سایت جوان و شخص وزیر اطلاعات، در صدر این شایعه پردازها قرار دارند. سایتهای ایران و رجا نیوز و جهان نیوز هم در «دورهای آخر!» این مسابقه حضور دارند. البته از این «دبرنا نیوزها» به قول آقا سعید کم نیستند. این سایتها به نوبت شایعات آبکی و بینمک خود را منتشر میکنند و سایتهای قارچ گونهای که بوی پول نفت و خون مردم میدهند، زحمت باز نشر آنها را میکشند. گویا وبلاگها و سایتها را با سفرهٔ مردم اشتباه گرفتهاند که پولهای نفت را آنجا میشود سراغ گرفت؛ البته این نیز از برکات جنگ نرم است.
راستی، آقای حسین شریعتمداری دلش را خوش نکند و احیاناً بهش برنخورد. سردار پیشکسوت و پیرِ نیمههای پنهان را فراموش نکردهام. این آقایان همه باید در حضور برادر حسین لنگ بیاندازند. اینها هویتشان را مدیون کیهاناند. چراغ راه ایشان شمائید قربان. رسایی و رجانیوز و یامینپور و ۹ دی…
البتهگاه گاهی از شنیدن شایعات آنها خندهام نمیگیرد و مجبور میشوم «کلیک» کنم. مخصوصا وقتی خبری از ناخوش احوالی و مریضی سران جنبش مینویسند. حُــبّ این بزگواران و محدودیتهای تحمیل شده به آنها، به اندازهای است که مجال را از آدم میگیرد. شاید هم دیدن اسم آنها – ولو به دروغ – حتی از زبان تمامیت خواهان امیدوار کننده است. همان ماجرای مشهور مجنون و پاسبان منزل لیلی…
گاهی آقایان در بازی با منافع ملی و اخلاق و دین روی یهودا را هم سفید میکنند. همین یکی دو روز اخیر، با انتشار عکسی از ۱۰ سال پیش خبر ناخوش احوالی و بستری شدن شیخ مهدی را شایع کردهاند و از خدا بیخبران حتی به عواقبش فکر نمیکنند.
شیخ ما صد سال زنده باد! امروز که این شایعات بی اساس را خواندم، لحظهای با خودم فکر کردم که اگر قرار بود بچههای جنبش سبز هم بخواهند سر بسر آقایان بگذارند و به همین شیوه بازی کنند و شایعه بسازند چه میشد، به قول فردوسیپور! محض تفرج ذات، به نمونههایی از شایعاتی – فی البداهه و چند خطی – که یکی از کمترینهای جنبش سبز میتوانست برای آنها بسازد توجه کنید:
معاون اول احمدینژاد مدتی استعفا داده است، اما تا کنون با استعفای نامبرده موافقت نشده است. نامبرده در جلسهای خصوصی گفته است «نمیخواهم هزینهٔ برخورد با من را دولت بپردازد» اما احمدینژاد به او اطمینان داده است که تا «روزی که او باشد، محمد رضا رحیمی هم هست». اصرار احمدینژاد برای ابقای رحیمی یادآور ماجرای مرحوم کردان است و مصاحبهٔ چند وقت پیش رحیمی در هنگام سفر به یکی از کشورهای خارجی صحت این خبر را تقویت میکند..
معاون اول دولت در جلسهای خصوصی گفته است: که تنها با رئیس خودم در دادگاه حاضر میشوم». رحیمی گفته است «همهٔ پولهایی را که هزینه کردهام با اطلاع احمدینژاد بوده است». نامبرده با اشاره به اینکه «قبل ار مرحوم کردان حکم من برای وزارت کشور صادر شده بود و حتی درآن دوران مدتی هم در آنجا مستقر شدم» گفته است که «دولت هر چه در مجلس هشتم و انتخابات مجلس هشتم و دولت نهم دارد از او دارد». گفتنی است ماجرای تقلبهای انتخاباتی مجلس هشتم و پرداخت هزینههای تبلیغات نمایندگانی که به خانهٔ فاطمی رفت و آمد داشتند، سبب شد تا مصطفیپور محمدی از وزارت کشور برکنار شود….
محمد رضا رحیمی در جلسهای خصوصی با حضور آقای میم و مسئول سابق دفتر خود به انها اطمینان داده است که «هیچگاه در دادگاه حاضر نخواهد شد و قوه قضائیه هیچگاه به پروندهٔ او رسیدگی نخواهد کرد». آقای معاون اول گفته است، اگر قرار بود بابت این گونه مسائل دادگاهی شوم، در دوران اصلاحات دادگاهی میشدم که اصلاح طلبان دو قوه را در اختیار داشتند». گویا اشاره رحیمی به ماجرای تقلب دراستان کردستان و انتخابات ۲ خرداد ۷۶ است که منجر به شکایت محمد خاتمی از او شد. رحیمی در خصوص این تقلب آشکار سخنی نغز و به یادماندنی دارد. هنگامی که در استان کردستان برخلاف هم استانها نتیجه انتخابات به نفع رقیب خاتمی اعلام شد، رحیمی گفته بود «من خیانت نکردم، همهٔ استاندارها قرار بود همین کار را بکنند، اما آنها زیر قولشان زدند و خیانت! کردند».
اسفندیار رحیم مشایی در یکی از جلسات محفلی خود در ساختمان ونک به حاضران اطمینان داده است که احمدینژاد و رهبری نظام در انتخابات آتی «تمام قد» از او حمایت میکنند. مشایی گفته است «تنها مشکلی که من دارم با اصولگرایان طیف لاریجانیها و قالیباف است، آنها میخواهند یکی از خودشان را مطرح کنند». مشایی گفته است «البته اصول گرایان رای چندانی ندارند، کافی است رای ۵۰ درصد از سبزها را جلب کنم آن وقت پیروز خواهم بود». مشایی با اشاره به اینکه «من هیچگاه در مقابل سبزها موضع نگرفتهام، مبادا سابقه دار شوم!!» تاکید کرده است که ۱۰ درصد از آرا سبزها با کل آرا اصول گرایان برابری میکند.
سونای میرداماد یکبار دیگر تنها شاهدِ!! پروندهٔ اسفندیار رحیم مشایی بود. چند تن از نمایندگان مجلس در این جلسه گفتهاند که «پروندهٔ امنیتی مشایی جدی است و قبل از آنکه رسوایی عظیمی را به بار بیاورد باید سرو ته آن را به هم آورد». اشاره نمایندگان به پروندهای است که رئیس کمیسیون اصل ۹۰ مدتی پیش به آن اشاره کرده بود. یکی از اسناد ویکی لیکس هم به نقل از مقامات اسرائیل گفته بود «که نگرانیم یکی از جاسوسهای اصلی ما که از مقامات بلند پایه رژیم است لو برود».
احمدینژاد تهدید به استعفا کرد. احمدینژاد در اعتراض به آنچه «بد قولی رهبری» خوانده است در حلقهٔ یاران اصلی خود گفته است که «اگر رهبری دخالت نکند و قوای دیگر و مجمع تشخیص را تحت امر در نیاورد» استعفا میدهد. احمدینژاد در این جلسه گفته است «قرار بود اگر من در شورای عالی انقلاب فرهنگی حاضر شوم و قضیهٔ دانشگاه آزاد را فعلا ادامه ندهم، بانک مرکزی و صندوق توسعه کماکان در اختیار من باشد». او ادامه داده است «استعفا میدهم و هیچکس نمیتواند پس از من طرح هدفمندی را اجرا کند. با این وضعیت نمیشود به انتخابات مجلس نهم هم امیدوار بود». گویا پس از این سخن احمدینژاد، مشایی و هاشمی ثمره او را آرام میکنند و او به نوشتن نامه رضایت میدهد. تهیه متن نامه به جوانفکر سپرده میشود. جوانفکر قبلا هم در این خصوص در یکی از برنامههای زنده خبری هشدار داده بود.
و… باور بفرمائید همین سه نفر اول دولت، آن قدر ظرفیت دارند که تنها یکی از جوانهای سبز میتواند صدمن کاغذ را برای آنها سیاه کند و برایشان شایعههای اساسی – و نه آبکی – بسازد. اما به چه قیمتی؟
سو ء تفاهم نشود! فقط شوخی بود و نوعی هشدار، البته «هشدار به خودمان»، که آنها کارشان از هشدار گذشته است. یادمان نرود جنبش سبز جنبشی علیه «دروغ» بود. یادمان باشد که میر حسین گفته است «یادمان نرود برای ما هدف وسیله را توجیه نمیکند». فراموش نکنیم که احمدی نژاد، اگر بر دروغ تکیه نمیزد و اقتدراگریان اگر دستاویزشان دروغ نبود، شاید مشکلی وجود نداشت و مهمتر از آن آویزهٔ گوشمان کنیم که «اگر ما نیز درو غ بگوئیم، با آنها تفاوتی نخواهیم داشت».
جنبش سبز حقانیت خود را با راستی بدست آورده است و راستگویی جنبش نشانهای بر حقانیت اوست. سبزها یادشان باشد با دروغ میشود خیلی جاها رفت، حتی کاخ ریاست جمهوری، اما با دروغ نمیشود در هیچ جایی ایستاد و دوام آورد حتی در پست وزارت و صدارت. مرحوم… کمترین نمونهاش بود. عجله نکنید. دروغگوها در نوبتاند.
ز نیرو بود مرد را راستی… زسستی کژی زاید و کاستی!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر