. ادامه راه سبز«ارس» به نقل از "جرس": سید محمد خاتمی چندی پیش نامه ای به رهبری نوشته و در آن ضمن تشریح وضع موجود و روند فزاینده قانون شکنی ها و تجاوز به حقوق شهروندی و سلب آزادی های ملت که به نام دفاع از اسلام و انقلاب و ولایت صورت می پذیرد، ازعواقب روند کنونی بشدت اظهار نگرانی کرده و از وی خواسته است برای نجات کشور هر چه سریع تر اقدام کند و مانع ادامه رفتارهای فاجعه بار کنونی شود.
طی روزهای گذشته شایعات زیادی درباره نامه سید محمد خاتمی به آیت الله خامنه ای مطرح شده که خبرنگار جرس به پی گیری این موضوع پرداخت و یک منبع آگاه در این زمینه توضیحاتی ارائه داد که به دلیل فضای حاکم بر عرصه سیاسی ایران و مسائل امنیتی ، از ذکرنام این منبع آگاه خودداری می شود.
به گفته این منبع آگاه، رهبری پس از مطالعه نامه، عدم موافقت خود را با تحلیل ها و توصیه های آقای خاتمی ابراز کرده است.
وی توضیح داد: مطالبی که از سوی برخی محافل خبری وابسته به مراکز امنیتی و اطلاعاتی حاکمیت (و نیز برخی مطبوعات و سایتهای خبری به اتکاء منابع یادشده) در باره این نامه منتشر شده مبنی بر این که آقای خاتمی در این نامه از اصلاح طلبان انتقاد کرده و یا درباره به رسمیت شناختن دولت سخنی گفته است، تماماً عاری از صحت بوده و نوعی عملیات روانی به شمار می آید.
این فرد مطلع در تشریح اهداف شایعه مذکور گفت: هدف جریان حاکم از این عملیات روانی و ترویج اخبار کذبی از این دست، ایجاد اختلاف و تفرقه میان سران اصلاحات و سلب اعتماد جامعه نسبت به رهبران جنبش سبز است. آنان به خوبی می دانند در صورت موفقیت در ایجاد بی اعتمادی میان جامعه و رهبران جنبش، بخش وسیعی از بدنه اجتماعی جنبش دلسرد و منفعل خواهد شد. و بخشی نیز از آن ها عبور کرده و به سمت رفتارهای ماجراجویانه و افراطی پیش خواهند رفت. این هر دو نتیجه خواست قلبی حاکمیت کنونی است. زیرا خیالش از یک بخش راحت شده و امکان سرکوب خشن بخش دیگر را به بهانه افراطی گری خواهد یافت.
سلام بر شما بزرگان مبارزه با ظلم
=========
با تشکر از تمام مجاهدات و شهامتهای شما در طول این چند ماه
آیا ترسیده اید از تهدیدها و سخنان تند این آقایان و یا از ریخته شدن خون بیشتر هراس دارید؟
که باید بدانید اینان را شهامت دستگیری شما را نیست
و مردم هم چیزی برای از دست دادن ندارند چرا که عزیزتر از جوانانشان نبود که آن را هم دادند.
آسمان دلمان ابری بود و طاقتمان تاب شد از شنیدن خبری که در آن آقای کروبی گفته اند
من دولت احمدی نژاد را قبول دارم چون رهبری حکم داده اند.
آیا شما بزرگان نمیدانید که در این دیار غم زده بی اذن رهبر برگی از درخت فرو نمی افتد؟
حال شما را چه شده است که بعد از دیدن این همه دزدی دروغ توهین دستگیری شکنجه تجاوز اعدام
اکنون با رویی گشاده سخنان ایشان را تایید میکنید.
مگر یادتان رفته که پدران ما در زندانها مانده اند و شوهرانمان در انتظار اجرای حکم اعدام شب را سحر میکنند.
مگر یادتان رفت خون پسران و دخترانمان را بر سنگ فرش این خیابانها.
مگر نمیبینید رخت سیاه را بر تن مادرانی که در غم فراق جوانانشان حتی اجازه خواندن یک فاتحه هم نیافتند
چه ظلمی از این فراتر که جوانان را بکشند و اجازه تدفین و فاتحه خوانی هم ندهند.
هنوز در میدان ولیعصر تهران فریاد جوانی که در زیر چرخهای ماشین نیروی انتظامی جان داد طنین افکن است.
هنوز فریاد عزیزانمان که از پل به زمین انداخته میشدند در گوش مردم فریاد هیات من الذله سر میدهد
مگر نمیبینید زندانهای ایران پر شده از منتقدانی که فقط انتقاد کرده اند و تنها سلاحشان قلمشان است
محاربانی در انتظار اجرای حکم اعدام به سر میبرند که تنها جرمشان اندیشه است
آیا باورتان این است که اینان به حکم دولت در زندانند ؟ نه اینان به حکم حکومت در زندان به سر میبرند.
این استبداد ولایت مطلقه فقیه است که حکم محاربه صادر میکند
یعنی شما ندیدید که بودجه مفقوده دولت از کجا پیدا شد؟
انصاف دهید ما دختران هفت ماه است از دلواپسی پدرانمان نخوابیده ایم
پس شما را چه شده است؟
ولی دم سهرابید یا ندا که مهر تایید بر سخنان رهبر میزنید؟
شما در نزد ما مردم از احترام خاصی برخوردارید.
پس شما را به حرمت این احترام که حرمت حق مردم را نگه دارید.
که در این روزگار که مردم خون داده اند سکوت نخواهند کرد
که خونبهای جوانان فریاد ما مادران است
اگر سکوت کنید جای می مانید
چرا که قطره قطره اشک من و خواهرانم اکنون سیلی شده ویرانگر که عنقریب
بر دیوار ظلم و جور فرود خواهد آمد
پس همراه شو عزیز
دختر کوچک ایران
۷ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۵:۵۱دوستان سبزم سلام
مقاله نویس نیستم و اصولا در وسع علمی خود نمیبینم که به این مهم دست یازم، چرا که تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف /مگر اسباب همه آماده کنی، اما چندی است-خصوصا بعد از انتشار بیانیه هفدهم مهندس موسوی و اخیرا بعد از بلوای رسانهای خبرگزاری فارس درباره اظهارات شیخ عزیز- در میان نوشته های برخی دوستان وبلاگنویس و اظهارنظر-کامنت-هایی که عزیزان میگذارند به طور فزاینده سخنانی میبینم که حقیقتا از آینده جنبش آزادی احساس خطر میکنم. با کاغذ درددلی کردم و دوست داشتم همقطارانم حرف دلم را بشنوند،
چند نکته موجز:
تاریخ بخوانیم. چرا مشروطه شکست خورد؟ چرا انقلاب به نتیجه مطلوب انقلابیون نرسید؟ چرا گاندی و ماندلا پیروز شدند؟
عجول نباشیم. همیشه کوتاهترین مسیر بهترین مسیر نیست.
به رهبرانمان اعتماد داشته باشیم.
مراقب تفرقه افکنان باشیم.
رقیبمان را با احترام یاد کنیم تا او نیز اگر یاد ندارد از ما بیاموزد. زندگی عرصه آموزش اجتماعی است. واقعا بعید نیست از ما هتاکی و بیحرمتی؟ ما وارث خونهای پاکی هستیم که در راه آزادی و آزادگی ریخته شده است. بیایید به احترام خون نداها و سهرابها با رقیب مدارا کنیم. و او را نیز بیاموزیم.
سعی کنیم در برابر این نیرو که میخواهد ما را وادار کند همه رنگها را به دو رنگ سیاه و سفید -اهریمن و اهورا- فرو بکاهیم، مقاومت کنیم. هیچ کس سیاه مطلق و یا سفید مطلق نیست، بکوشیم در میان سیاهیهای رقیبمان لکههای سفید و خاکستری-ولو به قدر سر سوزنی- بیاییم و باور کنیم که ما هم سفید مطلق نیستیم و از جهل، سوءنیت، خطا و اشتباه مبرا نیستیم، فقط از آن رو که انسانیم با تمام محدودیتهای انسانی شناخته شده. این روحیه به بسط مدارا که لازمه حیات اجتماعی متکثر است، کمک میکند.
مذاکره هیچوقت به معنی سازش نبوده و نخواهد بود. مذاکره یک ابزار برای چانه زنی و رسیدن به مقصود - برای ما احقاق حق- است. نتیجه مذاکره است که نشان میدهد ما چقدر برنده بودهایم و اصولا کسانی که این ظرفیت را در خود ایجاد نکنند که هر لحظه که منافع جمعی حکم کرد پای میز بنشینند، پیروزیشان سخت و یا بسیار پر هزینه خواهد بود.
به فکر حذف رقیب نباشیم هر چند که آنها در پی حذف ما باشند و اصولا اگر نتوانیم یک چنین رقیب سرسخت حذفطلبی را به عرصه گفتگو بکشایم، نباید فقط او را مقصر بدانیم و مطمئن باشیم که بخشی از قصورات و کاستیها از جانب ماست. بهترین و پایدارترین نتیجه همان نتیجه برد-برد است. هر چند که نتیجه برد-باخت در بادی امر برای برنده بسیار شیرین است اما تاریخ به ما میگوید که گذر زمان- اغلب- همه چیز را به زیان برنده تغییر میدهد و چه بسا روزی خود در بازی برد-باختی دیگر عرصه را به رقیب دیگری ببازد. پس بیایید برای نخستین بار در تاریخ خونرنگ آزادیخواهیمان به حذف نیندیشیم و مناقشات را به عرصه بازی برد-برد بکشانیم و به همه یاد دهیم که ما هم میتوانیم، یادمان نرود که همه انقلابها و از جمله انقلاب اسلامی سال 57 در عرصه بازی برد-باخت متولد میشوند.
بیایید مثل همیشه هوشیار باشیم تا آیندگان به احترام عقلانیت، تدبیر و روح مداراجوی ما کلاه از سر بردارند.
مهدي د.
۷ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۵:۵۸سلام آقای مهدی !!
من با شما کاملا موافقم !!
باید به رهبران جنبش اعتماد داشته باشیم ! اونها هیجوقت کوتاه نمیان ! و بهتر از ما میدونن که صلاح در چیست !
وقتی خود خانواده ی میرحسین عزیز شهید داده ، مطمئن باش به هیچ وجه سازش نمیکنن !!
اما باید حواسمون جمع باشه که افراط تفریط نکنیم !
اگر بخوایم بدون همراهی میرحسین و کروبی و ... ادامه بدیم ، خدا میدونه که چه سرنوشتی برامون رقم میخوره !!
اینها کسایی ان که به اندازه ی عمر ما تجربه تو این زمینه دارن و نباید کنار گذاشتشون !! اگر اینها نباشن ، تفرقه بوجود میاد و این اصلا خوب نیست !!
عک
۷ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۳۹خاتمي اگر باز هم شل و ول باشي و باز هم کوتاه بيايي ديگر نامت را هم نمي بريم
Anonymous
۱۰ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۴۷دوستان اين جنگ تنها به خيابانها خلاصه نمي شود. اگر بيانيه و صحبتها منجر به وارفتن و شكاف بين حكومت مي شود، نبايد عجولانه برخورد كرد. بايد متفكرانه به مبارزه پرداخت. اتحاد را بايد حفظ كرد
Anonymous
۱۱ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۱۳:۵۰