پسر بیست ساله ام شکنجه می شد و فحش های ناموسی می شنید
. ادامه راه سبز(ارس): حسام ترمسی از جمله بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات است که در تیرماه سال گذشته بازداشت شد. وی به اتهام شرکت در اعتراضهای بعد از انتخابات به یک سال زندان محکوم شد که بعد از گذراندن یازده ماه اردیبهشت ماه از زندان آزاد شد. اما به فاصله کوتاهی بعد از آزادی از ناراحتی های شدید جسمی و عصبی در رنج است که دکتر معالج حسام معتقد است که مشکل کنونی وی از دوره زندانش می باشد. وی هم اکنون در شرایط نامناسب جسمی بسر می برد و خانواده وی بشدت نگران وضعیت جسمی فرزندنشان هستند.پدر اين جوان ميگويد: «بعد از این چهل و شش روز شکنجه زمانیکه پسرم را به زندان اوین بردند مسئولین اوین ایشان را تحویل نمی گرفت و می گفتند این در حال مردن است و دکترای زندان اوین گفتند از این آقایانی که ایشان را آورده اند تعهد بگیرید که اگر اتفاقی برای ایشان افتاد بعهده خودشان است.»
متن گفتگوي جرس با آقای حمید ترمسی پدر حسام در خصوص وضعیت وخیم جسمانی وی و علل آن در پی آید:
آیا می توانید در خصوص آخرین وضعیت جسمانی پسرتان توضیحی بدهید؟
حدود دوماه است که پسرم بعد از گذراندن یازده ماه در زندان تحت بدترین شرایط آزاد شده است، اما با توجه به شرایط نامناسب زندان و عدم رسیدگی به زندانیان سیاسی پسرم دچار بیماری شده است. از زمانی که از زندان آزاد شد احساس ناراحتی می کرد و از درد کلیه و کمر شکایت می کرد و ناراحتی عصبی داشت که همه به خاطر شرایطی سختی بود که در زندان تحمل کرده بود. جمعه هفته پیش هم تب و لرز شدیدی کرد که ایشان را به درمانگاه منتقل کردیم و در آنجا تشخیص دادند که کبد ایشان دچار مشکل شده است که گفتند به خاطر قرص های اعصابی است که مصرف می کند. از آنجا ایشان را به بیمارستان امام خمینی منتقل کردیم اما همچنان حالش بد بود بعد از اینکه ایشان را به خانه آوردیم دو شب پیش حالش بد شد و تمام بدنش متورم شد. بعد از دوندگی فراوان توانستیم ایشان را در بیمارستان عرفان بستری کنیم و همه این دردها و نارحتی ها، عوارض شرایط نامناسب در زندان است.
در میان صحبتهایتان به شرایط سختی که پسرتان در زندان تحمل کردند اشاره کردید ، می توانید کمی بیشتر توضیح دهید؟
در چهل و شش روز اول دستگیری پسرم را بشدت شکنجه کردند و هر روز مورد ضرب و شتم قرارش می دادند. این ضرب و شتم در حالی صورت می گرفت که ایشان در زندان نبودند و در یکی از باغها نگهداری می شد و شکنجه جسمی و روحی می شد. فحش های ناموسی و تحقیرآمیز به یک جوان بیست ساله می دادند. بعد از این چهل و شش روز شکنجه زمانیکه پسرم را به زندان اوین بردند مسئولین اوین ایشان را تحویل نمی گرفت و می گفتند این در حال مردن است و دکترای زندان اوین گفتند از این آقایانی که ایشان را آورده اند تعهد بگیرید که اگر اتفاقی برای ایشان افتاد بعهده خودشان است. بعد از آن هم در زندان هر مشکل و ناراحتی که پیدا می کرد ایشان را پیش دکتر نمی بردند تمام این فشارها باعث شد که پسرم اعصابش ناراحت شود و مجبور به استفاده از قرص های اعصاب شود. چند مدت پیش هم که چند نفر از زندانیان کرد را اعدام کردند چنان در روحیه پسرم تاثیر گذاشت که گریه می کرد و می گفت من با اینها هم زندانی بودم به چه گناهی اعدام شدند؟ و مدام می گفت این بچه ها اینقدر پاک و معصوم بودند که نمی فهمم به چه جرمی اعدام شده اند؟ و تمام این مسائل روی روحیه اش اثر گذاشت حتی ما که عمری گذرانده ایم وقتی این اخبار را می شنویم حالمان بد می شود که فرزندان نجیب و بی گناه را فقط به جرم حرف زدن اعدام می کنند. نتیجه اش اینکه الان پسرم با وضعیت وخیم جسمانی روی تخت بیمارستان افتاده که تمام این ناراحتیها پیش درآمد شرایط سخت زندان است.
پسرتان چه مدت در زندان بودند؟
در ابتدا حسام به ۲۸ ماه حبس تعزیری محکوم شد که بعد از آن آقای رایگانی وکیل زندانیان جنبش سبز وکالت ایشان را بر عهده گرفتند و در دادگاه محکومیت ایشان را به دوازده ماه تقلیل دادند شب عید قرار بود که پسرم را آزاد کنند اما به دلیل اعتصابات زندانیان در اعتراض به شرایط نامناسب زندان ایشان را آزاد نکردند که همین مسئله بر روی روحیه اش اثر گذاشت. از این مدت زندان هم فقط یکماه آن تخفیف داده شد و در تمام این مدت که پسرم زندانی بود همسرم هرروز یا در زندان یا در دادسرای اوین پیگیر وضعیت ایشان بود که به خاطر همین دوندگی ها مجبور شد تا بازنشستگی اجباری بگیرد تا پیگیر وضعیت حسام باشد.
به عنوان آخرین سوال شما چه نهادی را مسئول وضعیت وخیم جسمانی پسرتان می دانید؟
من تمام زندگی ام را صرف مبارزه با بی عدالتی کرده ام و حرفم را می زنم و هیچ مشکلی برای بازگو کردن بلاهایی که به سر پسرم در زندان افتاده ندارم چون معتقدم که انسان جاودان نیست پس بهتر است در این مدت زندگی زیر بار زور نرود و با شجاعت واقعیت را بگوید، اما مسئله این است که رئیس قوه قضاییه و دیگر مسئولین همه می دانند چه اتفاقاتی در زندانها به سر فرزندان ما می آید. اما هیچ مرجعی مسئولیت این اتفاقات را بعهده نمی گیرد و پاسخی نمی دهند و مدام به مردم دروغ می گویند. حقوق اولیه زندانیان در زندان رعایت نمی شود و هر چقدر هم که این نقض حقوق زندانیان را بگوییم ترتیب اثری داده نمی شود حتی اگر فردی از خودشان هم به زندان بیافتد حقوق آن را هم رعایت نمی کنند. اولین حقوق انسانی، آزادی بیان است که همین مسئله نه تنها در زندان بلکه در خارج از زندان هم رعایت نمی شود. پسر من فقط یکی از افرادی است که این بلاها بر سرش آمده خیلی از افراد هستند که من و شما خبر نداریم.
سلام
بنده بي گناه دستگير شدم فقط به جرم راه رفتن در روز عاشورا انهم در پياده رو به مسائل سياسي علاقه اي نداشتم و فقط يك شاهد بودم مرا به اوين بردند زندان انفرادي موقعي كه مرا شكنجه مي دادند فحشهايي نثار بنده ميكردند كه تا به حال به گوشم نخورده بود من از خانواده معظم شهدا بودم و پدرم جانباز و خودم هم يك مسلمان شيعه ايراني بودم و انها پاسداران انقلاب اسلامي! افراد زيادي در سلولها دست به خودكشي ميزدند كه اكثرا نا موفق بود مثل سيد حسين رونقي - محمد رضا لطفي خراساني مثل جمال عاملي مثل ... عده اي هم كه داراي توان روحي پاييني هستند در عين بي گناهيشان به خاطر سلول بهتر يا نخي سيگار انها مجبور به ادم فروشي ميكردند با اينكه كم بودند ولي اين كار را ميكردند من از قرصهاي اعصاب خيلي قوي استفاده ميكردم دچار تپش قلب شديد و بيماري پوستي گال شده بودم فشار عصبي باعث بي خوابي و ناراحتيهاي بسيار در من شده بود صداي گريه هميشه از سلولهاي مجاور به گوش ميرسيد پشت سلول من اتاق بازجويي خانمها بود هميشه صداي جيغ و فرياد بر اسمان بود تحقير در حد اعلا و از حق نگذريم بعضي از زندانبانها و حتي بازجوها انسانهاي شريفي بودند كه سعي ميكردند كارهايي را كه بقيه افراد بر ضد زندانيان انجام ميدهند انجام ندهند
ناشناس
۳ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۱۳:۱۷تقصیر خودشه گفته بودن که اون روز کسی بین آشوبگرا نباشه. این یه قانونه توی دنیا کسی که اون وسط باشه ایجاد آشوب کنه ازش تقدیر نمیکنند.
ناشناس
۳ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۱۳:۳۷واقعا بعضی افراد چقدر وقیح هستن و چشم دشون کوره! تو روز عاشورا همیشه مردم ما به خیابونها رفتن و میرن تا خاطره امام حسین که مظهر آزادیه رو زنده نگه دارن
اما تو کشور به ظاهر اسلامی ما روز عاشورا وحشیانه ترین رفتارو با مردمی که فقط میخان حرفشون شنیده بشه یا حتی با مردمی که سکوت کردن و فقط شاهد ماجر هستن، میکنن. و عده ای این رفتار یزیدی رو تقدیر میکنن!!!!
من برای حسام عزیز و تمام هم وطن هام که بیگناه شکنجه شدن آرزوی صبر و سلامتی میکنم
ناشناس
۳ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۱۴:۲۳پدر بهنام ترمسی
نمیدانم یادت هست یا نه. سالهای 1358 تا 1369 که بخشی از آن دوران موسوی بود. موسوی از زمان نخست وزیری خودش همیشه به نیکی یاد می کند. ولی اگر به یاد داشته باشی در آن زمان افراد مخالف حکومت تنها حکمشان اعدام بود خیلی ها که حتی جرمشان از پسر تو کمتر بود اعدام شدند. اگر پسر تو همین کارهایی راکه الان انجام داده در زمان موسوی انجام می داد تا به حال هفت کفن پوسانده بود.
پس چرا ما ملت اینقدر فراموشکاریم که برای بقدرت رسیدن یک گرگ که در پوستین یک گوسفند پنهان شده و به ظاهر حرف از قانون اساسی می زند خودمان را دچار مشکل می کنیم.
ناشناس
۵ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۸:۱۹