پیام سيد محمد خاتمي به نشست صلح و اتحاد جهانی در لندن:
برای رفع هرگونه ظلم و تبعیض یکدیگر را یاری دهیم
برای رفع هرگونه ظلم و تبعیض یکدیگر را یاری دهیم
. ادامه راه سبز(ارس): سید محمد خاتمی که از زمره سخنرانان مدعو به نشست صلح و اتحاد جهانی (GPU) در لندن بود، متن سخنرانی خود را برای قرائت در اجلاس در اختیار برگزارکنندگان گذاشت. این نشست که با موضوع اسلام هراسی و خشونت و راهکارهای فائق آمدن بر آن در روزهای اول و دوم آبان ماه برگزار شد، چندمین نشست بین المللی است که سید محمد خاتمی به دلیل ایجاد برخی محدودیت ها امکان حضور در آن را نیافته است.
در متن سخنراني خاتمي آمده است: «در اینجا توجه به این نکته ضروری است که متأسفانه در دهه های اخیر بخصوص پس از فروپاشی رقیب جهانی غرب یعنی اردوگاه سوسیالیسم، آنان که دچار توهمات دوران استعمار بودند و همواره برای تأمین سلطه جهانی خود به دشمن فرضی نیاز داشتند اسلام را به جای رقیب دیرینه خود نهادند و جهان رو به رشد و اندیشه استقلال طلب جان گرفته در جهان اسلام را همان دشمن فرضی به حساب آوردند و از دل این توهم خطرناک پدیده ویرانگر ”اسلام هراسی“ در آمد که تاکنون خسارات فراوانی برای هر دو طرف به بار آورده است هر دو سوی ماجرا بخصوص اندیشمندان غربی باید با این پدیده شوم نیز به مبارزه برخیزند و همچنانکه جهان اسلام نیز نباید رنجهایی که از سوی غرب سیاسی تحمل کرده است به صورت غرب ستیزی (مراد وجهه مدنی غرب است) ابراز کند. غرب می تواند با اعلام پایان دوران استعمار به هر دو صورت قدیم و جدید خود و با هر نام و عنوان دیگر افق را به سوی جهانی که بیشتر بر مدار مشترکات ملت ها و تمدن ها و بخصوص تمدن اسلام و غرب می چرخد باز کند.» متن کامل این سخنرانی در پی می آید:
سخنان ارسال شده سيد محمد خاتمي به نشست صلح و اتحاد جهانی (GPU) در لندن
1 و 2 آبان 1389
23 و 24 اکتبر 2010
لندن
23 و 24 اکتبر 2010
لندن
Address to GPU Summit
London 2010 - Islamophobia and Violence and How to Overcome Such Situation
London 2010 - Islamophobia and Violence and How to Overcome Such Situation
به نام خدا
گرچه شرق و غرب هر دو دارای جهانهای متعددی هستند، ولی اگر به تسامح بپذیریم که غرب جهانی دارد که دارای وحدت و هویت مشخص است و اسلام نیز دارای جهانی با چنین ویژگی هایی است، آیا لازمه چنین نظری برخورد گریزناپذیر میان جهان اسلام و جهان غرب است؟ چنانکه در ”شبه نظریه برخورد تمدن ها“ بر آن تأکید شده است یا اینکه می توان از گفت و گو و تعامل میان این دو جهان صحبت کرد؛ امری که نظریه گفت و گوی تمدن ها بر آن تأکید دارد.
البته نمی توان و نباید از ذهنیتی که در اثر رویدادهای تاریخی برای این دو جهان پیش آمده است و احیاناً کار تعامل را مشکل کرده و می کند غفلت کرد.
تاریخ شاهد جنگهای صلیبی بوده است که دو جهان غرب مسیحی و شرق اسلامی را در برابر هم قرار داده است و موجب نوعی کینه تاریخی میان وابستگان این دو عالم شده است. از سوی دیگر تهاجم مسلمانان به غرب را می بینیم که حتی برای مدتی نسبتا دراز بخش های مهمی از غرب تحت سیطره مسلمانان بود. ولی این هر دو برخورد اگر منشاء جنبه های منفی عاطفی بوده است، به لحاظ تمدنی و عقلانی و فرهنگی آثار بسیار مهمی برای هر دو جهان بخصوص غرب داشته است و غرب از جهان اسلام و مسلمانان بسیار آموخته، چنانکه هیچگاه نمی توان تأثیر اسلام و تمدن مسلمانان را در تحولی که در غرب به پیدایش جهان متجدد انجامید نادیده انگاشت.
این رویاروییها به همین جا ختم نشد. پس از آن نیز باز شاهد مواجهه های فاجعه آمیز غرب با شرق بوده ایم و این بار غرب در چهره استعماری خود با شرق و جنوب و از جمله جهان اسلام روبرو شد و خسارات معنوی و مادی فراوانی به بار آورد.
کشورهای اسلامی در مدتی بیش از دو قرن تحت استیلای مستقیم استعمار بودند و اگر سلطه مستقیم غرب هم نبود مردم این جهان محکوم حکم ظالمانه حکومت های مستبد و فاسد وابسته به غرب بودند، حکومت هایی که برآمده از اراده و انتخاب مردم نبودند بلکه حافظ منافع مادی و استراتژیک دولتهای غربی در کشورها و منطقه خود بودند.
در این مدت حرکت ها و جنبش هایی نیز در جهان اسلام پدید آمده است که بعضاً از ایدئولوژی اسلامی بهره می گرفته اند و برخی دارای ایدئولوژی های غیراسلامی بودند که آن را از غرب عاریت گرفته بودند، هرچند بر ضد غرب به کار می بردند.
وجه مشترک این جنبش ها از جمله این بود که غرب را در وجهه استعماری آن می دیدند و نسبت به آن نگاه بدبینانه و ستیزجویانه داشتند.
امروز علاوه بر اینکه مرزهای ارتباط بشر با یکدیگر از میان برداشته شده است یا شدیداً نازک و محدود شده است باید به نحوه ای دیگر از رابطه اندیشید که هر دو جهان از آن بهره مثبت بگیرند.
چنانکه می دانیم انبوهی از مسلمانان در اروپا و کشورهای غربی زندگی می کنند که با کمال تأسف با مشکلاتی روبرو هستند که عمدتاً تاریخی و عاطفی است این مشکلات از یک سو ناشی از برداشت و بینش غلط حکومت ها و نظامهای غربی است که سبب شده است به مسلمانان نه به عنوان شهروندان درجه یک بلکه به عنوان بیگانه هایی که هویت و استقلال فکری و مدنی غرب را مورد تهدید قرار می دهند بنگرند و آشکارا یا در عمل آنان را تحت فشارهای روحی و سیاسی و اجتماعی می گذارند.
از سوی دیگر برخی از مسلمانان نیز همچنان به نظامهای غربی به عنوان نظامهایی که در بیرون از مرزهای ملی خود با چهره ای استعماری با مسلمانان روبرو شده و همه منافع و منابع مادی و معنوی آنان را به نفع خود مصادره کرده و با تحمیل حکومت های فاسد و مستبد به تحقیر و تضییع حقوق آنان پرداخته اند می نگرند.
اینها از جمله اموری است که اگر بخواهیم شاهد وضعیتی بهتر برای هر دو طرف باشیم باید تغییر کند.
من اما می خواهم به وجه دیگری از قضیه نگاه کنم که می تواند امید بخش باشد.
اگر از موانع سخت تاریخی گذر کنیم و اندکی به عمق بنگریم در می یابیم که جهان اسلام تنها جهانی است که می تواند مستقیما با غرب گفت و گو کند. اینکه خاورمیانه بخصوص ایران مسیر عبور سیاحان اروپایی به آسیای دور و چین و هند بوده است تنها نکته ای تاریخی و جغرافیایی مربوط به گذشته نیست. در آن رمز و رازی نهفته است که اگر هوشمندانه رازگشایی کنیم افق های دلپذیر و امیدوار کننده ای را روبروی خود خواهیم دید.
غرب بنا بر دلایل سیاسی مدتی سعی کرد با اعراض از عالم اسلام مستقیماً با چین و هند و سایر ملتهای آن مناطق گفت و گو کند اما این کار تنها در سطح نخبگان باقی مانده و خواهد ماند و موجب همزبانی میان این دو جهان در سطح عام نشده است.
و من می گویم گفت و گوئی که موجب جریان یافتن هوای تازه در فرهنگ غرب شود و این هوای تازه عمومیت پیدا کند گفت و گو با عالم اسلام است.
به اجمال به پاره ای از عناصر اصلی زبان مشترک برای گفت وگو میان اسلام و غرب اشاره می کنم.
الف) وابستگی این دو جهان به دو دین وحیانی ابراهیمی که دارای مشترکات فراوان بوده و این مشترکات هم در ذات دو دین و نه عوارض آن است.
مسیحیت، یهودیت و اسلام، این سه دین توحیدی بزرگ دارای بیشترین عناصر مشترک فکری و ایمانی هستند و بخصوص نمی توان از تأثیر شدید متکلمان و فیلسوفان بزرگ غربی از متفکران و فیلسوفان اسلامی پس از رشد کلام و فلسفه اسلامی یاد نکرد.
ب) یونان میراث مشترک غرب مسیحی و تمدن غربی و شرق مسلمان و تمدن اسلامی است. با نادیده گرفتن تأثیر انتقال فلسفه یونان با واسطه زبانهایی چون سریانی و پهلوی و عربی به غرب بخش بزرگی از ظرایف تاریخ فلسفه یونان و غرب برای همیشه ناشناخته می ماند.
البته ریشه های مشترک درخت فرهنگ و تمدن و دانش ملل غربی یعنی میراث یونانی لاتینی و یهودی و مسیحی غرب الزاما موجب پدید آمدن آثار همگون و یکنواخت نشده است. این عدم تطابق در آثار بزرگ فکری و فرهنگی غرب بدان حد است که باید در استناد به واقعیت تاریخی و فرهنگی واحدی به نام غرب بسیار محتاط باشیم. گرچه با چشم پوشی از دیگر ویژگی های غربیان و با توجه به وجوه اشتراک متعدد میان ایشان شاید مجاز باشیم از واقعیتی مستمر در طول دو هزار و پانصد سال تمدن بشری به نام غرب سخن بگوییم ولی همزمان در عین حال نباید تکثر موجود در این امر کلی واحد را مورد غفلت قرار دهیم. غرب وحدتی دارد که با کثرت تعارض ندارد و این حقیقت در مورد شرق هم صادق است.
این کثرت در عین وحدت در هر دو جهان زمینه های فهم بیشتر و آسان تر از یکدیگر را فراهم می آورد و می تواند هر دو طرف را در کشف کاستی های آنان توانمند تر کند.
به هر حال برای رسیدن به ذهنیتی بهتر که غرب و شرق به طور عام و غرب و جهان اسلام به طور خاص در عین برخورداری از هویت ویژه خود بتوانند در کنار یکدیگر و برخوردار از امنیت و حرمت باشند باید اموری را مد نظر قرار داد که به بعض آنها اشاره می کنم.
1- باید هر دو جهان بر آثار منفی برخوردهای تاریخی غلبه کنند و کینه هایی که به هیچ وجه ریشه در عمق فرهنگ های متفاوت دو جهان ندارد به دور بریزند و بخصوص در این مورد باید از تأثیر منفی نیروهای متعصب افراطی خشونت گرا که همواره بر طبل کین توزی و برخورد می کوبند و به سادگی ابزار دست قدرتهایی می شوند که منفعت خود را در جنگ و ستیز میان جهان اسلام و جهان مسیحیت و جهان غرب می دانند غافل نماند که نمونه آن را در پیشنهاد و بعد عمل جنایتکارانه اهانت به قرآن کریم دیدیم که الحق جهان اسلام را برانگیخت و جهان مسیحیت نیز در برابر آن موضع درست گرفت. ما مسلمانان نیز نباید این جنایت و دیوانگی را به حساب آیین بزرگ مسیحیت و مسیحیان مؤمن و خردمند بگذاریم.
2- غرب باید بپذیرد که دوران استعمار به سر آمده است و نمی تواند و نباید به بهانه تأمین منابع به اصطلاح حیاتی خود که به غلط آن را منافع بشری معرفی می کند به هر اقدامی علیه دیگران دست بزند.
غرب باید از غرور قرن نوزدهمی خود دست بردارد، بخصوص با توجه به آثار بحرانی که در فرهنگ و تمدن غرب بوجود آمده است و از جمله متفکران بزرگی در خود غرب آن را مورد توجه قرار داده اند.
در اینجا توجه به این نکته ضروری است که متأسفانه در دهه های اخیر بخصوص پس از فروپاشی رقیب جهانی غرب یعنی اردوگاه سوسیالیسم، آنان که دچار توهمات دوران استعمار بودند و همواره برای تأمین سلطه جهانی خود به دشمن فرضی نیاز داشتند اسلام را به جای رقیب دیرینه خود نهادند و جهان رو به رشد و اندیشه استقلال طلب جان گرفته در جهان اسلام را همان دشمن فرضی به حساب آوردند و از دل این توهم خطرناک پدیده ویرانگر ”اسلام هراسی“ در آمد که تاکنون خسارات فراوانی برای هر دو طرف به بار آورده است هر دو سوی ماجرا بخصوص اندیشمندان غربی باید با این پدیده شوم نیز به مبارزه برخیزند و همچنانکه جهان اسلام نیز نباید رنجهایی که از سوی غرب سیاسی تحمل کرده است به صورت غرب ستیزی (مراد وجهه مدنی غرب است) ابراز کند.
غرب می تواند با اعلام پایان دوران استعمار به هر دو صورت قدیم و جدید خود و با هر نام و عنوان دیگر افق را به سوی جهانی که بیشتر بر مدار مشترکات ملت ها و تمدن ها و بخصوص تمدن اسلام و غرب می چرخد باز کند.
3- غرب باید بداند همانگونه که بسیاری از متفکران ژرف اندیش آن دیده اند و گفته اند که امروز تمدنی که به وسیله سلطنت تکنیک عالم گیر شده است گرفتار بیماریهایی است که پرشورترین مدافعان آن نیز نمی توانند آنها را انکار کنند و از جمله غفلت از ”امر قدسی“ و حتی ستیز با آن است. غرب می تواند از اسلام بسیار بیاموزد و نقائص تمدن بزرگ خود را که دست آوردهای عظیمی نیز داشته است رفع کند. همانگونه که مسلمانان می توانند و باید بسیار از غرب بیاموزند.
در حوزه تمدن و تفکر غیرغربی از جمله در حوزه تمدن و تفکر اسلامی نیز نیازمند تجدید نظر در پاره ای از مواضع و امور هستیم.
اولاً: تفکیک میان حقیقت اسلام با آنچه به نام اسلام در تاریخ تحقق یافته است و تکیه شجاعانه بر اجتهادی پویا و متناسب با زمان و مکان.
ثانیاً: تفکیک میان وجهه استعماری و سیاسی تمدن غرب با جنبه فکری و فرهنگی آن و پذیرش دست آوردهای عظیمی که داشته است و نیز توجه به وجوه مشترک میان تمدن اسلامی و تمدن غربی.
ثالثاً: ساخت و پرداخت زبانی که با آن بتوان با جهان مقهور تکنیک گفت و گو کرد. این زبان کاملاً معدوم نیست ولی هنوز چندان نبالیده است که بتواند بی تزلزل و آشکارا معانی و مفاهیم موجود در ریشه های خود را بازسازی کند.
نهایتاً می خواهم بگویم با پذیرش وحدت روح بشری و با تکیه بر اصول اخلاقی عام و روشنی که ضامن زندگی صلح آمیز و عادلانه انسان می شود باید امیدوار و با نشاط برای رفع هرگونه ظلم و تبعیض به یکدیگر اعتماد کنیم و یکدیگر را یاری برسانیم.
سخن زیبای قرآن که ”گوته“ متفکر و شاعر بزرگ آلمانی به زیباترین وجهی آن را ترجمه کرده است بهترین کلامی است که در این بحث می توان به آن استناد کرد:
”ولله المشرق و المغرب“
غربی باید مسلمانان را به عنوان بخشی از جامعه خود و شهروندانی به حساب آورد که از همه حقوقی که برای بشر و هم وطنان خود به رسمیت شناخته شده است برخوردارند، از جمله حفظ هویت و سنتهای آنها، و مسلمانان نیز باید به عنوان شهروندان جهان غرب در عین پایبندی به آیین و فرهنگ خود به مقتضیات زیستن در جهان غرب نیز توجه داشته باشند.
متشکرم
سيد محمد خاتمي
سيد محمد خاتمي
ترا به خدا مقايسه كنيد ادبيات خاتمي را با احمدي نژاد و ببينيم كداميك براي ايران افتخار آور است!
پاسخحذفيكي با ادبيات خشن كك مي انداز به تنبان غرب براي اسلام ستيزي
پاسخحذفديگري با ادبيات فاخر خواهان رفع كدورتهاي غرب است با اسلام ستيزي
فرق از زمين است تا آسمان!
انصاری: فیلترینگ سایت خاتمی، نشانه خفقان و سانسور شدید در جامعه است
پاسخحذفعضو شورای مرکزی و رییس کمیته سیاسی و بین الملل فراکسیون خط امام (ره) مجلس با بیان اینکه فیلتر کردن سایت سید محمد خاتمی مخالف ادعای آزادی بیان در کشور است، گفت: فیلتر کردن سایت اطلاع رسانی اشخاص آن هم با این شانیت نتیجه مطلوبی برای نظام نخواهد داشت.
جمشید انصاری در گفتگو با پارلمان نیوز، فیلتر شدن سایت شخصی سید محمد خاتمی رئیس جمهور سابق کشورمان را خلاف ادعای دولت در خصوص جریان آزاد اطلاعات دانست و گفت: این اقدامات با ادعای های دولت در خصوص میزان بالای آزادی بیان در کشور کاملا در تناقض است .
نماینده اصلاح طلب مردم زنجان و طارم در مجلس شورای اسلامی افزود: نمی توان مدعی آزادی بیان در کشور بود و برای کسی که در دو دوره متوالی و با رای بیشتر از ۲۲ میلیون نفر از مردم کشور به ریاست جمهوری رسیده و مورد احترام وعنایت ویژه مردم بوده و هست و همچنین در فضای بین المللی به عنوان یک سرمایه بزرگ برای ملت و کشور محسوب می شوند، اینگونه محدودیت قائل شد.
عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس با بیان اینکه فیلتر کردن سایت شخصی آقای خاتمی نشان از نگرانی دولت از انتشار دیدگاه ها و نقطه نظرات ایشان دارد، گفت: این رفتارها و تعارضاتی که در حرف و عمل دولتمردان نسبت به آزادی بیان وجود دارد، پیامی جز وجود خفقان و سانسور شدید هر نوع فکر و نظر متفاوت در جامعه ندارد.
انصاری با تاکید بر اینکه این اقدامات نه در شان جامعه ایرانی است و نه منطبق با موازین قانونی، گفت: آقای خاتمی برای بیان نظرات و دیدگاه های خود تنها متکی به سایت شخصی شان نیستند و مردم نیز برای اطلاع از دیدگاه ها و نقطه نظرات ایشان بسنده به سایت شخصی ایشان نمی کند.
عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس تصریح کرد: هیچ کجای دنیا رسم نیست که سایت اطلاع رسانی اشخاص را، آن هم با این شأنیت، فیلتر و سعی در ایجاد محدودیت برای او کنند.
انصاری افزود: قطعا این اقدامات نتیجه مطلوبی برای کسانی که این برنامه ها را دنبال می کنند، نخواهد داشت و هرگز موفق نخواهند شد به هدف خود که ایجاد تک صدایی در جامعه است، برسند؛ چرا که جامعه ایران در ذات خود جامعه ای چند صدایی است.
وی با بیان اینکه سعی در خاموش کردن صداهایی که مورد اقبال و عنایت مردم است، دارند، تاکید کرد: با این نوع اقدامات نمی توان صدا، نظرات و دیدگاه های اشخاصی مثل آقای خاتمی را از ذهن مردم پاک کرد.
نماینده تاکستان: فیلترینگ سایتهای سیاسی، فضای جامعه را بستهتر خواهد کرد
پاسخحذفامیر طاهرخانی درگفتو گو با خبرنگار آفتاب درباره اقدام اخیر وزارت ارشاد در فیلترینگ سایتهای مختص اصلاحطلبان گفت: معمولا در هر کشوری سایتهایی که خلاف قوانین و مقررات و چارچوبهای اخلاقی آنها باشد فیلترینگ انجام میشود که البته در درست بودن این اقدام تردیدی نیست.
وی ادامه داد: اما فیلترینگ سایتهای سیاسی که به هر ترتیب با دیگاههای سیاسی دولت حاکم منافات داشته باشد فضای جامعه را بستهتر خواهد کرد و موجب میشود مردم به سایتها و رسانههای بیگانه مراجعه بیشتری داشته باشند.
عضو فراکسیون خط امام(ره) مجلس تصریح کرد: فیلترینگ چنین سایتهایی که اساسا اداره کنندگان آن از کسانی هستند که به درچارچوب و ضوابط پذیرفته شده فعالیت میکنند به نوعی تبلیغ بلندگوهای بیگانه است و از این جهت کار مناسب و مدبرانهای نیست.
طاهرخانی گفت: اگر موارد خلاف قانون هم توسط این سایتها رخ داده باشد این موارد قابل پیگیری است قبل از فیلترینگ میتوان مشکلات را حل کرد و عرصه را بیش از این برای مانور دشمنان علیه نظام فراهم نکرد.
عضو کمیسیون آموزشوتحقیقات مجلس خاطرنشان کرد: بهتر است وزارت ارشاد در اقدامی توضیحات خود درخصوص علت و چرایی فیلتر کردن سایتهای مربوط به اصلاحطلبان را توضیح دهد.
نماینده تاکستان ادامه داد: آنچه مسلم است ما قانون اساسی مترقی داریم که میتوانیم از ظرفیتهای بالای آن استفاده کنیم براساس همین قانون اساسی میتوانیم فضایی را ایجاد کنیم که همه گروههای سیاسی بتوانند نظرات خود را مطرح کنند. طاهرخانی گفت: اینگونه رفتارها بیشتر جنبه جناحی دارد و درصدد حذف دیدگاههای متفاوت و یک تفکر است.
وی ادامه داد: این درحالی است که در دفاع از تمامیت ارضی کشور فرقی بین اصلاحطلب و اصولگرا وجود ندارد. عضو فراکسیون خط امام(ره) مجلس تاکید کرد: این سایتها تهدیدی امنیتی برای کشور محسوب نمیشوند که وزارت ارشاد اقدام به فلیتر آنها کند.
به گزارش آفتاب در روزهای اخیر وبسایت شخصی سید محمد خاتمی، رئیسجمهور سابق کشورمان و همچنین سایت بنیاد باران، از تشکلهای اصلاحطلب مشمول فیلترینگ شدهاند.