. ادامه راه سبز(ارس): اتصال گروه های فشار به ادیان و ارزش ها ، نوعی انحراف در شناخت آنهاست. گروههای فشار را می توان با نشانه های آنها شناخت. آنها در نزد عموم معروف اند، اما از احترام عمومی برخوردار نمی شوند. پایگاه اجتماعی ندارند، اما خود را گروههای اجتماعی و از « جنس مردم » می خوانند. عمل سیاسی را تحقیر می کنند و کارخود را فرهنگی، اجتماعی و یا تکلیف دینی می دانند. سازمان یافته اند اما هیچ سازمان شناخته شده ای به تمامی آنها را به عهده نمی گیرد. منشاء آسمانی دارند اما به ماموریت های زمینی تن می دهند. فاقد هویت اند، اگرچه در شعار ها و آثار خود به هویتی بنیادگرا و عدالتخواه و آرمان گرا تظاهر می کنند.
و… خالی از لطف نیست که بدانیم ، ایده ی تاسیس گروههای فشار ، گویا از دست آموز کردن حیوانات برخاسته است. حیوانات ، هنگامی که از سر نیاز دست آموز می شوند ، بی آنکه زبان انسان ها را بدانند و بفهمند ، به اشارتی ، اوامر صاحب خود را می فهمند و به تکه نانی اطاعت می کنند. از این سان، گروه های فشار نماد رفتار حیوانی در منطق سیاست به حساب می آیند، همان منطقی که انسان را موجودی سیاسی می داند.
عمل سیاسی ، مادامی که به این منطق شریف ، وفادار بماند اخلاقی است، حتی اگر در یک قضاوت تاریخی هم مردود شود . بی دلیل نیست که نهادهای سیاسی ، به همان اندازه که به رفتار سیاسی خود مفتخرند ، از رفتار های فراسیاسی خود شرمسارند ؛ که از رفتار سیاسی برای کسب قدرت بهره می گیرند و از رفتار فراسیاسی برای فشار بر قدرت . فشار بر قدرت مشروع ، منشاء و خاستگاه گروههای فشار است .
گروه های فشار
گروههای فشار وجود دارند اما؛ هیچ نهاد سیاسی از رفتار گروههای فشار دفاع نمی کند، چون رفتار گروههای فشار یک رفتار سیاسی نیست. گروههای فشار وجود دارند اما هیچ شخصیت حقیقی و یا حقوقی، مسئولیت رفتار آنها را بر عهده نمی گیرد، چون رفتار گروههای فشار یک رفتار قانونی نیست و هیچ شخص و یا نهادی به عضویت در گروههای فشار افتخار نمی کند و به همراهی با آنها نمی بالد، چون رفتار آنها اخلاقی نیست؛ با این همه گروهای فشار وجود دارند!
سالهاست دانش سیاست آنها را به رسمیت شناخته است و راز وجود آنها را آشکار کرده است. گروههای فشار، برای فشار بر قدرت به وجود می آیند و این برخلاف ماهیت سایر گروهها و نهادهای سیاسی است که درصدد کسب قدرت اند. یعنی گروههای فشار، می خواهند با فشار بر قدرت مشروع، جهت اعمال آن را منحرف کنند. انحرافی که می تواند منافع گروه خاصی را تامین کند.
ایجاد زاویه در قدرت، هدف گروههای فشار است و منابع مالی برای ایجاد این زاویه لازم اند. این زاویه می تواند یک تعرض سیاسی ، تطمیع یک سیاستمدار ، تهدید یک روشنفکر و یا تهییج افکار عمومی باشد اما در هر حال به منابع مالی متکی است.
اگرچه خاستگاهها گروههای فشاراغلب مرموز می ماند اما رمز تکوین و راز بقای آنها همان منافع شخصی و همین منابع مالی است . اگر نامی هم از ایدئولوژی و یا مکتبی درگروههای فشار می رود، تنها از باب تظاهر و توجیه عمل مستقیم یا خشونت در عمل است ؛ زیرا آنها بر خلاف جنبش ها و فرقه ها و گروههای ذینفع دیگر ، نه احتیاجی به ایدئولوژی دارند و نه به آن تکیه داده اند . اتصال گروه های فشار به ادیان و ارزش ها ، نوعی انحراف در شناخت آنهاست .
گروههای فشار را می توان با نشانه های آنها شناخت . آنها در نزد عموم معروف اند ، اما از احترام عمومی برخوردار نمی شوند. پایگاه اجتماعی ندارند، اما خود را گروههای اجتماعی و از « جنس مردم » می خوانند. عمل سیاسی را تحقیر می کنند و کارخود را فرهنگی، اجتماعی و یا تکلیف دینی می دانند. سازمان یافته اند اما هیچ سازمان شناخته شده ای به تمامی آنها را به عهده نمی گیرد. منشاء آسمانی دارند اما به ماموریت های زمینی تن می دهند. فاقد هویت اند، اگرچه در شعار ها و آثار خود به هویتی بنیادگرا و عدالتخواه و آرمان گرا تظاهر می کنند.
«عمل می کنم، پس هستم». این شعار گروههای فشار است. درست هم می گویند. قبل از عمل و بعد از عمل ناپدید می شوند . کارشان را که تمام کردند ، تمام شده اند. فرمان پذیرند و فرمان برند و از این رو نماد بندگی و اسارت انسان اند . منابع مالی گروههای فشار را که از آنها بگیرند ، نابود شده اند ؛ از این رو نوعی ماشین سرکوب اند و چندان از حیات ارگانیک برخوردار نیستند .
با این همه ؛ گروههای فشار وجود دارند و مادامی که وجود دارند ، ترجمان طبیعی محرومیت های اجتماعی و سیاسی اند . نقطه ی اتصال نخبگان محروم از قدرت و اوباش محروم از ثروت اند . نشانه های فقر یک گفتمان سیاسی و یک نظام اقتصادی اند و سیمای شرمگین یک « قدرت » رو به زوال اند که خود را به « زور » پوشانده است .
و… خالی از لطف نیست که بدانیم ، ایده ی تاسیس گروههای فشار ، گویا از دست آموز کردن حیوانات برخاسته است . حیوانات ، هنگامی که از سر نیاز دست آموز می شوند ، بی آنکه زبان انسان ها را بدانند و بفهمند ، به اشارتی ، اوامر صاحب خود را می فهمند و به تکه نانی اطاعت می کنند. از این سان، گروه های فشار نماد رفتار حیوانی در منطق سیاست به حساب می آیند، همان منطقی که انسان را موجودی سیاسی می داند.
آئین گروههای فشار یا استراتژهای فشار
تفاوت چندانی ندارد ، از انواع گروه فشار بگوئیم یا از استراتژی های فشار . یعنی در جایی که عمل عین وجود است ، استراتژی های فشار همان و گروه های فشار همان .
از آنجا که گروههای فشار، قرار نیست مستقیماً قدرت را به دست بگیرند و یا در آن مشارکت کنند ، یک استراتژی کلی بر آئین آنها حاکم است و آن اینکه ضمن خارج ماندن از قدرت ، بتواننددر زمان مقتضی بر آن تاثیر بگذارند. هم چنین، گروههای فشار زمانی وارد می شوند که مسئولیت سیاسی امکان اجرای استراتژی های دیگر را نمی دهد و قدرت مشروع امکان ظهور ندارد، یعنی فقدان مسئولیت پذیری، نیز یک استراتژی کلی بر آئین گروههای فشار است .به عبارت دیگر ، استراتژی هایی که بدون احساس مسئولیت امکان اجرایی شدن دارند و استراتژی هایی که الزاماً برای ورود به قدرت کارآمد نیستند ، دو شرط حاکم بر استراتژی های فشار به حساب می آیند .
استراتژی فشار ، طعم سیاسی دارد اما رنگ سیاسی ندارد. این استراتژی گاهی اقتصادی است مثلا دادن وام های بانکی و هدیه های مالی و رشوه های مستقیم یا غیر مستقیم برای تطمیع گروه هدف . گاهی سیمای حقوق دارد، مثلاً لایحه سازی و پرونده سازی له یا علیه منافع مورد نظر و در بسیاری از اوقات هم تخریبی است مانند ترور ، انفجار ، آشوب و حتی توسل به مسائل شخصی و حریم خانوادگی برای وادار کردن اشخاص به آنچه مطلوب آنهاست .
استراتژی های فشار ، بخصوص هنگامی که گروه های فشار توسط طبقه ی حاکم هدایت می شوند ، نمای فرهنگی به خود می گیرند. در این حالت وارونه نمایی افکار عمومی و ایجاد مطالبات کاذب فرهنگی و اجتماعی و سیاسی به نحوی انجام می شود که فشار لازم برای رسیدن به مقاصد گرو ه تامین شود و این فشار خواسته ی ملت و مردم نام گیرد. این استراتژی، از طرفی با انجام سخنرانی و برگزاری مناسبات فرهنگی ، به تغییر در باورهای عمومی می پردازد و از طرفی با انجام رفتار های امنیتی ترس و عواطف و احساسات را بر می انگیزاند و گاهی هم از تاکتیک های افزایش محبوبیت و کاهش محبوبیت برای چهره ها و نهادها استفاده می کند .
کار کردهای گروه فشار
بر خلاف نهادها و سازمان ها صنفی که حیات و بقای آنهادر گروه قوت جامعه مدنی و دموکراتیک بودن حکومت است و خلاف احزاب که تنها کارکرد و فعالیت سیاسی دارند ، گروه های فشار در همه نوع نظام و جامعه ای دیده می شوند و هر جا که کارکرد داشته باشند ، حضور دارند . فرقی نمی کند که این کارکرد سیاسی باشد یا غیر سیاسی. صنفی باشد یا علیه یک صنف و ایدئولوژیک باشد و یا علیه یک ایدئولوژی . چه بسا یک گروه فشار زمانی در خدمت یک شخص قرار گیرد و زمانی علیه همان شخص به کار رود .
تعبیر گروه فشار گاهی برای تشکیلاتی به کار می رود که قوای حکومتی و مقامات رسمی را تحت فشار قرار می دهند تا منافع گروه خاصی را تامین کنند . گاهی هم گروه فشار ، تعبیری است برای گروه های ذی نفوذ که در جامعه حضور عینی ندارند ولی با شیوه های گوناگون و با دخالت های سلبی و یا ایجابی در روند امور اجتماعی و سیاسی ، سعی می کنند تا عقاید و ارزش های مطلوب خود را بر جامعه تحمیل کنند و البته هر دو تعبیر به آئین گروههای فشار وفادارند که نه به تسخیر قدرت می کوشند و نه مسئولیتی بر اعمال خود می پذیرند .
اقدام گروههای فشار به دو شکل مستقیم و غیر مستقیم و در لایه های پنهان و آشکار صورت می گیرد . فشار مستقیم به سازمان ها و اشخاصی وارد می شود که در سطح تصمیم گیری حضور دارند و به قدرت مشروع دسترسی دارند و اغلب عوامل اجرایی ، قانون گذاری و یا نظارت بر قانون اند . فشار غیر مستقیم بر مردم و افکار عمومی وارد می شود تا با انحراف در خواسته های عمومی و ایجاد خواسته های کاذب در حوزه ی عمومی ، به شکل غیر مستقیم قدرت مشروع را به تامین منافع خود وادار کند . فشار ها گاه به شکل آشکار و باز انجام می شود و گاهی به شکل پنهان و بسته اعمال می شود . از یک سو مطلوب خود را تبلیغ می کند و از سوی دیگر خشونت می ورزد و تهدید می کند . به چشمی ناز بی اندازه و به دیگر چشم عهدی تازه . ..
آیا در ایران گروه های فشار وجود دارد ؟
ماهیت پنهان و منابع مبهم گروههای فشار ، امکان مطالعه ی موردی آنها را کاهش می دهد و مادامی که بخواهیم به منطق سیاسی وفادار بمانیم ، اشاره به مصادیق در این خصوص باید با احتیاط بسیار همراه شود .با این وصف ، وجود گروههای فشار در ایران همان اندازه محتمل است که در هر نظام سیاسی دیگر . پاسخ به این سوال ، اگرچه بالذات مثبت است و اگرچه یک پاسخ کلی است اما خاصیت مهمی که دارد این است که ماهیت واقعی گروه های فشار را آشکار می کند و این خاصیت به جوامعی چون ایران که می رسد اهمیت مضاعف می یابد. در جوامعی مانند ایران که اعتقادات دینی و فرهنگی نافذ است و در نظام های سیاسی همچون جمهوری اسلامی که ماهیت ایدئولوژیک و ارزشی و اعتقادی آنها در قانون اساسی به رسمت شناخته شده است ، ظهور گروههای فشار و نحوه ی تکوین آنها نیز به سرعت جامه ی ایدئولوژیک می پوشد و با الفاظ و تعابیر ارزشی همراه می شود و اغلب توجیه رفتارهای خشونت بار و اعمال مستقیم آنها با تعابیر دینی القا می شود و حتی تئوریزه می شود و مشروع می نماید. طبیعی است که در این گونه جوامع یک گروه فشار نامی دینی برای خود گزیند و اعمال خود را به تکالیف دینی منتسب کند و در میان مجامع و شخصیت های دینی به یارگیری بپردازد .
تفصیل گروههای فشار و سوابق آنها در حکومت ها ی مختلف و از آن جمله ایران و قضاوت در خصوص آنها ، همان بهتر که به تاریخ سیاسی سپرده شود و در این مجمل تنها به همان نشانه های عمومی که در بند پیشین آمد بسنده شود .
شعبان جعفری ، مشهور به شعبان بی مخ شخصیتی است که نامش با کودتای ۲۸ مرداد عجین است. مرحوم شعبان جعفری، با همه ی شواهد و مستنداتی که در خصوص دخالت او در کودتای ۲۸ مرداد وجود داشت، تا پایان عمر نقش خود را در آن انکار کرد.
مسعود ده نمکی ، علیرغم وجود شواهد زنده و تصریح بیانیه رسمی شورای عالی امنیت ملی، هنوز هم حضور خود را در ماجرای حمله به کوی دانشگاه تهران در هجدهم تیرماه هفتاد و هشت انکار می کند و در آخرین مورد سپاه پاسداران دخالت خود را در حمله به منزل حجت الاسلام و المسلمین مهدی کروبی، رئیس اسبق قوه ی مقننه و از شخصیت های اسلامی نظام جمهوری اسلامی انکار می کند. این «انکار ها» هنگامی اهمیت می یابد که این شخصیت ها در افکار عمومی به همراهی و همیاری گروه های فشار متهم اند و فارغ از صحت و سقم هر کدام، نشان گر آن است که « هیچ شخص و یا نهادی به عضویت در گروههای فشار افتخار نمی کند و به همراهی با آنها نمی بالد ، چون رفتار آنها اخلاقی ، قانونی و سیاسی نیست » .
نقش خانه ی مشهور به فاطمی در تاثیر بر انتخابات مجلس هشتم و ریاست جمهوری دهم ، حضور کسانی چون محمد رضا رحیمی در بدنه ی دولت و ماجرای چک های پنج میلیونی مجلس و اعطای وام های عجیب و کلان در نظام بانکی و نمونه های مشابه ، نمونه های از استراتژی های اقتصادی و باز هم نشانه هایی از رفتار های پنهان و فشارهای غیر مستقیم گروههای فشار است که احتمالاً هیچ گاه بر افکار عمومی روشن نخواهد شد .
تجمع در مقابل مجلس برای باز پس گیری مصوبه ی مجلس در خصوص دانشگاه آزاد ، تغییر در اساسنامه ی دانشگاه آزاد و نحوه ی تعیین هیات امنا توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی و تغییر های مکرر و متناوب در زمان اجرای قانون هدف مندی یارانه ها و برخورد شبهه سیاسی با دانشگاهها و شخصیت های علمی ، نمونه هایی از استراتژی های حقوقی گروههای فشار می تواند باشد ، بخصوص که در راس این اقدام ها اشخاصی چون حمید رسایی و محمود احمدی نژاد و کامران دانشجو قراردارند که در کارنامه ی خود « اتهام » حضور و همراهی با گروههای فشار را با خود دارند .
در سالیان اخیر ، استراتژی های فرهنگی که بتوان آنها را به گروههای فشار منتسب کرد ، بیشتر و افزون تر از آن است که نیاز به ذکر نمونه داشته باشد . هر بار که برنامه ای چون بیست و سی به نام خبر به روی آنتن می رود ، هر بار که صدا و سیما نمایش هایی را به نام اعترافات پخش می کند و به هر زبان که حذف ربنا از رسانه ی ملی توجیه می شود ، رفتار گروههای فشار برای مهندسی فرهنگ ! تداعی می شود. برگزاری نمایشگاهها، سخنرانی ها، مانورهای انتظامی و هزاران رفتار مشابه می تواند یادآور نشانه های حضور گروههایی برای فشار بر قدرت باشد، مادامی که عرصه ی قدرت در ایران ، از منطق سیاسی دور شده و به منطق امنیتی و فراسیاسی گرایش یافته است .
باری، گروههای فشار در ایران هم وجود دارند . حتی اگر این وجود با چند نقطه (…) در گزارش شورای عالی امنیت ملی در دوران اصلاحات ثبت شده باشد .
توجه ! توجه ! :
1- نویسنده می خواست نهایت ادب و مدنیت خود را به خوانندگان نشان دهد که بالاخره نشد و این جمله از قلمش روان شد : و… خالی از لطف نیست که بدانیم ، ایده ی تاسیس گروههای فشار ، گویا از دست آموز کردن حیوانات برخاسته است . حیوانات ، هنگامی که از سر نیاز دست آموز می شوند ، بی آنکه زبان انسان ها را بدانند و بفهمند ، به اشارتی ، اوامر صاحب خود را می فهمند و به تکه نانی اطاعت می کنند. از این سان، گروه های فشار نماد رفتار حیوانی در منطق سیاست به حساب می آیند، همان منطقی که انسان را موجودی سیاسی می داند.
2- اگر بخواهم من هم با فشار نه یک مقاله بلکه یک جمله بسازم می گویم : نویسنده عزیز ، خیلی به خود فشار آورده که مقاله اش خیلی منزه باشد و عاری از ادبیات گروههای فشار شود ولی فشار کینه بیشتر بود و نشد و جمله فحشناک فوق را با فشار نوشت .
3- نویسنده ابایی ندارد از اینکه جمعیت گروههای فشار مورد تعریفش را از چند نفر به 25 میلیون نفر نوسان دهد .
4- جنبش سبز نباید از درج مقاله نویسنده خوشحال شود چون با تعریف اوپنی که نویسنده ارائه کرده تمامی اعتراضهای مردمی و غیر مردمی قبل از انقلاب تا جنبش سبز 88 را در بر می گیرد .
ناشناس
۲۲ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۲۲:۳۲باريكلا! باريكلا!
شما خودت بتنهايي به اين كشفيات غامض رسيدي يا كسي كمكت كرد؟!
اتفاقا يك دختر 16 ساله اي را ميشناسم كه تو زير زمين خونشون به همين ترتيب كارهاي هسته اي ميكنه و نزديكه كه بمب اتم هم بسازه! ميگي نه از آقا محمود بپرس.
يادم باشه ايندفعه كه آسد محمود را ديدم سفارش شما را بهش بكنم
وحيده
۲۳ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۱:۰۵