از نگاه روحانیان اقتدارگرا، هدف هر وسیلهای را توجیه میکند:
قرآن نمیتواند فصلالخطاب باشد؟!
قرآن نمیتواند فصلالخطاب باشد؟!
. ادامه راه سبز(ارس): به نظر میرسد در ادامه روند بدعتگذاریهای گسترده در دین و قربانی کردن وسیله در پای هدف، اکنون دارد کار به جایی میرسد که استفاده ابزاری از قرآن و روایات هم به کار نمیآید و تنها راه باقی مانده برای توجیه قدرت، از نگاه این روحانیان، به حاشیه راندن قرآن و آموزههای اساسی اسلام است.به گزارش کلمه علی سعیدی که نماینده رهبری در سپاه است، دیروز در همایش بررسی و مقابله با جنگ نرم در دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین گفت: اسلام و حکومت اسلامی در هر دورهای نیاز به نماد و ترجمان دارد، حتی قرآن به دلیل وجود محکمات و متشابهات نمیتواند فصلالخطاب باشد و نیاز به ترجمان دارد. دیروز این نماد، حضرت روحالله بود و امروز نماد حقانیت و حاکمیت، رهبر معظم انقلاب است.
دو روحانی حامی اقتدارگرایان در اظهاراتی عجیب که به نظر نمیرسد با آموزههای ابتدایی اسلام سازگار باشد، خواستار آن شدند که به جای کتاب آسمانی و معجزه پیامبر (ص)، نظر رهبری فصل الخطاب باشد.
وی افزود: برای تشخیص حق نباید به شخصیتهای دیگر مراجعه کرد مگر آنکه اهل ذکر باشند و باید دانست که محور نظام، رهبری است. مهمترین وظیفهای که امروز بر عهده ماست، تبیین اسلام ناب است و اینکه مبانی فکری امام و مقام معظم رهبری را بیان کنیم، چراکه اگر این کار را انجام دهیم دیگر جایی برای تفکرات غیرناب باقی نمیماند.
همچنین سیدعبدالهادی شاهرودی نماینده استان گلستان در خبرگان رهبری هم تفسیر بدیع مشابهی از نسبت رهبری و قرآن در شرایط امروز بیان کرد و گفت: فرمایشات رهبری اصیل و مبرهن و همان ترجمه قرآن کریم است.
او ادامه داد: رهبر انقلاب با توجه به دقت، موشکافی و توجه به مسایل اجتماعی، بیشتر نقاط مختلف را تبیین کردند، ممکن است در یک زمان ابعاد دیگری نیاز به تبیین داشته باشد مثلا زمانی برای جمع کردن احادیثی از پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت به شکل دقیق نیاز بود که به آن بپردازند. ابعادی که به زمان حال ما مربوط میشود را رهبری از قران کریم استخراج و تبیین میکنند. اما موارد را بیشتر توضیح و تبیین کرده و با این توضیحات تکلیف شدیدتر و واضحتری را برعهده علما، طلاب، محققان و حوزویان گذاشتند.
مشخص نیست با شتابی که برخی روحانیان راستگرا در استفاده از هر ابزاری برای توجیه قدرت دارند، به کجا میخواهند برسند.
چرا که به نظر میرسد در ادامه روند بدعتگذاریهای گسترده در دین و قربانی کردن وسیله در پای هدف، اکنون دارد کار به جایی میرسد که استفاده ابزاری از قرآن و روایات هم به کار نمیآید و تنها راه باقی مانده برای توجیه قدرت، از نگاه این روحانیان، به حاشیه راندن قرآن و آموزههای اساسی اسلام است.
آیا این روحانیان، پاسخی برای تصریح و نص صریح قرآن و روایات به اینکه حتی اختلافات را هم باید به خدا و پیامبر و قرآن ارجاع داد، دارند؟ و برای توجیه و تفسیر دهها کلام و عمل از امام علی (ع) و دیگر ائمه که با قرآنگریزی و حقیقتستیزی این روحانیان مغایرت دارند، هم چارهای اندیشیدهاند؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر