محتشمی پور: از اسلام سیاه طالبانی در خدمت قدرت، بیزاریم
. ادامه راه سبز(ارس): فخرالسادات محتشمی پور بیست و پنجمین عریضه خود را در آخرین روز ماه مبارک رمضان خطاب به دادستان نوشت. او در این نامه با تاکید بر اینکه هنوز ضعیت نگه داری مصطفی تاج زاده نامعلوم است نوشت: ” بیست و پنجمین عریضه در بیست و ششمین روز بازداشت مجدد همسرم، سیدی از تبار شجاعانِ دیار سلمان پاک. جرمش؟ شکایت از کودتاگران نظامی و انتخاباتی. وضعیتش؟ نامعلوم. محل نگهداریش؟ مجهول. پاسخ به سؤالات همسر و خانواده اش؟ غیرممکن. با این همه صدایش رسا بی لکنت مثل همیشه.”
وي در بخش ديگري نوشته است: «امروز بعد از خواندن نامه آقا عبدالله مؤمنی، چیزی بر دانسته هایم افزوده نشد ولی بر درد و اندوه و تحسّر و تأثرم چرا. من در آخرین روز ماه رمضان از اسلام سیاه طالبانی که می تواند از یک مسلمان ابزاری بسازد در خدمت قدرت، بیزاری جستم بعد از خواندن نامه عبدالله، عبدالله برادر شهید و همسر و پدرِ همسر و فرزندان برادر شهیدش. نامه عبدالله، نامه حمزه و هزاران نامه نانوشته که در صندوقچه دل ها مانده منتظر ارسال. »
به گزارش کلمه متن این عریضه به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهم غشّنی فیه بالرّحمة وارزقنی فیه التّوفیق والعصمة وطهّر فلبی من غیاهب التّهمة. یا رحیماً بعباده المؤمنین.
عریضه بیست و پنجم در بیست و نهم رمضان المبارک
از : همسر سید مصطفی تاجزاده یکی از امضاء کنندگان شکایت نامه از کودتاگران نظامی
به : دادستان تهران
سلام آقای دادستان
این ظاهرا آخرین عریضه من در رمضان امسال است. بیست و پنجمین عریضه در بیست و ششمین روز بازداشت مجدد همسرم، سیدی از تبار شجاعانِ دیار سلمان پاک. جرمش؟ شکایت از کودتاگران نظامی و انتخاباتی. وضعیتش؟ نامعلوم. محل نگهداریش؟ مجهول. پاسخ به سؤالات همسر و خانواده اش؟ غیرممکن. با این همه صدایش رسا بی لکنت مثل همیشه و من همسرش، که او را برگزیده ام برای یک عمر همراهی، وقتی که مردانه پای در راه هواداری حقیقت گذاشت، با او پیمانی ناگسستنی بستم برای همگامی و به او قول دادم صدایش باشم و پیام رسانش باشم. حالا او بیست و شش روز است که با محمد آقا در نمی دانم کجا هم اتاق است. شاید کسی هر روز از آنان بپرسد: کاری ندارید؟ چیزی نمی خواهید؟ و آنان لابد می خندند. خواست پرنده ای که پرواز را از او دریغ داشته اند به راستی چیست؟ و ماهی که آب را و انسان که هوای آزاد را و آسمان را و خورشید و ماه و ستارگان را از او دزدیده اند؟ آنان می خندند لابد و روحشان را بلندتر و بلند تر به پرواز در می آوردند برفراز جایی که شما قرنطینه شان کرده اید. چرایش را نمی دانم. شما هم که می دانید بیست و شش روز است که روزه داری می کنید و امساک می کنید در ابرازش. چرا؟ چرایش را می دانم. می دانستم و امروز بعد از خواندن نامه آقا عبدالله مؤمنی، چیزی بر دانسته هایم افزوده نشد ولی بر درد و اندوه و تحسّر و تأثرم چرا. من در آخرین روز ماه رمضان از اسلام سیاه طالبانی که می تواند از یک مسلمان ابزاری بسازد در خدمت قدرت، بی زاری جستم بعد از خواندن نامه عبدالله، عبدالله برادر شهید و همسر و پدرِ همسر و فرزندان برادر شهیدش. نامه عبدالله، نامه حمزه و هزاران نامه نانوشته که در صندوقچه دل ها مانده منتظر ارسال. نامه عبدالله که ایمان و استواری همسرش، همسر شهید او را مدد رساند برای آزاده ماندنش و اسیر نفس نشدنش و نه گفتن به بازجو وقتی از او خواست پای دروغ فقط یک امضا بگذارد. یک امضاء! خیلی های دیگر هم حاضر نشدند به این امضاء رذیلانه تنها برای ادای انسان های آزاد را درآوردن، تن دردهند. عبدالله، سرافراز به زندان برگشت و خداوند آنان را که خواری این مرد را خواستند خوار کرد. میردامادی و امین زاده و صفایی و مصطفای من، شاکیان از کودتاگران نیز به زندان بازگشتند و دیگرانی که