اصولگرایان بی اصول؛ اخلاق گرایان وقیح
. ادامه راه سبز(ارس): تنها مرد اول حکومت نبود که راه بی اخلاقی و بی ادبی را در مقابل مردم و مخالفانش پیش گرفت. قبل از او، محمود احمدی نژاد میلیونها نفر از مردم ایران را خس و خاشاک نامید و از الفاظی مانند بزغاله، گوساله درباره مردم استفاده کرد. آیت الله جنتی شاغول رسمی اسلامیت حکومت تمام جهانیان را چرندگان نامید. جواد لاریجانی دانشمند محترم به رئیس جمهور سیاهپوست آمریکا با واژه کاکاسیاه برخورد کرد و حسین شریعتمداری رسما در روزنامه اش همسر رئیس جمهور فرانسه را فاحشه خطاب کرد. شاید کمتر حکومت لمپنی وجود داشته باشد که در دیپلماسی عمومی خود از فحش مستقیم و نه فحاشی پیچیده در ادبیات سیاسی استفاده کند، چه رسد به حکومتی که خود را برترین حکومت دینی و اخلاقی جهان می داند و مدعی رهبری همه مردم جهان به سوی بهشت است.آیت الله خامنه ای در سخنرانی های قم خود مردمان مخالف خود را میکروبهای سیاسی نامیده، در کمال خوشنودی اعلام کرد که "سرکوب- واکسیناسیون" فتنه 88 اندام جمهوری اسلامی را در مقابل بیماری ها واکسینه کرده است. این سخن، سخن بیماری است که تک تک کلامش عمق بیماری او را نشان می دهد. وی بارها پیش از این بهترین دوستان سابق خود را بی بصیرت، نادان، جاسوس، فتنه گر خوانده بود. اما، تنها مرد اول حکومت نبود که راه بی اخلاقی و بی ادبی را در مقابل مردم و مخالفانش پیش گرفت. قبل از او، محمود احمدی نژاد میلیونها نفر از مردم ایران را خس و خاشاک نامید و از الفاظی مانند بزغاله، گوساله درباره مردم استفاده کرد. آیت الله جنتی شاغول رسمی اسلامیت حکومت تمام جهانیان را چرندگان نامید. جواد لاریجانی دانشمند محترم به رئیس جمهور سیاهپوست آمریکا با واژه کاکاسیاه برخورد کرد و حسین شریعتمداری رسما در روزنامه اش همسر رئیس جمهور فرانسه را فاحشه خطاب کرد. شاید کمتر حکومت لمپنی وجود داشته باشد که در دیپلماسی عمومی خود از فحش مستقیم و نه فحاشی پیچیده در ادبیات سیاسی استفاده کند، چه رسد به حکومتی که خود را برترین حکومت دینی و اخلاقی جهان می داند و مدعی رهبری همه مردم جهان به سوی بهشت است.
سخن از کلمه نیست، رفتار غیراخلاقی چنان رسمیت یافته است و به رفتار رایج تبدیل شده، که عبیدی دیگر لازم است تا در اخلاق الاشراف خود شرح اخلاق رایج و اخلاق منسوخ دهد. رئیس جمهور ام القرا بارها و بارها، در داخل و خارج کشور، در مقابل هزاران و میلیونها بیننده تلویزیونی رسما دروغ گفته است، پلیس دولتی که مدعی اخلاق است و برای حفظ اخلاقی صدها هزار مامور را به خیابان فرستاده است، از کتک زدن دانشجو، رکیک ترین فحش ها، تجاوز به زنان در محل ماموریت خود،دروغ بستن به بهترین مردم کشور به عنوان روش های حفظ انقلاب دینی استفاده می کند. تقلب به عنوان یک شیوه غیراخلاقی رسم رایج روزگار شده است؛ از تقلب انتخاباتی بگیرید، تا تقلب مدارک علمی، تا تقلب در انتشار خبر، تا فریب دادن گروهی ساده دل و سوء استفاده تبلیغاتی از آنان برای تبلیغات سیاسی. و همه اینها میراث حکومتی چون حکومت استالین است که البته که در آن حکومت هم زشت بود، اما این زشتی در یک حکومت مدعی دین چندین و چند برابر می شود. فشار آوردن به تنی چند مراجع تقلید قم برای حضور در مهمانی رهبری و خلاصه کردن شان در چند عکس و آن عکس ها را بوق کردن، جز فریب چه معنایی دارد و فریب جز بی اخلاقی چیست؟ دادن پول به هنرمندان برای خریدن ذهن و روح شان جز بی اخلاقی چه معنایی دارد؟
اما این دروغ تنها دروغ و فریب حکومتی درمانده و وامانده برای نجات از بن بستی نیست که دولت و حکومت در آن است، اگر این بود غصه ای نداشت، می گفتیم که بی اخلاقی بعد از آنکه بن بست تمام شد می رود و جامعه می تواند بسلامت به راهش ادامه دهد. اما این " بی اصولی" و " بی اخلاقی" نهادینه شده و با تبلیغات روزانه صدا و سیمای دروغ به جامعه تزریق می شود و جامعه با دروغ یگانه و نزدیک می شود. نگاه فردگرایانه به موضوع به نظرم جز تنزیل مشکل به چندین و چند مساله شخصی مشکلی را حل نمی کند، این بحران یک بحران اجتماعی است. دولت، با تغییر موقعیت خود از یک مجموعه موظف به دادن خدمات به عموم مردم کشور، تبدیل شده است به تاجر پولداری که به مردم پول می دهد تا آنان روح شان و کلمات شان را بفروشند. و این سرآغاز دوگانگی و بی هنجاری مردم است.
استبداد و فقر، بخصوص استبداد دینی، منشاء بی اخلاقی می شود و چنانکه در هر جامعه استبدادی دیده اید و دیده ایم، این ستم روزانه و این بی چیزی مردمان، بی اخلاقی را رایج می کند. بی وفایی و دروغ گویی و ترجیح منافع خود به منافع جمعی، بازتاب بدعهدی دولت به مردم، دروغ های رسمی حکومت و ترجیح قدرت بر همه چیز توسط حکومت است. فقر و استبداد نه تنها حکومت را به باد بی دهد، بلکه بنیادهای جامعه را نیز ویران می کند. وقتی خبر می دهند که در فلان مرکز نیروی انتظامی به زنی بی احترامی شه، در شگفت نباید شد که خبر تجاوز به عنف در جامعه فراگیر شود. وقتی رئیس جمهور جلوی دوربین دروغ می گوید، نباید انتظار داشت که مردمان همه شان عادت به دروغ پیدا نکنند. وقتی دولت به مردم خیانت می کند، چه انتظاری است که زنان و مردان و همکاران و شرکای شغلی به هم خیانت نکنند؟
اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی
برآورند غلامانش ریشه را از جای
برآورند غلامانش ریشه را از جای
می خواهمتان بگویم که جامعه ایرانی، به دلیل چهار تغییر بزرگ، انقلاب اسلامی و غلبه انقلابیگری، دوره توسعه اقتصادی و غلبه سودگرایی و دوره اصلاحات و غلبه مدنیت و دوره احمدی نژاد و غلبه دروغ و ریا و فریب، چهار بار مجبور شده اصول اخلاقی خود را تغییر دهد و این برای نسلی که با اخلاقی ویژه رشد می کند و وقتی به نوجوانی می رسد، همه چیز به گونه ای دیگر می شود، مصداق بارز بی هنجاری( آنومی) را به تعبیر امیل دورکهیم فراهم می آورد. با این بی هنجاری، استبداد سیاسی و فقر همنشین می شود و این دو محیط مناسبی برای رشد هر نوع ویروس و بیماری است که اندام یک جامعه را آلوده و مریض می کند. اتفاقا و از قضای روزگار، جنبش سبز، واکنش بخش سالم اندام جامعه ایرانی برای ایمن سازی اخلاقی و فکری و روانی و روحی جامعه ایران است. و سرکوب آن توسط دست های قوی بیمار، شبیه به کندن سرمی است که پزشک تجویز کرده است تا بیماری بهبود یابد.
بارها شنیده ام از دوستانی که در داخل ایران زندگی می کنند که طلاق، خیانت در زندگی زناشویی، خیانت در کار اقتصادی، دروغ گویی در میان عامه مردم، قدرت یافتن اراذل و اوباش در مقیاس های مختلف جغرافیای شهری، فریب دادن مردم توسط موسسات مختلف، بی اعتمادی به یکدیگر، در جامعه بشدت گسترش یافته است. کشف دلایل این وضع ممکن نیست، مگر اینکه وقتی صفحه حوادث روزنامه ها را ورق می زنیم، یادمان باشد که علت این حوادث را در صفحه سیاسی روزنامه نوشته اند.
سيد ابراهيم نبوي
0 نظرات :: اصولگرایان بی اصول؛ اخلاق گرایان وقیح + نماهنگ ادب مرد به ز دولت اوست
ارسال یک نظر