براي سيد محمد خاتمي
• ادامه راه سبز(ارس): هر بار كه سيد محمد خاتمي از انتخابات مي گويد، چهارستونِ استبداد مي لرزد. ضربه اي را كه انتخابات 2 خرداد بر پيكر استبداد وارد كرد، فراموش شدني نيست. از آثار اين ضربه ي كاري است كه «از هراس شان، حمله مي كنند» و به بهانه ي سالروز تجمعي سازمان يافته و كم تعداد و فرمايشي ؛ تندرو ترين و هتاك ترين عملگان استبداد را به ميدان آورده اند و نوميدانه بر رهبر اصلاحات تاخته اند ؛ شايد زحمتِ تقلب را كم كنند و انتخابات را چون مناظره هايشان بي رقيب برگزار كنند.
هنوز به خود نيامده اند و نمي دانند كه برگزار كنندگان انتخابات 88، چنان خبط بزرگي را مرتكب شده اند كه از آن روز، اسم بردن از انتخابات دلِ شير مي خواهد. مردم ما به «مجريان و ناظران و متوليان انتخابات» چنان بي اعتماد شده اند كه هر آن ممكن است در «اصل انتخاب كردن» و «تاثير برسرنوشت خويش» ترديد كنند. اين بي اعتمادي چنان گسترش يافته است و متوليان امور در ساليان اخير چنان «بد كرده اند» كه هر آدم معتبري هم بخواهد از انتخابات بگويد، مردم هنوز سخنش را نشنيده، فرياد مي زنند كه : كدام انتخابات؟ كدام صندوق؟ كدام برگه؟ كدام راي؟ حتي اگر اين فرد سيد محمد خاتمي باشد كه معتمدترين فرد به گواهي انتخابات ِ رسمي است و حتي اگر اين سخنان، سخن از «شرايطِ حضور در انتخابات» باشد.
جوان دلسوخته اي در يك از شبكه هاي اجتماعي در واكنش به اين سخنان، خطاب به آقاي خاتمي نوشته بود كه «ما به احترام و اعتماد به شما حاضر به شركت در انتخابات هستيم، آيا شما ضمانت مي كنيد كه دوباره راي مان را ندزدند؟» ديگري پرسيده بود «آقاي خاتمي اصلاً خبر گرفته اي و آيا مطمئني كه باز هم انتخاباتي برگزار مي شود؟» و تند زبانِ جگر سوخته اي هم گفته بود : «سيد ! آيا قول مي دهي كه اين بار رايمان را پس بگيري؟!»
اما ؛ هنرِ مردان بزرگ كه تنها كارهاي بزرگ نيست. گاهي هنر آنان با «شنيدن و تحمل كردن» همين سخنان تند و تلخ نمايان مي شود و سيد محمد خاتمي هم نشان داده است كه به خوبي از عهده ي اين مهم بر مي آيد. اين نخستين هزينه اي نيست كه «منادي گفتگو» براي ترويج عقلانيت سياسي مي پردازد و اين نخستين «بارِ سنگيني» نيست كه خاتمي بر مي دارد و اين «نخستين باري» نيست كه خاتمي جورِ «متوليان امور» را مي كشد. 8 سال صاحب دولتي خاتمي، شاهد گويايي بر اين همه بزرگي و جوانمردي و بزرگ منشي است. 8 سالي كه هر 9 روز آن با يك بحران مي گذشت ؛ بحران هايي كه قتل هاي زنجيره اي تنها يكي از آن ها بود.
«همگان مي دانند» كه اين نخستين باري نيست كه محبوب ترين و مردمي ترين رئيس جمهور تاريخ ايران، از «شرايط لازم» براي حضور در انتخابات مي گويد و بر «آزادی زندانیان سیاسی»، «اجرای کامل قانون اساسی» و «تضمین انتخابات آزاد» تاكيد مي ورزد. سخنان ارجمندِ خاتمي، نشان مي دهد كه اعتماد 8 ساله و مدام ملت به او بي دليل نبوده است، كه ثابت كرده است جز صلاح ملت نمي خواهد و به رغم مدعياني كه «ملت را ابزارِ دولت» مي خواهند، جز از زبانِ ملت سخن نمي گويد. اگر با همه ي ناملايمتي ها، بد اخلاقي ها، خشونت ورزي ها، بي قانوني ها و با همه ي «نامردمي ها» هنوز هم سيد محمد خاتمي «آگاهانه و بزرگوارانه» از «قانون اساسي و از لزوم سلامت انتخابات» مي گويد، نشان دهنده ي اين است كه مردانِ بزرگ هيچ گاه «راه» را گم نمي كنند و به دام بي قانوني هاي قانون گريزان نخواهند افتاد و دعوت خشونت طلبان را لبيك نخواهند گفت.
كساني كه بر اعتدال و اخلاق و قانون مداريِ خاتمي مي شورند، بهتر است پيش از هر چيز نسبت خود را با مردم و ملت «مستند» سازند و آن گاه بگويند به زعم آنان، خواسته ي ملت چيست و راهكارشان براي تحقق خواسته ي ايرانيان چيست؟ آيا آنان نيز با صفار هرندي هم عقيده اند و براي تغيير، مردم را به خشونت و انقلاب دعوت مي كنند؟ مگر نه اينكه ملت ما جز استقلال و آزادي و جمهوري و اسلام چيزي نمي خواهد و مگر نه اينكه تحقق قانوني اين خواسته ها راهي جز بازگشت به روح قانون اساسي و رجوع به صندوق هاي راي ندارد؟ مگر جنبش اصلاحات بر همين خواسته نروييد و سوال اساسي جنبش سبز «راي ما كجاست» نبود؟ مگر شهيدان سبز غير از اين مي خواستند و مگر مير حسين «عبور از قانون اساسي را پرتاب به تاريكي نخوانده است؟ مگر شيخ مهدي خود را صاحب اصلي نظام و انقلاب نمي داند و مگر مراجع تقليد و عقلا و دلسوزان ملت غير از اين سخني داشته اند؟
كساني كه سخنان حكيمانه ي سيد محمد خاتمي را بر نمي تابند، لختي تامل كنند و اندكي بيانديشند. آن وقت خواهند شنيد كه چند ساعت نگذشته از سخنان خاتمي، چگونه «دشمنان انتخابات» و «رقباي قانون شكن و قانون گريز» و «اصحاب خشونت» از آبي كه در خوابگه شان ريخته شده است چگونه به هراس افتاده اند. دلسوزان ملت بهتر است چشم باز كنند تا ببينند چه كساني با شنيدن «بسم الله» خاتمي بر «شرايط انتخابات» بلافاصله غوغا از سر گرفته اند و امروز و فرداي خود را خطر ديده اند.
باري، سيدمحمد خاتمي را جز «درد مردم» غمي نيست و او بهتر از هركس به «هم نوايي استراتژيك» و «اتحاد فرهنگي» قانون شكنان و خشونت ورزان آگاه است. منادي گفتگوي تمدن ها، سال هاست كه «آبرو و وجودش» را بر سر «گفتگو و عقلانيت سياسي» گذاشته است. برماست كه وجودش را پاس بداريم و با سيد محمد خاتمي آبروداري كنيم.
هنوز به خود نيامده اند و نمي دانند كه برگزار كنندگان انتخابات 88، چنان خبط بزرگي را مرتكب شده اند كه از آن روز، اسم بردن از انتخابات دلِ شير مي خواهد. مردم ما به «مجريان و ناظران و متوليان انتخابات» چنان بي اعتماد شده اند كه هر آن ممكن است در «اصل انتخاب كردن» و «تاثير برسرنوشت خويش» ترديد كنند. اين بي اعتمادي چنان گسترش يافته است و متوليان امور در ساليان اخير چنان «بد كرده اند» كه هر آدم معتبري هم بخواهد از انتخابات بگويد، مردم هنوز سخنش را نشنيده، فرياد مي زنند كه : كدام انتخابات؟ كدام صندوق؟ كدام برگه؟ كدام راي؟ حتي اگر اين فرد سيد محمد خاتمي باشد كه معتمدترين فرد به گواهي انتخابات ِ رسمي است و حتي اگر اين سخنان، سخن از «شرايطِ حضور در انتخابات» باشد.
جوان دلسوخته اي در يك از شبكه هاي اجتماعي در واكنش به اين سخنان، خطاب به آقاي خاتمي نوشته بود كه «ما به احترام و اعتماد به شما حاضر به شركت در انتخابات هستيم، آيا شما ضمانت مي كنيد كه دوباره راي مان را ندزدند؟» ديگري پرسيده بود «آقاي خاتمي اصلاً خبر گرفته اي و آيا مطمئني كه باز هم انتخاباتي برگزار مي شود؟» و تند زبانِ جگر سوخته اي هم گفته بود : «سيد ! آيا قول مي دهي كه اين بار رايمان را پس بگيري؟!»
اما ؛ هنرِ مردان بزرگ كه تنها كارهاي بزرگ نيست. گاهي هنر آنان با «شنيدن و تحمل كردن» همين سخنان تند و تلخ نمايان مي شود و سيد محمد خاتمي هم نشان داده است كه به خوبي از عهده ي اين مهم بر مي آيد. اين نخستين هزينه اي نيست كه «منادي گفتگو» براي ترويج عقلانيت سياسي مي پردازد و اين نخستين «بارِ سنگيني» نيست كه خاتمي بر مي دارد و اين «نخستين باري» نيست كه خاتمي جورِ «متوليان امور» را مي كشد. 8 سال صاحب دولتي خاتمي، شاهد گويايي بر اين همه بزرگي و جوانمردي و بزرگ منشي است. 8 سالي كه هر 9 روز آن با يك بحران مي گذشت ؛ بحران هايي كه قتل هاي زنجيره اي تنها يكي از آن ها بود.
«همگان مي دانند» كه اين نخستين باري نيست كه محبوب ترين و مردمي ترين رئيس جمهور تاريخ ايران، از «شرايط لازم» براي حضور در انتخابات مي گويد و بر «آزادی زندانیان سیاسی»، «اجرای کامل قانون اساسی» و «تضمین انتخابات آزاد» تاكيد مي ورزد. سخنان ارجمندِ خاتمي، نشان مي دهد كه اعتماد 8 ساله و مدام ملت به او بي دليل نبوده است، كه ثابت كرده است جز صلاح ملت نمي خواهد و به رغم مدعياني كه «ملت را ابزارِ دولت» مي خواهند، جز از زبانِ ملت سخن نمي گويد. اگر با همه ي ناملايمتي ها، بد اخلاقي ها، خشونت ورزي ها، بي قانوني ها و با همه ي «نامردمي ها» هنوز هم سيد محمد خاتمي «آگاهانه و بزرگوارانه» از «قانون اساسي و از لزوم سلامت انتخابات» مي گويد، نشان دهنده ي اين است كه مردانِ بزرگ هيچ گاه «راه» را گم نمي كنند و به دام بي قانوني هاي قانون گريزان نخواهند افتاد و دعوت خشونت طلبان را لبيك نخواهند گفت.
كساني كه بر اعتدال و اخلاق و قانون مداريِ خاتمي مي شورند، بهتر است پيش از هر چيز نسبت خود را با مردم و ملت «مستند» سازند و آن گاه بگويند به زعم آنان، خواسته ي ملت چيست و راهكارشان براي تحقق خواسته ي ايرانيان چيست؟ آيا آنان نيز با صفار هرندي هم عقيده اند و براي تغيير، مردم را به خشونت و انقلاب دعوت مي كنند؟ مگر نه اينكه ملت ما جز استقلال و آزادي و جمهوري و اسلام چيزي نمي خواهد و مگر نه اينكه تحقق قانوني اين خواسته ها راهي جز بازگشت به روح قانون اساسي و رجوع به صندوق هاي راي ندارد؟ مگر جنبش اصلاحات بر همين خواسته نروييد و سوال اساسي جنبش سبز «راي ما كجاست» نبود؟ مگر شهيدان سبز غير از اين مي خواستند و مگر مير حسين «عبور از قانون اساسي را پرتاب به تاريكي نخوانده است؟ مگر شيخ مهدي خود را صاحب اصلي نظام و انقلاب نمي داند و مگر مراجع تقليد و عقلا و دلسوزان ملت غير از اين سخني داشته اند؟
كساني كه سخنان حكيمانه ي سيد محمد خاتمي را بر نمي تابند، لختي تامل كنند و اندكي بيانديشند. آن وقت خواهند شنيد كه چند ساعت نگذشته از سخنان خاتمي، چگونه «دشمنان انتخابات» و «رقباي قانون شكن و قانون گريز» و «اصحاب خشونت» از آبي كه در خوابگه شان ريخته شده است چگونه به هراس افتاده اند. دلسوزان ملت بهتر است چشم باز كنند تا ببينند چه كساني با شنيدن «بسم الله» خاتمي بر «شرايط انتخابات» بلافاصله غوغا از سر گرفته اند و امروز و فرداي خود را خطر ديده اند.
باري، سيدمحمد خاتمي را جز «درد مردم» غمي نيست و او بهتر از هركس به «هم نوايي استراتژيك» و «اتحاد فرهنگي» قانون شكنان و خشونت ورزان آگاه است. منادي گفتگوي تمدن ها، سال هاست كه «آبرو و وجودش» را بر سر «گفتگو و عقلانيت سياسي» گذاشته است. برماست كه وجودش را پاس بداريم و با سيد محمد خاتمي آبروداري كنيم.
سارا زرتشت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر