ادامه راه سبز«ارس»: نرگس کلهر، دختر مهدی کلهر مشاور محمود احمدی نژاد که با فیلمی در محکومیت شکنجه به فستیوال حقوق بشر نورنبرگ آلمان رفته بود،به غرب پناهنده شد تا ضمن نشان دادن آنکه با پدرش ارتباطی ندارد،این را نیز گفته باشد که«اگر قرارست از بین برویم، بگذارید خودمان راه مان را انتخاب کنیم.»
نرگس 25 ساله که بیش از یک سال است با پدر خود ارتباطی ندارد و با مادرش زندگی می کند در مصاحبه با روز،از این فیلم و نحوه خروج از کشور گفته است.
در فهرست فیلم های جشنواره نورنبرگ،فیلمی نیز بود که نام نرگس کلهر را بر خود داشت؛فیلمی به نام خیش و برگرفته ازرمانی از فرانس کافکا. دراین فیلم دستگاه شکنجه ای به نام خیش (Rake) دیده می شود که با آن گناه زندانیان بر روی بدن آنان حک می شود. این دستگاه،آن طور که منتقدان نوشته اند نماد یک بربریت تمامیت گراست که در دیگر آزاری و خودآزاری دیکتاتور ادامه پیدا می کند. نرگس اما به عنوان یک جوان ایرانی این عصر، در اثر «مداخله» می کند،مهر خود را بر آن می زند و ضمن پیوند عناصر داستان با تاریخ زندان درایران،عاقبت ماشین شکنجه را متوقف و سپس نابود می کند.او که سینما و گرافیک خوانده،به روز می گوید:
ولی اسمی از شما و کارهایتان نشنیده بودیم.
چون کارهایم اجازه نمایش نداشتند. این اولین فیلمی است که با آن از کشور بیرون آمدهام.
موضوع فیلم خیلی جالب است و همین طور رفتن سراغ کافکا با آن نگاهی که داردو تغییر دادن نگاه او.چه شد که این موضوع را انتخاب کردید؟ به فضای امروز ایران بر می گردد؟
نه من این فیلم را پارسال ساختم که اوضاع با امسال خیلی فرق داشت؛ می خواستم یک فیلم اقتباسی بسازم. برای همین چند کتاب خواندم و کار کافکا را یک جورهایی خیلی نزدیک به چیزی دیدم که مورد نظرم بود.
یعنی چی؟
یعنی هم کاری بود که می توانستم هم با آن همذات پنداری کنم و هم آن را به تصویر بکشم. البته چون داستان بلندی بود، کار سختی بود. برای همین بخشی از آن را گرفتم تا بتوانم اقتباس آزادی از آن بکنم. بعد به هر حال مثل هر کسی که فیلم خودش را می سازد، سعی کردم نگاه خودم را به آن اضافه کنم.
وقتی می گویید همذات پنداری، منظورتان چیست؟ به شرایط یک جوان در ایران امروز بر می گردد یا چیزی دیگری مورد نظرست؟
البته واقعیت این است که شرایط امروز ایران با شرایط یک سال پیش فرق می کرد؛ الان خیلی چیزها عوض شده است. نمی دانم آن موقع چه چیزی در ذهنم می گذشت که فکر کردم این فیلم را بسازم ولی الان خیلی تعابیر می شود از فیلم کرد. آن موقع من داشتم فقط در مورد فلسفه زندگی که وجود دارد، بالاو پایین کردن آن و اینکه یک انسان می تواند اصولا بدون داشتن هیچ تقصیری، محکوم به گذراندن یک شرایط سخت وبحرانی بشود کار می کردم. به هر حال من بزرگ شده بعد از انقلاب هستم و در این بیست و چند سال عوامل مختلفی روی من و روحیه ام تاثیر گذاشته است که روی این موضوع انگشت گذاشته ام.
می گویید شرایط ایران با یک سال پیش تفاوت کرده؛ این تفاوت را امروز می توانیم در فیلم شما پی بگیریم؟ فیلم این را به ما می گوید؟
فکر نکنید می خواهم گنده حرف بزنم ولی فکر می کنم یک کمی کلی تر نگاه می کنم. روایتی که این فیلم می خواهد بیان کند داستان انسان هایی است که محکوم به زجر کشیدن هستند؛ بدون هیچ گناهی.
منظوراز زجر کشیدن چیست؟ از یک مفهوم و نگاه کلی به زندگی حرف می زنید یا واقعیت زندگی در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی؟
نه؛ نه یک مفهوم بزرگ فلسفی است و نه به یک واقعیت خاص بر می گردد؛ بر می گردد به دوره ای که ما به دنیا آمدیم، بزرگ شدیم و در شرایطی زندگی می کنیم که قبل و بعدش را هم ندیده ایم. شرایطی که جوانانی مانند من در آن به دنیا آمده و در آن بزرگ شده اند. ما یک خرده داریم این کل را نگاه می کنیم.
خب همین کلی که شما به آن نگاه می کنید، به زبان روشن تر چیست؟
کل این است که ما نمی خواهیم دیگران موقعیت های سخت را بر ما تحمیل کنند؛ اگر قرارست ما داغان بشویم،بگذارید خودمان این کار را بکنیم. ما می خواهیم خودمان به استقبال زجر برویم پیش از آنکه ما را زجرکش کنند.
یعنی رای من را پس بده. درست است؟
نه؛ دیگر از پس دادن رای گذشته؛ ما می گوییم زندگی ما را پس بدهید.
راستی رابطه با آقای کلهر، پدر شما و مشاور آقای احمدینژاد چطورست؟ می داند از کشور خارج شده اید؟
نه؛ من بیش از یک سال است که با او رابطه ای ندارم. بعد از طلاق، با مادرم زندگی می کنم و هیچ کس ازخروجم از کشور خبر ندارد. فیلم را فرستادم و بعد نامه ای برایم آمد مبنی بر اینکه فیلم پذیرفته شده. در ایران هم که بودم کار تدوین می کردم و خرج زندگی ام را در می آوردم. چند فیلم کوتاه هم ساختم که به هیچکدام اجازه و یا مجوز پخش ندادند. این یکی را بدون مجوز ساختم چون می خواستم کار تجربی کنم. ضمن اینکه به کسی نگفته ام دختر فلان کس هستم؛ نمی خواهم اسم کسی پشتم باشد.
0 نظرات :: نرگس کلهر: از رای گذشته، زندگی ما را پس بدهید
ارسال یک نظر