بازجوها از خریدن تکه ای از روح پاکشان ناامید شدند و دارند برای بقیه هم شاخ و شانه می کشند و برات آزادی را که ما یاد گرفته ایم از کس دیگری طلب کنیم که از همه خلایق بی نیاز است، جلوی چشم آنان تکان می دهند و آنان را به راهی که جز ضلالت نیست، می خوانند. بازجوها هر روز ناامید تر می شوند چون بالاخره این قوای مستقل باید جواب خلق الله را بدهد آقای دادستان نه جواب از ما بهتران حقیر مفلوک را، جواب ما را هم نخواهد بدهد باید جواب دنیا را بدهد و بگوید بد، بد است در همه عالم و ظلم، ظلم است در تمام عالم و برای توجیه بدی ها و ستم ها، همه قدرت ها و حکومت ها استعداد لازم را دارند. چه گوانتانامو و ابوغریب سازها و چه کهریزک و رجایی شهر و اوین سازها. برای خشونت و اقدامات غیرانسانی نیز همه صاحبان قدرت توجیه و بهانه به وفور دارند و لابد همه نظام ها فارغ از اعتقاداتشان به مصلحت خویش و حفظ خویش می اندیشند.
آقای دادستان
نامه عبدالله را چند باره بخوانید و نامه حمزه را نیز و بروید در بند عمومی به دیدنشان و آنان را تحسین کنید که انسانیتشان را و شرفشان را به خواست اهریمنی انسان نماهای کثیف، نفروختند و پس از فروافتادنشان به مدد حق یا علی گفته برخاستند. تشویقشان کنید آقای دادستان و از خانواده شان نیز تقدیر کنید برای همه ایستادگی هایشان و برای از دست ندادن امید و ایمان. همین امروز قدر این بزرگی ها و شرافت ها را بدانید. همین امروز که بازار دین فروشی سکّه است و اخلاق به ثمن بخس معامله می شود در مکّاره شهوت قدرت و هوس حکمروایی بر آدم هایی که دل هایشان از مصائب روزانه خون است. همین امروز قدر بدانید این شجاعان را که فردا نامشان بر تارک تاریخ آزادی خواهی و عدالت طلبی ایرانمان درخششی جاودانه خواهد یافت.
به محبس عزیزان تاجزاده و نوری زاد هم سری بزنید. اگر اجازه دارید و می توانید یا اگر شرم حضور مانع نیست. اگر می توانید چشم در چشم آنان بدوزید و بگویید: آقایان متهمین! گله ای شکایتی مشکلی چیزی ندارید؟ خواسته ای تمنایی شرم نامه ای توبه نامه ای ندامت نامه ای و یا هر چیز دیگری که بتواند ما را از این مخمصه نجات دهد؟؟؟ شما را به محبس همسر نازنین من راهی هست؟ راهتان می دهند آقای دادستان؟ سؤالات من عجیب که نیست برایتان؟ برای ما همه عجایب عادی شده. ما همه شده ایم آلیس که قصه هایش را در سرزمین عجایب می خواندیم و سرگرم می شدیم. فردا روز، با قصه های غریب ما عده ای سرگرم می شوند.ما به عجایب عادت کرده ایم آقای دادستان. شما چطور؟ شما که دیواری از دیوار نهادهای مدنی کوتاه تر پیدا نکردید که نرسیدن صدایشان را موجب تصویب مواد موهن لایحه به اصطلاح حمایت از خانواده دانستید. خوب شد نگفتید خفقان مرگشان باعث شد این ننگ بر دامن آنان که باید نماینده مردم باشند، بنشیند. خفقان مرگ را از قوای نظامی و انتظامی بپرسید چگونه ارزانی ان جی اوها کرده اند پس از کودتای انتخاباتی. یادتان رفت خودِ ضعیفه های قرن جدید را هم محکوم کنید که عده ای شان شب و روزشان به اشک و ناله و نفرین می گذرد در سوک لاله های پرپرشان و عده ای سعی صفای محبس عزیزانشان می کنند و مروه دادکده بیدادستان هر روز. و شب کوفته از کوفتن درب های بسته و ناامید از ستاندن داد، در بستر می افتند. بعضی از این ضعیفه ها هم به دفترخانه ها مراجعه می کنند برای دادن رضایت محضری به شویشان برای بارانداختن کشتی هوسشان در سرایی دیگر و تحیّر سردفتردار را صورت کبود و اشک چشم و لنگی پای مجروح به تأثر تبدیل می کند. آه ضعیفه های سرزمین من! مادرانتان در عصر مشروطه چه رؤیاهای شیرینی که برایتان نداشتند. حالا داستان های هزار و یک شب را در پی فروریختن بنای هر کاخ کوچک خوشبختی می توان دوباره نوشت. و زن موجود همیشه محکوم و همیشه مظلوم. و زن ابزاری برای سلطه مرد و زن آفریده ای برای اطفاء شهوت جاودانه حیوان صفتان شکم باره.
حالم به هم می خورد از حال این روزهای مردانی خاموش از این دیار آقای دادستان که چشم بر واقعیت های دورو برشان می بندند و تن به مذلّت می دهند و از آنان که رندانه دنبال توجیه این ستم مضاعف به زن هستند. زن. اقتدارگرایان خشونت طلب باید از زنان ایران انتقام بگیرند. حق با آنان است. زن. زن ایرانی که نسلی غیور و آزادی خواه تربیت کرده است. سبزهایی سروگون که در برابر هیچ مخلوقی سر تعظیم فرود نمی آورند. نسلی جاوید که تا قرن ها بعد، آوازه سبزی و آزادگیش در تاریخ خواهد ماند. باید از ما انتقام بگیرند انتقام ایستادگیمان را در برابر ناحق و انتقام صدای بلندمان را که دنیا می شنود و خدا می شنود و فرشتگان خدا. آقایانی که فکر می کنند راه میان بُر برای رسیدن به بهشت را خوب بلدند در آن بیراهه ها وقتی گرفتار دام های سخت بلا شدند تازه می فهمند که حکم ابدی و ازلی از آن خداست نه بنده های دون و حقیری که از نطفه گندیده ای آفریده شده اند. آری نطفه ای گندیده. و چه زود فراموش می کنند آدم ها که نامشان نسیان را یادآور می شود.
آقای دادستان
قصه غریبی است قصه این روزهای ما. قصه هایی که نوشته می شود و خوانده می شود و خواننده مسلمان دلش می خواهد محل اتقافات واقعه جای دیگری باشد غیر از ایران اسلامی. درست مانند بچه هایی که دلشان می خواهد خشونت های خانه شان متعلق به خانه همسایه باشد. دستشان درد نکند مجلس نشینان هدیه ارجمندی به زنان و دخترانشان دادند. اما من در آستانه عید رمضان دوست داشتم زیبا نویسی کنم ولی واقع نگاری ترجیح مرجّح صاحب این قلم است به پاس قداست قلم. به امید بخشایش همه سهوها و خطاها و گناهان این ماه و همه روزهایمان. همان ها که او خود شاهد است بر انجامشان اصرار نداشته ایم.
یا رحیماً بعباده المؤمنین
نامه غمبارت را خواندم ولی این سوال در ذهنم آمد که شما که از گوانتانامو و ابوغریب اظهار تنفر می کنی آیا می دانی بانیان این زندانهای مخوف همان بانیان شبکه voa و سایر شبکه هایی هستند که روزانه دارند از همسر شما و دوستانش تمجید می کنند و بدین وسیله برای سلطه اهریمنیشان پشتوانه مردمی و سیاسی درست می کنند و استنادشان را به مصاحبه و همراهی آقایان دربند و اسیر با شبکه های خودشان می کنند .
پرسشگر
۱۹ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۱۲:۴۳وقتي صداي و سيمايي كه از بيت المال اداره ميشه و بجايي اينكه صداي ملت باشه صداي حكومت ميشه! وقتي تمام رسانه هاي مردمي قلع و قمع ميشه و روزنامه ها بصورت فله اي با حكم حكومتي بسته ميشن و وقتي فرياد درد مندان در هيچ رسانه داخلي شنيده نميشه شما بفرماييد صداي ملت كجا بايد شنيده بشه؟ خوب معلومه كه رسانه هاي خارجي از اين موقعيت سوء استفاده ميكنند!
دوست عزيز كمي با انديشه صحبت كردن هم بد نيست!
پانته آ - اراك
۱۹ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۱۴:۰۲اي بابا يكي براي اين دوست پرسشگرمان ديكتاتوري را تعريف كنه.
اين فرياد ملت كه در خيابان سركوب ميشه و حكومت روي به جنايت مياره، رسانه هاي ملت كه فيلتر و بسته سركوب ميشه و فقط بايد صداي حكومت شنيده بشه، خبرنگاران و سياستمداران و فرهنگيان و دانشجويان ووو كه به زندان مي افتند و بايد خفه خان بگيرند كه چرا؟ چون فقط صداي نظام بايد شنيده بشه.
پسشگر عزيز حالا شما بفرماييد فرياد ملت و ظلمهايي كه دستگاه حكومتي به اسم اسلام انجام ميده را كجا بايد به سمع و نظر حاكمان ديكتاتور رساند؟!!! خودت را گول ميزني؟؟؟؟؟
ملت ميفهمند و حصارها شكسته اند و مانند بعضيها هنوز در ديوارهاي تارانكبوتي زنداني نيستند و به حرف شما بمانند يك جوك برخورد ميكنند
فرياد ملت
۱۹ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۱۴:۲۳دوستان عزیز :
1- شما یا دولت اداره کننده گوانتانامو را بعنوان ظالم قبول دارید یا ندارید اگر بعنوان ظالم قبول ندارید که بحثی نیست اگر این دولت را ظالم می دانید به ظالم و رسانه های آن به هیچ وجه نمی توان اعتماد کرد چون پخش اخبار جنبش سبز را نه بخاطر نوع دوستی بلکه بخاطر منافع استعماری اش انجام می دهد .
2- در تیتر نامه خانم محتشمی پور از اسلام طالبانی به تنفر یاد شده است . همان اسلامی که سوال و انتقاد را برنمی تابد اگر چه از سوی یک پرسشگر اینتنرنتی باشد که خطری برای کسی هم ندارد . شما تا مرز فحاشی پیش رفتید ولی بالاخره جواب یک سوال راندادید ادعای دموکراسی و تضارب آراء را باید با عمل نشان داد نه با حرف .
3- آقا یا خانم محترم " صدای ملت " لطفا ملت را با تحمل و سعه صدر نمایندگی کنید نه با از کوره در رفتن و کم طاقتی .
4- مدتی است این سایت را می خوانم این سوالهای من و دیگران هر چند بی خاصیت ( به زعم شما) باشد و به مذاقتان خوش نیاید چند روزی است که پررونق شده است اگر چه با فحاشی بعضی از کاربران به نظرات مخالف .
پرسشگر
۱۹ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۱۷:۱۲جناب پرسشگر با توجه به سوالات اوليه اي كه داشته ايد و دوستان جواب كافي را به شما داده اند و خواننده بايد قضاوت كند.
اما حالا نوبت ماست كه از شما پرسش كنيم كه: آيا امريكا و انگليس در اين سي سال گذشته ديكتاتور شده اند؟!!!! آيا زماني كه راديو اسرائيل و صداي امريكا و بي بي سي اخبار امام خميني(ره) را به همراه خبرهاي انقلاب ايران هر روز پخش ميكرده و ملت شبها با بدبختي و انواع راديو لامپي و ترانزيستوري موج آنها را گوش ميكرد (حتي امام) آن موقع ديكتاتور نبودند؟!!!
در مورد امار سايت هم بايد به شخصه به اطلاعتان برسانم يكسال و نيم گذشته كه من با آن اشنا شدم اينجا همواره مراجعه كنندگان خودش داشته و اضافه شده كه كم نشده (با وجود صدها بار في.ل.تر) و دوستام مي آيند و از اخبار آگاهي پيدا ميكنند تا زماني كه كسي پا روي دمشان نگذارد و شروع بع هتاكي نكند كه در غير اين صورت همگي در حد خود به پاسگويي بر مي آيند
ضمنا در جواب دوستان به شما من هيچگونه هتاكي نديدم ضمن اينكه به نظر شما به دنبال دريافت جواب نيستيد و فقط ميخواهيد موضوعي را به ما القا كنيد كه در غير اينصورت كل جوابها را يكبار مرور كنيد تا ببينيد ايا به مجهولات شما پاسخ داده شده يا خير
آنکس که بداند و بداند که بداند
اسب خــــرد از گنبد گردون بجهاند
آنکس که بداند و نداند که بداند
آگاه نماییـد که بس خفته نماند
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به منزل برساند
آنکس که نداند و نداند که نداند
در جهـل مرکــب ابدالدهر بمانــد
محمد - يزد
۱۹ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۲۳:۴۹خدایا به عزتت قسم کسانی را که از هوای نفس تبعیت می کنند تا صاحب نان و نوایی باشند را رسوا کن.
ناشناس
۱۹ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۲۳:۵۴آيا حكومت اسلامي آرماني اينقدر ضعيف و بي پايه شده كه مجبور است زندانهاي خودش را به مقايسه با دول ديگر كند؟!!!
مگر نه اين بود كه ما قرار بود حكومتي متفاوت از ديگران باشيم و عدل علي را به نمايش بگذاريم؟!! حال چه شده وقتي در هر زمينه دستهاي خود را تهي ميبينيم روي به مقايسه مي آوريم؟!؟ در توجيه سركوب و كشتار ملت ميگوييم هر حكومت ديگري بود همين كار را ميكرد ! در توجيه... هر حكومتي بود همين... پس فرق حكومت اسلامي با ديگر حكومتها در چيست؟!!!!؟؟؟
پرسشگر سبز
۲۰ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۰:۱۱اين بود عدل علي؟ يا اينكه گروهي قدرت طلب علي را هم به مسلخ بردند!
