. بیست و دوبهمن برای من و شاید خیلی از نسل سومی ها معنی های متفاتی داره. به اقتضای سنم و شکل گرفتن باورهام معنی ها دگرگون شدن.
اواخر دهه ی 60 بود
هنوز زندگی ها ساده بود !کسی هلاک ساید بای ساید نبود.تا چشمت کار میکرد پیکان میدیدی.
بیست و دوبهمن هایی رو به یاد دارم که 5-6 سالم بود مثل تمام روز های تعطیل دوسشون داشتم چون همه دور هم بودیم.بابام سر کار نبود و فرصت بیشتری برای توجه و محبت به من داشت .
هر 22بهمن واسه من حکم یه تفریح رو داشت!یه گردش یا اردوی علمی.
بادکنک خریدنش قسمت هیجان انگیزش بود ولی بدون شک شیرین ترین قسمتش راه برگشت بود.اونجا که بچه های هم سن من همگی یک صدا فریاد "بابا خسته شدم بابا بقلم کن "سر می دادیم .
مسیر برگشت از بالا و در آغوش پدر صفای دیگه ای داشت.مخصوصا اگه بادکنکت هنوز باد داشت یا نترکیده بود!
چه ذوقی می کردم از آهنگ های انقلابی!
بوی گل سوسن و یاسمن آید
رهبر محبوب خلق از سفر آید.....
.............................................
اوایل دهه 70 من و همه ی نسل سومی ها پا به مدرسه گذاشته بودیم!
دهه ی فجر حکم 13بدر بود. درس و کلاس تعطیل بود. صبح ها با ذوق زود تر می آمدیم تا کلاسمون رو تزئین کنیم!کلاسمون اول بشه و تو جشن 21 بهمن مدرسه به ما جایزه بدن!
کلاس پر می شد از پرچم های ایران و عکس پیری مهربان که بر دیوار می زدیم.هیچ به یادش ندارم او را که روزی می نامیدند. فقط دو تصویربه یاد دارم: یکی وقتی فوت کرد ایران سیاه پوش شد! و دیگری قاب عکسی از او که در کنار تابلوی "وان یکاد الذین..." با ما هر سال مستاجر این خانه و سال بعد مهمان خونه دیگر بود.
ما هرکدام یه جور شناختیمش و بعضی هم نشناخته و از روی بغض او را عامل همه ی نا ملایمتی ها می دونیم ولی به حق پدران و مادرانمون دوستش داشتن اورا آن روز ها!
یه جمله هم رو دیوار کلاس می نوشتیم از او که:انقلاب ما انفجار نور بود.
هیچ وقت هیچ کدوم ما نخواستیم بفهمیم معنی یه این جمله چیه؟!
زنگ های تفریح بلند گوی مدرسه که بی شباهت به بلند گو های سبزی فروشی نبود سرود پخش می کرد:
به لاله در خون خفته
شهید دست از جان شسته
قسم به فریاد آخر
به اشک ارزان مادر
قسم به اسم آزادی
به لحظه ای که جان دادی
که راه ما باشدا راه تو ای شهید
همه به پیش به یک صدا
جاویدان ایران عزیز ما
.............................................
اواخر هفتاد بود! دیگه 22 بهمن فقط واسم روزی بود که می تونستم بیشتر بخوابم! حتی سید دوست داشتنیه نسل سومی ها هم منو نتونست 22 بهمن به خیابان آزادی بکشونه!
فقط اخبار ساعت 14 تیکه تیکه تصاویری از هر شهر و استان نشون می داد و همیشه این جمله رو می گفت مجری:
"خیل عظیم جمعیت برای تجدید میثاق با آرمان های بنیان گذار انقلاب اسلامی و......."
ولی جمعیت میلیونی نبود و نشد هرگز!
می دونستم خیلی از نسل سومی ها هم نمی رند و خیلی از نسل انقلاب هم دل خوشی ندارند !
روز هایی که پیر دوست داشتنی (که بعد ها شد پدر معنوی جنبش سبز ) حصر شد همزمان باور ها و ارزش های نسل انقلابی و نیمچه اعتقادی که ما داشتیم را هم حبس کردن .
تنها سرود انقلابی که هنوز مهرش تو سینه ام بود:
یار دبستانیه من
با من و همراه منی
چوب الف برسر ما
بغض من و آه منی
.............................................
اواسط دهه ی 80
سید 22 میلیونی یه ما هم نیست
آزادی اندیشه تعطیل شد .مردم سالاری رفت تو کما حقوق شهروندی آب شد از شرم به زیر زمین رفت و اعتقادمون ستاره دار شد و مثل خود نسل سومی ها تعلیق شد.
به زور شیر کاکائو و تهدید و تشویق و توبیخ و عمو پورنگ و کلاه قرمزی و زیزی گولو و.... یه جمعیتی میومد و مجری سعید صحاف وار جمعیت چند هزار نفره (با پلنگ صورتی البته) رو میلیونی توصیف می کرد تا منم پای تلویزیون از خجالتش در بیام.
خنده تلخ در 22 بهمن های این دوره تنها تشابه نسلی بود که به انقلاب ایمان داشتن و چه تلخ که پیش بینی ها درست بود و انقلاب به دست نا اهلان افتادو...
بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر بار دگر روزگار چون شکر آید.
.............................................
بیست و دوبهمن 1388خورشیدی
بی تاب بی تابم...!
میر حسین (رئیس جمهور قانونی و واقعی من) و شیخ شجاع و دلیر ما و منتظری همیشه زنده چه روحی در کالبد ما دمیدند که 22خرداد میلیونی رای سبز دادیم
و پس از آن هم لحظه ای عقب نشستیم!
22بهمن دقیقا عمر جنبش سبز 8ماه میشه!
هشت ماه که به ایرانی بودنم بیش از پیش افتخار می کنم.هشت ماه که سبزیم و سبز میمانیم تا به اهدافمون برسیم.
هشت ماه که دنیا ما رو به خاطر شجاعت و باورمون تحسین می کنن.هشت ماه که هر روزش رویش داشتیم .
هشت ماهی که شهید دادیم به بند کشیدنموم و عزیزان ملت رو گروگان گرفتن همه جور توهین و تحقیر شنیدیم . بی نهایت کتک خوردیم و خونمون ریخته شد و شهید دادیم.
اگر هشتاد ماه هم طول بکشه نسل من به آرزو هاش خواهد رسید و خواسته هاشو مطالبه می کنه.شک ندارم
منی که سال ها بود 22بهمن واسم فقط یه روز تعطیل بود ...
امسال به مراسم شهدای 7تیر رفتم .به نماز جمعه هاشمی رفتم .در رمضانم در جستجوی عدالت علی بودم .
در نیمه شعبانم خواستار کنده شدن ریشه ظلم بودم . برای پدر چنبشم به قم رفتم .عاشورایم بوی کربلا می داد.
ممنونم از دولت کودتا . ممنونم ازت آقای خامنه ای باور هایم رو تو دوباره داری زنده می کنی به قیمت رفتن آبروی جمهری اسلامی و ولایت فقیه.که باور هایم بسیار با ارزش تر از تمام این 31سال عمر ولایت فقیه هست.
خوشحالم که سر شار از انگیزه ام برای 22 بهمن سبز
بهمن خونین جاویدان تا ابد زنده یاد شهیدان
یه نسل سومی سبز
3 بهمن 1388خورشیدی
یه نسل سومی سبز
3 بهمن 1388خورشیدی
0 نظرات :: تا 22 بهمن: بیست و دو بهمن و تولد دوباره ی یک باور
ارسال یک نظر