رنجنامه حمزه کرمی:
از تهدید به تجاوز واستعمال بطری تا اعدام و سر در توالت کردن
از تهدید به تجاوز واستعمال بطری تا اعدام و سر در توالت کردن
. ادامه راه سبز(ارس): رنجنامه حمزه کرمی درباره برخوردهای وحشیانه بازجوها و عناصر امنیتی دولت کودتا در زندان به محسنی اژه ای، دادستان کل کشور منتشر شد.
پیش از این در خبر ها آمده بود که آیت الله هاشمی رفسنجانی چندی پیش رنجنامه حمزه کرمی را که یکی از اسناد مهم نقض حقوق بشر در دوره زمامداری خامنه ای است و شامل شرح شکنجه های غیر انسانی و اعتراف گیری از اوست را شخصا به رهبر تحویل داده است .
بر اساس آن گزارش، هاشمی رفسنجانی نامه را شخصا نزد خامنه ای می برد و به او می گوید این نامه را به دفتر شما ندادم، مبادا در پیچ و خم نامه های اداری فراموش شود، می خواهم شخصا برایتان بخوانم تا مبادا اگر به دستتان بدهم فراموشش کنید یا بدست یکی از کارگزاران بیت بدهید و به سرنوشت دیگر نامه ها دچار شود. وی تمام مفاد نامه پنج صفحه ای حمزه کرمی را برای رهبر جمهوری اسلامی می خواند و بعد از خامنه ای می پرسد باز هم می گوئید اعترافهای یک سال اخیر زیر شکنجه اخذ نشده است!؟
خامنه ای می گوید نامه را به من بدهید یکی را می گذارم رسیدگی کند. هاشمی رفسنجانی می گوید با عرض معذرت من به نمایندگان شما اعتماد ندارم، اجازه دهید من هم یک نفر نماینده تعیین کنم تا پابپای نماینده شما مسئله را دنبال کند و تحقیقات خود را سریعا در اختیار من بگذارد. اگر مباحث مطروحه در این نامه بررسی شود پرده از بسیاری از امور دیگر بعد از انتخابات برخواهد داشت. خامنه ای قول می دهد که نماینده وی با کمال بی طرفی به ادعاهای کرمی رسیدگی کند و عملا پیشنهاد هاشمی رفسنجانی را نمی پذیرد.
خامنه ای رسیدگی به شکایت حمزه کرمی را به غلامحسین محسنی اژه ای دادستان کل کشور و وزیر سابق اطلاعات می سپارد. محسنی اژه ای در جریان رسیدگی شکایات کرمی چند بار وی را احضار کرده جزئیات شکنجه ها را از وی جویا می شود، نام بازجویان را می پرسد و قول می دهد که با خاطیان برخورد کند. گزارش نهائی محسنی اژه ای هنوز تنظیم نشده بود که حمزه کرمی به دلیل شدت شکنجه و تألمات بعدی ناشی از آنها به سی سی یو منتقل می شود و پس از مدتی از بیمارستان مستقیما به زندان برده می شود.
اینک پس از گذشت مدت زمانی از این رویداد، منابع خبری تحول سبز، متن دست نویس رنجنامه این سردار سابق سپاه و مدیر مسئول سایت جمهوریت خطاب به محسنی اژه ای را جهت انتشار در اختیار این پایگاه خبری قرار داده اند .
کرمی در این نامه به فشار و شکنجه برای اخذ اعتراف به رابطه با نوامیس و خویشاوندان بزرگان نظام اشاره می کند.
به گزارش تحول سبز، متن کامل این نامه به شرح زیر میباشد:
بسه تعالی
حضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای محسنی اژه ای
دادستان محترم کل کشور
با سلام و احترام و آرزوی توفیقات الهی ، پیور مذاکرات حضوری بدین وسیله توضیحاتی را در مورد نحوه بازداشت و بازجویی ها و سایر مسائل مربوط به پرونده ام به استحضار میرساند:
اینجانب در تاریخ ۸۸/۰۳/۲۷ در حالیکه در منزل دخترم در حال استراحت بوده نزدیک ساعت یک نصف شب بطور فجیعی با محاصره کل منطقه از سوی نیروهای امنیتی و شکستن درب ورودی ساختمان و وارد شدن به آپارتمان دخترم با کفش و بدون ارائه حکم و بد اخلاقی و فحاشی به دختر و داماد و همسرم دستگیر نموده و به بند ۲۰۹ و سپس به بند ۲۴۰ زندان اوین منتقل نمودند.
۱۳۸ روز یعنی چهارماه و نیم در انفرادی بسر بردم . بازجویی ها از همان ابتدا با کتک و سیلی و مشت و لگد آغاز شد. از ابتدا ۷ نفر بازجوی من بودند. چهار نفر از آنان پس از یکی دوماه دیگر نیامدند، اما دو یا سه نفر از آنها تا مراحل پایانی پرونده اینجانب بازجویی می نمودند.
در طول مدت بازجویی پانزده بار در حین بازجویی یا پس از آن بیهوش شدم. بازجویی ها همرا با فشار های روحی و جسمی بود که بخشی از آن به شرح زیر به استحضار میرساند:
- از جمله فشارهای روحی تهدید بنده به اعدام و مرگ بود که هر روز بازجوی بنده مرا بخاطر همکاری با هاشمی ها مستحق مرگ میدانست و نوید آنرا میداد. مسأله دیگر تهدید به تجاوز و همچنین تهدید به استعمال بطری توسط بازجو ها بود. یا تهدید به ارسال و اعزام بنده به بندهای عمومی مخوف که افراد خلاف در آن سپری میکنند و ظاهراً حسب گفته بازجوها در آن بند ها به افراد جدید الورود تجاوز جنسی مینمایند.
- تهدید به اینکه همسر و دختر و دامادم را به دلیل پیگیری مسائل مزبور به بازداشت و زندانی شدن بنده دستگیر می نمایند. یک روز صدای خانمی از فاصله چند سلول آن طرف تر حین بازجویی میآمد که در حال گریه و زاری بود و بازجویم اعلام کرد که این صدای دختر شما زینب است که دارد شکنجه میشود و من با شنیدن این خبر دنیا بر سرم خراب شد. زیرا دخترم فرزندی خردسال دارد و تا یکماه به لحاظ روحی و روانی به هم ریخته بودم. زیرا وقتی بنده را تهدید به تجاوز و … می نمودند با دختری جوان چه میکردند!؟ از طرفی نگران فرزند دخترم بودم که بدون مادر چگونه سپری مینماید. تا اینها پس از یک ماه تماس تلفنی با منزلم داشتم و متوجه شدم بازجویم دروغ میگفته و دخترم دستگیر نشده است.
- اصرار بازجویم با فحش و کتک کاری مخصوص خود مبنی بر اینکه اعتراف کنم با کلیه خانمهایی که ایام انتخابات با بنده تماس داشتهاند رابطه داشتهام ، از جمله خانم ……. که بابت پیگیری صحت مدرک……. با من تماس داشت و یا خانمها فائزه و فاطمه هاشمی و ..
- تفتیش مسائل شخصی و خصوصی همراه با فشار و شکنجه، آنها هر از گاهی اعلام میکردند فلان خانم خبرنگار که دستگیر شده است اعتراف کرده که با تو رابطه داشته است و بدین صورت مرا شکنجه روحی میکردند. از نظر بازجو ها بنده با زمین و زمان رابطه داشتهام مگر خلاف آن ثابت شود .
- آنها اعلام کردند اگر روز دادگاه من متن مورد نظر بازجوها را نخوانم خانمی در جلسه علنی دادگاه بلند خواهد شد و علیه تو در دادگاه افشاگری خواهد کرد که تو با او رابطه داشتهای و غیره !! بدین صورت آنها مرا مجبور کردند بخاطر حفظ آبروی خانوادگی ام متن مورد نظرشان را در دادگاه بخوانم و بلافاصله آنرا که علیه مهدی هاشمی و خودم تنظیم شده بود، از تلویزیون پخش کردند. در حالیکه بعد ها شنیدم که مقام معظم رهبری با پخش دادگاه ها از صدا و سیما موافق نبودند.
- ……………. متن مورد اشاره حاوی مشکلات زیادی بود زیرا در آن علیه دیگران اقاریری وجود داشت که بعد ها فهمیدم مقام معظم رهبری در خظبه عید فطر اعلام کردهاند پخش اعترافات علیه دیگران در دادگاه غیر شرعی و غیر نافذ است. در حالیکه اعترافات علیه دیگران بر اساس اصرار بازجویان صورت میگرفت. حداقل در مورد خود بنده این مطالب کاملاً صادق است.
- اصرار بازجوها به تک نویسی علیه دیگران. آنها از اینجانب علیه دیگران تک نویس میخواستند و وقتی من نمینوشتم کتکم میزدند. مینوشتم باز هم کتکم میزدند که تو نوشتهای ولی همهاش را ننوشته ای! و با اعصاب و روان من بازی میکردند.
- از جمله کارهایی که بازجوها میکردند نگهداری اینجانب در کنار دیوار بصورت ایستاده تا ساعتهای متمادی بود. کتک کاری ، زدن با سیلی، پس گردنی، لگد و مشت به شکم و سایر اعضای بدنم به طوری که بنده در دو مرحله دچار خون ریزی شدم و چندین روز خون ریزی ادامه داشت. در آن ایام هر چه اصرار میکردم مرا به پزشک و دکتر نشان بدهند تا معاینه کنند آنها به بهانه اینکه بند ۲۴۰ پزشک ندارد ( آنموقع بند ۲۴۰ فاقد پزشک و بهداری بود و بیماران را برای معاینه به یند ۲۰۹ می بردند) از رسیدگی پزشکی طفره می رفتند.
- بازجوها سناریویی نوشته بودند و حسب سناریوی آنها بنده باید در مورد مسائل بهینه سازی مصرف سوخت علیه هاشمی و خودم اقرار می نمودم و این کار را با شکنجه از من طلب می کردند. یکی از بازجویان بارها گلوی مرا می فشرد، در حدی که بیهوش میشدم و با کتک و لگد مرا شکنجه می نمود.
- فرو کردن سرم در چاه توالت و آزار جنسی و روحی در این زمینه
- محروم کردن بنده از داشتن وکیل و سایر حقوق قانونی در مرحله اول دادگاه و تجدید نظر و دخالت آنها در متن ها و پاسخها یی که به دادگاه می نوشتم. زیرا در موقع صدور حکم بنده هنوز در ۲۴۰ زندانی بودم. اتهام داشتن انحرافات اخلاقی توسط وکیلم آقای علیزاده طباطبایی مبنی بر اینکه وی دچار انحرافات اخلاقی است! و اعلام اینکه او دچار انحرافات جنسی و مانع شدن از پذیرش وکالت بنده توسط نامبرده و هر وکیل دیگر.
- جلوگیری از کارشناسی شدن ادعاهای مالی علیه بنده و مهدی هاشمی توسط دادگاه اولیه و تجدید نظر و صدور حکم ناروا در این زمینه
- جنگ روانی با بنده و اعزام افراد متفاوت به درب سلول من و سئوال اینکه بازجوی شما کیست؟ که نقش همه آنها ترساندن بنده از بازجوی وحشی و بیرحمی که دارم بود که مسائل از این بخش بسیار مفصل است.
- توهین و تحقیر بنده نزد همبندان و دوستانم که در سلولهای دیگر بودند و توهین و تحقیر آنها نزد بنده و شکستن و خرد کردن شخصیت و غرور بنده و سایرین
- توهین و تحقیر و اتهام بستن به همسرم و دخترانم که بسیار مرا عذاب میداد و شرح مفصلی دارد که در این نامه نمیگنجد.
- کتک کاری بنده در نزد دیگران و کتک کاری دیگران در نزد من
- دادن فحش های رکیک و ناموسی و عدم توجه آنها به سوابق و شخصیت اینجانب ، به هر حال بنده شش سال از فرماندهان دفاع مقدس و جنگ بودهام و رئیس ستاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان تهران (منطقه ۱۰ ) و همچنین حدود شش سال فرماندار شهرستان ورامین و هفت سال مدیر کل سیاسی دفتر رئیس جمهوری در زمان آقایان هاشمی و خاتمی بودم . مدتی نیز مشاور سیاسی نهاد ریاست جمهوری را بر عهده داشتم. آنها بدون توجه به سوابق و خدمات بنده بسیار سخیف و بی ادبانه و رفتار میکردند.
- نگهداری طولانی مدت بنده در انفرادی ۱۳۸ روز در ۲۴۰ و در مرحله دوم نگهداری بنده به مدت ۱۰۰ روز به اتفاق یکی دیگر از متهمان بدون هر گرونه بازجویی. در مجموع ۸ ماه از دوران بنده در ۲۴۰ بودهام که چهار ماه نیم آن انفرادی بود.
- تحقیر نمودن بنده در نزد فرزندان و همسرم و طرح اینکه اگر شما بدانید چه پدر و یا همسر فاسدی دارید ، یک روز هم با او زندگی نمی کنید! به هر روش در جهت ایجاد اختلاف و بدبینی خانوادگی که کاری غیر شرعی و انسانی است
- اتهام بستن و دروغ گفتن در مورد خانوادهام و اینکه ما میخواهیم تو را آزاد کنیم آما آنها با بی بی سی مصاحبه کردهاند و نمیگذارند تو را آزاد کنیم ، این در حالی است که تا کنون خانواده بنده حتی با رسانههای داخلی هم مصاحبه نکرده اند چه رسد به رسانههای خارجی و بی بی سی.
- شکنجه روحی من از طریق بردن بنده به سلول دیگران و افرادی که در حال بازجویی بودند ، از جمله آقای سید علیرضا بهشتی فرزند شهید بهشتی ، الویری ، ابو طالبی، هدایت الله آقایی ، محمد رضا نوربخش و … که باعث آزار روحی و روانی من میشد.
- تحقیر بنده از طریق تراشیدن ریشم و نگهداری سیبیل هایم و تشبیه کردن بنده به هنرپیشه های فیلمهای سینمایی خارجی و خندین و تحقیر کردن دستهجمعی
- تهدید کردن خانوادهام در حین مکالمه با خانوده ام و دخالت هایی که در حین تماسها و تهدید آنها به دستگیری و غیره
- قطع کردن مکرر تلفن هایم در حین تماس با خانواده و شکنجه روحی به خودم و خانوادهام
- فحاشی های بسیاری که از بیان آنها شرم دارم
- اعلام اینکه هاشمی منتظری دوم است و تو هم سید مهدی هاشمی هستی و باید اعدام شوی و وعده اعدام هاشمی به دستور مقام معظم رهبری !!
- ایراد تهمت بر انداز و ضد انقلاب به بنده در حالیکه از همه آنها، سابقه حضورم در جبهه و دفاع مقدس و صحنههای انقلاب اسلامی بیشتر بوده ولی آنها میراث خواران خود را محرم انقلاب کرده بودند و دیگران و بنده را نامحرم و ضد انقلاب می نامیدند.
- آنها نیروهای خودسری بودند، بنده را تهدید به مرگ می کردند حتی اگر دادگاه در مورد من حکم اعدام صادر نکند! اعلام میدارم خود و خانوادهام از دست آنها امنیت نداریم ، آنها اعلام کردند اگر روزی آزاد شوی ما تو را از بین می بریم ! زیرا از نظر آنها بنده مفسد فی الارض هستم.
- و اما داستان بازجویی ها هم تاثر برانگیز است، که در این مجال نمی گنجد، آنها در برابر فشارهایشان با قسم دادن به خدا و پیامبر از سوی اینجانب رو برو میشدند ولی در کمال تعجب آنها مقدسات را مسخره میکردند و از توهین به مقدسات ابایی نداشتند.
- موضوع مهم بعدی اعترافات بنده بود که آنها با زور اعتراف میگرفتند و با کتک و فخاشی، اعترافات چندین مرحله بود، همراه با نوشتن اقاریر و تهیه فیلم.
- توهین های آنها به خانواده بسایر تاثربرانگیز بود، زیرا وقتی همسر آقای هاشمی به همسر و دخترانم تعارف کرده بودند که به اتفاق آنها برای نیمه شعبان به مشهد بروند، بازجوها توهین می کردند که پسران هاشمی …. قصد سو ء به خانواده ات دارند!
- در تمام دورانی که بنده در ۲۴۰ بودم در انفرادی که چهار ماه نیم طول کشید، آنها مرا از دیدن پزشک محروم کردند، در حالیکه بنده بیماری قلبی دارم و از گذشته تحت نظر پزشک بودم ، بیش از پانزده بار در مدت زندان در حین بازجویی ها و پس از آن بیهوش شدم که محل تأمل جدی است.
در خصوص اثبات ادعاهای خودم برای رسیدن به حقیقت میتوانیم مطالب ذکر شده را با بازجوهایم رو در رو کنم و یا از سایر متهمان که بعضا مثل من اذیت و آزار دیده اند کمک بگیرم و آنها را معرفی کنم که رویه بازجوها مشخص شود. هر چند معتقدم هیچکس را به اندازه بنده مورد فشار قرار ندادند، زیرا آنها با آقای هاشمی رفسنحانی عداوت داشتند و بنده بدلیل ارتباطم با آقای هاشمی مورد فشار و شکنجه شدید آقایان بودم .
در مورد اتهامات خود، پیشنهاد دارم ، کار کارشناسی صورت پذیرد.
بخش مالی که ده سال حکم برایم صادر کردهاند فاقد کارشناسی رسمی است و هیچ کارشناسی مالی آنرا تائید نکرده مگر با فشار و تهدید از افراد اقرار گرفتهاند و اقاریری که زیر فشار و شکنجه بدست بیاید ارزشی ندارد!
تشکیل یک دادگاه غیر سیاسی و اعمال ماده ۱۸ در مورد بنده و سایر متهمین مرتبط با پرونده بنده تقاضای اصلی حقیر است که امیدوارم با آن موافقت فرموده و در محیطی حقوقی و قانونی به پرونده بنده رسیدگی شوند و نه در محیطی سیاسی و با پیشداوریهای آنچنانی
اینک که این نامه را بحضور عالی مرقوم میدارم ، چند روزی است که از سی سی یو خارج شدهام و هنوز معالجاتم به پایان نرسیده ، گاهی بیهوش میشوم، بدلیل کابوس های شبانه !
پزشکان به لحاظ روحی نگران وضعیت حقیر هستند لذا خواهشمند است دستور فرمائید تا بهبودی کامل با مرخصی اینجانب موافقت گردد، زیرا محیط زندان برایم نگران کننده و استرس آور است.
ضمناً مدارک پزشکی که اخیراً در سی سی یو و بیمارستان بودم و نظرات پزشکان و همچنین لایجه دفاعیه وکیلم که برای تجدید نظر نوشته و هیچ گاه مطالعه نشد، به ضمیمه تقدیم میگردد.
دقيقا اين شكنجه ها را بر سر من هم آوردند و ايشان خيلي از مسائل را هم بيان نكرده است فقط كسي ميداند كه او چه كشيده و چه شنيده كه خودش در بند انها گرفتار آمده باشد بدترين بازجو حاج مسعود بود او از پاسداران قديمي و هماهنگ كننده عمليات تخريب در راهپيماييها بود بارها بين بازجويي به اتلق كناري كه حالت دفتر كار را داشت ميرفت و تلفني دستور ات زيادي به مخاطبينش در شهر تهران مي
داد مستقيما بازجوها با سايت رجا نيوز كار ميكردند و جالب اينكه احمد باطبي از طرف اين آقايان بعد از صحنه سازيهاي بسيار به عنوان يك جاسوس به امريكا فرستاده شد و از اقدامات مهمش لو دادن كساني بود كه با سايت هرانا كار ميكردند و از كساني كه زير بار اين دژخيمان نرفت سيد حسين رونقي بود و هست كه مانند كوه ايستاده و او هم از قربانيان احمد باطبي است كه توسط او لو داده شد
ناشناس
۳ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۱۳:۳۰با احترام کامل به سرباز دفاع مقدس اقای حمزه کرمی و ارزوی ازادی ایشان
با این نامه این پرسش ها از اقای رفسنجانی پیش می اید:
(۱)، چگونه آقای رفسنجانی تا کنون صدای دربندان و خانواده کشته شدگان دیگر را به رهبریت نرسانده و بخاطر اینکه مسایل خود و خانواده اش که در اینجا در میان است پا در میانی میکند؟
(۲) در حالیکه نامه اقای کرمی به عنوان پستچی نیز از اقای رفسنجانی ریس خبرگان دریافت نشد، چگونه چند روز پیش ایشان در افطار رهبریت شرکت داشته و در افطار افراد جنبش عدالت طلبی مخالف کودتا در خانه اقای نوری حضور نداشت؟مشکل ایشان عدالتخواهی در انتخابات نیست بلکه خانوادگی است.
(۳)این دولت حجتیه ای که اشخصاصی چون اقای کرمی را بخاطر همکاری در کارهای نادرست خانواده رفسنجانی چنین شکنجه و زندانی میکند، چرا ان مقصرین اصلی را برای کارهایشان پرسجو و دادگاهی نمی کند؟ و…….
مزدک
MAZDAQ
۳ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۱۷:۵۳