رساترين رسانه
• ادامه راه سبز(ارس): تلویزیون فارسی بی بی سی اخیراً مستندی را به مناسبت هفتادمین سال راه اندازی بخش فارسی بنگاه سخن پراکنی بی بی سی که در ابتدا فقط شامل رادیو بوده و اکنون تلویزیون هم هست پخش کرد و در آن به برهه هایی از اثر گذاری این رسانه در تاریخ معاصر ایران پرداخت. بدون تردید راه اندازی این رسانه در راستای سیاست خارجی انگلیس یا همان استعمارگر پیر بوده است اما این هدف در بسیاری از مواقع پوشیده بوده و گاهی نیز تحت الشعاع استقلال رسانه ای، به مثابه لازمۀ جلب اعتماد مخاطب، قرار داشته است. از جمله در بحبوحه شکل گیری و وقوع انقلاب اسلامی نقش رادیوی فارسی بی بی سی در اطلاع رسانی حوادث مربوط به انقلاب تردید ناپذیر است. علاوه بر امام خمینی که همیشه رادیوهای خارجی را گوش می داده اند نوع رهبران نهضت و فعالان سیاسی و نیز توده مردم مشتریان ثابت اخبار و تحلیل های خبری این رسانه ها که بدلیل پارازیت های شدیدی که رژیم شاه بر روی فرکانس های آنها می فرستاد به سختی دریافت می شدند، بودند. در این مستند پرویز راجی که در آن زمان سفیر کبیر رژیم شاه در لندن بوده است توضیح می داد که چه مقدار رژیم شاه بر او فشار می آورده است که از طریق مقامات وزارت خارجه انگلیس جلوی سخن پراکنی آن رادیو و انتشار اخبار نهضت توسط آن را بگیرد تا جائی که او ناگزیر شده است جسورانه به دربار بنویسد که اگر امنیت داخلی کشور با چند دقیقه برنامه روزانه رادیو بی بی سی بر هم می خورد بگذار بخورد.
بی بی سی و دولت انگلیس هرگز با انقلاب اسلامی همراه نبوده اند بلکه این حقیقت انقلاب اسلامی بود که خود را بر رسانه ای نظیر بی بی سی که به حداقلی از اخلاق حرفه ای رسانه پای بند بود تحمیل می کرد و موجب می شد نهضت از امکان رسانه ای آن بهره ببرد.
اما شکل گیری جنبش سبز در شرایط تنوع بسیار زیاد رسانه ها بود. علاوه بر فضای مجازی و شبکه های اجتماعی در عرصه اینترنت که امکان ارتباط چند سویه را فراهم آورده و پدیده خاص این دوره و عامل اصلی شکل دهندۀ جنبش های اخیر بوده اند، شبکه های ماهواره ای نیز بسیار متنوع و متکثر بوده و امکان دسترسی به آنها نیز روزافزون شده است.
صدا وسیما به مثابه رسانۀ ملی که گسترده ترین، پر امکانات ترین و نیز سهل الوصول ترین رسانه در کشور است در عین حال به دلیل عدم پای بندی به حداقل های اخلاق رسانه ای، بی اعتبار ترین آنها نیز هست و متأسفانه روز به روز از اعتبار و دامنه اثر آن کاسته شده است.
اگر در گذشته این “رسانه” بوده است که می بایست اخبار پالایش شده را در اختیار مخاطب قرار می داد اکنون این مخاطب است که می بایست اخبار متنوعی را که به او می رسد ارزیابی کرده و بر اساس تشخیص خود آنها را بپذیرد و یا نپذیرد. این کار اگرچه ارزشمند است اما بسیار وقت گیر است. ممکن است یک نفر فرصت آن را نیابد که به همۀ سایت ها سر بزند و همه شبکه های ماهواره ای را بررسی کند تا به اخبار و تحلیلهای قابل باور دست بیابد. در چنین شرایطی هر فرد، کم کم به یک یا چند سایت و یا شبکۀ محدود خو کرده و از آنها تغذیه می کند. بنابراین و به این ترتیب مناسبات رسانه ای گذشته در قالبی جدید بازتولید می شود. این بازتولید اگر چه در همه حال مذموم نیست ولی در شرایط کنونی بدلیل عدم توزیع عادلانه امکانات رسانه ای، لزوماً نتایج منصفانه ای را به بار نمی آورد.
جنبش سبز نوپاست و امکانات رسانه ای آن محدود است. حقیقت این جنبش و مطالبات برحق آن در نزدیک به دو سال گذشته بر طیف بزرگی از رسانه ها که دیرپا بوده، سمت گیری، نگرش و دیدگاههای خاص خود را دارند سایه افکنده و عملاً از امکانات آنها بهره برده است. البته کسی نمی تواند خود را متولی جنبش سبز بنامد و حتی رهبران شناخته شده جنبش، خود از پذیرش این عنوان اجتناب کرده اند. با این حال نمی توان هیچ یک از رسانه هایی را که پیش از شکل گیری جنبش وجود داشته و اهداف خاص خود را دنبال می کرده اند، هر چند اکنون با جنبش همراه باشند، نماینده آن دانست. در این میان رسانه های پر مخاطب و اثر گذاری نیز وجود دارند که اساساً بدلیل اینکه بودجه آنها توسط دولتهای بیگانه تأمین می شود ادعایی نداشته و نمی توانند داشته باشند.
شبکه تلویزیونی رسا که مخفف “رسانه سبز ایران” است و چند ماه است راه اندازی شده به گمان من پاسخی لازم والبته نه کافی به یک نیاز فراگیر در جنبش سبز است. اگر چه امکانات این شبکه تلویزیونی ماهواره ای در مقایسه با شبکه های دیگر فارسی زبان و سیمای جمهوری اسلامی بسیاراندک بنظر می رسد و معلوم است که دست اندکاران آن با زحمت فراوان آن را تدارک و راه اندازی کرده اند ولی به لحاظ اعتبار، از آنجا که مولود خود جنبش سبز است، به منابع مستقل و مردمی تکیه کرده و نیز به چارچوب های تبیین شده در منشور جنبش که به امضای آقایان موسوی و کروبی رسیده است پای بند است، می شود آن را “رساترین رسانه” جنبش سبز نامید.
“رسا” را نمی توان و نباید رقیب رسانه های آزاد که فقط رسانه هستند تلقی کرد. رسا رسانۀ جنبش سبز است و رسالت خود را پیگیری اهداف جنبش سبز تعریف کرده است و طبیعی ست در آن به اخبار جنبش جامع تر و پر رنگ تر از سایر رسانه ها پرداخته شود و اخبار غیر مرتبط، اگرچه مهم باشند، در آن کمرنگ بوده و یا حتی انعکاس نیابند.
به گمان من آنان که دل در گرو جنبش سبز دارند لازم است که رسا را نیز ببینند. ولی بدیهی ست که رسا به تنهایی نمی تواند نیاز روزانه هر فرد را به دانستن اخبار ایران و جهان برآورده سازد.
دولت، صدا و سیما و دستگاههای امنیتی، قضائی و تبلیغاتی جمهوری اسلامی ایران تا کنون واکنش چندانی نسبت به این رسانه از خود بروز نداده اند ولی علی القاعده و به سیاق رفتار گذشتۀ شان، بزودی در صدد مقابلۀ با آن برخواهند آمد و آن را اقدام علیه امنیت ملی برخواهند شمرد کما اینکه تا کنون هر نقد و اعتراضی را چنین قلمداد کرده اند. اما اگر چنین کنند مبنای قانونی نخواهد داشت و بیشتر سر و صدا و جار و جنجال به قصد ارعاب خواهد بود و البته شاید بگیر و ببندهای بی حاصلی نیز بدنبالش بیاید تا بلکه به زعم خود این صدا را نیز خفه کنند. اما در این حال، حکایت همان گفته است که اگر امنیت کشور با یک ساعت برنامه تلویزیون رسا بر هم می خورد …..
بی بی سی و دولت انگلیس هرگز با انقلاب اسلامی همراه نبوده اند بلکه این حقیقت انقلاب اسلامی بود که خود را بر رسانه ای نظیر بی بی سی که به حداقلی از اخلاق حرفه ای رسانه پای بند بود تحمیل می کرد و موجب می شد نهضت از امکان رسانه ای آن بهره ببرد.
اما شکل گیری جنبش سبز در شرایط تنوع بسیار زیاد رسانه ها بود. علاوه بر فضای مجازی و شبکه های اجتماعی در عرصه اینترنت که امکان ارتباط چند سویه را فراهم آورده و پدیده خاص این دوره و عامل اصلی شکل دهندۀ جنبش های اخیر بوده اند، شبکه های ماهواره ای نیز بسیار متنوع و متکثر بوده و امکان دسترسی به آنها نیز روزافزون شده است.
صدا وسیما به مثابه رسانۀ ملی که گسترده ترین، پر امکانات ترین و نیز سهل الوصول ترین رسانه در کشور است در عین حال به دلیل عدم پای بندی به حداقل های اخلاق رسانه ای، بی اعتبار ترین آنها نیز هست و متأسفانه روز به روز از اعتبار و دامنه اثر آن کاسته شده است.
اگر در گذشته این “رسانه” بوده است که می بایست اخبار پالایش شده را در اختیار مخاطب قرار می داد اکنون این مخاطب است که می بایست اخبار متنوعی را که به او می رسد ارزیابی کرده و بر اساس تشخیص خود آنها را بپذیرد و یا نپذیرد. این کار اگرچه ارزشمند است اما بسیار وقت گیر است. ممکن است یک نفر فرصت آن را نیابد که به همۀ سایت ها سر بزند و همه شبکه های ماهواره ای را بررسی کند تا به اخبار و تحلیلهای قابل باور دست بیابد. در چنین شرایطی هر فرد، کم کم به یک یا چند سایت و یا شبکۀ محدود خو کرده و از آنها تغذیه می کند. بنابراین و به این ترتیب مناسبات رسانه ای گذشته در قالبی جدید بازتولید می شود. این بازتولید اگر چه در همه حال مذموم نیست ولی در شرایط کنونی بدلیل عدم توزیع عادلانه امکانات رسانه ای، لزوماً نتایج منصفانه ای را به بار نمی آورد.
جنبش سبز نوپاست و امکانات رسانه ای آن محدود است. حقیقت این جنبش و مطالبات برحق آن در نزدیک به دو سال گذشته بر طیف بزرگی از رسانه ها که دیرپا بوده، سمت گیری، نگرش و دیدگاههای خاص خود را دارند سایه افکنده و عملاً از امکانات آنها بهره برده است. البته کسی نمی تواند خود را متولی جنبش سبز بنامد و حتی رهبران شناخته شده جنبش، خود از پذیرش این عنوان اجتناب کرده اند. با این حال نمی توان هیچ یک از رسانه هایی را که پیش از شکل گیری جنبش وجود داشته و اهداف خاص خود را دنبال می کرده اند، هر چند اکنون با جنبش همراه باشند، نماینده آن دانست. در این میان رسانه های پر مخاطب و اثر گذاری نیز وجود دارند که اساساً بدلیل اینکه بودجه آنها توسط دولتهای بیگانه تأمین می شود ادعایی نداشته و نمی توانند داشته باشند.
شبکه تلویزیونی رسا که مخفف “رسانه سبز ایران” است و چند ماه است راه اندازی شده به گمان من پاسخی لازم والبته نه کافی به یک نیاز فراگیر در جنبش سبز است. اگر چه امکانات این شبکه تلویزیونی ماهواره ای در مقایسه با شبکه های دیگر فارسی زبان و سیمای جمهوری اسلامی بسیاراندک بنظر می رسد و معلوم است که دست اندکاران آن با زحمت فراوان آن را تدارک و راه اندازی کرده اند ولی به لحاظ اعتبار، از آنجا که مولود خود جنبش سبز است، به منابع مستقل و مردمی تکیه کرده و نیز به چارچوب های تبیین شده در منشور جنبش که به امضای آقایان موسوی و کروبی رسیده است پای بند است، می شود آن را “رساترین رسانه” جنبش سبز نامید.
“رسا” را نمی توان و نباید رقیب رسانه های آزاد که فقط رسانه هستند تلقی کرد. رسا رسانۀ جنبش سبز است و رسالت خود را پیگیری اهداف جنبش سبز تعریف کرده است و طبیعی ست در آن به اخبار جنبش جامع تر و پر رنگ تر از سایر رسانه ها پرداخته شود و اخبار غیر مرتبط، اگرچه مهم باشند، در آن کمرنگ بوده و یا حتی انعکاس نیابند.
به گمان من آنان که دل در گرو جنبش سبز دارند لازم است که رسا را نیز ببینند. ولی بدیهی ست که رسا به تنهایی نمی تواند نیاز روزانه هر فرد را به دانستن اخبار ایران و جهان برآورده سازد.
دولت، صدا و سیما و دستگاههای امنیتی، قضائی و تبلیغاتی جمهوری اسلامی ایران تا کنون واکنش چندانی نسبت به این رسانه از خود بروز نداده اند ولی علی القاعده و به سیاق رفتار گذشتۀ شان، بزودی در صدد مقابلۀ با آن برخواهند آمد و آن را اقدام علیه امنیت ملی برخواهند شمرد کما اینکه تا کنون هر نقد و اعتراضی را چنین قلمداد کرده اند. اما اگر چنین کنند مبنای قانونی نخواهد داشت و بیشتر سر و صدا و جار و جنجال به قصد ارعاب خواهد بود و البته شاید بگیر و ببندهای بی حاصلی نیز بدنبالش بیاید تا بلکه به زعم خود این صدا را نیز خفه کنند. اما در این حال، حکایت همان گفته است که اگر امنیت کشور با یک ساعت برنامه تلویزیون رسا بر هم می خورد …..
علی شکوری راد
0 نظرات :: رساترين رسانه
ارسال یک نظر