پرسشگر سبز
۲۰ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۰:۱۳كسي كه خوابيده را ميشه بيدار كرد واي به روزي كه كسي خودش را به خواب زده باشد با لگد هم بيدار نميشه
ياحسين ميرحسين
جانباز سبز خميني
۲۰ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۰:۲۲در جواب پيام اول پرسشگر:
آيا شما فكر نميكنيد كه مسئولان فعلي حكومت با به نمايش گذاشتن خشونتهاي بي حد در برابر ملت خود بخصوص در يكسال گذشته چگونه خوراك لازم عليه اسلام رحماني را براي همان اجانب ديكتاتوري كه شما ميفرماييد و رسانه هايشان فراهم نمودند تا اسلام خشن توام با خون و جنايت را براي جهانيان به نمايش بگذارد. مسبب كيست كه اينگونه اسلام را با خشونت در داخل و خارج به نمايش گذاشت؟! آيا راهپيمايي سكومت آن ملت بود؟ يا اينهمه فجايعي كه حكومت به اصطلاح اسلامي نسبت به مردمش اعمال داشت؟
اين خوراكي كه شما دم از آن ميزنيد را ملت تهيه كرد يا حكومت؟!!!!!
سبز هميشه در صحنه
۲۰ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۰:۵۵معني حكومت ديكتاتوري:
حكومتي كه بقاي خويش را از نظاميانش كسب كند و نه از مردم! ديكتاتوري مي نامند
امروز (جمعه صبح) برنامه اي شبكه خبر نشان داد كه ديكتاتورها را معرفي ميكرد و اي كاش بعضيها آن برنامه را ديده باشند و اعمال حاكمان فعلي و سپاهيان و ارازل و اوباش وابسته به آنان را با تعريفهايي كه از ديكتاتورها كرد را مي ديدند و به مقايسه مي نشستند!!!
واي بر شمايي را سرها را در برف فرو كرده ايد
كاوه آهنگر
۲۰ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۱:۰۹من هم آن برنامه شبكه خبر را از اينترنت ديدم. برنامه سعي داشت نسبت تمام ديكتاتورهاي جهان را با آمريكا القا نمايد قافل از اينكه هر كلام و رفتار و روشي را از هر ديكتاتور به ميان مي آورد ناخودآگاه ذهن مخاطب متوجه حكومت فعلي ايران و رهبران و نظاميان وابسته آنها كشيده ميشد و الحق سنگ تمام گذاشته بود
به مخالف و موافق توسيه ميكنم حتما آنرا ببينند و رفتار ديكتاتورها گذشته را به حكومت فعلي بسنجند و نتيجه اينكه... شايد تلنگوري باشد براي بعضي از دوستان
متاسفانه 2باره هر چه گشتم ايبار لينك اين تفسير را در آشيو شبكه خبر پيدا نكردم و فكر ميكنم كه از آرشيو برداشته شده. اگر دوستان لينك اين بخش را يافتند براي دسترسي آسان حتما لينكش را قرار دهند و اگر هم حذف شده كه خودشان فهميده اند چه گندي زده اند
ميثم
۲۰ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۲:۱۱خدایا رحمتی کن تا ایمان ، نام ونان برایم نیاورد ، قوتم بخش تا نانم را وحتی نامم را در خطر ایمانم افکنم تا از آنها باشم که پول دنیا را می گیرند و برای دین کار می کنند نه از آنها که پول دین را می گیرند و برای دنیا کار می کنند .
خدایا:عقیده مرا ازدست " عقده ام"مصون بدار.
خدایا:به من قدرت تحمل عقیده "مخالف" ارزانی کن.
خدایا:رشدعقلی وعلمی، مرا از فضیلت "تعصب" "احساس" و "اشراق" محروم نسازد.
خدایا:مرا همواره آگاه وهوشیار دار تا پیش ازشناختن درست وکامل کسی یا فکری مثبت یا منفی قضاوت نکنم.
خدایا:جهل امیخته باخودخواهی و حسد مرا رایگان ابزار قتاله دشمن برای حمله به دوست نسازد.
خدایا:شهرت، منی را که:"میخواهم باشم" قربانی منی که " میخواهند باشم" نکند.
خدایا:مرا در ایمان اطاعت مطلق بخش تا در جهان عصیان مطلق باشم.
خدایا:به من « تقوای ستیز» بیاموز تا درانبوه مسئولیت نلغزم و از تقوای پرهیز مصونم دار تا در خلوت عزلت نپوسم.
خدایا:به من توفیق تلاش در شکست، صبر در نومیدی، رفتن، بی همراه؛ جهاد، بی سلاح؛ کار، بی پاداش؛ فداکاری درسکوت؛ دین،بی دنیا؛ مذهب، بی عوام؛ عظمت، بی نام؛ خدمت، بی نان؛ ایمان، بی ریا؛ خوبی، بی نمود؛ گستاخی، بی خامی؛ قناعت، بی غرور؛ عشق، بی هوس؛ تنهایی در انبوه جمعیت؛ و دوست داشتن، بی آنکه دوست بداند؛ روزی کن.
خدایا ! تو را همچون فرزند بزرگ حسین بن علی سپاس می گذارم که دشنان مرا از میان احمق ها بر گزینی ، که چند دشمن ابله نعمتی است که خداوند به بندگان خاصش عطا می کند.
خدایا !مرا هرگز مراد بیشعور ها و محبوب نمک های میوه مگردان.
========
سبز باشيد و استوار
معلم شهيد دكتر علي شريعتي
۲۰ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۳:۳۳ميبينم كه حرف حساب جواب نداشته است!
پانته آ - اراك
۲۰ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۱۹:۱۰جناب پرسشگر بالاخره نگفتيد با جواب دوستان آيا قانع شدي يا خير؟!!!
محمد - يزد
۲۲ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۱۱:۵۶دوست عزيز اين نحوه پرسشگري و استدلال شما دقيقا حرف سلطنت طلبان را كه قبل و بعداز انقلاب 57، آنرا يك انقلاب انگليسي مي ناميدند را تاييد ميكند زيرا در آن زمان همين راديو بي بي سي بود كه تمامي اعلاميه هاي آقاي خميني را زودتر از همه پخش ميكرد و خبرهاي ضد رژيم شاه را در راديوي خود بازنشر ميداد. حالا سوال اينجاست كه با اين تحليلي كه شما انجام ميدهيد آيا به سخنان سلطنت طلبان كه از قبل و بعد انقلاب به آن تكيه دارند شما هم اعتقاد داريد؟
يا حسين
۲۲ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۱۵:۵۱دوستان عزیز و شاید دوست عزیز !!!
خیلی خوشحالم که تا بحال متوسل به ادبیات شما نشدم . راستش را بخواهید خیلی از ما ایرانیها حتی آن دو آتشه های دموکراسی و آزادیخواهی لااقل در رفتار فردی دموکرات نیستیم . ولی چه کنیم که این واژه زیبایی است که رونق زمانه دارد . طرفداری از آزادی و تحمل نظرات مخالف تا زمانی از طرف ما مورد اقبال قرار می گیرد که بتوانیم لااقل در مباحثه های نظری از این دست پیروز میدان شویم . دوست یا دوستان عزیز شما تحمل یک نظر مخالف را بطور مسالمت آمیز ندارید چه برسد زمانیکه خود مصدر کاری شوید و مقدرات را بدست بگیرید . عزیزان ، شاید طرح این سوالها و شبهه ها از طرف من بخاطر این بود که می خواستم ظرفیت طرف مقابل را بسنجم و بدانم نهایت ظرفیت این جنبش سبز که گوش فلک را کر کرده است چیست که متاسفانه در این آزمون نمره شما برای کسی که می خواهد جذب شود قابل قبول نیست . مثلا دوست عزیز پانته آ از اراک چه تشفی خاطری پیدا کرده و گفته حرف حساب جواب ندارد مثل اینکه تمام همت ایشان این بوده که طرف مقابل مغلوب شود . و آقای محمد از یزد ما را به صفت جهل مرکب نواخته است و لابد خود را علامه ... دانسته است . باش تا صبح دولتت بدمد . و لااقل من دانستم که ادب مرد به ز دولت اوست !!!!!
پرسشگر
۲۲ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۱۹:۳۹جناب پرسشگر گرامي:
بسيار متاسف هستيم كه بايد به آگاهي مخاطبانمان برسانيم آن كسي كه اينگونه ميتواند ادبياتي سالم بكار ببرند، 10 دقيقه قبل از آن با ادبياتي بسيار سخيف و هتاكي اي كه حتي بازگو كردن آن شرم آور است اقدام به گذاشتن كامنتي در پست "تشدید محدودیت های امنیتی پیرامون میرحسین موسوی" كرده اند(آنچنان هتاكانه كه يكي از ادمينهاي ما مجبور به پاك كردن آن شده) به گمان اينكه كسي متوجه نميشود (به همان دليلي كه خودتان ميدانيد و فكر كرده ايد اگر در دو آدرس متفاوت ما اين عمل را انجام دهيد كار تمام است)!. شما حتي درك اين را هم نداشته ايد كه حداقل اقدام به تغيير آدرس ip خود كرده و يك درصد امكان اين را ميداديد كه ادمين هر دو آدرس ممكن است يكي باشد.
به هر حال بجز تاسف خوردن براي اينقدر مكر و حيله و دروغ و فريب كار ديگري براي شما و امثال شما نميتوان كرد و دوستان واقعا مصداق مناسبي را براي شما ذكر كرده اند كه:
آنکس که بداند و بداند که بداند
اسب خــــرد از گنبد گردون بجهاند
آنکس که بداند و نداند که بداند
آگاه نماییـد که بس خفته نماند
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به منزل برساند
آنکس که نداند و نداند که نداند
در جهـل مرکــب ابدالدهر بمانــد
از خداوند شفاي عاجل شما را خواستاريم
يا حق
بيش از دو ماه است كه چهره واقعي شما براي ما مشخص شده است
aras
۲۲ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۲۱:۰۶چرا اینقدر برآشفته می شوید . من فقط می خواهم بگویم که همه تلاش شما برای منزه جلوه دادن خود و دیو سرشت نشان دادن طرف مقابل یک فریب و بازی بیش نیست . به این دلیل که شما در لوای یک روشنفکر و دموکرات و از یک جبهه ترقی خواه مشغول انتشار مطالب هستید ولی نه تنها یک نظر مخالف بلکه یک سوال را بر نمی تابید و او را به همه اتهامهای دم دست و دوردست می نوازید . انتشار مطالب من و امثال مرا که مخالف نظرتان هستیم را نه از سر پذیرش ایده تضارب آراء بلکه بخاطر منکوب کردن و تخطئه من منتشر می کنید . البته پیش بینی می کردم که در این بین ، به نام من یا به نام یک هم عقیده من یک کامنت سراسر فحش بگذارند و اقدام به تخریب ناجوانمردانه کنند و بعد بگویند این نهایت منطق طرف مقابل است . اینقدر خوشحال نباشید که کامنت گذار یا کامنت گذاران شما همه یکدست و هم عقیده باشند و خوش بحالتان شود . شما بدنبال سرنگونی نظام یا حداقل درصدد فرستادن کاندیداهای
مورد نظر خود به درون نظام هستید . اگر یک چنین قصدی دارید و اگر دم از دموکراسی می زنید از حالا و در مباحثه های تئوریک لااقل تحمل نظر مخالف را داشته باشید تا وقتی که در قدرت قرار گرفتید بتوانید با تمرینی که الان می کنید یک جامعه آزاد را اداره کنید . ولی از همین حالا پیداست که مرد آن راه نیستید و عرض خود می برید و زحمت ما می دارید .
پرسشگر
۲۲ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۲۱:۵۰ارس عزيز البته فراموش نشود همينكه مخالفان خود را توانسته باشيم از ادبيات سخيف احمدي نژاديسم و رسائيسم و علم الهدیسم ووو به يك گفتمان و ادبيات معقول (چه با مكر و چه حقيقتا) هدايت كنيم بسيار كار بزرگي انجام داده ايم و به قول آن بزرگ مرد كه گفت دوره اصلاحات اگر هيچ كاري نكرده باشد همينكه همه را به قانون مندي و استفاده از كلمه قانون(هرچند لفظا) وادار كرده باشد رسالت بزرگي به انجام رسانده.
البته بگذريم كه اين دوست ما با زيركي ميخواند مشخصا" از پوچ بودن استدلال شعار خودشان كه براي محكوم كردن جنبش مردمي و نشان دادن وابستگي آن به بيگانگان كه همواره در محافلشان جهت توجيه همفكرانشان بكار ميبرند شانه خالي نموده و به سحراي كربلا ميزنند
كه مولايمان فرمود: اگر دين نداريد لااقل آزاده باشيد
كاوه آهنگر
۲۳ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۲:۴۳دوستان آدمي را بسيار سخت است به يك عمر باورهاي غلط خود اعتراف نمودن. به همديگر مهلت دهيد، بحثها و گفتگوها را براي آگاه سازي ادامه دهيد و نترسيد! افكار خود را در مقام قضاوت قرار دهيد و از يكديگر توفق نداشته باشيد طرف مقابل در برابر شما اعتراف كند(وقت ميبرد)و گاهي همان سكوت هم بسيار حرفها دارند، اما اين مخاطباي شما خواهند بود كه پي به باورهاي غلط برده و آگاه سازي شوند و در ادامه هم اگر وجداني در طرفين باشد بالاخره بيدار شده لب به اعتراف در برابر يك عمر تفكر اشتباه "بر خود" ميگشايد. تا حرفهاي همديگر را نشنويم و به بحث تبادل نظر نگذاريم همواره فكر خواهيم كرد كه خود مطلقيم. پس بحث كنيد بدون آنكه نياز باشد ديگري را سركوب كنيم و قضاوت را به مخاطبان بسپاريد.
پدر شما
يك پدر
۲۳ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۱۲:۴۴آن شعر چهار بيت دارد و هر بيت شرح حال يك گروه است ، حال من نميدانم كه چرا بعضي مستقيما خود را مصداق يك بيت پنداشته اند؟! حال آنكه اگر قرض مخاطب قرار دادن تفكر خواصي بود، تنها يكي از همان بيتهاي مورد نظر را به ميان مي آوردم.
و بازم تاكيد ميكنم كه از توهمات پيش قضاوتي خود دست برداشته و جملات را هر آنچه هست ببينيم و شعارگونه درصدد پاسخگويي نباشيم و اگر بدون قضاوت قبلي يك بار كامنتهاي اين پست را مطالعه كنيم متوجه ميشويم كوچكترين هتاكي و بي احترامي صورت نگرفته حال چگونه است كه برخي ميخواهند القا كنند هدف خويش را! بماند!
بياييم فكرها آزاد كنيم
محمد - يزد
۲۳ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۱۳:۱۲«شما نه تنها یک نظر مخالف بلکه یک سوال را بر نمی تابید و او را به همه اتهامهای دم دست و دوردست می نوازید ... انتشار مطالب من و امثال مرا که مخالف نظرتان هستیم را نه از سر پذیرش ایده تضارب آراء بلکه بخاطر منکوب کردن و تخطئه من منتشر می کنید»
خوب، برادر يا خواهر من
اگر فكر ميكنيد و آنقدر يقين داريد كه از پيش نظر شما محكوم به شكست است و تحمل شنيدن پاسخ مخالف را نداريد! ميتوانيد نظري نگذاريد! كسي مجبورتان نكرده؟! ولي اگر نظري ميگذاريد منتظر جواب يا جوابهاي آن هم باشيد. اينكه نميشود من نظرم را بگذارم كسي هم درصدد جواب و راهنمايي من بر نيايد! و حكم همان باشد كه من گفتم!. شما اگر انتظار داريد با گذاشتن و طرح سوالات انحرافي همه شروع به بهبه و چهچه گفتن كنند بايد در مكانهاي همفكران خود آنرا قرار دهيد نه اينجا!. اما اگر پي يافتن جواب منطقي براي ابهامات خود در برابر تفكر مخالف هستيد و ميخواهيد چيزي به داشته هاي خود افزون كنيد، ديگر به قول خودتان اينهمه "داستان سرايي" ندارد برادر من!، سوال كن و جوابها را بشنو و چرتكه ات بينداز
ميراث علوي
۲۳ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۱۶:۲۶دوست عزیزم " میراث علوی " ! :
1- اگر قرار باشد کسی اظهار نظر نکند بهتر است این سایت و همه سایتها متکلم وحده باشند و لزومی ندارد بخش نظرات کاربران فعال باشد . البته معنای این کار تقریبا چیزی شبیه دیکتاتوری است که جنابعالی شبانه روز به آن لعن می فرستی .
2- من مثل سایرین نظراتم را داده ام . وظیفه نظر دهنده دادن نظر با نزاکت است ولی وظیفه ظرف مقابل نه اجبارا به به و چه چه و نه لزوما سرکوب و توهین است .
3- فرموده ای طرح سوالات انحرافی ! اگر منظور شما انحراف از نظرات جنابعالی و دوستان شماست . باید بگویم با چه معیاری خود را حق و دیگری را منحرف از حق می دانید . مگر ایده دکتر سروش را بنام صراطهای مستقیم نخوانده ای که ایشان گفته هیچکس در این جهان گمراه نیست و همه به نوعی در صراط مستقیمند . اگر می گویی من این ایده را قبول ندارم . عرض می کنم که پس این همه داد و قال جنبش سبز برای چیست ؟ یکی از مطالبات این جنبش این است که نظرات دگر اندیشان مانند دکتر سروش را احیا و در حکومت و سیاست وارد کند .
4- از بین نظرات کاربران بالا ، ادبیات شما را منطقی تر دیدم برای همین هم در صدد پاسخ جنابعالی برآمدم و امیدوارم دوستان دیگر نیز بدون بد و بیراه و به شیوه شما اقدام به تضارب آراء کنند . موفق باشید
پرسشگر
۲۳ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۱۸:۰۹آقا ممنون از راهنمايي. پست ها رو پيدا كردم و خوندم. آقا خيلي باحاليد من خودم از امروز مشتري پر و پا قرص اينجام ديگه.
سبز سبزم ريشه دارم
ابوالفضل از قائم شهر
ناشناس
۳۰ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۲۰:۲۲