بازنشر یادداشتی از سید علیرضا حسینی بهشتی:
شب قدر و هجران و امید
شب قدر و هجران و امید
. ادامه راه سبز(ارس): در کتاب المراقبات عالم عامل و عارف کامل، مرحوم آیتالله حاج میرزا جواد ملکی تبریزی در روایتی به نقل از کمیل ابن زیاد آمده است که امام علی (ع) در پاسخ پرسش عدهای از یارانش از معنی آیه شریفه «فیها یفرق کل امر حکیم» فرمود که منظور، شب نیمه شعبان است که در آن هر چیزی با حکمت مشخص و معین میشود. و آنچه در هر شب قدر بدان توصیه شده است، اندیشه در راهی است که آدمی پیموده و ارزیابی آنچه کرده، تا از خطاهایش درس گیرد و آینده را آنگونه راه پیماید که شایسته مقام مکرم انسانی او باشد.
و من دیشب در سیری به سالها پیش، به یاد نیمه شعبان سال ۱۳۵۷ افتادم. روزهای پر التهاب و فراز و نشیب انقلاب بود و زمان بزرگداشت یاد شهدایی که هر یک در چهلمین روز بزرگداشت شهدای قبل از خود، به دست سفاکان ظالم به خاک و خون کشیده شده بودند. در نیمه شعبان آن سال، از سوی رهبر نهضت اسلامی ایران اعلام شد که به رغم بزرگی آن روز و شادمانی ناشی از یادبود ولادت منجی عالم بشریت، همگان در ماتم شهدای گرانقدر سوگوار خواهند بود.
به یاد میآورم در مخالفت با این تصمیم امام خمینی که به دل هر ایرانی آزادهای نیز نشسته بود، عدهای از متحجرین و متعصبین که ولایت و دوستی اهل بیت و انتظار فرج صاحب عصر را در گلیم خود از آب بیرون کشیدن، پرهیز از ورود به عرصه مبارزه، اعتراض سکوت آمیز نسبت به خودکامگان، برپایی مجالس مذهبی و مراقبت از ایمان خود و فرزندانشان ترجمه میکردند، لجوجانه نیمه شعبان را جشن گرفتند و صف خود را از امواج خروشان مردم انقلابی جدا کردند. روزها از پی هم آمدند، طومار ظالمان با ایستادگی مردم و رهبران نهضت در هم پیچیده شد و رنج ستم هزاران ساله در پرتو وعده برپایی جامعهای که در آن تحقق عدالت، آزادی، استقلال و پیشرفت پی گرفته شود، بهفراموشی سپرده شد: انتظار موعود بشریت معنایی دیگر یافت و خمودی و گوشهگیری زاهدانه، جای خود را به عرفان در میدان کوشش و تلاش هدفمندانه داد.
در آن سال و سالهای پس از آن، تنها چیزی که گمانش نمیرفت این بود که نشئهای از آن دیدگاه متحجرانه نسبت به دین و دینداری، آن تفسیر کجاندیشانه از مهدی و مهدویت، و آن خوانش افراط گرایانه از منش و روش اهل بیت و ولایت، روزی از کنج عزلت و کمینگاه فرصت بیرون خزد، پرچمدار اسلام خواهی گردد، منتقدان دیروز و امروزش را به کفر و نفاق متهم سازد، فریب کارانه داعیه محروم نوازی سر دهد ، شهیدان و شهادت را مصادره کند، بهکارگیری هر زبان و هر وسیله را برای رسیدن به اهدافش مشروع بشمارد، در استحاله نظام و ارزشهای برآمده از انقلاب از هیچ کوششی فروگذار نکند، در سرکوبی مخالفانش تا سرحد ضرب و شتم و کشتار پیش رود، و این همه را به نام عهد با مهدی (عج) و به کام خویش و خویشان خویش انجام دهد.
بیتردید در این مرور و ارزیابی مجدد کارنامه خود، آنچه بیش از دریغ از گذشته و افسوس به حال لازم مینماید، شناخت گامهای غلطی که برداشتیم، آگاهی نسبت به مسیرهایی که به خطا پیمودیم، درک غفلتهایی که ورزیدیم و یافتن راههایی برای بازگشت به شاهراه اصلی که در آن گام میزدیم است. چه شد که شکلگیری خوارج جدید را ندیدیم یا دست کم گرفتیم؟ و صدها پرسش دیگر که باید در هر شب قدری از خود بپرسیم.
با این همه، و در اوج تلخکامیهای ناشی از حوادث اخیر، خطایی که میتواند از همه خطاهای گذشته مان بزرگتر باشد، درافتادن به دام نومیدی و دست شستن از پایداری در راه سبزی است که در پرتو الطاف قدسی بهرویمان گشوده شده است. در مکتب وحی زانوی تلمذ میزنیم و از سیره درخشان پیشوایان دین درسها میآموزیم و راه را مییابیم و میپیماییم؛ دانشگاهی که آموزگاران بزرگش، از خاتم پیامبران تا قائم آل محمد (عج)، راهنمایی آدمیان را بر عهده داشته و دارند. فراموش نمیکنیم که محمد (ص) در سالهای دشوار دعوت به ما آموخت که پاسداری از چراغ فروزان حق خواهی نیازمند صبر و بردباری در مقابل از دست دادن عزیزان، تدبیر و تحمل در مقابل ناسزاگویی و هجمههای تبلیغاتی، شکیبایی در مقابل جراحتها و بیحرمتیها و از دست رفتن عزیزانمان است. محمد (ص) در سالهای هجرت به ما آموخت که همزیستی با دیگرانی که بهگونهای متفاوت به زندگی مینگرند نیازمند تکیه بر شیوههای عقلایی است، که حکومتها از مردمند و برای مردم، که ایمان درجاتی دارد و هرکسی را باید با درجه ایمانش پذیرفت. محمد (ص) در فتح مکه به ما آموخت که خونخواهیهای برآمده از کینههای دیرین را فروگذاریم و سایه رحمت را آنقدر بگسترانیم که خانه دشمن دیروز را مأمن آنانی قرار دهیم که هنوز دل هایشان پذیرای پیام حق خواهی ما نیست .
و به این سلسله درسها میتوان آموزههای دیگر آموزگاران سترگ مکتب وحی را افزود، چه کلام و کردار هر یک، برای ما که نیازمند فهم و درک زمانه و یافتن راه روشنایی در شبهای تیره و تار هستیم، گنجینهای است بیبدیل. این همه با الهام از راه موعود عدالت و با نیرو گرفتن از فلسفه انتظار راستین امکانپذیر است؛ چه امید به پیروزی نهایی حق بر باطل، شعلهای است جاودانه در دل همه مبارزان راه حق، عدالت و آزادی. و شاید در این روز شایستهتر از هر چیز این باشد که برای تعجیل در ظهورش دعا کنیم تا ما را از سیطره فرقهای که با داعیه دروغین پیروی از او میدان دار قدرت شده برهاند و چنان که وعده داده شده، زمین را سراسر عدل و داد سازد.
و من دیشب در سیری به سالها پیش، به یاد نیمه شعبان سال ۱۳۵۷ افتادم. روزهای پر التهاب و فراز و نشیب انقلاب بود و زمان بزرگداشت یاد شهدایی که هر یک در چهلمین روز بزرگداشت شهدای قبل از خود، به دست سفاکان ظالم به خاک و خون کشیده شده بودند. در نیمه شعبان آن سال، از سوی رهبر نهضت اسلامی ایران اعلام شد که به رغم بزرگی آن روز و شادمانی ناشی از یادبود ولادت منجی عالم بشریت، همگان در ماتم شهدای گرانقدر سوگوار خواهند بود.
به یاد میآورم در مخالفت با این تصمیم امام خمینی که به دل هر ایرانی آزادهای نیز نشسته بود، عدهای از متحجرین و متعصبین که ولایت و دوستی اهل بیت و انتظار فرج صاحب عصر را در گلیم خود از آب بیرون کشیدن، پرهیز از ورود به عرصه مبارزه، اعتراض سکوت آمیز نسبت به خودکامگان، برپایی مجالس مذهبی و مراقبت از ایمان خود و فرزندانشان ترجمه میکردند، لجوجانه نیمه شعبان را جشن گرفتند و صف خود را از امواج خروشان مردم انقلابی جدا کردند. روزها از پی هم آمدند، طومار ظالمان با ایستادگی مردم و رهبران نهضت در هم پیچیده شد و رنج ستم هزاران ساله در پرتو وعده برپایی جامعهای که در آن تحقق عدالت، آزادی، استقلال و پیشرفت پی گرفته شود، بهفراموشی سپرده شد: انتظار موعود بشریت معنایی دیگر یافت و خمودی و گوشهگیری زاهدانه، جای خود را به عرفان در میدان کوشش و تلاش هدفمندانه داد.
در آن سال و سالهای پس از آن، تنها چیزی که گمانش نمیرفت این بود که نشئهای از آن دیدگاه متحجرانه نسبت به دین و دینداری، آن تفسیر کجاندیشانه از مهدی و مهدویت، و آن خوانش افراط گرایانه از منش و روش اهل بیت و ولایت، روزی از کنج عزلت و کمینگاه فرصت بیرون خزد، پرچمدار اسلام خواهی گردد، منتقدان دیروز و امروزش را به کفر و نفاق متهم سازد، فریب کارانه داعیه محروم نوازی سر دهد ، شهیدان و شهادت را مصادره کند، بهکارگیری هر زبان و هر وسیله را برای رسیدن به اهدافش مشروع بشمارد، در استحاله نظام و ارزشهای برآمده از انقلاب از هیچ کوششی فروگذار نکند، در سرکوبی مخالفانش تا سرحد ضرب و شتم و کشتار پیش رود، و این همه را به نام عهد با مهدی (عج) و به کام خویش و خویشان خویش انجام دهد.
بیتردید در این مرور و ارزیابی مجدد کارنامه خود، آنچه بیش از دریغ از گذشته و افسوس به حال لازم مینماید، شناخت گامهای غلطی که برداشتیم، آگاهی نسبت به مسیرهایی که به خطا پیمودیم، درک غفلتهایی که ورزیدیم و یافتن راههایی برای بازگشت به شاهراه اصلی که در آن گام میزدیم است. چه شد که شکلگیری خوارج جدید را ندیدیم یا دست کم گرفتیم؟ و صدها پرسش دیگر که باید در هر شب قدری از خود بپرسیم.
با این همه، و در اوج تلخکامیهای ناشی از حوادث اخیر، خطایی که میتواند از همه خطاهای گذشته مان بزرگتر باشد، درافتادن به دام نومیدی و دست شستن از پایداری در راه سبزی است که در پرتو الطاف قدسی بهرویمان گشوده شده است. در مکتب وحی زانوی تلمذ میزنیم و از سیره درخشان پیشوایان دین درسها میآموزیم و راه را مییابیم و میپیماییم؛ دانشگاهی که آموزگاران بزرگش، از خاتم پیامبران تا قائم آل محمد (عج)، راهنمایی آدمیان را بر عهده داشته و دارند. فراموش نمیکنیم که محمد (ص) در سالهای دشوار دعوت به ما آموخت که پاسداری از چراغ فروزان حق خواهی نیازمند صبر و بردباری در مقابل از دست دادن عزیزان، تدبیر و تحمل در مقابل ناسزاگویی و هجمههای تبلیغاتی، شکیبایی در مقابل جراحتها و بیحرمتیها و از دست رفتن عزیزانمان است. محمد (ص) در سالهای هجرت به ما آموخت که همزیستی با دیگرانی که بهگونهای متفاوت به زندگی مینگرند نیازمند تکیه بر شیوههای عقلایی است، که حکومتها از مردمند و برای مردم، که ایمان درجاتی دارد و هرکسی را باید با درجه ایمانش پذیرفت. محمد (ص) در فتح مکه به ما آموخت که خونخواهیهای برآمده از کینههای دیرین را فروگذاریم و سایه رحمت را آنقدر بگسترانیم که خانه دشمن دیروز را مأمن آنانی قرار دهیم که هنوز دل هایشان پذیرای پیام حق خواهی ما نیست .
و به این سلسله درسها میتوان آموزههای دیگر آموزگاران سترگ مکتب وحی را افزود، چه کلام و کردار هر یک، برای ما که نیازمند فهم و درک زمانه و یافتن راه روشنایی در شبهای تیره و تار هستیم، گنجینهای است بیبدیل. این همه با الهام از راه موعود عدالت و با نیرو گرفتن از فلسفه انتظار راستین امکانپذیر است؛ چه امید به پیروزی نهایی حق بر باطل، شعلهای است جاودانه در دل همه مبارزان راه حق، عدالت و آزادی. و شاید در این روز شایستهتر از هر چیز این باشد که برای تعجیل در ظهورش دعا کنیم تا ما را از سیطره فرقهای که با داعیه دروغین پیروی از او میدان دار قدرت شده برهاند و چنان که وعده داده شده، زمین را سراسر عدل و داد سازد.
این یادداشت به مناسبت نیمه شعبان سال گذشته درکلمه منتشر شده بود
0 نظرات :: بازنشر یادداشت علیرضا بهشتی: شب قدر و هجران و امید
ارسال یک نظر