پيام مجيد دري، دانشجوي زندانی محروم از تحصيل به مناسبت روز دانشجو:
استاد و دانشجو را به حبس افکندند و بر خود بالیدند!
استاد و دانشجو را به حبس افکندند و بر خود بالیدند!
. ادامه راه سبز(ارس): «مجید دری» دانشجوی محروم از تحصیل و زندانی دانشگاه علامه که از ۱۸ تیرماه ۸۸ بدون استفاده از مرخصی دوران حبس در تبعید خود را می گذراند ، به مناسبت روز دانشجو پیامی را خطاب به دانشحویان نوشته است . او پیام خود را از زندان بهبهان در حالی می نویسد که این روزها چشمانش دید مناسبی ندارد و تحت شدیدترین فشارها دوران حبسش در زندان بهبهان را می گذراند . وقتی مجید به دلیل مشکل بینایی اش از مسوولان زندان خواست که او را به نزد پزشک ببرند به این دانشجوی دربند در روزی که به نام او نامیده شده پا بند زدند موضوعی که موجب شد مجید از رفتن به پزشک هم خودداری کند وضعیت جسمانی وی اکنون نامناسب گزارش می شود .این دانشجوی ستاره دار اما با این همه روز دانشجو را از یاد نمی برد و خطاب به همه دوستانش نامه می نویسد.
متن نامه این دانشجوی زندانی که در اختیار کلمه قرار گرفته است به شرح زیر است:
زنان ومردان سوزان هنوز دردناک تربن ترانه ها شان را نخوانده اند
سکوت سرشار است سکوت بی تاب از انتظار چه سرشار است
احمد شاملو
سکوت سرشار است سکوت بی تاب از انتظار چه سرشار است
احمد شاملو
تا کی می خواهید قرآن را بر سر نیزه ها کنید و با اعمال زور و فشار از واقعیت بگریزید ؟! تاکی می خواهید با نام قانون و دین بر دگراندیشان و معترضیت بتازید و آنچه رخ خواهد داد را به تعویق اندازید ؟! تاکی می خواهید سبزی اعتراض را نبینید و سرخی خون را انکار کنید و با سیاهی حبس و تبعید دیدگانتان را بیازارید ؟!
یک بار دیگر ۱۶ آذرماه آمد . روز دانشجو ، روز دانشگاه و روز پیشاهنگی دانشگاهیان .اینک نیروهای امنیتی تان را گوش به زنگ کرده اید وآنها اکنون در آماده باشند می دانم و همین ترس و اضطراب بس که بنماید دانشگاه ها ی سبز زنده اند و نمرده اند . اگر از کمیتش کم شده بر کیفیتش افزوده شده است ، مترصد فرصتی مناسب که بار دیگر خواب را بر چشمانتان حرام کنند .
دانشگاه را با چه اشتباه گرفته اید ؟ با جبهه وگمان برده اید فرمانده اید و دانشجویان مشتی سرباز گوش به فرمان؟! زهی خیال باطل که چشم وگوش بسته آنچه میگویید اطاعت شود که دانشجو نه تنها فرمان نمی برد که در مقابل هر زور و ستمی می ایستد هر چند که قدرت مقابل تا بن دندان مسلح باشد .
دانشگاه هرگز سر تعظیم در مقابل بی خردان در قامت دولتمرد که می خواهد با خاک یکسانش کند فرو نمی آورد و تمام قامت می ایستد که شانش به ایستادگی است و صد البته این افراد شایسته دولتی اند که در راسش مردی ایستاده که دروغ از ارکان کلامش است و هرگز ابا نمی کند از دروغ گویی . هنوز ستاره دار شدن جاری است و محرومیت از تحصیل برای فعالان دانشجویی رواج دارد ،کسانی را بر دانشگاه ها می گمارند که اندیشه شان چیزی جز تخریب نیست و راهکارشان مشت آهنین .
از دانشگاه علامه من در کنار استادم در زندان بودم و چند قدم آنطرف تر « مهدیه گلرو» در بند زنان . استاد و دانشجو ، دختر و پسر را به حبس افکندند و بر خود بالیدند . اما با این همه دانشجو و استاد ایستاد و ایستاد . کشته شد و ایستاد . به خوابگاهش حمله شد و ایستاد . کشته می شود و می ایستد . حبس می کشد و می ایستد . و این شد که ایران دانشگاه شد و تمامی مردمان دانشجو . دانشجویان راه آزادی و دموکراسی . دانشگاه در دلها نشست و در فکرها جای گرفت و بر زبان ها جاری گشت .
پس سلام دوباره بر فعالان دانشجویی ، سلام بر ستاره داران ، سلام بر محرومان از تحصیل . سلام بر تمامی دانشجویان که نفس دانشجو شدن شان جرم تلقی شده است . سلام بر اساتید… و سلام بر تمام خس و خاشاکانی که دلشان از استبداد گرفت و به نام آزادی فریاد بر آوردند و سلام و درود بر جنبشی که سبز بود و سبز خواهد ماند و سبز خواهد ایستاد .
ای آزادی از ره خون می آیی ، اما می آیی و من در دل می لرزم
این چیست که در دست تو پنهان است؟ این چیست که در پای تو پیچیده است ؟؟
ای آزادی آیا با زنجیر می آیی؟!
این چیست که در دست تو پنهان است؟ این چیست که در پای تو پیچیده است ؟؟
ای آزادی آیا با زنجیر می آیی؟!
مجید دری
زندان بهبهان
آذر ۱۳۸۹
زندان بهبهان
آذر ۱۳۸۹
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر