۴/۰۳/۱۳۸۹

نمآهنگي بياد شهيد سهراب اعرابي + مصاحبه با مادر سهراب

نمآهنگي بياد شهيد سهراب اعرابي

. ادامه راه سبز(ارس): سهراب‌کشی سنت پدرسالاری است. از سهراب شاهنامه تا سهراب اعرابی کشته می شوند تا پدرسالار تاوان ایستادگی برابر خویش را به ما یاداوری کند. پدرسالار اما نمی‌دانست که زمانه فرق کرده ومادر تو، چو تهمینه سکوت نمی‌کند، می خروشد و خونبهای تو را آزادی جوانان این ملک قرار می‌دهد. این چند وقته که نیستی مادرت مادر همه‌ی ما شد سهراب، ما همه فرزندان او شدیم.

سهراب اعرابی، 19 ساله سال آخر دبيرستان و آماده براي امتحان كنكور در اعتراضات دهمين دوره رياست جمهوري در 30 خرداد روز شنبه بازداشت و به مكان نامعلومي منتقل مي شود .

بعد از پيگيريهاي پي در پي خانواده بخصوص مادرش متوجه مي شوند كه وي در زندان اوين است، مادر اين جوان در روز سه شنبه 16 تير با گذاشتن كفالت در دادگاه انقلاب هر روز بعد از ظهر منتظر آزادي فرزند ش بود, با وجود اين كه اين مادر مي دانست كه فرزندش در زندان اوين است ولي خيلي نگران بود و مي‌گفت مي‌ترسم بچه‌ام را بكشند. اين مادر عكسي از فرزندش تهيه كرده بود و به هر زنداني كه آزاد مي‌شد عكس عزيزش را نشان مي داد و از آنها مي‌پرسيد كه آيا او را مي شناسند و يا در زندان ديده اند؟ او مي‌گفت به هر كجا و هر كسي مراجعه مي‌كنم جواب نمي‌دهند و مي‌گويند صبر كن آزاد مي‌شود. اين مادر كارش از صبح تا شب جلو زندان ماندن شده بود تا اينكه از طرف قاضي مرتضوي خبر آمد كه سهراب اعرابي در زندان درگذشته است، خانواده اش را خبر كنيد تا جنازه فرزندشان را تحويل بگيرند.



جهت دانلود "" كليك كنيد
دانلود با فرمت "3gp" - حجم ~ 7 مگ

سایت "جنس دیگر" در تاريخ پنجم آذر 88 مصاحبه اي با مادر سهراب انجام داد و بي مناسبت نيست كه امروز بار ديگر به تماشا آن بنشينيم:

اين سايت در مورد پروین فهیمی نوشته است: براي كسي كه به دنبال رگه هاي زنده جنبش زنان مي گردد، پروين فهيمي نشانه اي است از تغيير. زني كه نيروي مادري و حق خواهي از خون فرزند او را به مبارزي نا آرام و چهره اي ملي تبديل كرده است. هفته پيش فرصتي دست داد او را كه مادر سهراب اعرابي است ببينم. پروين از مدت ها قبل فعاليت مدني داشته است اما شهادت سهراب از او شيرزني ساخته است كه نه تنها مادران جانباختگان بلكه همه زنان درگير در مبارزه براي دمكراسي از او روحيه مي گيرند. با پروين سفري كوتاه داشتم به گذشته زندگي اش با سهراب، روايت هايش از روزهاي انتظار، فاجعه شنيدن خبر شهادت فرزند و حضور در قطعه ۲۵۷ بهشت زهرا، جايي كه به قول پروين همه بچه ها كنار هم آرميده اند و او در آنجا سهراب و بقيه بچه ها را به ندا سپرده است، مي پرسم "چرا ندا؟" بسادگي جواب مي دهد "چون از بقيه بچه ها بزرگتر است".

پروين به راحتي مي تواند هر كنشگري را درگير خود كند. اين روزها با او سفر مي كنم و هر بار گوشه اي از آنچه در دوربينم ثبت مي كنم به شما نشان خواهم داد. اين بار من توانستم درد او را ببينم، دردي كه بخشي از آن را در اين فيلم مي آورم:


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر