پیرامون سخنان اخیر رئیس جمهور سابق ایران:
خاتمی از چه می گوید؟
خاتمی از چه می گوید؟
• ادامه راه سبز(ارس): "اگر ظلمی شده است که شده است همه بیاییم عفو کنیم و به آینده نگاه کنیم و اگر به نظام و رهبری ظلم شده است به نفع آینده از آن چشم پوشی شود و ملت هم از ظلمی که بر او و فرزندانش رفته است می گذرد و آن وقت همه به آینده بهتر رو خواهیم آورد. البته همه بکوشیم برای آینده روی فضای سالم و امن و آزاد و تأمین حقوق مردم همراه و زمینه ساز شویم."
این پرچالش ترین جملات خاتمی در میان سخنان اخیرش بود که توسط دفتر رئیس جمهور سابق ایران منتشر شده است. جملاتی که در هیاهوی آنها بسیاری دیگر از گفته های محمد خاتمی گم شدند تا رئیس جمهور اصلاحات در دو سو مورد انتقاد قرار گیرد:
اول: گروهی از طرفداران خاتمی و منتسبان به جنبش سبز، تنها به این دلیل خاتمی را مورد انتقاد قرار دادند که از امکان ظلم به رهبر گفته بود. غافل از آنکه خاتمی نه گفته که چه کسی ظلم کرده و نه حتی گفته است که واقعاً چنین ظلمی واقع شده است. جمله شرطی خاتمی تنها خطاب به رهبر است که اگر آیت الله خامنه ای فکر می کند که به ایشان ظلم شده است به نفع آینده از آن چشم پوشی کند. تنها در این صورت است که ملت و مردمی که مورد ظلم قرار گرفته اند نیز ممکن است او را مورد بخشش قرار دهند. ضمن آنکه در این جمله یک مفهوم دیگر هم نهفته است و آن اینکه در ورای تمام تبلیغات دولتی برای همگام شمردن ملت و رهبر، امروز ملت به خاطر آینده بهتر از ظلمی که توسط نظام و رهبر بر او رفته است می گذرد.
در عین حال این گروه از اصلاح طلبان و سبزها سایر گفته های خاتمی را یا نمی بینند و یا به راحتی از کنارش می گذرند. انتخابات آزاد و مرجع بی طرف یعنی رد کردن شورای نگهبان، تکرار گفته های امام در سال 57 مبنی بر تعیین سرنوشت هر نسل به دست خود آن نسل یعنی امکان رفراندوم و وحی منزل نبودن قانون اساسی، همه اینها مگر جان کلام خواسته های جنبش سبز در بیانیه 17 مهندس موسوی و منشور جنبش سبز که توسط آقایان موسوی و کروبی تهیه شده است نیست؟
دوم: گروهی که از اساس هم با میرحسین موسوی و هم با خاتمی به یک اندازه مشکل دارند. اما چون به هر دلیل جرات آن را ندارند تا میرحسین موسوی را مورد انتقاد قرار دهند، خاتمی را به دلیل گفته هایی که به نوعی پیش از این توسط میرحسین موسوی هم گفته شده بود قابل انتقاد می دانند. این گروه از شعار "اجرای بی تنازل قانون اساسی" که توسط میرحسین موسوی و مهدی کروبی بارها بیان شده است متنفر هستند، اما خب مگر شعار اجرای بی تنازل قانون اساسی به معنی پذیرش همین ولایت فقیه در قانون اساسی نیست. چرا نمی آیند موسوی را خائن و خائف بشمارند و هزار تا نسبت دیگر به او بدهند؟ جوابش روشن است. این گروه در آمال خودشان به دنبال سرنگونی نظام و سربرآوردن نظامی جدید با شکل و شمایلی نو هستند. سرنگونی نظام توسط اینها منتهای آرزو و خواستی است که آنرا به ریاست جمهوری و مناصب بالای سیاسی برساند. در میانشان از همه طیف و گروهی هم وجود دارد. خاتمی با اینها از روز اول مشکل داشت و امروز هم دارد و اگر از خاتمی انتقاد نکنند و او را به جرم ناکرده با فحش و ناسزا مواجه ندانند باید تعجب کرد. خاتمی در صحبتهایش به همین ها اشاره می کند که می گوید:
"در این میان وقتی خیرخواهان محدود می شوند میدان بدست کسانی می افتد که هر دو طرف را قبول ندارد".
خاتمی در عین حال از "آینده"، هم در این بخش جنجالی صحبت هایش و هم در جای جای این گفتارش سخن می گوید. آینده از نظر خاتمی در کنار مباحث سیاسی که در انتخابات آزاد، آزادی احزاب و فعالیت های سیاسی، حاکمیت قانون و مواردی شبیه این در صحبت هایش اشاره شده است یک بعد اقتصادی هم دارد و آن تکرار شعار اساسی جمهوری اسلامی از منظر خاتمی است که همان "استقلال، آزادی و پیشرفت" می باشد.
برای خاتمی پیشرفت برای آینده ایران حیاتی و اساسی است و یک وجه این پیشرفت وجه اقتصادی آن است که اگر ایران آینده بخواهد در تحولات منطقه ای و جهانی تاثیر گذار باشد به این وجه اقتصادی پیشرفت احتیاج اساسی دارد. یعنی رشد اقتصادی حداقل 8 درصدی می خواهد، نرخ تورم باید کاهش پیدا کند، بیکاری کم شود، حجم برداشت گاز ایران از منابع مشترک گازی با قطر در عسلویه افزایش پیدا کند و تولید نفت کاهش یافته ایران زیاد شود. صنایع پایین دستی پتروشیمی که قرار بود ارزش افزوده فراورده های نفتی برای کشور باشند دوباره در چرخه تولید و فروش قرار گیرند و صنایع و معادن کشور در اثر کمبود مواد اولیه خاموش نگردند. تمام اینها با تعامل در سطوح بالای سیاسی امکان پذیر است، وگرنه در یک کشور زخم خورده و از هم پاشیده، هرچند رئیس جمهور آن وعده مدیریت جهان می دهد اما خاتمی به حق می گوید:
"واقعا من نگرانم با تقابلی که در درون کشور ایجاد شده که باعث ایجاد توهم و شیدایی در یک سو و ایجاد نفرت در طرف دیگر شده است و دائماً هم از دو طرف به آن دامن زده می شود. از اصطکاک میان شیدایی بی حساب و نفرت فزاینده باید ترسید و به خدا پناه برد."
این پرچالش ترین جملات خاتمی در میان سخنان اخیرش بود که توسط دفتر رئیس جمهور سابق ایران منتشر شده است. جملاتی که در هیاهوی آنها بسیاری دیگر از گفته های محمد خاتمی گم شدند تا رئیس جمهور اصلاحات در دو سو مورد انتقاد قرار گیرد:
اول: گروهی از طرفداران خاتمی و منتسبان به جنبش سبز، تنها به این دلیل خاتمی را مورد انتقاد قرار دادند که از امکان ظلم به رهبر گفته بود. غافل از آنکه خاتمی نه گفته که چه کسی ظلم کرده و نه حتی گفته است که واقعاً چنین ظلمی واقع شده است. جمله شرطی خاتمی تنها خطاب به رهبر است که اگر آیت الله خامنه ای فکر می کند که به ایشان ظلم شده است به نفع آینده از آن چشم پوشی کند. تنها در این صورت است که ملت و مردمی که مورد ظلم قرار گرفته اند نیز ممکن است او را مورد بخشش قرار دهند. ضمن آنکه در این جمله یک مفهوم دیگر هم نهفته است و آن اینکه در ورای تمام تبلیغات دولتی برای همگام شمردن ملت و رهبر، امروز ملت به خاطر آینده بهتر از ظلمی که توسط نظام و رهبر بر او رفته است می گذرد.
در عین حال این گروه از اصلاح طلبان و سبزها سایر گفته های خاتمی را یا نمی بینند و یا به راحتی از کنارش می گذرند. انتخابات آزاد و مرجع بی طرف یعنی رد کردن شورای نگهبان، تکرار گفته های امام در سال 57 مبنی بر تعیین سرنوشت هر نسل به دست خود آن نسل یعنی امکان رفراندوم و وحی منزل نبودن قانون اساسی، همه اینها مگر جان کلام خواسته های جنبش سبز در بیانیه 17 مهندس موسوی و منشور جنبش سبز که توسط آقایان موسوی و کروبی تهیه شده است نیست؟
دوم: گروهی که از اساس هم با میرحسین موسوی و هم با خاتمی به یک اندازه مشکل دارند. اما چون به هر دلیل جرات آن را ندارند تا میرحسین موسوی را مورد انتقاد قرار دهند، خاتمی را به دلیل گفته هایی که به نوعی پیش از این توسط میرحسین موسوی هم گفته شده بود قابل انتقاد می دانند. این گروه از شعار "اجرای بی تنازل قانون اساسی" که توسط میرحسین موسوی و مهدی کروبی بارها بیان شده است متنفر هستند، اما خب مگر شعار اجرای بی تنازل قانون اساسی به معنی پذیرش همین ولایت فقیه در قانون اساسی نیست. چرا نمی آیند موسوی را خائن و خائف بشمارند و هزار تا نسبت دیگر به او بدهند؟ جوابش روشن است. این گروه در آمال خودشان به دنبال سرنگونی نظام و سربرآوردن نظامی جدید با شکل و شمایلی نو هستند. سرنگونی نظام توسط اینها منتهای آرزو و خواستی است که آنرا به ریاست جمهوری و مناصب بالای سیاسی برساند. در میانشان از همه طیف و گروهی هم وجود دارد. خاتمی با اینها از روز اول مشکل داشت و امروز هم دارد و اگر از خاتمی انتقاد نکنند و او را به جرم ناکرده با فحش و ناسزا مواجه ندانند باید تعجب کرد. خاتمی در صحبتهایش به همین ها اشاره می کند که می گوید:
"در این میان وقتی خیرخواهان محدود می شوند میدان بدست کسانی می افتد که هر دو طرف را قبول ندارد".
خاتمی در عین حال از "آینده"، هم در این بخش جنجالی صحبت هایش و هم در جای جای این گفتارش سخن می گوید. آینده از نظر خاتمی در کنار مباحث سیاسی که در انتخابات آزاد، آزادی احزاب و فعالیت های سیاسی، حاکمیت قانون و مواردی شبیه این در صحبت هایش اشاره شده است یک بعد اقتصادی هم دارد و آن تکرار شعار اساسی جمهوری اسلامی از منظر خاتمی است که همان "استقلال، آزادی و پیشرفت" می باشد.
برای خاتمی پیشرفت برای آینده ایران حیاتی و اساسی است و یک وجه این پیشرفت وجه اقتصادی آن است که اگر ایران آینده بخواهد در تحولات منطقه ای و جهانی تاثیر گذار باشد به این وجه اقتصادی پیشرفت احتیاج اساسی دارد. یعنی رشد اقتصادی حداقل 8 درصدی می خواهد، نرخ تورم باید کاهش پیدا کند، بیکاری کم شود، حجم برداشت گاز ایران از منابع مشترک گازی با قطر در عسلویه افزایش پیدا کند و تولید نفت کاهش یافته ایران زیاد شود. صنایع پایین دستی پتروشیمی که قرار بود ارزش افزوده فراورده های نفتی برای کشور باشند دوباره در چرخه تولید و فروش قرار گیرند و صنایع و معادن کشور در اثر کمبود مواد اولیه خاموش نگردند. تمام اینها با تعامل در سطوح بالای سیاسی امکان پذیر است، وگرنه در یک کشور زخم خورده و از هم پاشیده، هرچند رئیس جمهور آن وعده مدیریت جهان می دهد اما خاتمی به حق می گوید:
"واقعا من نگرانم با تقابلی که در درون کشور ایجاد شده که باعث ایجاد توهم و شیدایی در یک سو و ایجاد نفرت در طرف دیگر شده است و دائماً هم از دو طرف به آن دامن زده می شود. از اصطکاک میان شیدایی بی حساب و نفرت فزاینده باید ترسید و به خدا پناه برد."
نداي سبز آزادي
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر