محمدرضا جلايي پور پس از 66 روز انفرادي آزاد شد
. ادامه راه سبز(ارس): محمد رضا جلايي پور بعد تحمل بیش از 65 روز انفرادی در زندانهای مشهد و تهران لحظاتی پیش از بند رها شد.
فاطمه شمس همسر محمدرضا به همين مناسبت در وبلاگ شخصي خود نوشت: بالاخره آمدم که خبر خوش آزادی را اینجا بنویسم. محمدرضا لحظاتی پیش بعد از ۶۶ روز انفرادی از بند رست. هنوز باورم نمیشود. این بار بی هیچ وعده و خبری آزاد شد. همه شصت و شش روزش در انفرادی گذشته. روی هم با دفعه پیش حدود ۱۱۱ روز را در انفرادی و ۵۰ روز را در سلول دو نفره گذرانده. آزادیاش با قرار وثیقه بوده. صدایش را همین الان شنیدم. سر حال بود. نتوانستیم درست حرف بزنیم. هنوز خانه پر از مهمان است. کاش زود بروند که بتوانیم دو کلمه بعد از ۶۶ روز حرف بزنیم. هنوز نمیدانم وثیقه چقدر بوده. ولی همچنان از پاسپورت خبری نیست.
امیدوارم این دفعه پاسپورت را زود بدهند. از همه رفقا و آشنایان به خاطر همه همدلیهایی که این مدت داشتند یک دنیا ممنونم. از همه کسانی که به این خانه مجازی آمدند و دردهایم را شنیدند و با مهربانی خطی نوشتند ممنونم . از پدر و مادرم، از خواهرم به خاطر همهی صبوریهایشان، به خاطر همه دلتنگیها و دلنگرانیهایی که پا به پای من در این شصت و شش روز تحمل کردند ممنونم. جز شرمندگی هیچ چیزی برایم نمانده. بیش از هر زمان دیگری خستهام و البته به لحاظ جسمی بیمار. درگیر معالجهام این روزها. بهتر که شوم باز هم خواهم نوشت.
فاطمه شمس همسر محمدرضا به همين مناسبت در وبلاگ شخصي خود نوشت: بالاخره آمدم که خبر خوش آزادی را اینجا بنویسم. محمدرضا لحظاتی پیش بعد از ۶۶ روز انفرادی از بند رست. هنوز باورم نمیشود. این بار بی هیچ وعده و خبری آزاد شد. همه شصت و شش روزش در انفرادی گذشته. روی هم با دفعه پیش حدود ۱۱۱ روز را در انفرادی و ۵۰ روز را در سلول دو نفره گذرانده. آزادیاش با قرار وثیقه بوده. صدایش را همین الان شنیدم. سر حال بود. نتوانستیم درست حرف بزنیم. هنوز خانه پر از مهمان است. کاش زود بروند که بتوانیم دو کلمه بعد از ۶۶ روز حرف بزنیم. هنوز نمیدانم وثیقه چقدر بوده. ولی همچنان از پاسپورت خبری نیست.
امیدوارم این دفعه پاسپورت را زود بدهند. از همه رفقا و آشنایان به خاطر همه همدلیهایی که این مدت داشتند یک دنیا ممنونم. از همه کسانی که به این خانه مجازی آمدند و دردهایم را شنیدند و با مهربانی خطی نوشتند ممنونم . از پدر و مادرم، از خواهرم به خاطر همهی صبوریهایشان، به خاطر همه دلتنگیها و دلنگرانیهایی که پا به پای من در این شصت و شش روز تحمل کردند ممنونم. جز شرمندگی هیچ چیزی برایم نمانده. بیش از هر زمان دیگری خستهام و البته به لحاظ جسمی بیمار. درگیر معالجهام این روزها. بهتر که شوم باز هم خواهم نوشت.
تصاوير پس از آزادي
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر