هیچ یک از ما مادر سهراب و ندا و کیانوش و اشکان و یا حتی خود آن سروهای سبز به خاک افتاده را نمیشناختیم و گمان نمیبردیم نامشان بر تارک تاریخ این کشور چنان جاودانه شود که هیچ دستی توان پایین کشیدنشان را نداشته باشد. هیچ یک از ما فکر نمیکردیم بیست و پنجم خرداد در ایران حماسهای چنان شگرف و سبز رقم بخورد و مردی از تبار فروتنی و اخلاق ردای رهبری به تن کند و قلندروار پای به میدان گذارد و شانه به شانه ما بجنگد و بگرید و بایستد.
هیچ یک از ما گمان نمیبردیم پاسخ رای سبزمان گلوله و باتوم و کهریزک و اوین باشد. اما همه اینها اتفاق افتاد و این شد که ما، ما شدیم. بیشماران سبز ایران پهناور که اگرچه غم سروهای افتاده بر خاک به دل داریم اما همچنان استوار و یکپارچه ایستادهایم. ما امسال پس از دو دهه دوباره رهبری داریم که میتوانیم به او ببالیم و به منش و اخلاقش اقتدا کنیم. ما رهبری داریم که در کنارش زنی بزرگ ایستاده است و با زنانمان سخن میگوید. ما امسال با اقتدا به رهبر خود سالمان را نام نهادهایم. رهبری که خودخوانده نیست و از دل مردم جوشیده است و به میدان آمده است. این اتفاق میمون و مبارکیست. نتیجه خونهایی است که در تابستان داغ بر سنگفرش خیابانها ریخت. نتیجه سرهایی است که به دار بیعدالتی آویخته شد. نتیجه حبس و شکنجه صدها تن پاکدست و بزرگوار است. ما همه اینها را به چشم خود دیدهایم و اینچنین است که نه به اندازه سیصد و شصت و چهار روز که گویی به اندازه سالیانی دور و دراز قد کشیدهایم و بزرگ شدهایم. و مستند "خون سبز" يادآور بخشهاي كوچكي از رشادتهاي ملتي سبز و آزاده در برابر پليديها و دروغ ها و سياهيهاست كه تقديم تمامي ملت ايران ميگردد:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر