تقدیم به ژیلا بنی یعقوب و بهمن اش، فخر السادات محتشمی پور ومصطفایش... و همه ی آنانکه این روزهای ابری را به انتظار باران نشسته اند:
یک: حوالی فاجعه ی قتلهای زنجیره ای سال 77 بود که روحانی روشن ضمیر سالهای جنگ و دوست دیرین شهید حاج همّت "محمد رضا پروازی" تفکر حاکم بر قتلها را تحلیل کرد و با استناد به شواهدی از آشنایی نزدیکش با سرداران سپاه، هشدار داد که حلقه ای از سپاه و اطلاعات بر اساس تئوری "النّصر بالرّعب" به ترور و حذف دگر اندیشان می اندیشد.
بعدها با بیانیه ی وزارت اطلاعاتِ دولت خاتمی معلوم شد که تحلیل وی کاملا درست بوده است.
چندی بعد، اطلاعات سپاه و شخص محسنی اژه ای عقده گشایی کردند و روزها و شبها بازجویی و تحقیر و توهین، نصیب روحانی سربلندِ روزهای جهاد و شهادت شد.
با شنیدن این اخبار، به رسم عهد ارادت ونیز به تصور همدردی در آن روزهای سخت، به دیدنش رفتم و پاسخی سزاوار شنیدم! پروازی می گفت: بعد از عملیات کربلای پنج به مجروحی رسیدم که به شدّت درد می کشید؛ در آستانه ی شهادت دستم را فشرد وگفت "حاجی بگو لااله الاالله تا آروم شم" من این ذکر را می خواندم و او دردش آرام میشد.
و سپس نتیجه گرفت: اینجور وقت ها ذکر خدا و سپردنِ خویش به او آدم را آرام می کند.
دو: در یکی از مرخصی های زندان سال 80 با استاد محسن کدیور تماس گرفتم که به تازگی از زندان هجده ماهه اش آزاد شده بود.
نمیدانم چه حرفی به میان آمد که گفتم: روحیه ام خوب است فقط زیاد سیگار می کشم! پرسید چرا؟ گفتم نمیدانم؛ شاید جنبه ی تخدیری دارد. با عتاب گفت: این چه حرفی ست؟ ألا بذکر الله تطمئن القلوب، با ذکر خدا خودت را آرام کن!
و اما بعد:
این دو را گفتم تا یادمان نرود که حامل چه میراث و وارثِ چه روزهایی هستیم.
این روزها همه کار کرده ایم تا قدرتِ "ولایت جائر" را مهار کنیم، دوستان دربندمان را از سلولهای مخوف این خاک بلا دیده آزاد کنیم و همسران و خانواده های شان را التیام بخشیم امّا فراموش نکنیم که در کنار به کار گرفتن همه ی آنچه در توان داریم، برای آرامش مان محتاج یاد کسی هستیم که "پناه بی پناهان" است.
نفرین، نیز خرافه نیست؛ دعایی ست برای آنکه خدا رحمتش را از ظالمان دریغ کند و عمر جور را کوتاه!
دعا، امید روزهای ابری ست و تازه ما نسل خوشبختی هستیم که گرفتار "زمستان" مهدی اخوان ثالث و یخبندان بی افق نشدیم؛ صدای دادخواهی مظلومان مان را هم مردم ما می شنوند و هم مردم دنیا!
ولایتِ جائر، روز به روز ضعیف تر می شود و ما امیدوارتر که به اعجاز خدا و همت خویش این پاییز، به زمستان نرسیده بهار شود.
امام سجاد آن زیباترین روح پرستنده نیز وقتی رنج ها به اوج می رسید رحمت خدا را با آمیزه ای از "شکر و شکایت" جستجو می کرد و می خواند: "أین فرجك القريب؟ أين غياثك السريع؟ أين رحمتك الواسعـة؟ أين عطاياك الفاضلة؟ أين مواهبك الهنيئة؟ أين صنائعك السنية؟ أين فضلك العظيـم؟ أين منّك الجسيـم؟ أين إحسانـك القديـم؟ أين كرمك يا كريـم؟ به وبمحمد وآل محمد فاستنقذنـي وبرحمتك خلّصني، يا محسن يا مجمل يا منعم يا مفضل..."
دعای شاکرانه و شاکیانه، موهبتِ روزهای ابری است؛ بخوانیمش و باور کنیم که این ابرها خواهند بارید...
محمد جواد اکبرین
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر