاری اما این روزها بار دیگر به چهره رسانه پرکاری مبدل شده که از بیان نظرات و انتقادهای بعضاً تند هراسی ندارد.
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام به چرایی تخریب گسترده آیت الله هاشمی رفسنجانی اشاره ای کرد و ضمن انتقاد از برخی تندروی های اصلاح طلبان، آسیب شناسی انتخابات و دولت را بهترین راه برون رفت از فضای حاکم کشور می داند. انصاری از سال 80 تاکنون عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است.
(آخرین سوال این طور گفت و گو ها را اول می پرسم.) توصیه شما در حال حاضر چیست؟
بروز معضلات و ناهنجاری های اجتماعی و سیاسی شبیه یک بیماری است و بدون دلیل اتفاق رخ نمی دهد. همچنین درمان و برطرف کردن بیماری نیز بدون شناسایی منشاء پیدایش بیماری و متوقف کردن آن امکان پذیر نیست. درباره ناهنجاری های سیاسی و اجتماعی نیز این چنین است. اگر یک علت یابی درست از بحران ها و تلخکامی هایی که بعد از انتخابات تا امروز به وجود آمده است، نداشته باشیم، مثل تجویز دارو برای بیمار قبل از شناسایی بیماری و منشاء آن است.
متاسفانه مشکلات و درد های اجتماعی گاهی با نسخه های مسکن و مخدر مقطعی درمان نمی شود و این خطرناک است. بررسی و تحلیل اعتراض ها در کشورهای مختلف و در تاریخ ایران نشان می دهد که در گام اول اگر با تدبیر و عقل برخورد می شد، چه بسا با پیامد های زیانبار بعدی گرفتار نمی شدند.
یعنی به نظر شما باید اول موضوعات اخیر را ریشه یابی و تحلیل کرد؟
با این مقدمه قصد دارم عرض کنم آنچه در کشور اتفاق افتاد یک پدیده شومی بود و ریشه هایی داشت که قدرت طلبی،خود حق پنداری یک گروه خاص، عدول از معیارهای قانونی و ارزشی در برخی دستگاه ها، نادیده گرفتن وصیتنامه حضرت امام و... از این جمله اند.
این عوامل اخلاقی و اجتماعی و سیاسی اگر کاملاً رصد شود و برای برطرف شدن آن برخورد مناسب صورت بگیرد می توان امیدوار بود که فضای عقلانی حاکم شود و سال 89 می تواند به سال برادری و اخوت مبدل شود.
در چنین فضای سالمی می توان به عوامل دیگر موضوع پرداخت و آنها را حل کرد. به طور مثال یکی از عوامل پیدایش ناهنجاری ها نظام ناقص انتخاباتی کشور است. اما اصلاح این نظام انتخاباتی نیازمند یک تفاهم ملی و درک متقابل از مشکلات است.
دلیل اصلی بروز جریان های اخیر را در چه موضوعی می بینید؟
به نظر من در بروز آنچه بعد از انتخابات اتفاق افتاد، مجموع عوامل دست به دست هم دادند و به صورت مجموعه ای از انتقاد های انباشته خودش را نشان داد. در طول چهار سال دولت نهم بی تدبیری های بسیاری صورت گرفته بود. حذف گسترده نخبگان، نگاه بدبینانه به جامعه دانشگاهی و کینه ورزی هایی که صورت گرفت از این دست بود. حدود پنج سال از انتخابات دوره قبل ریاست جمهوری گذشته است اما به وظیفه قانونی که شرکت در مجلس تشخیص مصلحت نظام است، عمل نمی شود.
احترام به حکم رهبری و تامین حقوق مردم ایجاب می کند که ایشان در جلسات مجمع حضور داشته باشند، چون مصوبات مجمع تاثیر مستقیم در سرنوشت مردم دارد و تنها جریان کارشناسی که می تواند کمک کند به مصوبات بهتر، حضور وزرا و رئیس جمهوری است. رفع این مشکل و علاج آن آسیب شناسی عالمانه، کارشناسانه و فارغ از هرگونه تعصب برای درمان این موضوعات است.
در این بین نقش آقای هاشمی چگونه است؟
به نظر من با آقای هاشمی از سه ناحیه خصومت ورزی می شود؛ یکی جریان ضدانقلاب است که از همان اول چنین رفتاری داشتند مثل جریان فرقان که نام آقای هاشمی در لیست آنها بود و تا ترور ایشان هم پیش رفت. علت هم این است که آقای هاشمی به عنوان استوانه توانا در کنار انقلاب و نظام بوده است. تاریخ انقلاب روزی بدون آقای هاشمی نیست.
چرا این روزها تاکید بر وضع مالی آقای هاشمی بیش از گذشته صورت می گیرد؟
وضع زندگی آقای هاشمی از اول و پیش از انقلاب خوب بود. اما ایشان پشت پا زد به زندگی خوبی که داشت، مبارزه کرد و به زندان رفت تا اعدام هم پیش رفت. به عنوان فرد مطلع عرض می کنم آقای هاشمی بسیاری از ثروتی که پیش از انقلاب داشت در راه انقلاب خرج کرد. همه مردم قم می دانند که زمین های سالاریه که منطقه خوبی در قم است متعلق به آقای هاشمی بود و فعالیت های اقتصادی داشتند که متکی به خودشان باشند در جریان انقلاب. اما تا آنجایی که من می دانم همه آن زمین ها را بدون دریافت یک ریال قطعه بندی کردند و به طلبه ها واگذار کردند.
شما اگر نشریه های منافقین را که قبل از فرار از ایران داشتند ببینید، دو نفر بیش از بقیه تخریب می شدند؛ شهید بهشتی بود و آقای هاشمی. این جریان امروز هم احساس می کند که آقای هاشمی و همچنین مقام معظم رهبری از معدود حلقه یاران امام هستند که زنده مانده اند. گروه دومی که با آقای هاشمی دشمنی می کنند، جریانی است که از سر تنگ نظری و خودخواهی این کار را انجام می دهند. این آقایان با تخریب آقای هاشمی نردبان رای برای خود ساختند و هاشمی در آن ماجرا مظلوم واقع شد.
با وجود اینکه آقای هاشمی در این انتخابات نبود، همان جریان در این انتخابات نیز با سوءاستفاده از فضای روانشناسی تبلیغاتی توپ تبلیغات را در زمین آقای هاشمی انداختند. شما باید سایت ها و روزنامه های حامی این جریان را ببینید که پا را از گلیم اخلاق و قانون فراتر نهاده اند و از مصونیت های آهنینی هم برخوردار هستند.
یکی هم با کمال تاسف جریان ساده باور سطحی و افراطی. افرادی که از طریق بولتن سازی ها، دروغ پردازی هایی می کنند. آنها منافع شخصی هم ندارند. از این زاویه آقای هاشمی مثل شهیدبهشتی مظلوم است. اگر صفحاتی از روزنامه های گروه های ضدانقلاب گذشته را در کنار برخی از صفحه های رسانه های این جریان قرار بدهیم، کاملاً مثل هم هستند. زمانی مظلومیت شهیدبهشتی معلوم شد که توسط همان جریان افراطی شهید شد.
جریان آقای هاشمی هم این روزها چنین است که برخی قربه الی الله به آقای هاشمی فحش می دهند.
بحث شخص آقای هاشمی نیست. این تبلیغات منفی علیه بیت امام (ره) هم در حال انجام است و علیه دیگر یاران امام (ره) هم انجام می شود. هر کس به امام (ره) و انقلاب نزدیک تر بوده، بیشتر مورد اتهام است. تنها یک نفر استثنا دارد که مقام معظم رهبری است که آن را هم دروغ می گویند. وگرنه کسانی که به دستورات قرآن و امام (ره) پایبند نیستند، چگونه می توان پذیرفت که مقام معظم رهبری را قبول داشته باشند.
آیا فکر نمی کنید روند تخریب آقای هاشمی از اصلاحات آغاز شد؟ به عنوان مثال کتاب هایی که درباره آقای هاشمی نوشته شد.
در دوران اصلاحات هم عده ای بودند که مثل الان که به عنوان هواداری از جنبشی خاص یا هوادار اصولگرایی تیشه به ریشه می زنند این کار را کردند و ضربه های سنگینی هم به اصلاحات زدند. آنها هیچ نسبتی هم با اصلاحات ندارند. کسی مثل گنجی در دوره اصلاحات آیا مسوولیتی داشت. گنجی کجای اصلاحات بوده؟
تخریب ها مخصوصاً در ابتدای دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی علیه آقای هاشمی وجود داشت و برخی روزنامه های اصلاح طلب آن زمان انتقاد های تندی از ایشان می کردند.
برخی جریان های تندرو و افراطی در زمان اصلاحات تندروی هایی درباره آقای هاشمی انجام دادند که ما در همان زمان برخورد کردیم. این موضوع را نباید به پای جریان اصلاحات گذاشت. اینکه گفته می شود تخریب هاشمی از دوره اصلاحات شروع شد به لحاظ تاریخی درست نیست.
آیا آقای هاشمی مشکلی با اصلاح طلبان یا جریان چپ نداشت؟
آقای هاشمی در دولت اول البته اشتباهاتی داشت. به دلیل برخی کج خلقی های افراد جریان چپ آن زمان، آقای هاشمی به کل جریان بی مهری کرد. به نظرم آقای هاشمی آن زمان افراط کردند و موجب شدند مجلس چهارم شکل گیرد که به حذف کامل جریان چپ آن روز انجامید. اما مجلس چهارم از اواسط کار انتقاد های تندی را نسبت به آقای هاشمی آغاز کردند. اینها جریانی بودند که در نماز جمعه انتقاد از آقای هاشمی را تیر زدن به خیمه امام حسین (ع) می دانستند. همین ها در اواسط حرکت قطار سازندگی آقای هاشمی ترمزدستی این قطار را به نام عدالت و مبارزه با تجمل گرایی کشیدند.
در اصلاحات هم متاسفانه جریان هایی مخصوصاً در انتخابات مجلس ششم انتقاد های تندی را انجام دادند که مورد تایید ما نبود. اما موضوع ثروت و قدرت و بچه های آقای هاشمی را جریان راست به وجود آورد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر