ابهامی که در پرونده ترور همسرم وجود دارد، رنج آور است
. ادامه راه سبز(ارس): پرونده ترور استاد مسعود علیمحمدی، استاد فيزيک ذرات بنيادی دانشگاه تهران که دی ماه سال گذشته در مقابل منزلش در قیطریه تهران، کشته شد همچنان در ابهام است.از همان دقایق نخست ترور این استاد دانشگاه، نحوه خبررسانی واحد مركزی خبر، خبرگزاری فارس، شبكه تلویزیونی انگلیسی زبان پرس تی وی و رسانه های حامی دولت به نحوی بود كه این اقدام را یك ترور سیاسی علیه یک « دانشمند هسته ای» حامی دولت جلوه دهند اما در سوی دیگر، دانشجویان آقای علی محمدی فیلم سخنرانی او را در سایت ها منتشر کرده و در عین حال از حضور این استاد دانشگاه در راهپیمایی اعتراضی بیست و پنج خرداد خبر دادند و این ترور را به عنوان شهادت استاد سبز خواندند.
تفاوت این ترور با سایر شهدای پس از انتخابات، نحوه مواجهه حاکمیت و حضور گسترده مسوولان حکومت در مراسم تشییع استاد علیمحمدی و همچنین اعلام چندین باره خبر این کشته شدن در تلویزیون رسمی جمهوری اسلامی بود که نشان از جدیدت مسوولان در پیگیری پرونده این ترور می داد. اما به جز مواردی که در همان روزهای نخست از دست داشتن موساد اینک پس از گذشت هشت ماه نه تنها دستگاه های امنیتی ایران هیچ خبری در خصوص فرجام پیگیری های این پرونده ترور نداده اند بلکه دیگر همانند روزهای نخست هیچ خبری از خانواده دکتر علیمحمدی که از نزدیک شاهد متلاشی شدن مغز عضوی از خانواده خود در جریان بمب گذاری بوده اند در رسانه ها منتشر نشده است.
جرس با همسر دکتر مسعود علیمحمدی پیرامون پیگیری های مربوط به پرونده بمب گذاری دی ماه سال گذشته و کشته شدن این استاد دانشگاه گفتگویی انجام داده است که در پی می آید:
هشت ماه از کشته شدن همسر شما گذشته است و تا کنون نه شما مصاحبه ای انجام داده اید و نه حاکمیت در مورد پرونده بمب گذاری دی ماه سال گذشته اطلاع رسانی کرده است، ممکن است بفرمایید این هشت ماه به شما چگونه گذشت و آیا اساسا پیگیر شناسایی عاملان این بمب گذاری بوده اید؟
در تمام این هشت ماه ابهامی که در نحوه به شهادت رساندن همسرم وجود داشت، زندگی ما را ویران کرد، علی رغم اینکه هم مردم، هم مسوولان و هم همکاران و شاگردان همسرم خیلی به ما لطف داشتند اما واقعا خیلی به ما سخت گذشت. خیلی... ایشان به شکل مظلومانه ای کشته شد و من هیچ وقت آن صحنه ای که در مقابل منزلم دیدم را فراموش نمی کنم.
نمی خواهم خاطره تلخ آن روز را دوباره به یادتان بیاورم ولی آیا ممکن است مختصری از وقایع آن روز و پیگیری های مسوولان پس از آن بمب گذاری تروریستی توضیح دهید؟
آن روز همسرم سه بار با من خداحافظی کرد، چون ماشین دیگری در پارکینگ بود و او باید ابتدا آن ماشین را خارج می کرد و سپس با ماشین خودش از خانه خارج می شد. من هم در این فاصله داشتم غذای ایشان را بسته بندی می کردم تا به همراه خودش به محل کارش ببرد. وقتی از در منزل خارج می شد برای بار سوم به من نگاه کرد و گفت خداحافظ. من هنوز به منزل نرسیده بودم که ناگهان صدای مهیبی آمد و سپس باران شیشه بود که شوک عجیبی به من وارد کرد، فکر کردم زلزله آمد، با سرعت به سمت بیرون دویدم تا ببینم همسرم چه می کند که دیدم دود از ماشین او بلند شده و همسرم دو دستش را روی پیشانی اش گذاشته است. ظاهرا هنوز فرصت نیافته بود که سوار ماشین شود و همان بیرون ماشین نقش زمین شده بود. در آغوشش گرفتم و چند بار صدا زدم مسعود جان، مسعود جان، جوابی نشنیدم و ناگهان دیدم مغز سرش متلاشی شده است، دنیا را انگار روی سرم خراب کرده بودند...
بچه های شما در آن زمان کجا بودند و آیا همسایه ها متوجه هیچ تحرک مشکوکی نشدند؟
دخترم در خانه خواب بود که با فریادهای من به کوچه آمد وپدرش را در آن وضعیت دید که برایش واقعا لحظه سختی بود. پسرم تازه از خانه خارج شده بود و فاصله کمی با کوچه ما داشت. صدای انفجار بمب او را هم نگران کرد و وقتی دید که به تلفن خانه جواب نمی دهیم، سراسیمه به سمت خانه برگشت. ما هر سه بالای سر مسعود ایستادیم و نمی دانستیم چه بلایی بر سرمان آورده اند. همسایه ها هم وضع مشابهی داشتند، هیچ کس نمی داند چه اتفاقی افتاد و هر کس یک چیزی می گفت. هنوز مردم را که می بینم یک چیزهایی در مورد شهادت همسرم می گویند. هر کس یک چیزی می گوید و وقتی خودم هم به این موضوع فکر می کنم دیوانه می شوم که چرا کسی نمی گوید چه کسی مسعود را کشته است. واقعا در تمام این مدت هرکس یک چیزی گفت.
مثلا چه می گویند؟
برخی ها وقتی ما را می بینند می گویند کار خودی ها بود، برای ما هنوز مبهم است که واقعا چه کسی دلش رضا داد که همسرم را با آن شیوه فاجعه آمیز بکشد. وقتی به حرف ها و شبهه های ایجاد شده فکر می کنم، عذاب می کشم. هیمن ابهام رنج آور است. نمی توانم باور کنم حاصل یک عمر زحمت او را ، خودی ها اینگونه داده باشند و برای همین با خودم می گویم ای کاش واقعا همانطور که مسوولان می گویند، موساد باشد چون نمی توانم بپذیرم که کسی برای حذف یک انسان زحمت کشی که همه برایش احترام قایل بودند چنین کاری بکند. هر چه سوال و پیگیری کرده ام تا کنون هیچ جواب درستی داده نشد. خود مسوولان گفته بودند که پیگیری خواهند کرد.
مشخصا از چه کسانی سوال کرده اید و چه جوابی شنیده اید؟
من خودم حتی با آقای احمدی نژاد هم دیدار کرده ام و ایشان شخصا به من قول داده بودند که پیگیر این پرونده خواهند بود تا قاتل یا قاتلان همسرم را شناسایی کنند. تا این لحظه اگر چه هیچ جواب درستی نگرفته ام اما همچنان امیدوارم که ایشان به قول خویش عمل کنند. جوابی که به ما می دهند می گویند کار موساد است.
مگر رشته تحصیلی همسر شما ارتباطی به مسایل هسته ای داشت؟
نه اصلا هیچ ربطی نداشت. رشته ایشان فیزک هسته ای نبود، ایشان در رشته ذرات بنیادی تخصص داشت و برای همین برای خودمان هم سوال برانگیز است که چرا باید ایشان را مظلومانه به شهادت می رساندند.
آیا مسولان شما را هم در جریان روند پیگیری این پرونده قرار دادند؟
همان روزهای اول به ما گفتند چند نفر را دستگیر کرده اند، بعد هم می گفتند در حال بازجویی و بررسی هستند، وقتی ما جویا می شدیم می گفتند به لحاظ امنیتی نمی توانند در مورد جزییات این پرونده به ما چیزی بگویند ولی من به آنها گفتم آنقدر صحنه کشته شدن همسرم مظلومانه بود که حاضرم خودم کسی که چنین بلایی سرمان آورده است را قصاص کنم آقای احمدی نژاد هم مستقیما به من قول داده بود که پیگیری می کند.
در مورد مراسم تشییع همسرتان که همزمان با بحران های انتخاباتی سال گذشته بود، بیشتر مقامات دولتی و مسولان حکومتی حضور پررنگ داشتند و تقریبا فرصتی به دوستان و همکاران و دانشجویان داده نشد تا در مراسم تشییع حضور داشته باشند، ارزیابی خود شما چه بود؟
درست است. مسوولان دولتی بسیار آمدند، آقای دانشجو وزیر علوم هم به منزل ما آمد. اما مهم این بود که همسرم مورد احترام خیلی ها بود. آقای خاتمی پس از شهادت ایشان به خانه ما آمدند. همکاران سابق ایشان که در دولت قبلی بودند نیز برای دلجویی به منزل ما آمدند. همسران برخی از زندانیان سیاسی نیز ما را تنها نگذاشتند و برای همدلی به منزل ما آمدند. هنوز هم وقتی سر مزار همسرم می روم می بینم که دانشجویان زیادی برای گرامی داشتن یاد او می آیند. حتی آقای موسوی و خانم رهنورد هم پیغام داده بودند برای اینکه روی خانواده ما حساسیت به وجود نیاید آنها از آمدن به منزل ما خودداری کردند. مردم به ما لطف داشتند و در عین سختی هایی که داشتم وقتی توجه و لطف مردم را می بینم احساس می کنم همسرم انسان ارزشمندی بود که حق اش نبود آنچنان مظلومانه کشته شود و هنوز هم دلیل به شهادت رساندن او برای خانواده اش همانند یک ابهام بزرگ باقی بماند.
اگر ناگفته ای باقی مانده است، بفرمایید.
امیدوارم مسوولان به قول خودشان عمل کنند و پاسخ بدهند چه کسی یک استاد دانشگاهی که همه عمرش صرف خدمت علمی به کشورش شده بود را به شهادت رساند..
ياد و نامش گرامي باد
پاسخحذف